خیمهشببازی انتخاباتی جدید رژیم پوسیده و ورشکسته جمهوری اسلامی در پیش است. قرار است رژیم رسوای استبدادی مذهبی، این خیمهشببازی انتخاباتی را در ۲۹ اردیبهشت به مرحله اجرا درآورد.
تمام کارگزاران و مزدوران استبداد و سرمایه، همه ارگانهای تبلیغاتی رژیم و مدافعین داخلی و خارجی آن بسیج شدهاند تا با بازارگرمی برای این یا آن جناح، باند و مهره ارتجاع، این خیمهشببازی را بهوسیله ای برای تقویت ارتجاع و دیکتاتوری عریان تبدیل کنند .
این در حالی است که ورشکستگی جمهوری اسلامی در تمام عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به نهایت خود رسیده است. واقعیتی چنان آشکار که حتی خامنهای رهبر مرتجعین حاکم، به این ورشکستگی تمامعیار اعتراف میکند، اما ادعا میکند که نتیجه پوسیدگی و ناکارایی نظم اقتصادی – اجتماعی موجود و رژیم سیاسی پاسدار آن نیست، بلکه نتیجه سوء مدیریتها در طول ۳۸ سال گذشته است. اما برخلاف این ادعاهای پوشالی،اگر بحران و ازهمگسیختگی اقتصادی به نقطهای رسیده است که هیچ راهحلی در چارچوب نظم موجود برای آن متصور نیست، نتیجه رشد تضادهای نظام سرمایهداری، پوسیدگی این نظم و شکست پیدرپی سیاستهای جناحهای طبقه حاکم و رژیم جمهوری اسلامی است.
اگر دست آورد رژیم جمهوری اسلامی باگذشت نزدیک به ۴ دهه، متجاوز از ده میلیون بیکار، قرار گرفتن اکثریت بزرگ کارگران و زحمتکشان زیرخط فقر، گرسنگی مداوم میلیونها خانواده کارگری، گرانی کمرشکن، ۱۳ میلیون حاشیهنشین، میلیونها معتاد، میلیونها کودک کار و خیابانی، صدها هزار تنفروش، کارتنخواب و گور خواب، دو میلیون مستمریبگیر گدا خانههای مذهبی و دهها نمونه دیگر از این فجایع است، تمام این واقعیتها، دلایل آشکاری بر بنبست و ورشکستگی نظم موجود و طبقه پاسدار آن در همه عرصههاست. آیا فسادی که سراسر ارکان رژیم را فراگرفتهاست، بیان چیز دیگری جز پوسیدگی نظم حاکم برایران و رژیم پاسدارآن است؟ آیا از یک رژیم سرتاپا پوسیده جز این میتوان انتظار داشت که روزمره فسادهای بیانتهای آن برملا شوند؟ فسادی که اکنون به درجهای رشد کرده که حتی باندهای تبهکار رژیم برای افشای یکدیگر، پیدرپی اسنادی از دزدیها و سوء استفادههای میلیاردی و حقوقهای دهها میلیونی ماهانه را برملا میکنند.
