جاهطلبیهای سیاسی و اهداف و مقاصد توسعهطلبانه ارتجاعی و ویرانگر جمهوری اسلامی مسئله جدیدی نیست. واقعیتی است آشکار که مکرر در نشریه کار نیز موردبحث قرارگرفته است. اما آنچه جدید است، اکنون برای نخستین بار، یکی از مقامات سطح بالای جمهوری اسلامی این واقعیت را میپذیرد و به نقش ویرانگر جمهوری اسلامی در خاورمیانه و شکست جاهطلبیهای توسعهطلبانه آن، اعتراف میکند.
وزیر امور خارجه ایران که به دعوت شورای روابط خارجی آمریکا، روز سوم اردیبهشت در اندیشکده شورای روابط خارجی در آمریکا سخنرانی میکرد، در بخشی از این سخنرانی به تلاش جمهوری اسلامی برای تبدیلشدن به قدرت برتر منطقه و نقش آن در ویران کردن خاورمیانه اشاره کرد و گفت:
«من درباره منطقه خودمان صحبت میکنم. نه ایران و نه عربستان سعودی نمیتوانند هژمون منطقه ما باشند. اینیک واقعیت است و باید آن را بپذیریم. هرقدر هم که ناراحتکننده باشد، اما هیچیک از ما نمیتوانیم هژمون جدید منطقه باشیم.»
وزیر امور خارجه ادامه داد: «اگر بخواهیم این حرف را در قالبی زیبا قرار دهیم، میتوانیم بگوییم که باید به دنبال منطقهای قدرتمند باشیم، نه دنبال قدرتمندترین بودن در این منطقه. ما برای مستثنا کردن یکدیگر و تبدیلشدن به قدرتمندترین در منطقه، منطقه را نابود کردهایم. باید این روند را متوقف کنیم. به شما میگویم که ایران آماده این کار است.»
البته اذعان ظریف به شکست سیاست هژمونیطلبانه جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه به این معنا نیست که رژیم جمهوری اسلامی از سیاست خارجی توسعهطلبانه پاناسلامیستی دست برداشته، بلکه به این معناست که اکنون پس از ناکامی در تبدیلشدن به قدرت برتر منطقه، برای گفتگو بر سر مناطق نفوذ با رقبای خود اعلام آمادگی میکند. البته با این فرض، که آنچه وی در آمریکا مطرح کرد، سیاست لحظه کنونی جمهوری اسلامی باشد. چراکه از واکنش گروهای رقیب میتوان این نتیجه را هم گرفت که اظهارات وی در چهارچوب رقابتهای درونی طبقه حاکم برای جلب حمایت قدرتهای منطقهای و بینالمللی است و نه تغییری حتی در این محدوده، در سیاست خارجی.
در همین چند روز اخیر، گروههای رقیب، اظهارات ظریف را بهشدت موردحمله قراردادند” منفعلانه،خلاف منافع ملی” و “فاجعهبار” خواندند. روزنامه کیهان، ارگان سرا سری طیف موسوم به اصولگرا یا لااقل قدرتمندترین آنها، در یک مقاله مفصل با عنوان” آقای ظریف دیپلمات باشید انقلابی پیشکش!” مواضع وی را موردحمله قرارداد. کیهان نوشت:” وزیر امور خارجه کشورمان در نشستی به میزبانی شورای روابط خارجی آمریکا، در اظهاراتی منفعلانه و خلاف منافع ملی، در موضع متهم و رعیت! شکایت آل سعود را نزد آمریکاییها برده و با پذیرش ایجاد بیثباتی در منطقه توسط ایران، پیشنهاد برجام منطقهای را مطرح کرده است. اظهاراتی که هیچ رنگ و بویی از ابتدائیات رفتار دیپلماتیک نیز در آن دیده نمیشود.
این اظهارنظر نسنجیده، در حقیقت پذیرش اتهام آمریکا و انگلیس و فرانسه مبنی بر نقش ایران در بیثبات کردن منطقه است! اظهارنظر ظریف،خلاف سند چشمانداز ۲۰ ساله است که طبق آن باید در افق ۱۴۰۴ قدرت اول منطقه باشیم.”
