چشم‌انداز اعتلای نوین جنبش و بحران سیاسی فراگیر

روند مبارزات پیوسته در حال رشد کمی و کیفی چند ماه اخیر، تغییراتی که در روحیه مبارزاتی توده‌های کارگر و زحمتکش به‌وضوح دیده می‌شود، طرح شعارهای مستقیماً سیاسی در پاره‌ای از راهپیمایی‌ها، تظاهرات و تجمعات اعتراضی، تردیدی برجای نمی‌گذارد که دوران گذار از مرحله رکود و بی‌تفاوتی سیاسی به مرحله‌ای عالی‌تردر زندگی سیاسی فعال توده‌ها از هم‌اکنون آغازشده است.
با این درک و برداشت از مرحله کنونی جنبش، سؤال اکنون این است که با توجه به اعتلای محدود کنونی جنبش، تا چه حد امکان گذار به اعتلای پردامنه و وقوع یک بحران سیاسی فراگیر، قریب الوقوع است؟
واقعیتی است بر همگان روشن که جمهوری اسلامی در طول حیات خود با بحران‌های متعدد در عرصه‌های مختلف مواجه بوده است. اما تنها در مقاطع معینی است که بحران سیاسی، موجودیت رژیم را مورد تهدید جدی قرار داده و آن در شرایطی رخ‌داده، که توده‌های مردم با مبارزات خود در عرصه سیاسی حضوری فعال داشته و در همان حال طبقه حاکم نیز با شکاف‌های درونی و بی‌ثباتی روبه‌رو بوده است.
در دوران پس از سرنگونی رژیم سلطنتی، یک چنین بحرانی، یک‌بار در اوایل به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی پدید آمد، اما طبقه حاکم با سرکوب و کشتار نیمه اول دهه شصت توانست بر آن غلبه کند. با این تحولات، توده‌های کارگر و زحمتکش، از زندگی و مبارزه سیاسی فعال کنار کشیدند، روحیه یاس و ترس بر توده‌ها حاکم گردید و جنبش وارد یک دوران رکود، سکون و بی‌تفاوتی شد. اما ازآنجایی‌که عوامل پدیدآورنده بحران سیاسی حل نشده بود، رشد اعتراض و نارضایتی در اواخر دهه شصت و اوایل هفتاد، احتمال وقوع یک بحران جدید را قریب‌الوقوع کرد.
طبقه حاکم اما برای مقابله با آن، بازی اصلاحات را به راه انداخت تا مخالفت و اعتراض را به مجرای قانونی سوق دهد. این تاکتیک با سد رفورم ناپذیری جمهوری اسلامی و تشدید تضادها و اختلافات درونی طبقه حاکم برخورد کرد. نتیجه آن بروز بحران‌های سیاسی جدید بود. اما این بحران‌ها که عمدتاً برخاسته از تضادها و نزاع‌های درونی طبقه حاکم بود، از محدوده نهادهای قانونی فراتر نمی‌رفتند و ازاین‌رو به علت خصلت قانونی بحران، نمی‌توانستند توده مردم را برای دگرگونی نظم موجود به حرکت درآوردند. درنهایت نیز این بحران‌ها، با تغییراتی در بالا فروکش کردند.
تنها در سال ۱۳۸۸ است که بار دیگر بحرانی با خصلت انقلابی شکل می‌گیرد. در ظاهر چنین به نظر می‌رسید که این‌یک بحران قانونی و نزاع درونی هیئت حاکمه بر سر نتیجه انتخابات است. گرچه در نخستین‌ روزهای شکل‌گیری جنبش اعتراضی توده‌ای، طرفداران اصلاح‌طلبی در آن حضور یافتند و کوشیدند آن را تحت هژمونی خود بگیرند، اما طرح شعارهایی که کلیت جمهوری اسلامی را نفی می‌کرد و حتی یورش توده‌های مردم به ارگان‌های سرکوب رژیم، به‌زودی خصلت انقلابی آن را آشکار کرد.
