با نزدیکتر شدن زمان “انتخابات” دوره نهم مجلس ارتجاع، رژیم جمهوری اسلامی ، جناحها وگروه بندیهای سیاسی مدافع آن، آشکارا بر تلاشها و تحرکات خود برای کشاندن مردم به پای صندوق رأی افزودهاند. آن ها خوب می دانند که اکثریت توده های زحمتکش مردم ایران، برتمامیت نظم ارتجاعی حاکم دست رد زده اند و خواستارسرنگونی آنند. با انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ تتمه ی توهم آن اقشاری که هنوز دل به انتخابات بسته بودند نیز فروریخت.آن ها نیز نمی خواهند باردیگر شاهد بی احترامی و بی اعتنائیِ آشکار حکومت به آرای خویش و سوءاستفاده از آن وبازیچه حکومت شوند. بنابراین هیچگونه اعتقادی به انتخابات، ازنوع انتخابات جمهوری اسلامی وجود ندارد و هیچ تمایلی برای شرکت درآن دیده نمی شود. این ها نکاتی هستند که در اشکال و الحان گوناگون توسط افراد وابسته به حکومت نیزمکرر برزبان آورده می شود. به عبارت دیگر سوت وکور بودن نمایش انتخاباتی و تحریم گسترده آن، موجبات نگرانی شدید رژیم را فراهم ساخته است.
همین واقعیت است که تمام دارودستههای حکومتی وگروهها و جناحهای سیاسی مدافع رژیم را سخت به تکاپو انداخته است و با وجود آن که هنوز بیش از هفت ماه به زمان برگزاری این مضحکه باقی مانده است، اما آن ها از هم اکنون تمام توش و توان خود را به کار گرفته اند تا به هر قیمت ، تنور انتخابات را به خیال خود گرم کنند و بار دیگر اقشاری از مردم را به پای صندوق رأی بکشانند.
آرایش سیاسی نیروهائی که عموماً در این بازی تکراری مشارکت میکنند تا به کمک یکدیگر، به هدف اصلی رژیم جامه عمل به پوشانند و برای رژیمی که مردم خواستار برچیده شدن آن هستند، به زعم خویش “مشروعیت” به تراشند، در مقایسه با دوره قبل تا حدود زیادی برهم خورده است. برخلاف دوره گذشته که دو صف بندی متمایز و مشخص موسوم به اصلاح طلبان و اصول گریان وجود داشت، به رغم وجود خرده اختلاف درون هر یک از این صف بندیها، اما اختلاف میان این دو صفبندی و رقابت و کشمکش بر سر سهم میان این دو بود که از آن به مثابه ابزاری برای بسیج اقشاری از مردم و کشاندن آنها به پای صندوق رأی استفاده میشد. اکنون اما اختلاف و کشمکش بر سر سهم و بر سر کسب کرسیهای مجلس، اساساً به درون اصول گرایان منتقل شده است. آنها اگرچه در مورد گرم کردن تنور انتخابات و کشاندن مردم به پای صندوق رأی، همگی اتفاق نظر دارند و بر وحدت میان گروههای اصولگرا تأکید میورزند، اما بر سر نحوۀ گرم کردن این تنور یکدست نیستند و بر سر سهم بردن از کرسیهای مجلس، با هم اختلاف و کشمکش دارند. از این روست که علیرغم تأکید اصولگرایان بر وحدت و اتحاد، ما شاهد اعلام موجودیت گروههای جدید اصولگرا هستیم.
در غیاب گروهای سیاسی رقیب، گروههای مختلف اصولگرا، از مدتها قبل برای تقسیم سهم و کرسیهای مجلس میان خود، تدارک دیده و برنامهریزی کرده بودند. پس از حذف “اصلاح طلبان” و همزمان با تشدید بیش از پیش اختلاف و کشمکش در میان اصول گرایان، احمدی نژاد که مورد حمایت بی چون و چرای خامنهای بود، موقعیت ویژهای کسب نمود و گرایشی که وی آن را نمایندگی میکرد به موقعیت برتر و بالاتری در میان اصول گرایان دست یافت. این احمدی نژاد بود که بنابه موقعیت و جایگاه ویژه خود، میبایستی راهی برای هماهنگی و مشارکت گروههای اصولگرا در انتخابات دوره نهم مجلس پیدا کند و البته او نیز در پی آن بود که سهم بیشتری از کرسیهای مجلس را ازآن خود سازد. در همین راستا در پی نشست آبان ماه ۸۹ گروه ۳۰ نفرهای از چهرههای شناخته شده اصول گرایان، احمدی نژاد ۳ نفر را به عنوان “کمیته وحدت” شامل حبیب الله عسگراولادی، علی اکبر ولایتی و غلامعلی حداد عادل، تعیین نمود تا این کمیته، تأمین وحدت اصول گرایان را پیگیری نماید و نحوه تقسیم کرسیهای مجلس بین باندهای مختلف اصولگرا را مورد بررسی قرار دهد.