البته منازعه جناحها و تلاش آنها برای یارکشی داخلی و بینالمللی فقط به مورد ظریف محدود نبود. در همین چند روز گذشته، روحانی و سپاه پاسداران نیز غیرمستقیم و طرفداران این دو، مستقیماً یکدیگر را مورد حملات شدید قراردادند.
روحانی در سخنرانی خود در روز ارتش، به تعریف و تمجید از ارتش پرداخت و غیرمستقیم سپاه پاسداران را موردحمله قرارداد.
او گفت: “همواره ارتش در چارچوب قانون و انضباط، مسیر و راه وظیفه خود را بی کموکاست و بدون منت و ادعایی انجام داده است و هیچگاه در برابر انجام وظایف خود از دولت و ملت جایگاهی نخواسته است و در پی انجاموظیفه خود تلاش کرده است.”
وی افزود:” ارتش بااینکه سیاست را خوب میفهمد اما هرگز دربازیهای سیاسی وارد نشده و به وصیت و دستور امام راحل بهخوبی عمل کرده است.” “امروز در هیچ فسادی در کشور ما نامی از امیران و بزرگان ارتش وجود ندارد و این به معنای پاکی و دستپاکی و اخلاص ارتش جمهوری اسلامی ایران است.”
پوشیده نبود که وی هندوانه زیر بغل ارتش میگذارد، تا ضمن جلب حمایت این ارگان سرکوب نظامی رژیم ، ارگان نظامی سرکوب دیگر رژیم، یعنی سپاه را به دزدی و فساد، باجخواهی سیاسی، قانونشکنی و جانبداری از جناح رقیب در کشمکشهای سیاسی، متهم کند.
از همینرو، دو روز بعد، سپاه پاسداران ارتجاع، بیانیهای ظاهراً به مناسبت روز پاسدار انتشار داد، که درواقع پاسخی به روحانی بود و بدون آنکه نامی از وی ببرد، او را به وحدتشکنی، ایجاد اختلاف میان نیروهای نظامی رژیم و همنوایی با صهیونیسم متهم کرد.
در این بیانیه ازجمله آمده بود: “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال جاری نیز بهشدت مورد هجمه سردمداران نظام سلطه و صهیونیسم قرارگرفته است …. و در کمال تأسف در داخل نیز شاهد هستیم برخی دانسته یا نادانسته برای نصیحت!؟ و یا سرزنش!؟ همنوایی با آنها را در دستور کار قرار داده و دستاویز لازم برای تهاجم سازمانیافته رسانههای بیگانه و ضدانقلاب و مزدوران داخلی آنان را فراهم میسازند.”
“در ماهها و روزهای اخیر در فضای عمومی کشور اقدامات وحدتشکن و اختلافبرانگیزی توسط برخی اشخاص و رسانهها صورت پذیرفته است که منجر به صدور این بیانیه برای تنویر افکار عمومی و ثبت در تاریخ شده است.”
پی آمد آن نیز حمله شدیداللحن رسانهها و دارو دستههای وابسته به گروههای رقیب روحانی بود.
ازجمله مدیرمسئول روزنامه جوان نوشت:
“بیاعتبار سازی «بازوهای توانمند نظام» سالهاست در دستور کار قرار دارد و هدف از این «بیاعتبار سازی» مقدمهای برای «بیثباتسازی» است. در یک سال گذشته سپاه، صداوسیما و قوه قضائیه (خصوصاً در انتخابات) موردحمله روحانی بودهاند و هر سه در همین یک سال تحریم شدهاند. این اشتراک نگاه و اشتراک فهم بین غرب و روحانی به این سه دستگاه را چطور میتوان توجیه و تفسیر کرد؟
آنچه امروز روحانی را میآزارد بازهم از سوی سپاه خواهد بود. همان فرماندهان ارتشی که در رأس سپاه قرارگرفتهاند، حسین فریدون را رصد خواهند کرد، رئیس بانک ملت را دستگیر خواهند کرد، دری اصفهانی را در تیم هستهای شناسایی خواهند کرد، برادر معاون اول را در کرمان دستگیر میکنند و اگر این کار را نکنند باید به آنها شک کرد و فرماندهان سپاه که به ارتش رفتهاند آنجا همین کار را خواهند کرد که امروز خود فرماندهان ارتش میکنند، پس مأموریت تعیینکننده است نه افراد.
