“زمان، زمان همبستگی و بپاخاستن است” پیرامون تجمعات کارکنان صنعت نفت

کارکنان رسمی شاغل در صنعت نفت، بار دیگر تجمعات اعتراضی نسبتاً گسترده ای در چندین شرکت و مجتمع نفت و گاز برپاکردند. این تجمعات اعتراضی که با فراخوان قبلی و با حضور گسترده و صدهانفره کارکنان رسمی نفت در اهواز، تجمع کارکنان شرکت نفت فلات قاره منطقه سیری، شرکت نفت و گاز غرب منطقه چشمه خوش، پالایشگاه گاز فجرجم و تجمع کارکنان سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس عسلویه روز سه شنبه دوم مرداد آغاز شد، در روزهای بعد به شرکت بهره برداری نفت و گاز آغاجاری، مجتمع نفت و گاز سکوی بهرگانسر، سکوهای دریایی شرکت نفت فلات قاره لاوان( سکوی رسالت، سکوی بلال، سکوی نفتی سلمان، سکوی گازی سلمان) شرکت نفت فلات قاره سیری و شرکت نفت و گاز پارس عسلویه و برخی شرکت ها و سکوهای دیگر نفت و گاز تسری یافت. گسترده ترین و پرشورترین تجمع اعتراضی در اهواز برگزارشد. تجمعات و اعتراضات مکرر و پرشمار کارکنان رسمی صنعت نفت در اساس حول چند خواست مهم ازجمله ” حذف سقف‌ حقوق، اعمال ترمیم حقوق طبق دستورالعمل جدید، حذف محدودیت حق‌ سنوات بازنشستگی، اجرای کامل ماده۱۰ ، پرداخت بک پی ماده۱۰ ، عدم تفکیک مشاغل در مناطق عملیاتی، استرداد مازاد مالیات کسر شده، اصلاح کف‌حقوق، عدم ادغام صندوق بازنشستگی با سایر صندوق‌های ورشکسته” برپا شده که در تجمعات اخیر نیز برای چندمین بار مطرح و بر آن تأکید شد.
از آنجا که این تجمعات با تحرکات بعد از انتصاب پزشکیان رئیس جمهور گوش به فرمان خامنه ای برای تعیین وزرای کابینه همزمان بود، سخنان کارکنان رسمی و معترض نفت در اهواز نیز به طور عمده در اطراف وزیر نفت و مدیران نفتی متمرکز شده بود. بحث سخن رانها همگی حاکی از نارضایتی شدید و انزجار عمیق کارکنان رسمی صنعت نفت از جواد اوجی وزیر نفت و علی مددی معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی وزارت نفت داشت. کارکنان رسمی نفت در تجمع گسترده خود در اهواز، علیه این دونفر شعار سردادند و خواهان استعفایشان شدند. به مددی ” لعنت ” فرستادند و شعار مرگ بر اوجی سردادند. اوجی و مددی در برابر تجمعات و اعتراضات مکرر کارکنان رسمی و طرح خواستهایشان در چند سال اخیر، بارها به فریب و وعده متوسل شدند. قول هایی در زمینه تحقق برخی خواست ها از جمله اجرای ماده ۱۰ قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت، به کارکنان داده بودند، اما این قول ها و وعده ها همگی پوچ از کار درآمدند. جواد اوجی وزیر نفت و علی مددی معاون وی، سیاست وقت کشی و سرگردانی پرسنل را پیشه کردند، هیچ کاری برای کارکنان انجام ندادند و در نهایت جز مشتی دروغ و وعده توخالی چیزی تحویل کارکنان رسمی ندادند.