اختلاف و اصطکاک میان خامنهای و احمدی نژاد بر سر وزیر اطلاعات، اما اوضاع را در میان اصول گرایان بیش از پیش بحرانی و اختلافات را تشدید نمود. کشانده شدن تضاد و اختلاف به رأس حکومت، نه فقط در اردوی اصول گرایان به اغتشاش و سرگردانی دامن زد، بلکه اوضاع سیاسی را تا آنجا که به جناحهای حکومتی مربوط است تا حدودی به سود دارودسته اصلاح طلبان و رفسنجانی برهم زد. اگر پیش از این بحران و اختلاف، اصولگرایان در عرصه انتخابات خود را بیرقیب میدیدند و به تقسیم کرسیهای مجلس، بین “خودیها”میاندیشیدند، پس از آن اما حضور مستقیم و غیر مستقیم رقبای حذف شده در این عرصه، برایشان به یک “خطر” تبدیل گردید. اغتشاش در میان اصولگرایان و نایکدستی نحوۀ برخورد نسبت به گروههای “غیر خودی”، خطر رقیب مغلوب را افزایش میداد. این خطر، در عین حال سبب میشد تا اصولگرایان سعی کنند صفوف خود را متحد سازند. اتحاد در میان اصولگرایان اما اگر نگوئیم ناممکن ولی بسیار مشکل و بعید بود. با ایزوله شدن احمدی نژاد و دار و دسته وی، در میان برخی از اصولگرایان نسبت به اصطلاح طلبان و جریان رفسنجانی انعطاف بیشتری پدیدار شد و این احتمال بوجود آمد که این دسته از اصولگرایان بخواهند با افراد کمتر شناخته شده وابسته به این طیف که زمانی حضور آنها موجب “رونق” انتخابات گشته بود، وارد همکاری و یا به نحوی وارد ائتلاف شوند و درهر حال پای آن را رسماً به عرصه انتخابات مجلس باز کنند. این موضوع نگرانی شدید برخی دیگر از اصول گرایانی را که اساساً در مقابله و کنار زدن این رقیبان رو آمده بودند در پی داشت و یکی از دلائل اصلی اعلام موجودیت گروههای جدید اصولگرا و قبل از همه “جبهه پایداری انقلاب اسلامی” ست.
در “جبهه پایداری” قبل از همه، طرفداران و حامیان سفت و سخت پیشین احمدی نژاد حضور دارند. برخی از نمایندگان متعلق به “فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس” از جمله روحالله حسینیان، آقا تهرانی از شاگردان مصباح یزدی ، مهدی کوچک زاده، بعضی از اعضای “پایگاه عماریون” و بسیاری از عناصر اخراجی از دولت احمدی نژاد، از جمله باقر لنکرانی (وزیر بهداشت دولت نهم) مهرداد بذر پاش (رئیس برکنار شده سازمان ملی جوانان) غلامحسین الهام (سخنگوی دولت نهم و مشاور حقوقی احمدی نژاد) صادق محصول (رئیس ستاد انتخاباتی احمدی نژاد، وزیر کشور و بعد وزیر رفاه) عناصر اصلی این”جبهه” را تشکیل میدهند. سران “جبهه” پیش از اعلام موجودیت آن، با شخصیتهای روحانی صاحب نفوذی چون محمد یزدی و مصباح یزدی، دیدارها و مشورتهائی به عمل آورده، توافق و حمایت آنها، و از طریق آنها، توافق و حمایت همفکران آنها را نیز جلب کرده بودند. حضور مستقل این “جبهه” زمانی قطعی شد که تلاش اصولگریان برای تشکیل جریانی به نام “شورای حکمیت اصول گرایان” به جائی نرسید و با شکست روبرو گردید.
اگر چه بعد از همایش این “جبهه” در ۳۰ تیر که بیان حضور مستقل آن بود و خبر از مشارکت و سخنرانی مصباح یزدی در جلسه آتی آن میداد، بلافاصله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان، بر وحدت اصولگرایان تأکید و اختلاف و انشعاب و “موازی کاری” را “نهی” و تلویحاً از این اقدام انتقاد نمود، اما عکسالعمل افراد وابسته به این “جبهه” نشان میداد که آنان از ناحیه این هشدارها نگرانی ندارند و به نحوی از انحاء مجوز اقدام خویش را از مقامات بالای حکومتی گرفتهاند و یا لااقل از این ناحیه، مانعی برای کار خویش ندیدهاند.
