اعتصاب سراسری کارگران پروژه ای پرچمی در مقابل پرچم‏ها

اعتصاب گسترده و فراگیر کارگران پروژه ای نفت و گاز و پتروشیمی، بار دیگر همه نگاه‏ها  را به سمت نفتگران برگرداند. کارگران پروژه ای ۵ سال است که هر ساله اعتراض ها و اعتصاب های سراسری را سازمان داده و پیگیر مطالبات خود می‏شوند. به رغم بی توجهی کارفرمایان و دولت حامی آن ها، کارگران پروژه ای از مبارزه برای دستیابی به مطالبات خود دست برنداشته و هر بار با کوله باری از تجربه، مبارزه را پی گرفته اند.

نخستین جرقه اعتصاب اخیر در ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ زده شد. کارگران پیمانی و پروژه ای شاغل در شرکت دشت عباس، شرکت ثمین و داربست بندان پیمانکاری زمان پور، با خواست افزایش دستمزد، ۱۴ روز کار ۱۴ روز استراحت، حذف پیمانکاران و خواست های دیگری در ارتباط با ایمنی و بهداشت محیط کار و خوابگاه، دست از کار کشیدند. کارگران که پیش از آن هشدار داده بودند اگر تا پایان خرداد ماه به مطالباتشان رسیدگی نشود وارد اعتصاب خواهند شد، به هشدار خود عمل کردند. این اعتصاب مطابق سنت های پیشین به سرعت به سایر شرکت ها و مجتمع های نفت و گاز و پتروشیمی تسّری یافت. شمار کارگران اعتصابی در همان دوسه روز اول از ۷ هزار نفر تجاوز کرد و ده ها پتروشیمی و پالایشگاه در منطقه عسلویه، کنگان، بوشهر و شهرها و مناطق دیگر به اعتصاب پیوستند. این اعتصاب، از روز های اول و دوم تیر به یک اعتصاب فراگیر و سراسری تبدیل شد. شمار کار گران اعتصابی از ۲۲ هزار نفر گذشت و تعداد شرکت ها و پتروشیمی ها و پالایشگاه های شرکت کننده در اعتصاب به بالای ۱۱۵ واحد رسید. این روند در روزهای بعد تا همین امروز یکشنبه ۱۰ تیر و یازدهمین روز اعتصاب ادامه داشته است.

شعله ور شدن مبارزه در نفت، در همه حال از نظر رژیم حاکم موضوعی تهدید کننده بوده است. ارتجاع حاکم اگرچه سرگرم فریبکاری بزرگی در سطح جامعه بود و پلاکاردها، عکسها و پرچم های متعددی بر سر هرکوی و برزن برافراشته و تبلیغ زیادی پیرامون مضحکه انتخاباتی به راه انداخته بود، اما در برابر این پرچمی که بدست کارگران پروژه ای به اهتزاز درآمد، نمی توانست بی تفاوت بماند. به رغم بایکوت کامل خبری اما پیش از آنکه این اعتصاب از محدوده کارگران پروژه ای فراتر رفته و به کل کارگران نفت سرایت کند و از درون آن، اعتصاب بزرگتری پدیدار شود، سرمایه داران و پیمانکاران همه جا به یاری نهاد های امنیتی حکومت دست به کار شدند و با توسل به شیوه های گوناگون سرکوب، دربرابر اعتصاب کارگران و برای درهم شکستن آن به صف شدند.

ارعاب و تهدید کارگران آغاز شد. در پالایشگاه دشت عباس کارگران تهدید به اخراج شدند و بسیاری را در لیست سیاه قراردادند. در شرکت ثمین، کارگران را به بلک لیست( لیست سیاه) تهدید کردند. در چابهار تعدادی از کارگران به عنوان رهبران اعتصاب بازداشت شدند. در شرکت توسعه فولاد سیرجان پس از آنکه کارگران اعتصابی نتوانستند برای رفتن نزد خانواده های خود اتوبوس پیدا کنند و به اجبار به خوابگاه برگشتند، با هجوم مأموران سرکوب و نیروهای حراست مواجه شدند. در این تهاجم دو تن از کار گران ربوده و بازداشت شدند. درپتروشیمی بوشهر، کارفرما و عوامل آن، با استفاده از تلفن و شماره ناشناس به کارگران زنگ زدند و خود را مأمور امنیتی و پلیس فتا معرفی کردند و کارگران را مورد تهدید قرار دادند. همپای این بازداشت‏ها و تهدیدهای مستقیم، دربسیاری از واحد ها کارفرمایان از طریق به کار گیری اعتصاب شکن، به مقابله با اعتصاب برخاستند. در شرکت ثمین ، پتروشیمی بوشهر، شرکت جهانپارس و پتروشیمی صدف سعی کردند با پرداخت پول و مزد بیشتر، از سایر کارگران بجای کارگران اعتصابی استفاده کنند. اما این کارگران پس از اطلاع از موضوع و هدف کارفرما، دست رد به سینه کارفرما زده و خیلی صریح و روشن گفتند ” ما به برادران اعتصابی خود خیانت نمی کنیم” و محل را ترک کردند.