بنابراین نفرت و انزجار کارگران و کارمندان رسمی شاغل در صنعت نفت از دو مهره اصلی در وزارت نفت، بسیار بدیهی و نتیجه عملکرد چند ساله این عناصر در صنعت نفت و پشت گوش انداختن مطالبات کارکنان رسمی صنعت نفت است. اما این تمام مسئله نیست. درمیان تمام شعارها و لعن و نفرین ها، این موضوع نیز مشخص بود که کارکنان رسمی صنعت نفت اگرچه از اوجی و مددی امید خود را قطع کرده اند اما متأسفانه کماکان چشم به بالا دوخته و به پزشکیان و اقدامات وی در تعیین وزیر و مدیران جدید در صنعت نفت امید بسته اند.
این برداشت و نگاه به بالا و انتظار غیر واقعی از مقامات دولتی از نمونه پزشکیان و کابینه و وزیر نفت وی، علاوه بر تجمع گسترده کارکنان اهواز، در بیانیه تجمع کارکنان شرت نفت و گاز پارس شاغل در منطقه عسلویه نیز به خوبی بازتاب یافته است. این بیانیه را که در ۶ مرداد ۱۴۰۳ در تلگرام افکار نفت انتشار یافت می توان بازتاب موقعیت عمومی و برآیند نگاه کل کارکنان رسمی صنعت نفت به شمار آورد. کارکنان رسمی شاغل در منطقه عسلویه خطاب به پزشکیان، خواهان این شده اند که نامبرده سیاستهای متفاوت و درستی در صنعت نفت اتخاذ و آن را جایگزین سیاست های اشتباهی کند که موجب بی انگیزگی، سرخوردگی و کوچ اجباری کارکنان شده است. بیانیه از پزشکیان می خواهد سقف حقوق کارکنان مناطق عملیاتی را بردارد، حق و حقوق و مزایای کارکنان صنعت نفت را تأمین کند و در نهایت وضعیت روحی روانی کارکنان مناطق عملیاتی را از “پژمردگی” در آورد.
نیازی به توضیح نیست که این یک نگاه به کلی انحرافی ناشی از حضور یک گرایش جان سخت محافظه کار در میان کارکنان رسمی صنعت نفت است. گرایشی که به رغم تجارب چند ساله اخیر، دست از توهمات خویش نسبت به نهادها، جناحها و مقامهای حکومتی برنمیدارد و بر این تصور باطل است که مطالبات گوناگون کارگران و کارمندان صنعت نفت گویا با جابجایی برخی مهره ها محقق می‏شود. حال آنکه هر کارگر ولو نیمه آگاهی میداند که تغییر چند مهره در این یا آن وزارت خانه آن هم در صنعت نفت، منشأ هیچ تغییری در سیاستهای کلی نظام در صنعت نفت آن هم به سود کارگران و کارمندان شاغل در این صنعت نمی شود. جواد اوجی وزیر باشد و علی مددی معاون وزیر باشد و باندی از مدیران و مافیای آن ها در صنعت نفت مشغول غارت و چپاول باشند یا افراد دیگری همراه با باند و مافیای دیگر، هیچ تأثیری در تعیین سیاست های کلی حاکمیت یا آنچه دولت و کابینه پزشکیان به اجرا خواهند گذاشت، ایجاد نمی‏کند. این مهره‏ها، مجری سیاست هایی هستند که نظام حاکم آن را در دستور کارشان گذاشته است. نباید چنین توهمی داشت که گویا پزشکیان با تعیین وزیر جدید و یا حذف مددی، می تواند سیاست دیگری غیر از سیاست رسمی را پیش ببرد و یا بحران موجود در صنعت نفت را به سود کارگران حل کند. اینکه گویا پزشکیان می تواند دستمزد و حقوق کارگران را آنطور که خواست پرسنل رسمی است اضافه کند، علل و عواملی را که سبب مهاجرت نسل جوان و تحصیل کرده و کوچ اجباری است را از میان بردارد و قوانین و مقرراتی را به سود کارگران و کارمندان شاغل در صنعت نفت به تصویب برساند و خلاصه اوضاع را در صنعت نفت به سود کارکنان رسمی سر و سان دهد، تماماً اشتباه و خیال پردازی محض است.
