تاثیر حماسه سیاهکل بر جنبش دانشجویی ایران

چهل سال از تولد سازمان چریک های فدایی خلق ایران گذشت. چهل سال پیکار،مبارزه و از خودگذشتگی، چهل سال در میانه اشک و آتش و خون، چهل سال امید و انتظار، چهل سال شکست و پیروزی، چهل سال مقاومت علیه استبداد سلطنتی و ارتجاع مذهبی جمهوری اسلامی، چهل سال افتادن و دوباره برخاستن، چهل سال پایداری بر سر اهداف مسلم کارگران و توده های زحمتکش ایران.

در طی این سال ها، ده ها تن از با ارزش ترین رهبران سازمان، در وفاداری به سوسیالیسم و آرمان های طبقه کارگر جان باختند، بسیاری از اعضاء و کادرهای ارزنده سازمان، در شکنجه گاه های مخوف ساواک  و یا جمهوری اسلامی به قتل رسیدند، صدها تن از اعضاء و هواداران سازمان پس از دستگیری و تحمل شکنجه های وحشیانه اعدام شدند و هزاران تن دیگر نیز، سال هایی از زندگی دوران پر بار مبارزاتی شان را در شکنجه گاه ها و زندان های دو رژیم آدم کش شاه و خمینی با شکنجه های مرگ آور سپری کرده اند.

اگر در رژیم گذشته، با نبرد حماسه آفرینان سیاهکل و پس از آن، با تولد سازمان چریک های فدایی خلق ایران، سال پنجاه و سال های بعد از آن، سال هایی بودند که “زنگ بزرگ خون به صدا در آمد و طوفان شکوفه داد”، سال های نخست دهه ۶٠ نیز، سال های آتش و خون بود. سال های کشتار و قلع و قمع مبارزان، نیروهای آزادی خواه، انقلابیون کمونیست و به طور اخص، کشتار رهبران و کادرهای سازمان چریک های فدایی خلق ایران (اقلیت) در خیابان ها و زندان های جمهوری اسلامی ایران بود.

هم اینک پس از گذشت چهار دهه مبارزه، فداکاری، صداقت و در اهتزاز نگه داشتن پرچم سرخ کارگران و توده های زحمتکش ایران، در آستانه چهلمین سالگردحماسه شکوهمند ١٩ بهمن قرار گرفته ایم. حماسه ای که نطفه های اولیه آن در سال های نیمه دهه چهل  شکل گرفت.

رفیق بیژن جزنی، در نوروز سال ١٣۴٢ با تنی چند از فعالان دانشجویی از جمله حسن ضیاءظریفی و عباس سورکی گروهی را تشکیل دادند که بعدها به گروه  جزنی– ضیاءظریفی معروف گشت.

در ادامه  شکل گیری گروه بیژن جزنی– ضیاءظریفی، رفقا مسعود احمدزاده، امیرپرویز پویان و عباس مفتاحی نیز، که خود از فعالان جنبش دانشجویی در سال های میانه دهه چهل بودند، گروه دیگری را سازماندهی کردند، که به گروه احمدزاده–پویان شهرت یافت. به رغم اینکه بیژن جزنی، حسن ضیاءظریفی و چند تن دیگر از رفقای این گروه در بهمن ماه ۴۶، توسط ساواک دستگیر شدند اما، رفقای باقیمانده این گروه، پس از طی یک دوره تدارک و گردآوری نیرو، سرانجام در ١٩ بهمن سال ۴٩، با حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل، فصل نوینی از مبارزات کمونیستی ایران را علیه نظام سلطنتی و امپریالیسم جهانی پایه ریزی کردند. اگرچه حماسه آفرینان سیاهکل، با سازماندهی مبارزه مسلحانه، در تمام عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه تأثیرات مهمی برجای گذاشتند، اما این تأثیرات، در گسترش مبارزات دانشجویی و رادیکالیزم این جنبش، بیش از دیگر عرصه های اجتماعی تاثیرگذار بود. چرا؟

در مبارزات آزادی خواهانه، دموکراتیک و ضد استبدادی توده های مردم ایران علیه رژیم استبدادی شاه، یقینا جنبش دانشجویی ایران نقش مهمی ایفا کرده است. این جنبش، به دلیل پاره ای از ویژه گی­های مختص به خود، علاوه بر پیگیری مطالبات دموکراتیک دانشجویی، بستر مناسبی نیز جهت پیوند فعالان چپ جنبش دانشجویی به جنبش کمونیستی ایران بوده است.