درنتیجه این پوسیدگی و بحرانهای متعدد نظم موجود است که تضادهای باندهای درونی هیئت حاکمه نیز بهشدت حاد شده و گروهی از مرتجعین که همواره از صاحبان مقام و مسند رژیم استبدادی و جناحهای آن بودهاند، به شکل مسخرهای باند و گروه جداگانهای تشکیل داده و بیثمر تلاش میکنند خود را از فجایعی که جناحهای حاکم به بار آوردهاند برکنار نشان دهند. آنها تهدید کردهاند که برای تنبیه حسن روحانی که اوضاع وخیمی برای رژیم به بار آورده، در پایان همین دوره ۴ ساله او را برکنار خواهند کرد. اما این بازیهای مسخره دیگر نتیجهای برای رژیم نخواهد داشت، بلکه بالعکس بحران و آشفتگی درونی رژیم را نشان میدهد. رسوایی و ورشکستگی رژیم اکنون به مرحلهای رسیده است که مرتجعین، برجستهترین شخصیتی را که برای شرکت در خیمهشببازی به جلوی صحنه آوردهاند، قاتل هزاران زندانی سیاسی است. البته این اتفاق غیرمعمول و استثنائی در جمهوری اسلامی نیست که جنایتکارترین مهرههای رژیم استبدادی، بالاترین مقامات را داشته باشند. مگر در همین کابینه کنونی حسن روحانی، پورمحمدی قاتل هزاران زندان سیاسی، وزیر دادگستری نیست؟ و مگر حسن روحانی رئیسجمهوری کنونی رژیم، سالها در رأس بالاترین نهاد امنیتی جمهوری اسلامی، فرمان سرکوب و کشتار را در موارد متعدد صادر نکرده است و مگر او نبود که در شورای عالی امنیت رژیم، تصمیم به سرکوب قیام دانشجوئی سال ٧٨ را گرفت و در تلویزیون رژیم آشکارا از سرکوب و کشتار دانشجویان دفاع کرد.
اما اوضاع سیاسی در ایران فقط در این واقعیت انعکاس نیافته که رژیم جمهوری اسلامی با بحرانهای متعدد، شکست همهجانبه سیاستها ، ازهمگسیختگی درونی و ورشکستگی تمامعیار مواجه است، بلکه دامنه اعتراض و مبارزه تودههای زحمتکش نیز وسعت پیداکرده است. مبارزات طبقه کارگر ایران در یک سال اخیر پیوسته رشد و اعتلا یافته و خصلت سیاسی این مبارزات برجسته شده است.
طرح شعارهای مستقیماً سیاسی و رادیکال در اعتصابات و تظاهرات خیابانی کارگران، یا در تجمعات اعتراضی کارگران و معلمان در مقابل نهادهای دولتی، اعتلای روزافزون جنبش طبقه کارگر و تودههای زحمتکش را علیه نظم موجود و رژیم پاسدار آن نشان میدهند. رشد و اعتلای جنبشهای تودهای عمومی نیز در تظاهرات مردم اهواز که مستقیماً مقامات و نهادهای دولتی را مورد حمله قراردادند نیز انعکاس یافته است.
تحت چنین شرایطی از اوضاع سیاسی جامعه ایران است که جمهوری اسلامی خیمهشببازی انتخاباتی جدید خود را به راه انداخته است. و دقیقاً در همین اوضاع سیاسی است که کارگران و زحمتکشان ایران، عموم تودههای تحت ستم میتوانند و باید با یک تحریم همهجانبه و فعال، این خیمهشببازی را به شکستی دیگر برای رژیم تبدیل کنند.
بیهیچ تردیدی اکثریت بزرگ تودههای مردم ایران، بهویژه در شهرهای بزرگ، پس از برملا شدن خدعه و فریب موسوم به اصلاحطلبی در سال ۶۷ ، شکست توهمات نسل جوانی که فاقد تجربه و آگاهی سیاسی بود و چنین میپنداشت که چیزی به نام اصلاحطلبی میتواند در ایران وجود داشته باشد، دیگر توهمی به خیمهشببازی این رژیم در ایران وجود نداشته و ندارند. تجربه و تاریخ بیرحمانه هرگونه توهمی را درهم شکست. تحریم همواره در این سالها، شیوه معمول پاسخ تودههای زحمتکش مردم به خیمهشببازیهای رژیم بوده است.
