نظام سرمایه داری مصائب اجتماعی فراوانی به بارآرده است که یکی از آن ها خود کشی است. برطبق گزارشی که دریکی از سایت های خبری انتشار یافت ، مرد جوان ۳۰ ساله ای، روز ۳۱ مردادماه در ضلع شمال غربی میدان انقلاب تهران، دست به خودکشی زد. وی با ریختن یک پارچ بنزین بر روی خود، اقدام به خودسوزی کرد و مردم حاضر، در ابتدا با تصور این که وی آب بر سر خود میریزد، از اقدامش جلوگیری نکردند.
میزان خودکشی، نمایی از وضعیت اجتماعی در نظام های سرمایه داری است. اگرچه اقدام به خودکشی در ایران و جهان امر جدیدی نبوده و نیست، اما سرعت روند رو به رشد آن در ایران، تحت حاکمیت ارتجاع دینی و سرمایه داری جمهوری اسلامی نگرانی های شدیدی را در جامعه دامن زده است. مصائب اجتماعی که ریشه در مناسبات اقتصادی و اجتماعی سرمایه داری و تشدید وخامت اوضاع نابسامان کشور دارد، با گذشت هر روز و با تشدید روزافزون فقر، بیکاری و ناامیدی از آینده، افراد بیش تری را به سمت خودکشی و پایان دادن به زندگی شان سوق داده است. تا جایی که میزان نرخ خودکشی در حاکمیت ارتجاع اسلامی، طی بیست سال، یعنی از سال ۶٣ تا ٨٣، چهار برابر رشد داشته و طی سال های اخیر نیز، همچنان روند صعودی را طی می کند و هم اکنون، نه تنها در آستانه بحران قرار دارد بلکه، در برخی مناطق کشور از جمله ایلام از مرز بحران نیز گذشته است.
بر اساس گزارش خبرگزاری ایلنا و به استناد آمار اعلام شده از سوی سازمان پزشکی قانونی ایران در سال ٨٨، سه هزار و ١٢٢ مورد خودکشی و در سال ٨٩، سه هزار و ۶۴٩ مورد به سازمان پزشکی قانونی گزارش شده است. طبق آمار فوق، میزان خودکشی در سال ٨٩ نسبت به سال ٨٨، ١٧ درصد رشد داشته است. میزان آمار خودکشی در سال جاری، از این هم فراتر رفته و تنها در سه ماه نخست سال جاری، ٩۵٢ نفر خودکشی کرده اند. از این تعداد، ٢٧۴ نفر زن و ۶٧٨ نفر مرد بوده اند. آمار فوق با افزایش ١٠ درصدی نسبت به زمان مشابه در سال گذشته، گویای این واقعیت تلخ است که روزانه ده نفر در جامعه سرمایه داریِ تحت حاکمیت “نمایندگان خدا”، دست به خودکشی زده اند.
از آنجا که آمار خودکشی و افزایش شدید نرخ آن، رابطه مستقیم با بحران های اجتماعی و سیستم سیاسی-اقتصادی حاکم بر ایران دارد، مسئولان جمهوری اسلامی برای کتمان نابسامانی های درون جامعه، همواره مانع از انتشار واقعی آمار خودکشی در کشور می شوند. علاوه بر خامنه ای که در اغلب سخنرانی هایش همواره مسئولان نظام را از انتشار اخبار نگران کننده در جامعه منع کرده است، روزنامه صدای عدالت نیز در خرداد ماه گذشته، سخنان رئیس سازمان پزشکی قانونی را منتشر کرد که به طور رسمی تاکید کرده بود “آمار خودکشی نباید لو برود”. لذا، دسترسی به میزان دقیق آمار خودکشی در ایران، اگر نگوییم محال، یقینا به آسانی ممکن نیست. آمارهایی هم که تا کنون منتشر شده اند، نه تنها بیانگر تعداد دقیق آمار خودکشی در ایران نیست بلکه، صرفا بخشی از میزان خودکشی هایی است که در جامعه رخ داده است. چرا که، سازمان پزشکی قانونی ایران، تنها مواردی از خودکشی ها را ثبت می کند که به این مرکز گزارش و منجر به تشکیل پرونده قضایی می شود. موارد فوق، آن دسته از خودکشی هایی را شامل می گردد، که اصطلاحا به آن خودکشی موفق می گویند. خودکشی هایی که اغلب منجر به مرگ هستند.
