هفته گذشته، ۲ آذر، خامنهای در یک گرهمایی اعلام کرد، جمهوری اسلامی در هر جایی که “برای مقابله با کفر و استکبار، نیاز به حضور باشد، کمک خواهد کرد.” ساعاتی بعد فرمانده سپاه پاسداران اعتراف کرد، ایران در یمن کمکهای “مستشاری و معنوی” میکند. “کمکهای مستشاری و معنوی” اسم رمز جمهوری اسلامی در مداخله نظامی، ارائهی کمکهای نظامی، مالی و آموزشی به گروههای اسلامگرا است. جعفری در بخش دیگری از سخنانش مدعی شد، که “کمکهای ما به جبهه مقامت بنا به درخواست مردم و دولتهای آنان صورت گرفته و یمن هم یک نمونه از آن است.”* او حتا عربستان را تهدید کرد که اگر از همکاری با “استکبار” دست برندارند، “ترکش جبهه مقاومت” دامن آنان را نیز میگیرد. وی در ۵ آذر، در گردهمایی بسیجیان، پا را از این فراتر گذاشت و اعلام کرد: “امروز هستههای مقاومت مسلحانه در کشورهای منطقه ایجاد شده و در دیگر کشورها نیز حلقههای کوچک مقاومت شکل گرفته و در آینده نزدیک تأثیرگذاری آنها را میبینیم.”
گرچه پیش از این نیز آشکار بود که گروه اسلامگرای انصارالله یمن تحت حمایت ایران است، اما، این اولین باری است که سران رژیم به طور رسمی و صریح به کمکهای خود به این گروه اسلامگرا و همچنین پیگیری سیاست هژمونیطلبانه خود در کشورهای دیگر اعتراف میکنند.
هم اکنون در یمن، بین انصارالله (معروف به حوثیها) تحت حمایت ایران و طرفداران حکومت مرکزی تحت حمایت عربستان، جنگی در جریان است. جنگی که تنشهای بین این دو رژیم ارتجاعی را به مرحله جدیدی وارد کرده و به جنگ نیابتی دو رژیم معروف گشته است. اخیراً، پس از شلیک موشکی از جانب حوثیها به سوی ریاض، عربستان آن را “تعرض مستقیم نظامی” علیه خود نامید. حادثهی بعدی، استعفای نخستوزیر لبنان در سفری به عربستان بود. وی علت استعفای خود را مداخلات ایران در امور داخلی لبنان از طریق حزبالله اعلام کرد. ایران در آن زمان منکر این مداخلات شد و آن را فشار عربستان و مداخله این کشور در امور داخلی لبنان نامید.
اما، سران جمهوری اسلامی در روزهای پیش تنها به تهدید عربستان یا کشورهای منطقه بسنده نکردند، بلکه اروپا را نیز تهدید کردند. سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه، روز یکشنبه ۵ آذر در مصاحبهای تلویزیونی اعلام کرد، جمهوری اسلامی بر سر برد برنامه موشکی بالستیکی خود مذاکره نمیکند و اگر اروپا بخواهد به تهدید تبدیل شود، یعنی دربارهی برنامه موشکی ایران، فشار وارد آورد، برد موشکها را که در حال حاضر ۲۰۰۰ کیلومتر است، افزایش خواهد داد.
آخرین آزمایش موشکی ایران که با انتقاد کشورهای اروپایی و آمریکا روبرو شد، آزمایش موشک بالستیک خرمشهر در ۳۱ شهریور ماه بود. پس از شلیک موشکی از سوی حوثیها به سوی ریاض نیز ماکرون، رئیس جمهور فرانسه، ضمن اعلام حمایت خود از برجام، پیشنهاد داده بود در آینده تغییراتی در آن داده شود. منظور وی، ایجاد محدودیتهایی در برنامه موشکهای بالستیک ایران بود. روز بعد، روحانی در تماسی تلفنی با ماکرون، از وی خواست که فرانسه در منطقه “نقشی سازنده و بیطرفانه” ایفا کند و گفت، افزودن بخشی به توافقنامه برجام یا حذف بخشهایی از آن، موجب فروپاشی کامل این توافق خواهد شد.
پیگیری سیاست هژمونیطلبانه از هنگام به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، عواقب داخلی و بینالمللی وخیمی برای مردم ایران و منطقه به بار آورده است. این سیاست به جنگهای فرقهای دامن زده است، جنبشهای اسلامگرای ارتجاعی را رشد داده و در هر کجا که با سایر کشورهای مرتجع منطقه اختلاف و درگیری پیدا کرده است، جنگهای داخلی، ناامنی، کشتار و آوارگی دهها هزار انسان را به بار آورده است. سیاستی که اگر تا به امروز از سوی مقامات رژیم منکر میشد، اکنون دیگر با سخنان خامنهای و سایر سردمداران رژیم و اتخاذ موضع تهاجمی جای شکی برای کسی باقی نگذاشته است.