در واقعیت، در چند دوره اخیر، همواره اقلیت بسیار ناچیزی از جمعیت متجاوز از ۵۵ میلیونی واجدین حق رأی، در خیمهشببازیهای انتخاباتی رژیم شرکت کردهاند. اینها چه کسانی بودهاند. در وهله نخست طبقه سرمایهدار و مالکان و قشر متوسط مرفه که به آن خردهبورژوازی مرفه میگویند. اینان آگاهانه در خیمهشببازیهای رژیم شرکت کرده و میکنند، چراکه منافع اقتصادی روشنی در حفظ نظم سرمایهداری و رژیم استبدادی حاکم بر ایران دارند. تعداد آنها شاید به حدود ۵ میلیون برسد. علاوه بر این، جمعیتی در حدود ۲ میلیون مزدور و جیرهخوار حکومت اسلامی هستند که کارکنان نهادها و ارگانهای رنگارنگ سرکوب نظامی – امنیتی و تحمیق مردم هستند. این است تعداد واقعی کسانی که در انتخابات قلابی رژیم شرکت کرده و میکنند و شرکت آنها نیز آگاهانه است. این جمعیت اندک، تا سرنگونی رژیم، همواره از شرکتکنندگان فعال خیمهشببازیها باقی خواهند ماند.
رژیم البته برای سرپوش گذاشتن بر این بیاعتباری خود در میان تودههای وسیع مردم، بهزور و تهدید و رشوهدهی برای وادار کردن بخشی از مردم به رأی دادن متوسل شده است. ۲ میلیون انسان فقیری که مستمریبگیر نهادهائی امثال کمیته امداد هستند، باید بهاجبار رأی دهند. کارکنان برخی ادارات دولتی و حتی مؤسسات غیردولتی مجبور میشوند رأی دهند. در روستاها، آخوند و بسیج و دیگر گماشتگان رژیم، دهقانان را بهزور مجبور به دادن رأی میکنند و بالاخره با دادن یک وعدهغذا به گروهی از فقیرترین و ناآگاهترین افراد، رأی آنها را میخرند. رژیم تا وقتی میتواند از این شیوه جمعکردن رأی استفاده کند که با اعتلای همهجانبه جنبش سرنگونی، مواجه نباشد. بهمحض اینکه چرخش رخ داد، این جمعیت نیز بخشی از توده قیامکننده خواهند بود. لذا بهرغم اینکه شرکت این افراد در انتخابات قلابی، رأی واقعی نیست و چیزی از بیاعتباری و ورشکستگی سیاسی رژیم نمیکاهد، بااینوجود بازهم تمام مجموعه آرائی را که رژیم استبدادی میتواند به دست آورد، اقلیتی کوچک از جمعیت ۵۵ میلیونی واجدین حق رأی هستند. اما جمعیتی که رأی نمیدهند، در وهله نخست کارگران هستند که با جمعیتی متجاوز از ۱٠ میلیون، عموماً به همراه خانوادهشان در این خیمهشببازی شرکت نکرده و نمیکنند، کافی است که گزارشهایی که خود دستگاههای تبلیغاتی رژیم در جریان خیمهشببازیهای انتخاباتیشان انتشار دادهاند، مدنظر قرار گیرد که همواره از شلوغی مراکز بهاصطلاح رأیگیری در مناطق ثروتمند نشین و بیرونقی این مراکز در مناطق کارگری و پایینشهرها خبر دادهاند. دلیل هم دارد. منافع کارگران ایجاب میکند که پیگیرترین نیروی تحریم باشند، چون نفعی در حفظ نظم موجود ندارند و دشمن آشتیناپذیر استثمار، ستم، تبعیض، فقر ، نابرابری و استبدادند. علاوه بر کارگران، بخش بزرگی بهویژه از میان لایههای متوسط و پایین خردهبورژوازی مدرن نیز انتخابات رژیم را تحریم کرده و میکنند. تودههای مردمی که زیر فشار و تبعیض ملی، مذهبی، قومی، جنسی قرار دارند، بخش دیگری از مردمی هستند که همواره دست رد بر سینه رژیم و خیمهشببازیهای آن زدهاند.
