۱۲ ژوئن، روز جهانی مبارزه با کار کودک است. روزی که سازمان بین المللی کار (آی اِل او) در سال ۲۰۰۲ در اثر تلاش پیگیرانه فعالان منع کار کودک، بر گستره جهانی کار کودک و تلاش های مورد نیاز برای محو آن متمرکز شد. این اقدام سازمان جهانی کار، در واقع پاسخ به مطالبه پر قدرت جهانی برای “لغو کار کودکان” در عرصه بین المللی بود. زمانی که فعالان لغو کار کودکان هندی و آسیائیِ “گلوبال مارش”، در ابتکاری تحسین برانگیز کودکان کار را پیاده از آسیا تا شهر فلورانس ایتالیا -محل برگزاری نشست بین المللی سازمان جهانی کار- بردند تا این کودکان صدای اعتراض همه کودکان کار در سرتاسر جهان باشند.
“ما همانیم که اکنونیم، ما همانیم که فردائیم”، شعار کودکان کارِ در این رژه حماسی بود. شعاری که فضای کنفرانس سالانه سازمان جهانی کار را در فلورانس تسخیر کرد و نمایندگان اجلاس را ملزم به پذیرش و اقدامات عملی برای “لغو کار کودکان” در گستره جهانی کرد.
کودک کار کیست و عرصه کار آنان در کجاست؟ بنا به تعریف نهادهای بین المللی مقابله با لغو کار کودکان، “کودک کار” کودکی است که به یکی از اشکال کارِ “سبک یا سخت”، “داوطلبانه یا اجباری” برای کسب درآمد و نه کسب توانمدی اشتغال دارد. در واقع، منظور از “کار کودک” درگیر نمودن کودکان در آن دسته از فعالیت های اقتصادی است که عملا مانع تحصیل، آموزش و برخورداری آنان از امکانات اولیه رشد فردی و اجتماعی شان می شود.
نام گذاری و اختصاص یک روز برای مقابله با کار صدها میلیون کودک جهان و حتا تلاش نهادهای مدافع حقوق کودک اگر چه امری مفید و لازم است اما، هرگز اقدامی کافی، ریشه ای و رادیکال برای محو پدیده کودکان کار در جهان نبوده و نخواهد بود. پوشیده نیست که پدیده کودکان کار، قبل از هر چیز ریشه در نظام سرمایه داری و ماهیت ضد مردمی دولت های مستقر در کشورهای جهان دارد. دولت هایی که به رغم پذیرش مفاد کنوانسیون جهانیِ منع کار کودک، همچنان شرایط اقتصادی و اجتماعی اسفباری را بر کارگران و توده های زحمتکش تحمیل می کنند. بر بستر چنین شرایطی است که صدها میلیون کودک برای تامین معاش خود و خانواده از پشت میز مدرسه به خیابان برتاب می شوند و در جرگه کودکان کار و خیابانی قرار می گیرند.
با این همه و به رغم همه تلاش هایی که کنشگران منع کار کودک و نیز اقداماتی که سازمان جهانی کار از سال ۲۰۰۲ جهت مقابله با کار کودکان انجام داده اند، شوربختانه هنوز صدها میلیون کودکِ کار در جهان به کارهای سخت و زیانبار اشتغال دارند.
بر اساس آمارهای رسمی سازمان جهانی کار، امروزه دست کم ۲۱۵ میلیون کودک کار در جهان شناسایی شده اند. رقمی که عموما بر گرفته از آمارهای ارائه شده توسط دولت هاست. آمارهای غیر دولتی اما، بر وجود ۴۰۰ میلیون کودک کار تاکید دارند. به رغم اینکه سازمان جهانی کار و دیگر نهادهای بین المللی با استناد به آمارهای دولتی بر وجود دست کم ۲۱۵ میلیون کودک کار شناسایی شده تاکید دارند که عموما غیر واقعی هستند، ولی همین میزان نیز بسیار فاجعه بار است.
مجموعه ای از کودکان محروم در کشورهای مختلف جهان، با انواع مشکلات اجتماعی، از فقر و بیماری گرفته تا کودک آزاری، از محرومیت تحصیلی گرفته تا بردگی کار کودکان، از خطر افتادن در دام باندهای مواد مخدر گرفته تا گرفتار شدن در دست تبهکاران قاچاق کودک، دست و پنجه نرم می کنند. کودکانی که بسیاری از آنان به کار تمام وقت اشتغال دارند، مدرسه نمی روند، از کودکی کردن محرومند، وقت کمی برای بازی و تفریح دارند و یا اصلا چنین وقتی ندارند. کودکانی که از تغذیه و مراقبت های لازم برخوردار نیستند و در یک کلام در همان دوران کودکی خود پرپر می شوند.