یکی از ویژه گی های موثر جنبش دانشجویی ایران، جوان بودن و آرمان خواهی مجموعه نیروی های دانشجویی است. نیروهایی که با قدم گذاشتن به محیط دانشجویی، به لحاظ ماهیت وجودی دانشگاه، تا حدودی از فرهنگ سنتی حاکم بر جامعه دور شده و با یک نگرش نسبتا علمی با پدیده های سیاسی-اجتماعی روبرو می شوند.

حضور جمعی دانشجویان در محیط علمی دانشگاه که الزاما به صورت جمع در کنار هم قرار می گیرند، نکته دیگری ست که شور و پتانسیل مبارزاتی این جنبش را دو چندان می کند. وقتی این دو فاکتور، یعنی نیروی جوانی و به تبع آن، شور و شوق آرمان خواهی مبارزاتی در امتزاج با نیرو و قدرت “جمع” در کنار هم قرار می گیرند، بدون شک از ظرفیت و پتانسیل بالای مبارزاتی برخوردار خواهد بود. چرا که، نیروی “جمع” و با جمع بودن، به فرد نیرو می دهد، شور می بخشد، اعتماد به نفس ایجاد می کند، جسارت می آفریند و بعضا “فرد” را به “آتشفشانی” سوزان مبدل می سازد.  ویژگی هایی که معمولا اغلب افراد در صورت انفراد و یا دور ماندن از “جمع”، چه بسا از آنها برخوردار نیستند.

فاکتور مهم تر از اینها شرایط اقتصادی اجتماعی جامعه، فقرو استثمار توده های کارگر و زحمتکش وآگاهی سیاسی است که دانشجویان بربستر این شرایط کسب می کنند.

از آنجا که  بخشی از پایه گذاران سازمان، خود از فعالان جنبش دانشجویی بوده و از درون این جنبش خود را سازماندهی کردند، بالطبع تاثیرات انکارناپذیری هم در رشد مبارزات دانشجویی و رادیکالیزه شدن این جنبش در دهه ۵٠ بر جای گذاشتند.

بخش آگاه تر جنبش دانشجویی ایران، علی­العموم و به طور اخص در دوران دیکتاتوری شاه، علاوه بر طرح مطالبات آزادی خواهانه و دموکراتیک دانشجویی، همواره یکی از حلقه های موثر ارتباط و نفوذ سازمان های سیاسی چپ و کمونیست جهت پیوند با طبقه کارگر و توده های زحمتکش مردم ایران بوده است. این امر، در ارتباط با حماسه آفرینان سیاهکل و به دنبال آن، شکل گیری سازمان چریک های فدایی خلق ایران کاملا در خور اهمیت است.  در شرایط مبارزه مسلحانه، نحوه سازماندهی تشکیلاتی ، تاثیر گذاری بر دانشجویان و قرار گرفتن عناصر فعال جنبش دانشجویی به عنوان نیروهای سمپات سازمان چریک های فدایی خلق ایران، یکی از عوامل موثر نفوذ و ارتباط  سیاسی این سازمان، با کارگران و توده های زحمتکش ایران در دهه ۵٠ بود. حماسه آفرینان سیاهکل، از کانال تاثیر گذاری بر جنبش دانشجویی ایران و جذب نیروهای رادیکال آن، به عنوان یک جنبش علنی، دموکراتیک و آزادی خواه، زمینه های تاثیر گذاری بیشتردر رابطه با کارگران، نویسندگان، شاعران و دیگر اقشار توده های جامعه را فراهم ساختند.