خلاصه کلام: اکثریت بسیار بزرگ مردم ایران مدتهاست که پی به ماهیت فوق ارتجاعی این رژیم و انتخابات قلابی آن بردهاند. هیچ توهمی به رژیم و انتخابات قلابی آن ندارند. این اکثریت بزرگ مردم ایران، میدانند ، درجایی که آزادیهای سیاسی وجود ندارد، آزادی عقیده و بیان ممنوع است، مطبوعات آزاد وجود ندارند، حتی تشکلهای صنفی مستقل حق فعالیت ندارند، فعالیت تمام سازمانهای سیاسی مخالف ممنوع است و هر مخالفی را به زندان محکوم و یا اعدام میکنند، اساساً انتخاباتی وجود ندارد. اما مسئله صرفاً به همین واقعیات خلاصه نمیشود. رژیم استبدادی حاکم بر ایران رژیمی وحشتناکتر از تمام رژیمهای استبدادی جهان است. در اینجا نهادهای ظاهراً انتخابی، صرفاً نهادهای گوشبهفرمان نیستند، بلکه آشکارا تشکیلات پلیسی- امنیتی هستند. مسئله صرفاً این نیست که پلیس، سپاه پاسداران، وزارت کشور، شورای نگهبان یکمشت گوشبهفرمان را به اسم نماینده و رئیسجمهور گزین میکنند، بلکه همه این گزینشدهها، مقامات و کارکنان دستگاههای امنیتی ، سپاه پاسداران، بسیج، زندانها، دستگاه سرکوب قضایی، دستگاه سانسور موسوم به وزارت ارشاد و نهادهای تحمیق مذهبی هستند که در حقیقت فعالیتشان را در نهادها و ارگانهایی ازجمله مجلس ارتجاع اسلامی، ریاست جمهوری و کابینه ادامه میدهند.
به ترکیب بهاصطلاح نمایندگان مجلس و کابینههای ریاست جمهوری رژیم نگاه کنید،همه آنها،سپاهی، بسیجی، پلیس، کارکنان و مقامات دستگاههای امنیتی، سانسور، مذهبی و از این قماش هستند.
در هیچ کجای جهان نمیتوان یک چنین رژیم پلیسی – استبدادی را پیدا کرد که مقامات دستگاه اجرایی، قضایی و مقننه آنهمه اعضای ارگانهای سرکوب و کشتار و تحمیق مذهبی باشند.
روشن است که در اینجا کسی که در بهاصطلاح انتخابات شرکت میکند، فقط به دوام و بقاء یک رژیم استبدادی ضد انسانی یاری نمیرساند، بلکه درواقع در شکلدهی به ارگانها و نهادهای پلیسی – امنیتی مشارکت دارد. پس دلایل متعددی وجود دارد که اکثریت بزرگ مردم ایران، کارگران و زحمتکشان ایران، عموم تودههای تحت ستم، شرکت در خیمهشببازی رژیم جمهوری اسلامی را تحریم میکنند.
اما آیا اینکه اکثریت بزرگ تودههای وسیع مردم به رژیم نه گفتهاند، در خیمهشببازیهای انتخاباتی آن شرکت نمیکنند و انتخابات قلابی و پلیسی را تحریم کرده و میکنند، برای تحقق خواستهای تودههای کارگر و زحمتکش و ستمدیده کافی است؟ پاسخ منفی است.
صرف امتناع از رأی دادن چیزی را به نفع تودههای مردم و مطالبات آنها تغییر نمیدهد. برای اینکه این امتناع از رأی دادن مؤثر باشد و بتواند نه صرفاً این یا آن نهاد رژیم بلکه کلیت آن را برچیند و نظم مطلوب کارگران و زحمتکشان حاکم گردد، باید این امتناع از رأی دادن با تشدید مبارزه برای سرنگونی رژیم، با برپایی تظاهرات، اعتصابات و سرانجام قیام مسلحانه همراه باشد.
برای اینکه بتوان این بار امتناع از رأی دادن صرف را که تحریم غیرفعال نامیده میشود، به یک تحریم فعال تبدیل کرد، باید امتناع از شرکت در خیمه شب بازی انتخاباتی را با اقدامات عملی و مشخص برای سرنگونی رژیم همراه ساخت.
آیا اکنون این آمادگی در میان تودههای کارگر و زحمتکش وجود دارد که تحریم غیرفعال تاکنونی را به تحریمی فعال تبدیل کنند؟ اوضاع سیاسی حاکم بر ایران و اعتلای مبارزات کارگران و زحمتکشان که در آغاز این نوشته به آن اشاره شد، شواهد روشنی است که این توان و آمادگی وجود دارد.