در این میان اما، شرایط برای کودکان کار در کشورهای آسیائی، آفریقائی، اقیانوسیه و خصوصا ایران بسیار فاجعه بارتر از جاهای دیگر است. در حاکمیت جمهوری اسلامی کودکان کار صرفا به کارهای سخت، توانفرسا، تغذیه نامناسب و محرومیت از تحصیل مواجه نیستند. بخش زیادی از کودکان کار در ایران به ناچار به زباله گردی و کارهای خطرناکِ مشغولند. کودک زباله گرد عموما با اجسامی خطرناک وغیر بهداشتی از کاندوم گرفته تا سوزن و سرنگ و انواع و اقسام کثیف ترین اجسام درون مخازن زباله مواجه است. لذا، این قبیل کودکان کار علاوه بر تهدیداتی که بقیه کودکان کار با آن مواجه هستند، با خطر ابتلا به انواع بیماری هایی همچون ایدز، وبا، هپاتیت، اعتیاد و غیره نیز روبرو هستند.
بیداد و محرومیتی که جمهوری اسلامی بر کودکان روا داشته است ، تنها به کار کودکان برای تامین معاش خود و خانواده خلاصه نشده و مصائب آنان بسیار فراتر از این محدوده می باشد. در جمهوری اسلامی، که فساد تمام ارکان حاکمیت و کل کشور را فرا گرفته است و ناامنی در جامعه بیداد می کند، باندهای مواد مخدر در هر کوی و برزن پرسه می زنند و مافیای قاچاق کودک در خیابان ها به امید شکار کودکان کار و خیابانی نشسته اند. کودکان بازیافتی و زباله گرد، روزهای اول و دوم را به سختی تحمل می کنند، یک تا چند هفته را هم پشت سر می گذارند، سر انجام اما، دیر یا زود، از طرف افراد سودجو یا باندهای کمین کرده شکار و به حمل مواد مخدر کشانده می شوند.
از اینرو، در حاکمیت جمهوری اسلامی، ورود هر کودک به گستره کودکان زباله گرد و خیابانی، خود آغاز فاجعه ای است که کودکان کار را در معرض یک سری آسیب های جدی قرار می دهد. از این رو، کودکان خیابانی و بازیافتی در مقایسه با خطرات و سختی کاری که بدان اشتغال دارند، ترجیح می دهند به جای حمل یک کیسه سنگین و چندش آور زباله آنهم با سود کم، دو مثقال هروئین جابجا کنند تا از شر کیسهِ بد بویِ زباله و مبتلا شدن به انواع بیماری ها خلاص شوند.
هم اکنون وضعیت کودکان کار در جمهوری اسلامی آنچنان فاجعه آمیز است که دیگر صدای اعتراض افرادی از درون نهادهای حکومتی نیز بلند شده است. نمونه بارز آن الهام فخاری، رئیس کمیسیون اجتماعی شورای شهر تهران است. او سه شنبه گذشته در شصت و نهمین جلسه علنی شورای اسلامی شهر تهران با اشاره به اینکه برخی پیمانکاران شهرداری کودکان زباله گرد را به کار می گیرند و از آنها به عنوان نیروی کار ارزان سوء استفاده می کنند، گفت: “این کودکان در کارگاه های تفکیک زباله می خوابند و همه می دانیم که آنها در معرض چه آسیب هایی قرار دارند… بر اساس تحقیقات انجام شده تعدادی از این کودکان به بیماری هایی همچون هپاتیت، ایدز، حصبه، کزاز و اسهال مبتلا شده اند… تا جاییکه بر اساس مطالعات انجام شده ۳۲ درصد کودکان کار در معرض آزار جسمی، روحی و جنسی قرار دارند”.