بنابر این، آمار پزشکی قانونی نیز، همه موارد اقدام به خودکشی را شامل نمی گردد. زیرا، تعداد قابل توجهی از موارد خودکشی، اصلا جنبه قضایی پیدا نمی کنند و از طرفی، بخشی از خانواده ها، ترجیح می دهند بدون سر و صدا و بی آنکه گزارشی به پزشکی قانونی داده شود، درمان پزشکیِ فردی که دست به خودکشی زده است را مستقلاً مورد پی گیری قرار دهند.
با این همه، بر اساس همین آمارهای ناقص که گاها به صورت پراکنده توسط رسانه های دولتی و پاره ای از ارگان های حکومتی منتشر می شوند، میزان خودکشی در ایران ، در مقایسه با کشورهای منطقه، از بالاترین نرخ خودکشی برخوردار است. مطابق گزارش سازمان جهانی بهداشت، نرخ خودکشی در جمهوری آذربایجان، ۶ دهم درصد برای هر ١٠٠هزار نفر، کویت ٢ نفر و بحرین که بیشترین نرخ خودکشی را دارد کمی بیش از ٢ نفر برای هر ١٠٠هزار نفر گزارش شده است . این در حالی است که، به استناد آخرین آمار منتشر شده توسط سازمان پزشکی قانونی ایران، و نیز طبق اعلام هادی معتمدی و موسوی، دو تن از مدیران کل آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، آمار خودکشی در ایران ۶ تا ٧ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر می باشد. در این میان، نرخ خودکشی در استان های ایلام، کرمانشاه و لرستان از این هم بالاتر رفته و دامنه فاجعه بارتری به خود گرفته است.
علاوه بر این، در سطح جهانی نیز، به رغم اینکه آمار خودکشی در ایران در ردیف کشورهایی با نرخ متوسط قرار دارد، اما در مقایسه با کشورهای اروپایی، افزایش بسیار بالایی را نشان می دهد. بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، نرخ خودکشی در کشورهای اروپایی طی ۴٠ سال گذشته، ۵٠ درصد رشد داشته، در حالی که طی همین مدت، خودکشی در ایران ۴ برابر افزایش یافته و در نتیجه با نرخ رشد ۴٠٠ درصدی همراه بوده است.
خود کشی، دهمین علت مرگ و میر در جهان شناخته شده است ولی در حاکمیت جمهوری اسلامی، در ردیف “دومین عامل مرگ و میر” قرار دارد. در این میان، میزان اقدام به خودکشی زنان، ۴ برابر مردان است، در عوض خودکشی های موفق در میان مردان، ۴ برابر بیشتر از زنان گزارش شده است. هم اکنون خودکشی به عنوان یکی از مصائب بزرگ اجتماعی، بسیاری از جوانان، زنان و مردان کشور را به کام خود گرفته است. سایت آفتاب به نقل از خبرگزاری ایلنا اعلام کرد، میانگین سن خودکشی در زنان به ١۶ تا ٢٠ سال و در مردان به ٢٠ تا ٢۵ سال کاهش یافته است.
عواملی چون مشکلات اقتصادی، فقر، بیکاری، بحران های اجتماعی، جنسیت، سن، فشارهای روحی، ناامیدی از آینده، سرکوب های سیاسی و شرایط نامناسب اجتماعی، از جمله علتها و انگیزههای خودکشی به شمار می روند. اگرچه هر کدام از عوامل فوق، می توانند در اقدام به خودکشی موثر باشند اما، در وجه غالب و به طور عمومی، فقر، بیکاری و سایر مصائب اجتماعی نظیر این ها،از جمله عوامل کلیدی، موثر و بلاواسطه اقدام به خودکشی و روند رو به رشد آن در جامعه هستند. عوامل دیگر، که با عنوان عوامل فرعی و یا باواسطه شناخته می شوند، عموما در سایه قرار دارند و در پرتو بروز عوامل بلاواسطه از قبیل فقر، بیکاری، سرخوردگی های اجتماعی و ناامیدی از آینده، چهره نمایان می کنند.