گیریم روحانی به غرب فهماند که «من از اینها نیستم» و «اینها با من نیستند»، بازهم مطمئن باشد غرب هویت انقلاب اسلامی را نشانه رفته . اگر روحانی از سرتاپای نظام را نیز شیلنگ بگیرد، آنان راضی نخواهند شد.”
وقتیکه مجادلات سران و مقامات سیاسی جمهوری اسلامی به این مرحله رسیده است که یکدیگر را به باجخواهی سیاسی، دزدی و فساد مالی و همنوایی با صهیونیسم متهم میکنند، نشان میدهد که اوضاع درونی رژیم بیش از آن وخیم است که آنها بتوانند پنهانش سازند. اما این درواقع بحرانهای عمیق و بنبست همهجانبه رژیم است که باندهای درونی آن را اینچنین به جان یکدیگر انداخته است. وضعیت جمهوری اسلامی به آن درجه از وخامت رسیده است که اخیراً جوادی آملی از مرتجعین سرشناس در دیدار با وزیر کار گفت حواستان باشد: ” اگر ملت به خاطر همین مسائل نامطلوب شورید دیگر همه را میشورد و کنار میگذارد. اگر باوجوداین مشکلات ملت قیام کند همه ما را به دریا خواهد ریخت .البته بسیاری از کشور فرار کردند یا جای فرار خود را فراهم آوردند اما ما جای فرار نداریم.” او در این اظهارنظر، وضعیت عمیقاً بحرانی رژیم را جار میزند. روحانی و گروههای موسوم به اصلاحطلبی که حامی او هستند نیز، دریافتهاند که جمهوری اسلامی به نقطه غیر بازگشتی رسیده و نمیتواند به روال چهل سال گذشته حکومت کند و منافع طبقه حاکم و موجودیت جمهوری اسلامی را حفظ نماید. آنها بر این پندارند که با بهبود مناسبات با قدرتهای منطقهای و جهانی میتوانند جمهوری اسلامی را از بنبست موجود برهانند. آنها برای تقویت مواضع خود و پیشبرد این سیاست، نیاز به یارگیری داخلی و خارجی نیز دارند، که در سخنرانیهای روحانی و وزیر خارجهاش بازتاب علنی یافته است. اما گروههای وابسته به جناح رقیب از آن بیم دارند که با این سیاست، موقعیت و منافع اقتصادی و سیاسی خود را از دست بدهند. ازاینرو شدیداً مقاومت میکنند. آنها گویا میدانند که جمهوری اسلامی راهحل سیاسی برای غلبه بر بحرانها و بنبستهای موجود ندارد، لذا همچنان بر ادامه سیاستهای گذشته و تشدید نظامیگری اصرار میورزند. چنانچه اخیراً سرلشکر یحیی رحیم صفوی دستیار و مشاور عالی خامنهای گفت: “ازجمله عوامل قدرت، فرماندهان عالی نظامی هستند که وقتی کشور و انقلاب به خطر میافتد، نظام و انقلاب را نجات میدهند.” این هم راهحل جناح مقابل روحانی. گویا مشاور عالی خامنهای فراموش کرده است که رژیم سلطنتی هم بر همین پندار خام بود که نیروی مسلح و سرکوبش او را نجات خواهد داد. اما دیدم که در برابر اراده و قدرت توده مردمی که به پا خاستند، نه کابینه نظامیان کارساز افتاد و نه حکومتنظامی و کشتار مردم. سرانجام هم این ارتش بود که در پی قیام، پرچم سفید را بلند کرد. جمهوری اسلامی و جناحهای آن راهحلی بر بحران سیاسی موجود ندارند. بحرانها و تضادهای نظم موجود در ایران به درجهای عمیق و شدید شدهاند که اساساً راهحلی در چهارچوب نظم کنونی، موجود نیست. رشد روزافزون مبارزات تودهای برای نفی و سرنگونی نظم حاکم، بازتاب همین واقعیت است. روشن است در شرایطی که بحران سیاسی ، پیوسته عمیقتر میشود و مبارزات تودهای اعتلاء مییابد، اختلافات و شکافهای درونی رژیم باید عمیقتر شوند و چنین شده است.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۷۱ در فرمت پی دی اف
نظرات شما