درجمهوری اسلامی در هیچ بخشی و در هیچ صنعتی از جمله و به ویژه در صنعت نفت و گاز، هیچ خواستی بدون مبارزه کارگران و نیروی کار شاغل در آن محقق نخواهد شد. اگر ما روی پای خود نایستیم، اگر به طور متحد و همبسته دربرابر کارفرما و دولت ظاهر نشویم و اگر بپا برنخیزیم و به مبارزه ای جدی و مستقلانه و اتخاذ تاکتیک های مؤثر مبارزاتی روی نیاوریم، هیچکس به حرف ما گوش نخواهد کرد و مطالباتمان نیز برآورده نخواهد شد. کارکنار رسمی صنعت نفت، تنها در پرتو اتحاد و اعتصاب است که می توانند دولت و وزارت نفت و مدیران آن را به پذیرش خواست های خود وادارند.
این واقعیت غیر قابل انکاری است که بدون اتحاد و مبارزه هیچکس مارا جدی نخواهد گرفت. مبارزه بسیار مهم است اما شکل مبارزه نیز در جای خود حائز اهمیت جدی است. کارفرما و در این جا دولت و وزارت نفت آن، تنها درصورتی حاضر به عقب نشینی و پذیرش خواست کارکنان رسمی نفت خواهند شد که در جریان یک مبارزه قاطع و تأثیر گذار، وادار به چنین کاری شوند. دولت تا مجبور نشده باشد، حاضر نیست امتیازی به کارگران و نیروی کار شاغل در صنعت نفت بدهد. اما مبارزه کارکنان رسمی نفت در شکل تجمعات کم عده در محل کار، فاقد چنین خصوصیتی است. متأسفانه در اینجا نیز همان گرایش محافظه کار عمل می کند و مانع اتخاذ تاکتیک مؤثرتر مبارزه است. حضور یک گرایش محافظه کار در درون کارکنان رسمی صنعت نفت، تنها در نحوه نگاه و دل بستن این گرایش به بالا و انتظارات خیالپردازانه از دولت و مقامهای دولتی یا دل خوش کردن به امید های واهی نیست که خود را نشان می‏دهد. شکل اعتراض و مبارزه کارکنان رسمی نیز یکی دیگر از عرصه هایی است که اسیر همین نگاه است.
از نخستین اعتصاب و تجمع بزرگ و سراسری کارکنان رسمی صنعت نفت در نهم تیرماه سال ۱۳۹۹ که بعد از ۲۵ سال سکوت، نخستین زنگ اعتراض سراسری در صنعت نفت را به صدا درآورد و جنبش طبقه کارگر را وارد مرحله جدیدی ساخت، این کارکنان هر ساله چندین تجمع اعتراضی و دست کم یک تجمع سراسری را سازمان داده اند. بعد از تجمع بزرگ کارکنان رسمی در ۱۲ شهریور سال ۱۴۰۱ مقابل وزارت نفت در تهران که به شدت سرکوب شد و ۶۷ تن از فعالان اعتصاب بازداشت شدند، اگرچه تجمع های سراسری و غیر سراسری کارکنان رسمی نفت در سال های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ ادامه یافت اما این تجمعات هرگز به سطح قبل از شهریور سال ۱۴۰۱ باز نگشت. در سرکوب شهریور ۱۴۰۱ علاوه بر بازداشت و حبس ۶۷ فعال اعتصاب، شمار زیادی از کارکنان به مراکز امنیتی احضار شده و مورد تهدید و بازجویی قرار گرفتند. برای تعدار زیادی از کارگران و کارمندان رسمی پرونده های قضایی و امنیتی تشکیل شد. اقدامات سرکوبگرانه و کنترل پلیسی در نفت تشدید شد. ده ها فعال اعتصاب و عناصر پیشرو و رادیکال در جریان این سرکوب ها عملاً از گردونه سازماندهان خارج شدند. درغیاب