مسلما رابطه نیروهای کمونیست و به طور اخص سازمان چریک های فدایی خلق ایران در دهه پنجاه با جنبش دانشجویی، صرفا یک رابطه یکسویه نبوده و نمی توانست باشد. این رابطه، خصوصا در دوران دیکتاتوری سلطنت پهلوی، به لحاظ شکل و مضمون، از ماهیت دو سویه و دیالکتیکی برخوردار بود. رابطه ای که تاثیر گذاری و تاثیر پذیری متقابل را  توامان همراه داشت.

با توجه به مقتضیات شرایط و فضای سیاسی حاکم بر جامعه، میزان تاثیر گذاری و تاثیر پذیری متقابل میان نیروهای چپ و کمونیست با جنبش دانشجویی ایران می تواند تغییر کند. به عبارت دیگر، با همه تاثیر گذاری که احزاب و سازمان های کمونیست، نسبت به رشد فکری و نفوذ اندیشه های  چپ و کمونیستی در درون دانشگاه های کشور داشته و دارند، به ویژه در دوران دیکتاتوری عریان، با پیوستن دانشجویان انقلابی و کمونیست به صفوفشان و تغذیه شدن از طرف همین دانشجویان انقلابی و کمونیست، قادر به بقاء و استمرار حیات سیاسی خود نیز بوده اند. فراز و فرودهای جنبش دانشجویی در دهه چهل، روند شکل گیری سازمان چریک های فدایی خلق ایران، تاثیرگذاری انکارناپذیر حماسه آفرینان سیاهکل بر جنبش دانشجویی در سال های دهه پنجاه و نیز عضو گیری از میان فعالین چپ جنبش دانشجویی، به روشنی یک رابطه  و پیوند دوطرفه را نشان می دهد.

اگراز این منظر به دانشگاه و جنبش دانشجویی نظر افکنیم، باید گفت که جنبش دانشجویی ایران، نه تنها دین خود را به احزاب و سازمان های کمونیست تا حدودی ادا کرده است بلکه، به دلیل گسترش مبارزات دموکراتیک و آزادیخوانه در محیط دانشگاه های کشور، زمینه های ارتقاء روحیه مبارزاتی دیگر گروه های اجتماعی موجود در جامعه را نیز فراهم کرده اند.

در واقع باید گفت، به دلیل معوق ماندن انبوه مطالبات دموکراتیک توده های مردم و بر بستر شرایط فرهنگی، سیاسی و مبارزاتی تا کنونی حاکم بر ایران، گسترش اندیشه های چپ و کمونیستی چه در میان عناصر فعال جنبش دانشجویی و چه در میان انبوه توده های دانشجویان، خود یکی از ابزارهای موثر گسترش و نفوذ رادیکالیسم مبارزاتی در متن مبارزات توده های مردم ایران است.

اساسا، چرا  و چگونه یک چنین رابطه ای تنگاتنگ، و تاثیرگذار میان سازمان های مبارز و کمونیست با جنبش دانشجویی و بالعکس وجود دارد؟

طبیعتا، تا زمانی که این پیوند میان سازمان های چپ و کمونیست و یا به عبارت دیگر پیوند اندیشه های روشن مبارزاتی و کمونیستی با جنبش دانشجویی ایجاد نشود، خطر این احتمال وجود دارد که جنبش دانشجویی در مرحله شور انقلابی متوقف شده و لاجرم از ورود به عرصه شعور مبارزاتی باز ماند. برعکس، زمانی که این ارتباط برقرار گردد، جنبش دانشجویی وارد مرحله نوینی از تکامل کیفی خود می شود. در این مرحله است که، جنبش دانشجویی چه در تجربه عملی خود، و چه در ارتباط با سازمان های انقلابی و کمونیست،  مرحله شور انقلابی را پشت سر گذاشته و به طور همزمان به شعور انقلابی و مبارزاتی نیز مسلح می شود.

