همین دی ماه گذشته بود که مردم در خیابانها فریاد میزدند دیگر نه تنها از اصولگرایان، بلکه از اصلاحطلبان حکومتی و غیر حکومتی نیز درگذشته و توهمی به آنان ندارند. پیامشان چنان روشن بود که جای تردیدی برای کسی باقی نگذاشت: سرنگونی جمهوری اسلامی با تمام جناحهایش. با آن که اولین موج اعتراضات چند روزی بیشتر نپایید، اما همین مدت کوتاه، هراسی هولناک در دل حاکمان و همدستانشان افکند. اصلاحطلبان که پیش از آن به “آرای” مردم در به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری میبالیدند و آن را به رخ اصولگرایان میکشیدند تا از رقیب، امتیازات سیاسی – اقتصادی بیشتری بگیرند، دستپاچه، و شاید دستپاچهتر از جناح رقیب، مردم را مشتی “اغتشاشگر” و دنبالهروی “اهداف پلید دشمنان” نامیدند و خواهان سرکوب هر چه سریعتر آنان شدند.
یکی از این چهرههای اصلاحطلب، محمد خاتمی، “رئیس جمهور اصلاحات” بود. مجمع روحانیون مبارز، که وی ریاست آن را بر عهده دارد، در روز ۱۱ دی ماه جلسهای با حضور وی تشکیل داد و در بیانیهای خواهان سرکوب “عناصر فرصتطلب و عوامل آشوبگر” شد. اما موج اعتراضات که فروکش کرد، اصلاحطلبان دریافتند که بسیار زود نقاب از چهره برگرفتهاند. از اینرو، هر یک به نوعی در صدد توجیه عکسالعمل اولیه خود برآمدند. از جمله محمد خاتمی در اول بهمن در دیدار با اعضای انجمن مدرسین دانشگاهها، در صدد “دلجویی” برآمد و گفت: “جوانانی که حتا شعارهای تند و ساختارشکنانه میدادند، برانداز نبودند.” هر چند ادامه داد: “اصلاحات باید مرز خود را بدون رودربایستی با برانداز و ضد انقلاب مشخص کند که بحمدالله مشخص کرده است.”
اما این تلاش مذبوحانه برای بازگرداندن آبروی رفته، بیحاصل بود. چرا که پس از انتشار سخنانش، مردم نیز “بدون رودربایستی” در رسانههای اجتماعی، هشتگی با عنوان “براندازم” به راه انداختند. تودهنی محکمی که بار دیگر نشان داد اصلاحطلبان و حتا “رئیس جمهور محبوب” سابقشان دیگر هیچ گونه اعتباری نزد تودههای مردم ندارند. جای تعجبی هم نداشت. زیرا که بسیار پیش از آن، تودههای مردم در تجمعات، اعتصابات و اعتراضات خود بیاعتمادی و فروریختن هرگونه توهم نسبت به تمامی جناحهای رقیب و مدافعانشان را اعلام کرده بودند. این بار نیز در هشتگ “براندازم” به زبانی روشن و سلیس پیام خود را تکرار کردند، تا هر گوش ناشنوا و چشم نابینایی آن را دریابد. آنان در این پیام میگویند:
براندازم، زیرا از بیکاری به تنگ آمدهام.
براندازم، زیرا از دستمزدهای ناچیز و سفرههای خالی از نان به تنگ آمدهام.
براندازم، زیرا از نبود آزادی، از سرکوب و بیحقوقی به تنگ آمدهام.
براندازم، زیرا به تنگ آمدهام که از فرط تنگدستی کودکانام به کودکان کار و خیابان تبدیل شدهاند. به تنگ آمدهام که هزار و یک نابسامانی اجتماعی مانند اعتیاد، تنفروشی، کارتنخوابی و فروش اعضای بدن بر چهره جامعهمان زخمهای ناهنجاری بر جای گذاشته است.
براندازم، زیرا از تبعیض علیه زنان، ملیتها، و پیروان ادیان دیگر به تنگ آمدهام.
براندازم، زیرا از فساد، اختلاس، چپاول به تنگ آمدهام.
براندازم، زیرا با ویرانی محیط زیست، دیگر حتا هوایی برای تنفس ندارم.
براندازم، زیرا از بیآیندگی، از اضطراب و افسردگی، از نبود امکانات شادی و تفریح و ورزش به تنگ آمدهام.
براندازم، زیرا به تنگ آمدهام که دسترنجام برای پیشبرد سیاستهای توسعهطلبانه رژیم به حلقوم مرتجعان اسلامگرایی ریخته شود که برای بسیاری از کشورهای منطقه جنگ و ویرانی به بار آوردهاند و برای ما، فقر و تنگدستی و هراس از آینده.
براندازم، زیرا از فریب و وعدههای پوچ به تنگ آمدهام.
و نه تنها از این همه جنایت و پلیدی و تزویر به تنگ آمدهام، بلکه:
براندازم، زیرا خواهان رهایی از طوق چند دههای حکومت دینی هستم.
براندازم، زیرا کاری میخواهم با دستمزدی شایسته زندگی و فارغ از غم نان.
براندازم، زیرا آزادی میخواهم، آن هم وسیعترین آزادیهای اجتماعی و سیاسی را.
براندازم زیرا آسایش و امنیت میخواهم؛ زیرا تأمین اجتماعی از گهواره تا گور میخواهم؛ زیرا خواهان برابری کامل زنان و مردان در تمامی عرصههای جامعهام؛ زیرا برابری و امکانات مساوی برای تمام ملیتها میخواهم؛ زیرا رهایی از تبعیض دینی میخواهم؛ زیرا امکانات بهداشتی و پزشکی و تحصیلی رایگان میخواهم؛ زیرا امروزی شاد و فردایی روشن برای فرزندانام میخواهم.
به همین دلیل هم شعار دادهام: “کار، نان، آزادی”.
براندازم، زیرا دریافتهام اگر این رژیم را براندازیم، تمام این تباهیها هم برانداخته خواهند شد.
براندازم، و اکنون، برای آن که به دامچالهای دیگر گرفتار نیاییم، در جستجوی آن که در پی براندازی، چگونه حکومتی میخواهیم؟ کدامین حکومت “کار، نان و آزادی” را تأمین خواهد کرد؟ حتما حکومتی که از ما باشد و با ما و برای ما.
و دور نیست، روزی که تودههای کارگر و زحمتکش ایران، بر شعار تاکنونی، یعنی “کار، نان، آزادی”، “حکومت شورایی” را نیز بیفزایند. و به این ترتیب آن حکومتی را برپا کنند که مطالباتشان را تحقق خواهد بخشید.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۵۹ در فرمت پی دی اف
نظرات شما