عناصر رادیکال کارگری، گرایش محافظه کار درون کارکنان رسمی تقویت شد. “شورای هماهنگی و همبستگی کارکنان رسمی صنعت نفت” که تیرماه ۱۴۰۰ موجودیت آن علنی شده بود، بعد از سرکوب وسیع ۱۲ شهریور، و بازداشت های گسترده، به شدت تضعیف شد. در اینجا نیز زمینه تقویت گرایش محافظه کار فراهم تر شد. این گرایش که قبل از سرکوب ۱۲ شهریور بسیار ضعیف و درعین حال مراقب بود اعتراضات صنعت نفت خللی بر روند تولید وارد نسازد، بعد از سرکوب ها پر و بال گرفت. از این تاریخ به بعد تمام تلاش کارکنان رسمی و “شورای هماهنگی” این بوده که از هر شکلی از مبارزه که بخواهد خللی در روند تولید ایجاد کند، تولید را کاهش دهد یا آن را متوقف کند، جداً پرهیز شود و در عمل همواره با اعتصاب و خواباندن چرخ تولی به شدت مخالفت نموده است. تمام تلاش این شورا بعد از سرکوب شهریور ۱۴۰۱، به رغم موضع‏گیریهای گاه رادیکال، براین سیاست استوار بوده است که اعتراض کارکنان رسمی نفت باشد اما در همان حال چرخ تولید هم بچرخد، آسیبی به آن وارد نیاید و دولت متضرر نشود.
چنین است که اعتراضات کارکنان رسمی صنعت نفت عمدتاً درشکل تجمع های کوتاه مدت در محل کار خلاصه می‏شود. ازمهر ماه سال گذشته (۱۴۰۲) تجمع های گاه به گاه و منفرد این یا آن شرکت و مؤسسه، وارد مرحله جدیدی شد. اگر پیش از آن رسم براین بود که فقط در یک روز و تاریخ معین تجمعی برگزار شود از اول مهر سال ۱۴۰۲ تجمعات کارکنان رسمی از حالت تجمع منفرد و فقط در یک روز و تاریخ معین فراتر رفت. به این معنا که تجمعات کارکنان رسمی نفت، به تأسی از تجمعات باز نشستگان به روزهای معینی در هر هفته تعمیم یافت. نوعی تقسیم کار میان کارکنان رسمی عملیاتی شکل گرفت. از آن تاریخ به بعد کارکنان شاغل در شرکت نفت جنوب عموماً روزهای یکشنبه تجمع برپا می کنند، کارکنان شاغل در سکوهای نفتی دوشنبه ها و کف بگیران روزهای سه شنبه دست به تجمع می زنند. اما کمیت تجمعات به تدریج به حدی زیاد شد که به سایر روزهای هفته نیز تسری یافت.
از آن تاریخ تا همین امروز این شکل مبارزه استمرار یافته است. به این معنا که هربار در یکی از روزهای هفته به فرض تعدادی از کارکنان یک سکوی نفتی یا شرکت نفت و گاز تجمع کوتاه مدتی را در محل کار برگزار نموده و با در دست گرفتن کاغذ نوشته هایی خواست ها خود را اعلام نموده، عکسی گرفته اند و سپس به کار ادامه داده اند. علی رغم استمرار این تجمعات اما همانطور که همه شاهدیم، نه دولت و نه وزارت نفت آن هیچ اعتنایی به این تجمعات نداشته و حتی یک گام جزئی در راستای پذیرش مطالبات کارکنان رسمی برنداشته اند. در کمتر مواردی از نمونه تجمع کارکنان رسمی اهواز در دوم مرداد، کارکنان رسمی در ابعاد چند صد نفره وارد تجمع شده اند اما در اغلب موارد تجمعات کوتاه مدت و کم عده به ویژه در سکوهای نفتی و گازی برپا شده و همگی بدون نتیجه پایان یافته است.
