شرکتکنندگان در دومین کنفرانس بینالمللی زنان سوسیالیست که در سال ۱۹۱۰ در کپنهاگ دانمارک برگزار گردید، با پیشنهاد کلارازتکین کمونیست مبارز آلمانی ۸ مارس را روز جهانی زن اعلام کردند. در دورانی که زنان حتا از حق رأی برخوردار نبودند، این زنان کمونیست بودند که مشعل مبارزه برای برابری زن و مرد و رفع تبعیض جنسیتی را برافروختند و ۸ مارس را به نماد این روز و مبارزه زنان برای رهایی از ستم و تبعیض تبدیل کردند.
بلشویکها نیز سالها پیش از انقلاب کبیر اکتبربرابری کامل حقوقی زن و مرد را در برنامه خود گنجانیده بودند و در نخستین قانون اساسی دولت شوراها به سال ۱۹۱۸، زنان برای اولین بار بدون شرط دارایی و تحصیلات از حق رأی برابر با مردان برخوردار گردیدند. دستمزد زنان و مردان برابر گشت، حق سقط جنین به رسمیت شناخته شد، خشونت خانگی ممنوع و مستوجب مجازات شدید گردید.
۱۱۵ سال از ۸ مارس ۱۹۱۰ میگذرد و در تمام این سالها مبارزات پُرشور و قهرمانانهی زنان برای رفع تبعیض جنسیتی و برابری در تمامی ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ادامه داشته است. در بسیاری از کشورها، زنان توانستند به دستاوردهایی مهم دست یابند، هر چند که به برابری کامل نرسیدند. در برخی از کشورها نیز از جمله ایران و افغانستان وضعیت زنان اما به وخامت گرایید. حتا در سالهای اخیر و با قدرتگیری نئوفاشیستها در اروپا و آمریکا، هجوم به دستاوردهای مبارزات زنان به پیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری گسترش یافت. هجومی که با مقاومت شدید زنان مبارز و برابریطلب روبرو گشته است.
ترامپ و ترامپیسم برجستهترین نمونه حاضر از ظهور نئوفاشیسمی است که تهاجم به دستاوردهای تاکنونی زنان را در دستور کار خود قرار داده است. دستور کاری که راست افراطی یا همان نئوفاشیستها در تمام کشورها با هم مشترک هستند. مخالفت با حق سقط جنین، مخالفت با دستمزد برابر زن و مرد، ایجاد مانع در رفع تبعیضات جنسیتی در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی، تقدیس “خانوادهی سنتی” که در آن نقش زن در خانواده خانهداری و آوردن بچه تعریف شده است، از جمله این سیاستهاست که موجب افزایش نابرابری بین زن و مرد شده و عواقب خاص خود از جمله عدم استقلال اقتصادی و افزایش خشونت علیه زنان را با خود به همراه میآورند.
برای نمونه حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان (آ. اف. د) که در انتخابات اخیر پارلمانی این کشور در مقام دوم قرار گرفت، مدام از هوداران خود میخواهد تا برای مقابله با مهاجران، بچهدار شوند و کانون “خانواده سفیدپوستان” را زنده نگاه دارند. مانند نازیها که وظیفه زنان آلمانی را آوردن هر چه بیشتر فرزند برای نسل جدیدی از “آلمانیهای خالص” میدانستند و به زنان آلمانی که تعداد زیادی بچه به دنیا میآوردند جوایزی همچون مدال “صلیب مادر” میدادند.
ترامپ در مدت کوتاهی که بار دیگر بر مسند ریاست جمهوری آمریکا نشسته است، با سرعت چهرهی زنستیز خود را با لغو قوانینی که برای بهبود برابری جنسیتی در عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود، عریان ساخت. برکناری اولین زن فرمانده نیروی دریایی در ارتش آمریکا، قطع کمکهای مالی به سازمانهایی که برای رفع تبعیضات جنسی و مقابله با خشونت جنسی فعالیت میکنند، از جمله اقدامات این روزهای ترامپ فاشیست و مردسالار است. محدود کردن حق سقط جنین از جمله در آمریکا، ایتالیا و لهستان یک نمونه دیگر از اقدامات راستهای نئوفاشیست است. در فرانسه نیز که سال گذشته (۴ مارس ۲۰۲۴) با مصوبه پارلمان حق سقط جنین وارد قانون اساسی فرانسه شد، این نمایندگان حزب راست افراطی “اجتماع ملی” بودند که با آن در پارلمان مخالفت کردند.
در ایران نیز حکومت مذهبی و استبدادی جمهوری اسلامی با وضع قوانین و اتخاذ سیاستهای ضد زن، زنان را حتا از ابتداییترین حقوق خود محروم کرده است، جالب اما این است که استدلالات جمهوری اسلامی برای وضع این قوانین در بسیاری از مواقع با استدلالات نئوفاشیستها از یک جنس هستند، از جمله در رابطه با وظیفهای که آنها برای زن در “خانواده سنتی” و “مقدس”شان قائل هستند.
بهرغم تمام تبعیضات و تضییقات، زنان ایران، از دختران نوجوان و جوان تا زنان سالمند، با مبارزات سلحشورانهی خود نه تنها نقش بسیار برجستهای در مبارزات مردم ستمدیدهی ایران برای رهایی ایفا کردهاند، بلکه به سمبل و نماد مبارزه زنان برای رهایی و برابری جنسیتی در جهان امروز تبدیل شدند.