درک این ضرورت، همواره رژیم های سرکوبگر و دیکتاتوری را به هراس می افکند و آنها را بر آن می دارد تا از تحقق این واقعیت مبارزاتی جلوگیری کنند. لذا، چه با سرکوب عریان و چه با هزاران فریب و ترفند دیگر همیشه سعی کرده و می کنند تا راه های ارتباط و نفوذ اندیشه مبارزاتی سازمان های چپ و کمونیست را در درون جنبش دانشجویی سد کنند.

چنانکه شاهدش بوده و هستیم، هم در رژیم گذشته و هم در حاکمیت جمهوری اسلامی، عمده تلاش نیروهای امنیتی برای جلوگیری از ورود دانشجویان به عرصه های سیاسی- مبارزاتی، ایجاد رعب و وحشت در میان فعالین جنبش دانشجویی بوده است. که نقطه شروع آن، پرونده سازی و وارد کردن اتهام وابستگی دانشجویان و به طریق اولی، جنبش دانشجویی به سازمان های انقلابی کمونیست بوده است. تمام حساسیت پلیسی و سرکوبگرانه رژیم های ارتجاعی و خودکامه، نسبت به جنبش دانشجویی، از تاثیرپذیری این جنبش در ارتباط با جنبش کمونیستی و به تبع آن، پیوستن عناصر برجسته و مبارز جنبش دانشجویی به صورت عضو یا کادر در سازمان های انقلابی و کمونیست است

ضرورت ایجاد این ارتباط و تاثیرگذاری متقابل میان سازمان چریک های فدایی خلق ایران و جنبش دانشجویی در دهه ۵٠، بیش از هر برهه دیگری شکل واقعیت عینی به خود گرفت. اگر در مرحله نخست، این حماسه آفرینان سیاهکل بودند که با نبرد شکوهمند ١٩ بهمن ۴٩ و پس از آن با تاسیس سازمان چریک های فدایی خلق ایران ، تاثیر بی بدیل خود را بر جنبش دانشجویی ایران گذاشتنند، در ادامه حرکت، این جنبش دانشجویی بود که با تامین بخشی از کادرهای سازمان چریک های فدایی خلق ایران تا حدودی به تداوم حرکت مبارزاتی این سازمان یاری رساند.

اگرچه پیوند میان سازمان های سیاسی و جنبش دانشجویی، از سال های دهه بیست در دانشگاه های ایران نمود داشته است، اما  این ارتباط در دهه چهل شکل بارزتری به خود گرفت.

اندیشه ی مبارزه مسلحانه، ایده ای مجرد و انتزاعی نبود که فقط تعدادی از برجسته ترین و انقلابی ترین افراد جامعه به ضرورت آن رسیده بودند، بلکه بخش وسیعی از روشنفکران و جنبش دانشجویی نیز به ضرورت اقدام مبارزه مسلحانه باور پیدا کرده بودند. لذا، بر بستر نفوذ این اندیشه ازجمله در درون جنبش دانشجویی بود که مبارزه مسلحانه و شکل گیری حماسه سیاهکل سازماندهی شد و در تداوم خود به شکوفایی رسید.

رفقا، هادی بنده خدا لنگرودی، دانشجوی دانشکده پلی تکنیک تهران، غفور حسن پور، دانشجوی دانشکده پلی تکنیک تهران، علی اکبر صفائی فراهانی، دانشجوی علم و صنعت تهران و عباس دانش بهزادی، دانشجوی دامپزشکی تهران، از جمله رفقای فعال جنبش دانشجویی در دهه چهل بودند که مستقیما در حماسه سیاهکل حضور داشتند. رفقایی که پس از عملیات سیاهکل، دستگیر و همراه با دیگر حماسه آفرینان ١٩ بهمن، در سحرگاه ٢۶ اسفند ۴٩ به دست رژیم جنایتکار شاه، به جوخه اعدام سپرده شدند و جان باختند.