باوجوداینکه، جنبش اعتراضی چند ماه دوام آورد، اما ازآنجایی‌که دامنه بحران سیاسی هنوز محدود بود و نتوانست به شکل‌گیری یک جنبش سرا سری یاری رساند، با تغییر توازن قوا به نفع رژیم، بحران فروکش کرد و دوره‌ای دیگر از رکود و انفعال سیاسی فرارسید. مبارزات بار دیگر عمدتاً بر سر مطالبات رفاهی و به چارچوب‌های قانونی موجود، محدود گردید. اما این وضع نمی‌توانست دوام آورد، چراکه هیچ‌یک از تضادهایی که آفریننده بحران‌های سیاسی‌اند، نه‌تنها در این چند سال حتی تخفیف نیافت، بلکه پیوسته تشدید شدند و این تشدید تضادها ضرورتاً باید در نقطه‌ای معین به شکل یک بحران سیاسی خود را نشان دهند. نشانه‌ای اولیه آن نیز هم‌اکنون به اشکال مختلف پدیدار شده است.
مبارزات چند ماه اخیر کارگران و زحمتکشان یکی از شواهد آشکار آن است. نکته مهم در این مبارزات، اکنون صرفاً رشد و گسترش مبارزات کارگران، اشکال متنوع این مبارزه و اعتصابات و اعتراضاتی که مدت‌ها به طول انجامیده نیست، بلکه با مواردی از اعتراضات کارگری مواجهیم که مستقیماً مقامات حکومتی و نظم موجود را موردحمله قرار می‌دهند، شعارهای مستقیماً سیاسی مطرح می‌کنند، از سرکوب‌های وحشیانه‌ ارگان‌های سرکوب بیم به خود راه نمی‌دهند، از بازداشت و زندان نمی‌هراسند و برای تحقق مطالبات خود گامی به عقب نمی‌نهند. درگذشته، ما از نمونه مبارزات قهرمانانه کارگران هپکو نداشتیم. مبارزات کارگران پلی‌اکریل یا شرکت واحد اتوبوس‌رانی و ده‌ها نمونه دیگر را نیز می‌توان نام برد. شعارهای بازنشستگان و معلمان در تجمعات اعتراضی اخیر علیه مقامات دولتی و فساد حاکم بر جمهوری اسلامی نیز بازتاب همین روحیه اعتراضی تعرضی و شجاعانه توده‌های زحمتکش‌اند. در همین چند ماه اخیر ده‌ها نمونه از اعتراضات توده‌ای در سطح شهرهای مختلف ایران رخ‌داده است. برجسته‌ترین این اعتراضات توده‌ای در اهواز رخ داد که چندین روز، هزاران تن از مردم در این اعتراضات حضور یافتند و با سردادن شعار و شعارنوشته‌هایی که حمل نمودند، سران و مقامات دولتی را به محاکمه کشیدند.