آخوند محمود رجبی یکی از شاگردان مصباح یزدی و عضو “جامه مدرسین حوزه علمیه قم” در پاسخ به سخنان کنی، اگر چه گفت بهتر است در مورد اختلافات “سکوت” نمود، اما ادعای وی پیرامون “موازی کاری” را رد کرد. عناصر اصلی تشکیل دهنده این “جبهه” نیز حرفهای مشابهی زدند و بر وحدت اصول گرایان ظاهراً تأکید کردند. ششم مرداد ماه، همایش “جبهه پایداری انقلاب اسلامی” برگزار گردید و این”جبهه” رسماً اعلام موجودیت کرد. مصباح یزدی، سخنران اصلی این همایش، ضمن رد ادعای “موازی کاری” و تأکید بر این موضوع که “جبهه” دنبال انشعاب نیست، اما وحدت را مشروط به رعایت “ارزش”ها کرد و چنین اضافه کرد که شناخت اعضای جبهه از ارزشها، از سایر اصول گرایان بیشتر است. به عبارت دیگر وحدت “جبهه” با سایر اصول گرایان را به پذیرش شروط محوری این “جبهه” مشروط کرد و بالا خره با طرح این سئوال که “وحدت برای چه؟” ، وحدت میان اصول گرایان را عملاً منتفی اعلام کرد. صادق محصولی نیز در جلسه پرسش و پاسخ همایش این “جبهه” بار دیگر مرزبندی با “جریان فتنه”، مرزبندی با “جریان انحرافی” و تبعیت مطلق از ولایت فقیه را سه اصل مهم و محوری جبهه خواند و بالاخره روح الله حسینان عنصر جنجالی و شناخته شده این جبهه، حضور “مردودان فتنه” در صفوف اصولگرایان را عبور از اصول گرائی به بهانه وحدت اصول گرایان خواند و به “جریان انحرافی” نیز اعلام “جنگ” داد!
بدین ترتیب بار دیگر مشخص شد که علیرغم تأکید همه اصول گرایان بر وحدت و اتحاد، اما عجالتاً وحدت و اتحادی در میان آنان نمیتواند برقرار گردد. گروهی از اصول گرایان نزدیک شدن به جریان مغلوب را مفید به حال رژیم و عامل بسیار مهمی برای کشاندن مردم به عرصه انتخابات و پای صندوق رأی میدانند، گروه دیگری که اساساً در “جبهه پایداری انقلاب اسلامی” متشکل شدهاند، اگر چه مانند تمام دارودستههای دیگر اصولگرا و غیر اصولگرا، طرفدار سفت وسخت گرم شدن تنور انتخاباتاند، اما حاضر نیستند با جناح مغلوب و با کسانی که میخواهند پای “خواص مردود” شده را به درون اصول گرایان و اتحاد آنها باز کنند، وارد اتحاد گردند.
بنابر این علیرغم تأکید وحدت در اردوی اصول گرایان، دسته بندیهای درونی این جناح، هر یک برای کسب منافع اخص خویش و سهم بیشتر از کرسیهای مجلس، تلاش خواهد کرد. این تلاشها از هم اکنون نیز کم و بیش آغاز شده است. “کمیته وحدت” سه نفرهای که برای ایجاد وحدت و هماهنگی گروههای اصولگرا در انتخابات مجلس ایجاد شده بود، با منزوی شدن احمدی نژاد و نزدیکان وی، دیگر نمیتوانست نقشی در این راستا ایفا کند. لذا ترکیب و کمیت آن نیز باید تغییر میکرد. با افزوده شدن چهار نفر از “جامعتین” یعنی دو نفر از طرف “جامعه روحانیت مبارز” به نامهای تقوی و ابوترابی و دو نفر دیگر به نمایندگی از “جامعه مدرسین حوزه علمیه قم” به نامهای حسینی بوشهری و کعبی، کمیته ۷ نفرهای تشکیل شد که جریان حرکت اصول گرایان در انتخابات مجلس را “داوری” و بر آن “نظارت ” کند. به این ترکیب نیز پس از آنکه مورد اعتراض برخی از اصول گرایان قرار گرفت، قرار شده است ۸ نفر دیگر، دو نفر به نمایندگی از طرف “جبهه پیروان خط امام و رهبری” یک نفر از طرف “جمعیت ایثارگرایان”، یک نفر از سوی “رهپویان انقلاب اسلامی”، یک نفر نماینده قالیباف شهردار تهران، یک نفر نماینده لاریجانی رئیس مجلس و در نهایت دو نفر نیز از حامیان احمدی نژاد اضافه شود و کمیته (۸+ ۷) مسائل انتخابات، توزیع سهم و کرسیهای مجلس را هدایت کند.