اگر رژیم در تمام عرصهها با بنبست و ورشکستگی مواجه است. اگر سرتاپای رژیم را بحران فراگرفته است، اگر نارضایتی و اعتراض در میان کارگران و زحمتکشان در آن حد وسعت گرفته که اعتصابات، تظاهرات و گردهمآئیهایی روزمره تشکیل میدهند، شعارهای مستقیماً سیاسی به میان میکشند. اگر شکست وعدههای پوشالی حتی بر گروهی از طرفداران لیبرال و رفرمیست حکومت آشکارشده و لااقل بخشی از آنها منفعل شدهاند و اگر در طول چهار سال فرمانروایی روحانی و شکستهای پیدرپی جناح موسوم به اصلاحطلب، توازن قوا به نفع کارگران و زحمتکشان و در کل نیروهای خواهان برافتادن جمهوری اسلامی، تغییر کرده است، همه آنها دلایل و شواهدی است بر اینکه شرایط برای تشدید مبارزه علیه رژیم بهقصد برانداختن آن بیش از هر زمان دیگر فراهم است. در جریان مبارزه و عمل، در جریان مبارزه مستقیم سیاسی است که اعتلای بالنسبه محدود جنبش میتواند به اعتلای پردامنه و سرتاسری تبدیل شود و بساط جمهوری اسلامی را از طریق اعتصابات عمومی سیاسی، تظاهرات تودهای و قیام مسلحانه برچیند. نمیتوان پنداشت که تحت حاکمیت یک رژیم بهغایت استبدادی و سرکوبگر، در یکلحظه همهچیز برای سرنگونی فراهم گردد، بلکه در روند عمل و مبارزه سیاسی تودهای است که تمام شرایط فراهم میآید. باید از شرایطی که در جریان خیمهشببازی رژیم پیش میآید و اغلب با کشمکشهای درونی رژیم و گاه بروز شکاف در میان آنها همراه است، برای ارتقای مبارزات استفاده کرد. تبلیغ برای سرنگونی رژیم و طرح مطالبات انقلابی کارگران و زحمتکشان را با توسل به اشکال مختلف تبلیغ، شفاهی، کتبی، دیوارنویسی، استفاده از شبکههای اجتماعی، پخش تراکت و حتی سؤال و سخنرانی در گردهمائی که باندهای رژیم تشکیل میدهند و غیره وسعت داد. باید نافرمانی را در همهجا بسط داد، بر دامنه اعتصابات، تظاهرات و گردهماییهای اعتراضی افزود و در همهجا توضیح داد که امتناع صرف از شرکت در خیمهشببازی رژیم به تنهائی کافی نیست. باید از طریق تشدید مبارزات، اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه، کلیت رژیم را برانداخت.
تحریم شکل خاصی از مبارزه برای سرنگونی رژیم فوق ارتجاعی جمهوری اسلامی است. تحریم اعلانجنگ علنی به رژیم ارتجاعی و استبدادی است. خارج از این، تحریم هیچ معنا و نفعی برای تودههای مردم و مطالبات آنها ندارد.
از هماکنون باید به عموم تودههای مردم هشدار داد که اگر از فرصت موجود برای برچیدن تمام نهادهای نظم موجود، سرنگونی کلیت رژیم از دست برود، سرنوشتی وحشتناکتر ازآنچه تاکنون در عرصههای اقتصادی – اجتماعی و سیاسی با آن مواجه بودهاند در انتظار آنهاست. بنابراین به جنبش تحریم فعال بپیوندید. از مبارزات طبقه کارگر حمایت کنید و با مبارزات خود، این جنبش را تقویت کنید. برای نجات از فجایع و بیدادگریهای رژیم فوق ارتجاعی حاکم، هیچ راهی جز سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورائی کارگران و زحمتکشان، وجود ندارد.
نظرات شما