در برخی شرکت ها نیز وقتی تمام این تلاش ها و ترفندها بی نتیجه ماند، کارفرمایان قول هایی در زمینه افزایش دستمزد و پذیرش ۱۴ روز کار ۱۴ روز استراحت به کارگران دادند. اما این امتیازها و قول ها فعلاً در حد وعده های توخالی و بیشتر برای مقابله با اعتصاب و برای پایان و شکست آن بود. کارگران پروژه ای تا این لحظه دربرابر وعده های توخالی، هوشیاری و اتحاد خود را حفظ نموده و بر ادامه اعتصاب پای فشرده اند. کارگران پروژه ای به تجربه دریافته اند که تهدید و تطمیع از روش های معمول و همیشگی سرمایه داران و پیمانکاران برای مقابله با اعتصابهای کارگری بوده است. کارگران پیشرو پروژه ای که تجربه چند اعتصاب سراسری را باخود دارند، تا جایی که در توانشان هست باید از حد تصمیمات و توافقات منفرد در این یا آن شرکت فراتر رفته و در راه یک رویکرد سراسری و تصمیمات و توافقات سراسری تلاش کنند.

در اعتصاب اخیر کارگران پروژه ای می توان به مشخصه هایی اشاره کرد که در جای خود مهم هستند. یکی از مهمتری مشخصه های این اعتصاب این است که از همان لحظه و روز اول شروع اعتصاب، بر احقاق حقوق و اتحاد کارگران صنعت نفت، که طبقه حاکم و دولت این طبقه، آگاهانه و عامدانه آن ها را به گروه ها و بخش های مختلف و تحت عناوین و اسامی گوناگون تقسیم نموده است، تأکید داشته است. حرف کارگران پروژه ای در این اعتصاب این هست: “حق همه ما کارگران پروژه ای، ارکان ثالث، قرارداد موقت، حجمی، روز مزد و قرارداد معین است که مانند کارگران رسمی از همه مزایای شغلی صنعت نفت برخوردار باشیم”. بنابراین تأکید بر اتحاد و حق و حقوق همه کارگران غیر رسمی نکته مثبتی است که البته در ادامه باید با گام های عملی در راستای اتحاد و هماهنگی مبارزات این کارگران همراه شود. جریان این اعتصاب در عین حال گویای نوعی همگرایی در سطح برخی کارگران پیشرو است که گاه با اعلام حمایت از اعتصاب و خواست های کارگران پروژه ای خود را نشان می دهد. برای نمونه کارگران ارکان ثالث از اعتصاب کارگران پروژه ای حمایت کردند. این تیپ تحرکات در سطح کارگران پیشرو بخش های مختلف صنعت نفت که در حال حاضر در مراحل بسیار اولیه است، باید تقویت شود. افزون براین، موضوع حمایت ها نیز می تواند و باید از سطح حمایت های حرفی و کاغذی فراتر رود. در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی، اتحاد کارگران همه‏ی بخش‏ها یکی از ضرورت های مهم و تعیین کننده پیشرفت و موفقیت مبارزه در این صنعت است. گام های اولیه و بسیار محدودی جهت اتحاد و هماهنگی میان کارگران ارکان ثالث، پروژه ای، قرارداد موقت و قرارداد مدت معین برداشته شده است. وظیفه کارگران آگاه و پیشرو است که بر کم و کیف این تلاش ها بیفزایند و آن را به اتحاد و هماهنگی تمام کارگران غیر رسمی ارتقا دهند. نکته مهم دیگر همراهی و اتحاد میان کارگران رسمی و غیر رسمی است. متأسفانه در این زمینه هیچگونه تلاش و تحرکی به ویژه از سوی کارگران رسمی حتی در اندازه های محدود سالهای گذشته به چشم نمی خورد. کارگران رسمی نباید سایر کارگران و هم طبقه ای های خود را که در صنعت نفت مشغول به کار هستند و به شدت استثمار می شوند تنها بگذارند. همبستگی و اتحاد کارگری حتی می تواند از محدوده صنعت نفت و گاز و پتروشیمی فراتر رود. کارگران فولاد، معادن، ذوب آهن و سایر صنایع، هم در خوزستان و هم در سایر استانها در چنین مواردی باید به یاری رفقای خود برخیزند.

نکته مهم دیگر طرح خواست ۱۴ روز کار ۱۴ روز استراحت است که کارگران پروژه ای برای نخستین بار در سطح سراسری آن را مطرح می کنند. این خواست در مقایسه با ۲۰ روز کار ۱۰ روز استراحت که سال گذشته مطرح می شد، در همان حال که شرایط شاق و طاقت فرسای کارهای پروژه ای در مناطق جنوبی کشور را به تصویر می کشد، گامی به جلو محسوب می‏شود.