الهام فخاری، همچنین با توجه به کثرت تعداد کودکان کار در ایران که برخی کارشناسان رقم آن را بیش از ۳ میلیون نفر تخمین می زنند، گفت: “این رقم برای تهران ۲۰ هزار نفر است، اما به دلیل اینکه اغلب کودکان کار هیچ گونه ثبت هویتی ندارند، آمار دقیقی در این زمینه نمی توان ارائه کرد”. برای مثال، به رغم وجود تخمین ۲۰ هزار کودک کار در تهران، آمار رسمی و دولتی اما، فقط به “ثبت یک هزار کودک در مراکز متعلق به شهرداری و ۳ هزار و ۸۰۰ کودک در مراکز بهزیستی تهران” اشاره دارند. پوشیده نیست که علت اصلی افزایش تعداد کودکان کار ریشه در فقر اقتصادی موجود در جامعه دارد. چرا که بر اساس تحقیقات مورد اشاره عضو شورای اسلامی شهر تهران، ۶۰ درصد از کودکان خیابانی نه به دلیل نابسامانی وضعیت خانوادگی، بلکه به دلیل فقر اقتصادی یا بیکاری و اعتیاد، بد سرپرستی و ناآگاهی والدین راهی خیابان ها می شوند. اینهمه ظلم و بی عدالتی در حق کودکان، در شرایطی صورت می گیرد که جمهوری اسلامی مفاد کنوانسیون حقوق کودک را پذیرفته است.
به راستی مسئول این فجایع کیست؟ چرا تعداد کودکان کار در جمهوری اسلامی روز بروز افزایش می یابد؟ پاسخ به این پرسش، از یک سو راه فرار را بر همه تبهکاران دولتی که در پی فریب اذهان عمومی هستند، می بندد و از سوی دیگر ساده نگری آن دسته از افراد و گروه هایی را که راه حل اینگونه معضلات اجتماعی را صرفا در حد تبلیغ و ترویج کار فرهنگی در جامعه و درون خانواده ها موعظه می کنند، آشکار می سازد.
کودکان کار در ایران، جزئی از مجموعه خانواده کودکان کار در گستره جهانی هستند که در معرض ستم و استثمار قراردارند. آنها نیروی کار ارزان برای سرمایهدارانند. همان کودکانی که دیگر کودکان هم جنس شان به نمایندگی از آنان در سال ۲۰۰۲ از آسیا تا فلورانس رژه رفتند. کودکانی که در روز ۱۲ ژوئن همان سال با شعار “ما همانیم که اکنونیم، ما همانیم که فردائیم” جهان را به لرزه درآوردند و سازمان جهانی کار را به تصویب “لغو کار کودک” و مبارزه برای مقابله با کار کودکان در گستره جهانی واداشتند. از این رو، پوشیده نیست که صدها میلیون کودک کار در سرتاسر جهان و ایران، قبل از هر چیزقربانی مناسبات نظم سرمایه داری اند.
نظام سرمایه داری، سرمنشاء تولید و باز تولید تمام مصائب اجتماعی و اقتصادی موجود در این کشورها ست. در این میان اما، خشونت اقتصادی و پرتاب کودکان از مدرسه به خیابان در جمهوری اسلامی که در آن دین و دولت کاملا درهم ادغام شده اند، ابعاد بسیار فاجعه بارتری به خود گرفته است. بنابر این، در نظام سرمایه داری حاکم بر ایران که مسئولان آن بزرگترین دزدان و چپاول گرانِ حاصل دسترنج کارگران و توده های زحمت کش هستند، نظامی که بنیان های حکومتی اش، ریشه در استبداد دینی دارد و خشونت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جای جای جامعه نهادینه شده است، نظامی که فقر، فحشا، گرانی، بیکاری و اعتیاد در آن بیداد می کند، حاکمیتی که کارگران و توده های زحمتکش جامعه از ابتدایی ترین آزادی های سیاسی و حقوق دمکراتیک خود محرومند، حکومتی که نه تنها کمترین نگرانی از بابت گسترش پدیده کار کودکان در جامعه ندارد، بلکه با تشدید فقر و بیکاری در جامعه صف کودکان کار را مدام طویل و طویل تر هم می کند، مسلما تا زمانی که جمهوری اسلامی در ایران پابرجا ست، جمعیت کودکان کار نیز افزایش خواهد یافت . لذا، بدون هیج تردیدی سرنوشت کودکان کار و رهایی کامل آنان از ستمی که بدان گرفتاراند، به دگرگونی بنیادین نظم موجود و رهایی کل جامعه از تباهی و ویرانگری نظام دینی و سرمایه داری حاکم بر ایران گره خورده است.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۷۷ در فرمت پی دی اف
نظرات شما