در طول تاریخ و همپای مبارزات زنان در جهان برای برابری جنسیتی و رفع تبعیض، زنان ایران نیز به این مبارزه پیوستند. با استقرار نظم سرمایهداری این مبارزه گسترش یافت و با برقراری حکومت اسلامی این مبارزات اوج گرفت. جنبش زنان اگرچه با شکست انقلاب در نیمهی سال ۶۰ مانند دیگر جنبشهای اجتماعی افت کرد، اما با وارد شدن جامعه به دورانی انقلابی از دیماه ۹۶، مبارزه زنان بار دیگر اوج گرفت و اینبار زنان حتا نقشی بیمانند در تاریخ مبارزات زنان ایران ایفا کردند. بهگونهای که در پی قیام آبان ۹۸، مزدوران رسانهای و مقامات بزدل و ضد زن رژیم نیز بارها به نقش برجسته و رهبریکنندهی زنان در مبارزات پرشکوه و دلاورانهی مردم ستمدیدهی ایران، اعتراف کردند.
جنبش “زن، زندگی، آزادی” اوج مبارزات دلیرانه زنان برای رهایی بود که چندین ماه کاخهای ستم رژیم ضد زن جمهوری اسلامی را به لرزه درآورد. از زنان بیباکی که خون سرخشان بر خیابانها جاری گشت و پرچم مقاومت و مبارزه مردم شد تا هزاران زنی که در زندانهای ستمکاران پرچم مقاومت را برافراشتند، شکنجهها شدند، تحقیرها شدند، اما هربار سربلند برخاستند.
از نیکاها میگوییم و از یلداها. از حدیث و غزاله، از سارینا و حنانه، از نسیم و بهار و بهناز و مائده، از ستاره تاجیک نوجوان ۱۷ سالهی افغان، از هستی ۷ ساله و مونای ۸ ساله، و بالاخره ژینا، مهسا امینی. از همهی آنها گلهای سرخ فراموش نشدنی. از همهی آنها که قلب سرخ خود را نثار رهایی زن کردند. همهی آن زنان و مردان بیباک و جنگجو.
رژیم ددمنش جمهوری اسلامی اگرچه در جریان جنبش “زن، زندگی، آزادی” به وحشیانهترین روشی دست به جنایت زد، صدها نفر را به قتل رساند و هزاران نفر را به زنجیر کشید، و اگرچه جنبش بعد از ۴ ماه فراموش نشدنی فروکش کرد، اما شعلهای که برافروخته شده بود خاموش نشد، مقاومت و مبارزه زنان با مقاومت در برابر حجاب اجباری ادامه یافت، پرچمی که برافراشته شده بود با خون سرخ قهرمانان جنبش، بر زمین نیفتاد.
در طول دو سالی که از جنبش “زن، زندگی، آزادی” میگذرد، جمهوری اسلامی با تمام ابزارهایاش از قوانین ارتجاعی تا چماقبدستان انتظامی، از متروها تا خیابان ها و با قتل آرمیتاها، سعی کرد بار دیگر حجاب اجباری را به زنان تحمیل کند. حجابی که به نماد ستم و تبعیض در ایران تبدیل شده است و زنان و دختران بیباک و شجاع ما در مبارزه برای رهایی آنها را به شعلههای آتش سپرده بودند. اما ددمنشان پست و حقیر حتا با فرمان خامنهای جلاد نتوانستند زنان قهرمانی را که به قدرت خود باور کرده بودند، به عقب برانند و حجاب اجباری این نماد زشت نابرابری و تبعیض را به آنها تحمیل کنند. نه تنها مقاومت در برابر حجاب اجباری، بلکه امروز در عموم جنبشهای اجتماعی نقش و حضور زنان بسیار پُررنگ و ستودنی است، نقشی که ریشه در ستم وحشیانه علیه زنان در طول این سالهای سیاه داشته است.
جنبش “زن، زندگی، آزادی” گرچه خود را به دروازههای انقلاب رساند و امیدها را بارور کرد، اما به انقلاب منجر نشد. شرط پیروزی انقلاب، حضور متشکل طبقه کارگر و گذار از اعتراضات خیابانی به اعتصاب عمومی سیاسی است. راه رهایی زن نیز از همین مسیر میگذرد. راه رهایی زن در اتحاد جنبش زنان برای رهایی با طبقه کارگر است که به دلیل موقعیت خود در مناسبات حاکم قادر است با خواباندن چرخ تولید، در عمل زمینهی اتحاد و ورود میلیونها انسان به مبارزه مستقیم با حکومت را فراهم کند. فراموش نکنیم که منافع طبقه کارگر نیز در مسیر مبارزه برای لغو استثمار و نفی ستم، رهایی زن، تحقق مطالبات آنها و رفع تمامی تبعیضاتیست که علیه آنها در جوامع طبقاتی بوجود آمده است. به همین دلیل است که در برنامه فوری حکومت شورایی بر رفع تبعیض جنسیتی علیه زنان و برابری در تمامی عرصههای زندگی تاکید شده است. از همین رو جنبش زنان باید توجه ویژهای به ضرورت اتحاد با جنبش توانمند و طبقاتی کارگران کند. این راه پیروزیست. این مسیر رهاییست.
نظرات شما