رفقای کارگر!
اول ماه مه، روز جهانی کارگر، که نماد اتحاد، اعتراض و مبارزه کارگران تمام کشورهای جهان علیه نظام سرمایهداریست فرا رسیده است.
امسال در حالی روز همبستگی بینالمللی کارگران فرا رسیده است که جمهوری اسلامی، این رژیم سیاسی پاسدار منافع سرمایهداران در ایران، با یک بحران سیاسی بزرگ روبه رو شده است. این بحران، نشانه روشنی از پوسیدگی و زوال نظم ستمگرانه حاکم بر ایران و نیاز جامعه به دگرگونی انقلابی برای استقرار نظمی نوین و انسانی است.
نظام سرمایهداری حاکم بر ایران که اکنون پوسیدگی و بوی تعفن آن همهجا را فرا گرفته است، به ویژه در طول سه دههای که از استقرار جمهوری اسلامی میگذرد، عطیمترین مصائب و بدبختیها را برای طبقه کارگر به بار آورده است.
به سراسر این دوران که نگاه کنیم، سال به سال شرایط معیشتی کارگران وخیمتر شده و سطح زندگی طبقه کارگر به شکلی هولناک تنزل نموده است. در حالی که سرمایهداران از طریق استثمار وحشیانه کارگران سودهای هنگفتی به جیب زده و مدام بر حجم سرمایه و ثروتهای خود افزودهاند، کارگران پیوسته فقیرتر و فقیرتر شدهاند.
رژیم جمهوری اسلامی که نماینده سیاسی طبقه سرمایهدار و حافظ نظم ستمگرانه سرمایهداریست، در طول تمام این سالها، ارتجاعیترین سیاستها را در خدمت سرمایهداری و برای تشدید استثمار کارگران به کار گرفته است.
واگذاری مؤسسات دولتی به سرمایهداران بخش خصوصی، آزادسازی قیمتها، باز گذاشتن کامل دست سرمایهداران در استثمار وحشیانه کارگران از طریق حذف و پایمال کردن حتا حق و حقوق صنفی و قانونی کارگر در حالی که سودهای کلانی نصیب سرمایهداران کرده است، برای کارگران، جز کاهش مداوم دستمزد واقعی، به تعویق افتادن مداوم حقوق و مزایا، تشدید استثمار، افزایش بیکاری و تشدید فقر، نتیجهای نداشته است. هیچگاه شکاف میان فقر و ثروت، در جامعه سرمایهداری ایران، همچون امروز، عمیق و وسیع نبوده است.
جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم دیکتاتوری عریان پاسدار سرمایه، از همان آغاز به قدرت رسیدناش در ایران، با استقرار رژیم ترور، خفقان و سرکوب، کارگران و زحمتکشان را از ابتدائیترین آزادیهای سیاسی و حقوق دمکراتیک محروم ساخت. تشکلهای سیاسی و صنفی را برچید. هزاران تن از مردم ایران را که بخش بزرگی از آنها را پیشروترین و آگاهترین کارگران و کمونیستها بودند اعدام کرد و دهها هزار تن را به بند کشید، تا نظم ضد انسانی سرمایهداری را حفظ کند. اما با تمام این وحشیگریها نمیتوانست معضلات نظمی را که دوراناش سپری شده است، حل کند.
نیاز جامعه ایران به تحولات اجتماعی و تاریخی، بحرانهای طبقه حاکم را در عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تشدید کرد و سرانجام به یک انفجار سیاسی انجامید که از خرداد ماه سال گذشته شاهد آن هستیم.