رفقا، مسعود احمدزاده، امیر پرویز پویان و عباس مفتاحی که جزو بنیان گذاران سازمان بودند، از دانشجویان فعال سال های میانی و نیمه دوم دهه چهل بودند. رفیق مسعود احمدزاده، تدوین کننده تئوری “مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک” دانشجوی رشته ریاضی دانشکده علوم دانشگاه تهران، امیر پرویز پویان، نویسنده کتاب “ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء” دانشجوی دانشگاه تهران و عباس مفتاحی، دانشجوی فنی دانشگاه تهران بودند.

رفقا، مجید احمدزاده، دانشجوی برق دانشگاه صنعتی، بهمن آژنگ دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران و زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه مشهد، بهمن امین نیا، دانشجوی کشاورزی دانشگاه تبریز، علی نقی آرش، دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران و عبدالمناف فلکی دانشجوی ریاضی دانشکده علوم دانشگاه تهران، از جمله اعضاء و کادرهای برجسته سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و نیز از فعالان جنبش دانشجویی در سال های نیمه دوم دهه چهل بودند، که در سال پنجاه جان باختند.

رفقا، صبا بیژن زاده، دانشجوی دانشسرای عالی سپاه دانش “مامازن” و عبدالرضا کلانتر نیستانی، دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران، که در سال ۵۵ جان باختند، نیز دانشجویانی بودند که به سازمان و جنبش مسلحانه پیوستند.

از دیگر رفقای دانشجو که از درون جنبش دانشجویی، به جنبش مسلحانه پیوستند، رفیق حاجیان سه پله بود. رفیق حاجیان، از گروه احمدزاده و شاگرد اول کنکوررشته حقوق بود.

اینها، نمونه هایی از تاثیر و نفوذ شگرف حماسه آفرینان سیاهکل بر جنبش دانشجویی است. که سپس در یک رابطه دوجانبه با تاثیر متقابل خود، موجبات تغذیه و تقویت کادرهای سازمان چریک های فدائی خلق ایران را از طرف جنبش دانشجویی فراهم ساخت.

اگر این تاثیر گذاری وجود نداشت، ما هرگز شاهد یک جنبش دانشجویی رادیکال، چپ و کمونیست در دهه پنجاه نمی بودیم. با نگاهی به روند جنبش دانشجویی در سال های دهه پنجاه،  طرح شعارها و رابطه آن با جنبش کمونیستی از منظر دفاع از منافع کارگران و توده های زحمتکش ایران، به روشنی تاثیر گذاری حماسه آفرینان سیاهکل و به تبع آن، تاثیر جنبش فدائی را بر دانشگاه و جنبش دانشجویی به عینه خواهیم دید. مضافا اینکه، پس از این تاثیر پذیری، جنبش دانشجویی نیز در یک رابطه متقابل تاثیر خود را بر جنبش فدائی گذاشت و تکیه گاه سترگی برای بقاء و تداوم این جنبش گردید

اوج تاثیرگزاری حماسه آفرینان سیاهکل و جنبش فدائی بر جنبش دانشجویی را، در سال های ۵۶ و ۵٧ شاهد بودیم. در زمستان سال ۵۶، هنگامی که طرح شعار علنی سرنگونی رژیم در جامعه و تجمعات اعتراضی گروه های مختلف اجتماعی ، می توانست بسیاری از سازماندهندگان جنبش های اعتراضی را به وحشت بیندازد، جنبش دانشجویی چپ و کمونیستی ایران، با تحصن ها و اعتراضات و طرح علنی مطالبات خود، از جمله انحلال ساواک و سرنگونی رژیم، تاثیر شگرفی نه فقط در میان توده های دانشجویی، بلکه در میان مردم نیز برجای گذاشت.

در سال های ۵۶ و ۵٧ در هنگام خیزش انقلابی توده های میلیونی مردم ایران، شاهد پیوستن بیشترین بخش دانشجویان دانشگاه های مختلف کشور، به سازمان چریک های فدائی خلق ایران بودیم. گستردگی این پیوند، آنچنان وسیع و دامنه دار بود که بعد از سرنگونی رژیم سلطنتی شاه، دانشجویان هوادار سازمان چریک های فدائی خلق ایران، با تشکل دانشجویی “پیشگام”، اولین و بزرگترین نیروی سازمان یافته دانشجویی در دانشگاه های کشور و جنبش دانشجویی ایران بود.