شایان ذکر است که همزمان با ایجاد “جبهه پایداری انقلاب اسلامی” جبهه دیگری نیز به نام “جبهه ایستادگی ایران اسلامی” حول محسن رضائی ایجاد گردید که البته همانطور که در گذشتهها نیز، رضائی و فعالیتهای وی در این زمینه هیچگاه جدی گرفته نشده بود، این بار نیز کسی به آن توجه نکرد و آن را جدی نگرفت.
از هم اکنون قابل پیش بینی است که اکثر کرسیهای مجلس به دست باندهای مختلف اصول گرایان خواهد افتاد. گرچه در اردوی “جریان انحرافی” فعلاً تلاش آشکاری برای کسب کرسیهای مجلس دیده نمیشود، اما این گرایش نیز ولو نه از طریق مداخله و فعالیت مستقیم و آشکار رحیم مشائی، اما از طریق عناصر دیگر این باند و افراد کمتر شناخته شده تلاش خواهند کرد به مجلس راه یابند. اصلاح طلبان و دار و دسته رفسجانی نیز که چشم به همکاری و همیاری “اصول گرایان منطقی” دوختهاند، در هر حال با یا بدون ائتلاف با اصول گرایان، با یا بدون شخصیتهای شناخته شده خود، و فردی و یا غیر فردی وارد عرصه انتخابات خواهند شد و شماری از آنان نیز به مجلس راه خواهند یافت.
همۀ این جناحها طرفدار انتخابات پرشور و با رونق و طرفدار بسیج مردم برای گرم کردن تنور انتخاباتاند، همه در حرف از وحدت و اتحاد دفاع میکنند، همه شکستی را که ممکن است از شکسته شدن وحدت، نصیب آنها شود هشدار میدهند، همه اما در عین حال در تدارک کسب سهم بیشتر برای خودهستند!
تقسیم کرسیهای مجلس میان خود و باز تقسیم سهمهای پیشین، تمام آن چیزیست که جناحها و گروه بندیهای سیاسی مدافع نظم حاکم، برای آن تدارک دیدهاند وبا یا بدون حضور مردم در انتخابات، این کار را خواهند کرد. ترجیح آنها اما این است که این هدف را به آراء مردم بیامیزند و بعبارت دیگر با کشاندن آنها به پای صندوق رأی و سوء استفاده از مردم، آن را پوشش دهند!
مردم ایران که بیش از ۳۰ سال است تحت حاکمیت ارتجاع اسلامی و در بدترین شرایط خفقان و سرکوب و بی حقوقی به سر میبرند و از آزادیهای سیاسی و مدنی محروماند، بارها و بارها اینگونه به اصطلاح انتخابات را تجربه نموده و به پوچ بودن و بی معنی بودن آن پی بردهاند. انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ نیز برای چندمین بار و به روشنترین شکلی نشان داد که جمهوری اسلامی هیچ ارزش و اعتباری برای رأی مردم قائل نیست و خود تصمیم میگیرد که نام چه کسی را از صندوق رأی بیرون آورد. انتخابات دورۀ نهم مجلس ارتجاعی شورای اسلامی نیز مانند انتخابات ریاست جمهوری و مانند تمامی انتخابات پیشین، به کلی ضد دمکراتیک، نمایشی و فاقد حداقل استانداردهای حتا انتخابات پارلمانی جوامع بورژوائیست که هر چند سال یکبار به شهروندان اجازه میدهند پای صندوق رأی بروند و فرد یا افرادی را از میان طبقه حاکم انتخاب کنند. در جمهوری اسلامی، ولی فقیه و شورای نگهبان آن، خود این فرد و یا افراد را از میان طبقه حاکم بر میگزینند و به مردم فقط این اجازه را میدهند که از میان همین برگزیدگان رژیم، فرد یا افراد را به اصطلاح انتخاب کنند! و گاه اگر مشاهده شود که همین فرد و یا افراد برگزیده شده آنها نیز بهطور کامل مطابق میل رژیم عمل نمیکنند،حتا همین نوع “انتخابات” را هم بر نمیتابد.
بنابراین انتخابات در رژیم جمهوری اسلامی به کلی بی معناست و انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی نیز جدا از آن نیست و فقط شایسته بی اعتنائی و تحریم است. هرچند رژیم و جناحهای سیاسی آن برای گرم کردن تنور انتخابات، ماشین تبلیغاتی خود را به راه انداختهاند و خود را به آب و آتش میزنند تا گروهی از مردم را به پای صندوق رأی بکشانند، مردم اما این نمایش مضحک را از قبل تحریم کردهاند و برچیدن تمام نظم حاکم را تدارک می بینند.
نظرات شما