تجربه مبارزات کارکنان رسمی و تجمعات کوتاه مدت و کم عده در محل کار، این واقعیت را ثابت می‏کند که این شکل مبارزه در شرایط حاضر فاقد کارایی است و کارکنان صنعت نفت اگر بخواهند به مطالبات خود برسند باید تاکتیک های مبارزاتی مؤثرتری را اتخاذ کنند. مؤثر ترین تاکتیک مبارزه کارگری در تمام صنایع و کارخانه ها ازجمله و به ویژه در صنعت نفت اعتصاب است. تنها با اعتصاب و خواباندن چرخ تولید است که می توان دولت و وزارت نفت را به عقب نشینی وادارکرد. نام نیک و اعتبار قدرشناسانه کارگر نفت از چه رو در خاطره ها زنده مانده است؟ به خاطر اعتصاب نفتگران و بستن شیرهای نفت! هیچ کارفرما و دولتی نمی تواند در برابر چنین اقدامی بی اعتنا بماند. حال این را مقایسه کنید با تجمع چند نفره کوتاه مدت با دردست گرفتن یک کاغذ نوشته و ادامه کار و تولید! چرا دولت یا کارفرما به این شکل و این حد از مبارزه کارگر که مراقب است هیچ گزندی به روند تولید و سود رسانی وارد نشود اساساً باید اعتنا کند؟ از مهرماه سال گذشته تا کنون بیش از ۱۰ ماه این تجمعات هر هفته در چند روز برگزار شده است اما دولت و وزارت نفت آن به این تلاش ها و تجمعات وقعی نگذاشته و حتی یک خواست کارکنان رسمی را هم نپذیرفته اند. این بی اعتنائی کامل دولت و وزارت نفت آن آیا نوعی سرشکستگی برای پرسنل رسمی نفت با آن تاریخ مبارزات درخشان و اعتباری که پیش ازاین کسب نموده است به شمار نمی رود؟
کارکنان رسمی نفت باید محافظه کاری را رها کنند و از توهم معجزات دولت و این یا آن وزیر و مدیر دولتی دست بشویند و روی پای خویش بایستند. جوان ترین و آگاه ترین کارکنان رسمی صنعت نفت، باید گرایش جان سخت محافظه کار را کنار زده و با سازماندهی اعتصاب و خواباندن چرخ تولید، رو در روی دولت بایستند و مبارزه در نفت را وارد فاز عالی تری سازند. این، آن شکل مهم و درست مبارزه ای است که کارکنان رسمی و کل پرسنل نفت به آن نیازدارند. زمان، زمان اعتصاب است.
کارکنان رسمی صنعت نفت، تا کنون از محدوده خواست های اخص خود پا را فراتر نگذاشته اند و با کمال تأسف چشم خود را بر روی کارگران غیر رسمی، اعتصابها و مطالبات آن ها فروبسته اند. اهم مطالبات و تلاش های کارکنان رسمی در یک دایره بسته محدود مانده است. باید از این دایره بسته خارج شد و دست اتحاد به سوی دیگر شاغلان صنعت نفت خصوصاً کارگران غیر رسمی درازکرد و اتحاد و همبستگی را در نفت سازمان داد. در اعتصاب سراسری و چند هفته ای اخیر کارگران پروژه ای صنعت نفت، کارکنان رسمی حتی یکبار هم بطور رسمی از این اعتصاب و مطالبات کارگران پروژه ای حمایت نکرده و با آنان اعلام همبستگی ننموده اند. با اعتصابات کارگران ارکان ثالث، و کارگران قرارداد موقت نیز عیناً به همین شکل برخورد شده است.
به این جدایی ها باید پایان داد. نفت قبل از هرچیز نیاز به اتحاد و همبستگی دارد. “زمان، زمان همبستگی و بپا خاستن است”!

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۸۰  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.