بیتردید پیامد سیاست جدید رژیم، تنشافزایی و درگیریهای مستقیمتر با سایر کشورهای منطقه و نیز قدرتهای غربی و ایجاد صفبندیهای جدید علیه ایران خواهد بود. ترامپ که، حداقل، خواهان تغییراتی در توافقنامه برجام است، در مهر ماه گفته بود: “ما نمیتوانیم اجازه دهیم که رژیم جنایتکار ایران به اقدامات بیثبات کنندهاش ادامه دهد در شرایطی که در حال دنبال کردن برنامه موشکی خطرناک خود است.” و همزمان با این سخنان، وزارت خزانهداری آمریکا سپاه پاسداران را به فهرست تحریمهای خود افزود. فرانسه نیز، همان گونه که قبلا اشاره شد، خواهان محدودیت در برنامه موشکی ایران شده است.
آنچه روشن است، اگر هدف سیاستهای توسعهطلبانهی دولتهای امپریالیستی، کسب نفوذ سیاسی و نیل به منافع اقتصادی معینی است، هژمونیطلبی جمهوری اسلامی هزینههای هنگفت مالی را به دنبال داشته که بار آن نیز بر دوش کارگران و زحمتکشان ایران قرار گرفته است. آن هم در شرایطی که بحران اقتصادی، پیشبرد سیاستهای نئولیبرالی، در کنار دزدیها و چپاولهای سران رژیم و وابستگانشان هم اکنون سطح زندگی مردم را چنان به قهقرا کشانده که اکثریت توده مردم زیر خط فقر زندگی میکنند. بیهوده نیست که رژیم برای تأمین بخشی از هزینههای سیاست خارجی خود به حراج منابع طبیعی و حاصل دسترنج تودههای مردم در شکل قراردادهای سودآور اقتصادی برای شرکتهای بینالمللی روی آورده است. تنها حاصل این هژمونیطلبی، کسب نفوذ سیاسی و افزودن چند صباحی دیگر بر عمر ننگین رژیم است.
اعلام رسمی حضور نظامی جمهوری اسلامی در یمن و تشکیل “هستههای مقاومت مسلحانه” در کشورهای دیگرکه به معنای صرف هزینههای بیشتر در جهت سیاستهای نوسعهطلبانه پان اسلامیستی رژیم است، پیامدهای داخلی دیگری نیز برای مردم ایران به بار خواهد آورد. و آن افزایش فشار و سرکوب برای خاموش کردن اعتراضاتی است که هماکنون نیز با صدای رسا در جامعه طنین انداخته است، یعنی اعتراض مردم به غارت دسترنجشان و ریختن آن به کام گروههای اسلامیگرای منطقه.
اکنون با شکست نظامی “دولت اسلامی عراق و شام” به نظر میرسد در سوریه مرحلهای از جنگ داخلی به پایان رسیده است. گرچه این به معنای بازگشت ثبات و امنیت به سوریه نیست، اما با موضعگیریهای جدید میتوان به این نتیجه رسید که رژیم در نظر دارد همین وضعیت را در یمن تکرار کند و این به معنای رویارویی مستقیمتر با عربستان و برخی کشورهای دیگر است.
به رغم سیل تبریکهایی که سران رژیم بر اثر پیروزی نظامی بر داعش در سوریه به سوی هم روانه کردند، خود، نیز معترفند که این به معنای پایان کار داعش، بازگشت ثبات و امنیت به سوریه و تثبیت بشار اسد نیست. آن زمینهها و عللی که به پیدایش و رشد داعش انجامید همچنان در منطقه حضور دارند و تا زمانی که فقر و تبعیض مذهبی و قومی و ملی و دیکتاتوری رژیمهای منطقه و دخالت نیروهای امپریالیست و کشورهای مرتجع در امور داخلی کشورهای دیگر وجود دارد، امکان رشد و پیدایش گروه اسلامگرای دیگری وجود دارد. و اکنون رژیم رسما اعلام میکند که در نظر دارد همین وضعیت را در یمن تکرار کند.
خامنهای در دیدار با بسیجیان در اول آذر ماه، مدعی شد: “سخن نو انقلاب اسلامی این بود که جوامع انسانی میتوانند به پیشرفتهای مادی و علمی دست یابند و همزمان رضایت پروردگار را کسب و ارزشهای الهی را حفظ کنند.” این ادعای پوچ و سخیف در حالی از سوی خامنهای طرح میگردد که نگاهی به ایران نشان میدهد قدرتگیری جمهوری اسلامی، نه تنها به “پیشرفتهای مادی و علمی” نیانجامیده بلکه معضلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به چنان ابعادی رسیدهاند که حل هر یک از آنها سالهای زمان نیاز خواهد داشت. در منطقه نیز، نقش جمهوری اسلامی به عنوان یکی از بازیگران اصلی در ایجاد درگیریها و جنگهای داخلی و ناامنی و ویرانی و فقر بارها و بارها به اثبات رسیده است. البته جماعتی نیز هستند که از شرایط کنونی “رضایت” دارند و آنان جنایتکاران و اسلامگرایانی از هر نوعاند که از اعماق تاریخ سر برآوردهاند و در عمر کوتاه خود جز ویرانی، کشتار و آوارگی بر جای نگذاشتند. خود ثروت اندوختند، قدرت کسب کردند ولی زندگی را بر میلیونها نفر تیره و تار کردند.
این است حاصل “سخن نوی انقلاب اسلامی” و اسلامگرایی در قرن بیست و یکم.
زیرنویس:
* – “جبهه مقاومت” نامی است که سران رژیم بر گروههای اسلامگرایی نهادهاند که در کشورهای مختلف از سوی جمهوری اسلامی ایجاد، تقویت و حمایت میشوند.
نظرات شما