درست است که هنوز این روحیه اعتراضی و مبارزات تعرضی عمومیت ندارد و هنوز شعارهای مستقیماً سیاسی در تمام مبارزات و جنبش‌ها عمومیت نیافته، اما نشانه‌های اولیه آن را می‌توان در همه‌جا دید. نمی‌توان انتظار داشت که تمام مختصات یک جنبش رشد‌یافته سیاسی، هم‌زمان، در همه‌جا و در یک‌لحظه رخ دهد. اگر تحولات سیاسی دوران سرنگونی رژیم سلطنتی را مدنظر قرار دهیم، پوشیده نیست که توده‌های وسیع مردم ایران در جریان مبارزه‌ای که دو سال به طول انجامید، به جنبش سرنگونی رژیم شاه پیوستند. قشرهای متنوع مردم و بخش‌های مختلف طبقه کارگر، تدریجاً به مبارزه سیاسی کشیده شدند و تازه پس از مبارزات منفرد و موردی سال ۵۶، در نیمه دوم سال ۵۷ است که اعتلای عمومی و سرا سری جنبش شکل می‌گیرد و بحران سیاسی ژرف و همه‌جانبه پدید می‌آید. با تمام این اوصاف، از همان جنبش‌های پراکنده و محدود سال ۵۶ خصلت انقلابی بحران و جهت تکاملی آن قابل پیش‌بینی بود. حال اگر شواهدی که پیش‌ازاین به آن‌ها اشاره شد، بیانگر نخستین مراحل شکل‌گیری یک جنبش اعتلا یافته انقلابی و گذار به مرحله‌ جدیدی در زندگی سیاسی توده‌های مردم ایران است، بر اساس کدام دلایل می‌توان نتیجه‌گیری کرد که بیشترین احتمال، شکل‌گیری یک جنبش سیاسی اعتلا یافته و پردامنه و یک بحران سیاسی انقلابی است؟
این واقعیتی است غیرقابل‌انکار که وضعیت مادی و معیشتی کارگران و زحمتکشان به درجه‌ای از وخامت رسیده که مصداق آن، رسیدن کارد به استخوان است. این واقعیت را روزمره می‌توان از زبان میلیون‌ها تن از توده‌های زحمتکش مردم شنید. کارگرانی که در راهپیمایی و تظاهرات شعار می‌دهند، مرگ بر این زندگی ارجح است. “زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی، جان فدا می‌کنیم در راه آزادگی، وای از این وضع وای از این وضع”، معلمانی که در تجمع اعتراضی خود شعارنوشته‌ای را حمل می‌کنند که بر آن نوشته‌شده، “من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی همه برمی‌خیزند”، واقعیت شرایط زندگی میلیون‌ها کارگر و زحمتکش را فریاد می‌زنند.
جمهوری اسلامی هیچ معضلی از معضلات بی‌شمار معیشتی توده‌های زحمتکش را نه حل کرده و نه حل خواهد کرد. هر تغییر و جابه‌جایی که در رأس قدرت سیاسی صورت گرفته و هر سیاست اقتصادی که تاکنون در ایران به مرحله اجرا گذاشته‌شده، چیزی را به نفع توده‌ کارگر و زحمتکش تغییر نداده است. بالعکس سال‌به‌سال اوضاع وخیم‌تر شده است. طبقه حاکم بر ایران راه‌حلی برای بحران اقتصادی نداشته و ندارد.
این‌که بحران اقتصادی همچنان به حیات خود ادامه داده، فقط این نتیجه را در پی نداشته که وضعیت مادی و معیشتی طبقه کارگر وخیم‌تر شده، فقر گسترش‌یافته، بر تعداد بیکاران افزوده‌شده و انواع و اقسام نابسامانی و بحران‌های اجتماعی به بار ‌آورده است. بحران نشانه بیماری علاج ناپذیر شیوه تولید است. نشانه تشدید و حاد شدن تضادهای درونی شیوه تولید است. این تضادها در بحران‌های اقتصادی نمود بیرونی پیدا می‌کنند و چنانچه راه‌حلی لحظه‌ای برای آن‌ها یافت نشود و نتوانند ولو به‌طور موقتی تخفیف یابند، لاجرم به بحران‌های سیاسی می‌انجامند. لذا در شالوده هر بحران سیاسی انقلابی، تضادهای لاینحل شیوه تولید عمل می‌کنند. سرمنشأ و رشد روزافزون مبارزات کارگران و تشدید مبارزه طبقاتی، در همین بحران اقتصادی و تضادهای تولید سرمایه‌داری است.