این بحران، شکست تمام سیاستهای طبقه حاکم را در انظار همگان آشکار ساخت. بار دیگر نشان داد که جامعه ایران نیازمند یک دگرگونی انقلابی، برای حل تمام معضلاتیست که جامعه سرمایهداری در ایران به بار آورده است. در طول چند ماه اخیر، میلیونها تن از تودههای مردم ایران به عرصه مبارزه سیاسی مستقیم و رو در رو با رژیم جمهوری اسلامی روی آوردهاند. بحران ورشکستگی سیاسی رژیم، در درون خود طبقه حاکم نیز شکافهای عمیقی پدید آورده و فروپاشی آن را تسریع کرده است. تظاهرات، راهپیماییها، سنگربندیها و نبردهای خیابانی در طول این چند ماه، ضرباتی پی در پی به رژیم استبدادی حاکم وارد آورده است. در همین حال، مبارزات کارگران بر سر مطالبات صنفی، در اشکال متنوعی از اعتصاب، تجمعات و تظاهرات در صدها مورد ادامه یافته است. دانشجویان، دانشگاهها را به عرصه مبارزه مداوم علیه رژیم تبدیل کردهاند. گروههای اجتماعی دیگر، معلمان و زنان به مبارزه خود ادامه دادهاند. اما با وجود تمام این مبارزات، به ویژه مبارزات قهرمانانه جوانانی که در نبردهای خیابانی در برابر نیروهای سرکوبگر رژیم ایستادگی و مقاومت کردهاند، جمهوری اسلامی توانسته است تاکنون به حیات ننگین خود ادامه دهد. دلیل آنهم نه در قدرت و توان رژیم بلکه در نقاط ضعف جنبش، بیسازمانی، فقدان رهبری انقلابی و عدم پیوند جنبشهای اجتماعیست. اساسیترین نقطه ضعف جنبش سیاسی کنونی در این است که هنوز طبقه کارگر با صف و سیاست مستقل خود به عنوان یک طبقه به عرصه مبارزه سیاسی برای سرنگونی جمهوری اسلامی روی نیاورده است. تنها، حضور طبقه کارگر است که میتواند ضربه کاری را به رژیم وارد آورد و توازن قوا را به نفع انقلاب تغییر دهد.
سرنگونی جمهوری اسلامی و دگرگونی نظم موجود، نیازمند اشکال مبارزاتی موثرتری از نمونه اعتصاب عمومی سیاسیست. تنها، طبقه کارگر میتواند برپا کننده چنین اشکال مبارزاتی باشد.
جنبش، بیسازمان و فاقد رهبریست. در این چند ماه که از آغاز بحران سیاسی موجود میگذرد، گروههای رقیب درونی هیئت حاکمه و اپوزیسیونهای بورژوایی تلاش کردهاند، تا ابتکار عمل را در رهبری این جنبش به دست بگیرند، اما نیاز جامعه به تحولات انقلابی و مبارزات و مطالبات رادیکال تودههای مردم، مانع از آن شده است که بتوانند خود را به رهبری جنبش تحمیل کنند و با فریب و نیرنگ، بار دیگر این جنبش را به شکست بکشانند. تنها طبقه کارگر است که بنابه رسالت و قدرت خود میتواند نقش رهبری را برعهده گیرد، تمام نیروها و جنبشهای تحول طلب انقلابی و دمکراتیک را به گرد خود متحد سازد و عموم تودههای مردم ایران را از شر فجایعی که جمهوری اسلامی و نظم سرمایهداری حاکم به بار آورده است، نجات دهد.
رفقای کارگر!
تمام بحرانهایی که جامعه ایران هم اکنون با آنها روبروست، نشان میدهد که این جامعه نیازمند یک انقلاب ریشهای و رادیکال برای دگرگونی تمام مناسبات اجتماعی موجود است. انجام این انقلاب، وظیفهایست بردوش طبقه کارگر و هژمونی این طبقه بر تمام جنبشهای اجتماعی موجود. وظیفه فوری این انقلاب، سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان است که میتواند بیدرنگ به مبرمترین نیازهای تودههای مردم ایران پاسخ دهد.
رفقای کارگر!
سالی پر از تلاطمات سیاسی در پیش است. تمام سرنوشت جنبش به دخالت طبقه کارگر وابسته است. بدون دخالت سیاسی فعال، متشکل و مستقل طبقه کارگر در رهبری جنبش تودههای وسیع مردم، تغییری جدی در اوضاع و تحقق مطالبات مردم ایران رخ نخواهد داد. طبقه کارگر باید خود را برای انجام این رسالت بزرگ آماده کند.
رفقای کارگر!
متشکل شوید! کمیتههای کارخانه و کمیتههای اعتصاب را تشکیل دهید! اول ماه مه، روز جهانی کارگر را به عرصه قدرت نمایی کارگران تبدیل کنید و تمام تودههای زحمتکش مردمی را که خواهان سرنگونی نظم ستمگرانه حاکماند، به گرد پرچم سرخ کارگران متحد سازید.
سازمان فدائیان (اقلیت) فرا رسیدن اول ماه مه، روز همبستگی بینالمللی کارگران سراسر جهان را به طبقه کارگر ایران تبریک میگوید و سالی پر از پیروزی برای کارگران در نبرد علیه سرمایهداران و نظام سرمایهداری آرزو میکند.
زنده باد همبستگی بینالمللی کارگران تمام کشورهای جهان
زنده باد سوسیالیسم
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی – بر قرار باد حکومت شورائی
نیمه اول اردیبهشت ماه ۱۳۸۹
کار – نان – آزادی – حکومت شورائی
نظرات شما