نگاهی به آمار و علت خودکشی های صورت گرفته در ایران به روشنی نشان می دهد، اکثریت افرادی که اقدام به خودکشی کرده اند، عمدتا در پی فقر مطلق، بیکاری و ناامیدی از آینده، خودکشی و مرگ را برگزیده اند. مادرانی که زیر فقر و نداری مطلق، مستاصل گشته و در یک لحظه، همزمان خود و بچه هایشان را به کام مرگ کشیده اند. پدرانی که در پی بیکاری و عاجز ماندن از تامین معاش، توان ادامه زندگی از کف داده و با اقدام به خودکشی مرگ را در آغوش گرفته اند. دانشجویانی که زیر فشار سنگین سرکوب ها و فشارهای سیاسی و اجتماعی و عدم تامین هزینه های بالای تحصیلی و یا در پی نبود هیچ چشم انداز روشنی در فردای پایان تحصیل، به زندگی شان پایان داده اند. دختران جوانی که پس از شوهر کردن، در سایه نکبت بار نظام مرد سالار حاکم بر ایران، از ادامه زندگی در بی حقوقی محض باز مانده و بی دریغ، پیکر زجر کشیده و جان درمانده شان را به کام شعله های آتش کشیده اند. جوانانی که در حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی، همه روزنه های شادی، امید به آینده و نرم های اولیه زندگی را بروی خود بسته می بینند، خودکشی و مرگ را به عنوان رهایی از همه کثافات و نکبت های جمهوری ایران برمی گزینند.
به رغم تاکید و ممانعت مسئولان جمهوری اسلامی از”لو رفتن آمار خودکشی در ایران”، باز هم روزی نیست که چندین خودکشی در صفحات حوادث روزنامه های کشور درج نگردد. چه انسان های ناامید، سرخورده و درمانده از ادامه زندگی در سایه نکبت بار جمهوری اسلامی باز مانده اند و لذا، از طریق خودسوزی، حلق آویز کردن، مصرف آهک، دارو و پرت نمودن خود از ارتفاع به زندگی شان پایان می دهند.
خودکشی به طریق خودسوزی، از جمله دردناک ترین روش های اقدام به خودکشی در ایران است، که طی سال های اخیر شتاب روز افزونی به خود گرفته است. به گزارش سایت آفتاب، از میان زنانی که اقدام به خودکشی کرده اند، بیش از ۵٠ درصد آنان با انتخاب شیوه خودسوزی، به زندگی خود پایان داده اند.
اگر خودکشی های صورت گرفته در جامعه به شیوه حلق آویز کردن، رگ زنی، مصرف دارو و… عمدتا در خفا و دور از چشم دیگران صورت می گیرد، در عوض، اتخاذ خودکشی به شیوه خودسوزی و آنهم در مکان های عمومی، یک خودکشی صرف نیست بلکه، اعتراضیست علیه وضعیت موجود. روند رو به رشد خودکشی علی العموم و افزایش اتخاذ شیوه خودسوزی به طور اخص، پیام و هشدار آشکاری است نسبت به تشدید وضعیت اسفناک جامعه، گسترش فقر، بیکاری، بحران اجتماعی و عدم تامین حداقل معاش یک زندگی انسانی که در بطن خود، یاس، ناامیدی، واخوردگی، درگیری های خانوادگی و سرخوردگی های اجتماعی را بازپروری می کند.
وضعیت موجود، حاصل بلافصل عملکرد ارتجاعی و سرکوبگرانه نظام اسلامی و سرمایه داری حاکم بر ایران است، که به اشکال گوناگون از گسترش خودکشی در جامعه گرفته تا افزایش اعتیاد، روسپی گری و فرار دختران از خانه بازتاب می یابد. آنچه مسلم است خودکشی، راه برون رفت از وضعیت موجود نیست. با بودن جمهوری اسلامی، خود کشی و سایر مصائب اجتماعی نیز استمرار خواهند داشت. سرنگونی انقلابی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و استقرار حکومت شورائی نخستین گام برون رفت از وضعیت کنونی و پایان دادن به مصائب اجتماعی موجود است.
نظرات شما