ازآنجایی‌که طبقه حاکم نشان داده که راه‌حلی حتی برای تخفیف تضادهای شیوه تولید و غلبه ولو کوتاه‌مدت بر بحران‌ اقتصادی ندارد، می‌توان گفت که تضادها بیش‌ازپیش تشدید می‌شوند، مبارزه طبقاتی حادتر می‌گردد و در نتیجه، احتمال رشد و ارتقای مبارزات، به یک جنبش سیاسی و پیدایش بحران انقلابی افزایش می‌یابد. البته این بحران‌ اقتصادی و شکست سیاست‌های اقتصادی گروه‌های رنگارنگ طبقه حاکم بر وخامت شرایط مادی و معیشتی اقشار دیگری از توده‌های زحمتکش نیز تأثیر جدی گذارده و تضاد آن‌ها را نیز با رژیم حاکم تشدید کرده است. گروه‌هایی از این اقشار که سابق بر این هنوز از امکان بالنسبه بهتری برای زندگی برخوردار بودند و حتی بهبود وضعیت خود را در چارچوب نظم موجود می‌دیدند، اکنون به صفوف نیروی مخالف جمهوری اسلامی پیوسته یا درروند پیوستن به این جنبش قرار دارند.
عامل دیگری که چشم‌انداز رشد و اعتلای جنبش انقلابی را تقویت می‌کند، استبداد و سرکوب و سلب آزادی‌ توده‌های وسیع مردم است. جمهوری اسلامی هیچ سرسازشی با آزادی‌های سیاسی و حقوق دمکراتیک مردم ایران نداشته و نخواهد داشت. اگر تا پیش از به قدرت رسیدن آخوند روحانی، هنوز هم در میان بخش‌هایی از خرده‌بورژوازی مدرن، به‌ویژه قشر فوقانی آن‌که مدافع سینه‌چاک تحقق مطالبات محدود و محقر خود در چارچوب جمهوری اسلامی است، توهماتی وجود داشت، روحانی تیر خلاص را به ته‌مانده این توهمات زد. گروهی از میان این متوهمان به نیروهای مخالف رژیم پیوسته و گروهی دیگر به جریان منفعل طرفدار رژیم تبدیل‌شده‌اند. نتیجه این تغییر در صف‌بندی‌ها، درهرحال تضعیف موقعیت طرفداران رژیم و تقویت اردوی مخالفان نظم موجود، است.
فساد و گندیدگی جمهوری اسلامی که در اختلاس، دزدی‌ها و غارت‌های کلان درون دستگاه دولتی به شکلی عریان برملا شده است، عامل دیگری است بر بی‌اعتباری بیشتر رژیم و تشدید تضاد کارگران و زحمتکشان بانظم موجود و رژیم حاکم. فساد همه جانبه رژیم جمهوری اسلامی حتی از دید عقب‌مانده‌ترین و ناآگاه‌ترین توده‌ها، یک شکست اخلاقی و سیاسی بزرگ رژیم است. اعتراض به رژیمی که این‌همه فساد مالی، چپاول، دزدی و غارت به بار آورده است، هم‌اکنون به جزئی از مبارزات توده مردم تبدیل‌شده و به یک شعار ضد رژیمی در تظاهرات و تجمعات اعتراضی کارگران و زحمتکشان تبدیل‌شده است.
در سیاست خارجی نیز شکست‌های پی‌درپی جمهوری اسلامی عامل دیگری است که بر بحران‌های داخلی رژیم تأثیر گذارده و مخالفت و اعتراض توده‌ای را برانگیخته است. توده‌های مردم ایران اکنون کاملاً آگاه‌اند که این سیاست خارجی هزینه‌های هنگفتی را بر دوش آن‌ها تحمیل کرده است.

این مجموعه شرایط و تشدید تضادها در عرصه‌های مختلف، به‌وضوح چشم‌انداز اعتلای روزافزون جنبش را نشان می‌دهند و احتمال پیدایش یک بحران سیاسی فراگیر را تقویت می‌کنند.