در واقع  گسترش چشمگیر و روزافزون نیروهای چپ و کمونیست در درون دانشگاه های کشور، خمینی و مرتجعین جدید حاکم بر ایران را آنچنان به وحشت انداخت، که از همان آغاز به قدرت رسیدن، دانشگاه و جنبش دانشجویی را، یکی از بزرگترین موانع پیشبرد سیاست های ارتجاعی و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی ارزیابی کردند. لذا از همان روزهای نخست به قدرت رسیدن، در فکر تعطیلی دانشگاه های کشور و حذف کامل جنبش دانشجویی بر آمدند. تا بدین وسیله بتوانند در نبود حضور جنبش دانشجویی متشکل و پر انرژی، اهداف سرکوبگرانه شان را بی دغدغه پیش ببرند.

ضد انقلاب فرهنگی دوم اردیبهشت ماه ۵٩، دقیقا با همین هدف صورت گرفت. تعطیل کردن دانشگاه های کشور به مدت دو سال، یک فرصت طلایی برای خمینی و رژیم جمهوری اسلامی بود، تا در غیاب اعتراضات تنها جنبش متشکل در جامعه، اهداف سرکوبگرانه خود را عملی سازند.

با نگاهی به روزهای تهاجم جمهوری اسلامی به دانشگاه های کشور در هفته اول اردیبهشت ۵٩، ایستادگی و مقاومت دانشجویان پیشگام در مقابل تهاجم عریان رژیم، به دانشگاه های کشور، تعداد دانشجویان جان باخته هوادار سازمان چریکهای فدائی خلق ایران که تحت عنوان دانشجویان پیشگام فعالیت می کردند، عمق و گستردگی نفوذ حماسه آفرینان سیاهکل بر جنبش دانشجویی ایران را به خوبی نشان می دهد.

اگر جنبش دانشجویی ایران در ١۶ آذر سال ١٣٣٢، در مقابل هجوم ارتجاع  به دانشگاه تهران، با ایستادگی و مقاومت در مقابل سلطه امپریالیسم و ارتجاع رژیم دیکتاتوری شاه، سه دانشجو را نثار آزادی خواهی کرد، در دوم اردیبهشت ۵٩ نیز، در مقابله با هجوم سرکوبگرانه نیروهای خمینی به دانشگاه های کشور، ده دانشجوی پیشگام جان باختند. بدین سان، جنبش دانشجویی ایران که در آن برهه تاریخی، برآمد و موجودیت خود را بیش از همه، در تشکیلات دانشجویان هوادار سازمان چریک های فدایی خلق ایران (پیشگام)، تعریف می کرد، نشان داد که همواره یکی از موثرترین نیروهای اجتماعی در مقابله با سرکوبگری رژیم های ارتجاعی و دیکتاتوری حاکم بر ایران است.

جان باختن تعدادی از دانشجویان پیشگام، از جمله رفقا: امان الله ایمانی، منیژه موسی نژاد و جهانی از دانشگاه گیلان، محمد راکعی، ناصر بهرامی، علی بدری، کورش پیروزی، مهناز معتمدی و جبرئیل هاشمی از دانشگاه اهواز و رفیق صادق از دانشگاه زاهدان، در واقع نه تنها استمرار ١۶ آذر و ادامه راه جان باختگان روز دانشجو بود ، نه تنها، مقاومت و ایستادگی در جهت حفظ دست آوردهای انقلابی قیام ٢٢ بهمن و جنبش دانشجویی ایران بود، بلکه فراتر از آن، نشانگر تاثیر و نفوذ چشمگیر حماسه آفرینان سیاهکل و نفوذ سازمان چریک های فدائی خلق ایران بر دانشگاه های کشور و جنبش دانشجویی ایران بود.

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.