فقط در یکی، دو عرصه نیست که سیاست‌های طبقه حاکم برایران باشکست، رو به روشده است. در تمام عرصه‌ها وضع بر همین منوال است. وقتی‌که شکست سیاست‌های طبقه حاکم در هر کشوری بر توده‌های وسیع مردم آشکار می‌گردد، بدین‌معناست که توده ها برای تحقق مطالبات خود مسیر سرنگونی نظم موجود را در پیش می‌گیرند.
تمام واقعیت‌های عینی موجود تا همین لحظه نیز نشان می‌دهند که توده‌های کارگر و زحمتکش نه‌تنها دیگر نمی‌خواهند وضع موجود را تحمل کنند، بلکه نشانه‌های این واقعیت در مبارزات و شعارهای اخیر توده‌ای آشکارشده است که نمی‌توانند وضع موجود را تحمل کنند.
با این اوصاف روشن است که هرچه جنبش اعتلای بیشتری پیدا کند، ضرورتاً تضادهای درونی هیئت حاکمه را نیز تشدید می‌کند. این تشدید تضاد در بالا در مرحله‌ای می‌تواند به یک شکاف عمیق بیانجامد. هرچه این شکاف عمیق‌تر شود، امکان و احتمال وقوع بحران سیاسی فراگیر، بیشتر خواهد شد.
با توجه به روندی که مبارزات در این چند ماه به خود گرفته، چنانچه اوضاع در همین مسیر کنونی جریان داشته باشد و اتفاق غیرمعمولی رخ ندهد، چندان طول نخواهد کشید که خشم و نارضایتی عمومی در جریان یک بحران سیاسی منفجر گردد و جامعه ایران عرصه نبرد‌های حاد سیاسی گردد.
نیازی به تکرار نیست در جامعه‌ای که انبوهی از تضادها در طول نزدیک به ۴ دهه به‌شدت حاد، و خشم و نارضایتی توده‌ای متراکم شده است، همواره این امکان وجود دارد که از یک جرقه‌، حریق برخیزد. جامعه ایران با انبوه تضادهای سربه‌فلک‌کشیده‌اش به‌سان مخزنی بزرگ از باروت آماده انفجار است. مجموعه شرایط حاکم بر جامعه ایران از قریب‌الوقوع بودن یک چنین اتفاقی خبر می‌دهد.
گرچه درگذشته نیز جامعه ایران چنین اتفاقاتی را تجربه کرده است، اما این بار یک تفاوت اساسی با تمام نمونه‌های پیشین خواهد داشت که از هم‌اکنون نیز شاهد آن هستیم. از دوران مشروطیت تاکنون هر بار که بحران‌های سیاسی و انفجار خشم توده‌ای رخ‌داده است، اقشار و طبقات غیر کارگر کوشیدند ابتکار عمل را از همان آغاز در دست‌گیرند و جنبش را از مسیر انقلابی آن منحرف سازند. اکنون اما طبقه کارگر، پیشگام مبارزات در سراسر کشور است و از هم‌اکنون، مهر خود را بر جنبش زده است. هرچه این جنبش اعتلای بیشتری یافته، خصلت پرولتری آن برجسته‌تر شده است. این تضمینی است نه‌فقط بر رشد و اعتلای روزافزون جنبش، بلکه پایه مستحکمی است برای پیروزی جنبش انقلابی.
ازآنچه گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت که اگرچه هنوز جنبش انقلابی کارگران و زحمتکشان ایران در لحظه کنونی به آن درجه رشد و اعتلا نیافته که بتوان از فرارسیدن یک دوران نوین در زندگی پرتکاپوی سیاسی توده‌ها، از یک دوران انقلابی سخن گفت، اما تمام شواهد موجود نشان می‌دهند که با رشد و اعتلای کنونی جنبش، امکان شکل‌گیری یک بحران سیاسی فراگیر به نحو روزافزونی افزایش می‌یابد و شرایط برای روی‌آوری توده‌ها به مبارزه سیاسی مستقیم سرا سری با رژیم حاکم و نظم موجود، فراهم می‌گردد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۳۸ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.