موضوع مهم دیگر گسترش اعتصاب به شرکت‏ها و مؤسساتی است که ممکن است ارتباط مستقیمی با صنعت نفت نداشته باشند. تا همین لحظه نیز علاوه بر پالایشگاه ها و پتروشیمی‏ها‏ و شرکت های متعدد نفت و گاز، کارگران پروژه ای فولاد کویر کوشان،آهن و فولاد گل گهر، مجتمع فولاد کویر، نیروگاه رود شور، کارگران برق ، رئاکتورسازی اهواز و برخی نیروگاه‏ها نیز به اعتصاب پیوسته اند. درعین حال اعتصاب سراسری کارگران پروژه ای منحصر به شهرها و استان‏های جنوب نیست. در اعتصاب اخیر علاوه بر شهرها و استان‏های جنوبی، کارگران در پالایشگاه اصفهان، کرمانشاه، یزد، ایلام، اسلام آباد غربی، ارومیه و تهران نیز به اعتصاب پیوستند. اعتصاب سراسری کارگران پروژه ای در سال گذشته نیز از این هردو خصیصه برخوردار بود که بیانگر گسترده تر شدن و سراسری تر شدن اعتصاب است.

اما موضوع بسیار مهم دیگری که جا دارد به آن بپردازیم، اعتصاب سراسری بر متن شرایطی سازماندهی شد که طبقه حاکم سخت سرگرم بازی انتخابات بود. در بحبوحه تبلیغات حکومتی برای کشاندن مردم به پای صندوق، کارگران ایران نه فقط این شعبده بازی تکراری را تحریم کردند، بلکه  دراساس بی اعتنا به این مضحکه، پیگیر مطالبات خود شدند. در این ارتباط دو بیانیه از سوی جمع هایی از کارگران انتشار یافت که در واقع بازتاب ایده ها، سطح آگاهی و گرایش عمومی جنبش طبقه کارگر است.

بیانیه پرمضمون و سیاسی و رادیکالی که با عنوان ” به سرمایه داران رأی نمی دهیم، انتخاب واقعی و آزاد فقط در شوراهای منتخب مردم است ” با امضای “جمعی از کارگران هفت تپه” در ششم تیر ماه انتشار یافت که نه فقط انتخابات فرمایشی رژیم بلکه هرگونه انتخابات بورژوایی در چارچوب نظم موجود را از اساس نفی کرد. این بیانیه، یک بیانیه طبقاتی کارگری علیه طبقه استثمارگر و رژیم سیاسی پاسدار منافع این طبقه است. بیانیه کارگران هفت‏تپه، بیانیه ای علیه تمام عوامفریبی های بورژوایی و شعبده بازی های انتخاباتی رژیم و دفاع قاطع از شوراها و نظام شورایی است.

بیانیه می نویسد: “کارگران خواهان اداره شورایی جامعه با تکیه به خرد جمعی و آزادی تمام افکار هستند. تنها در چنین شرایطی، یعنی قدرت شوراها همه شهروندان میتوانند در شرایط برابر و بطور آزادانه انتخاب کنند و انتخاب بشوند و تصمیم بگیرند و یا تصمیمی را هر وقت دلشان خواست لغو کنند. انتخاب واقعی و آزاد فقط توسط نظام شورایی و شوراهای آزاد و منتخب مردم میتواند موضوعیت داشته باشد، در غیر آن کم و زیاد فقط سلب اختیار و انتخاب است.” کارگران هفت تپه در ادا مه بیانیه خود می نویسند: ” کارگران هفت تپه و جنبش کارگری ایران در کنار تلاش جامعه برای رسیدن به آزادی و برابری و حقوق و حرمت همگان است. اشخاص در ظرفیت شخصی میتوانند هر تصمیم درست یا غلطی بگیرند. اما ما بعنوان «کارگران هفت تپه»، تصمیمی برای شرکت در انتخابات نداریم و در انتخابات شرکت نمی کنیم. ما به سرمایه داران و مسببین فلاکت و مشقات خود و اکثریت مردم رای نمی دهیم. ما همدرد مادران و پدران داغدیده جگرگوشه هاشان هستیم و امیدواریم روزی عدالت کارگری مرهمی بر درد آنان بگذارد.”

این بیانیه نه فقط با افراد خود فروخته ای که در هفت تپه ” با همراهی کهنه بسیجی های عدالتخوار و مدافع بخش خصوصی” که در حمایت از کاندیداهای رژیم به خوش رقصی و دلقک بازی روی آورده اند تا به خیال خود کارگران هفت تپه را بد نام کنند یک مرزبندی قاطع نمود بلکه همچنین تأکید می کند که:” هفت تپه کم آدم نیمه راه ندیده است، اما سنت مبارزه اش با تکیه به خرد جمعی و اعتصابات قدرتمند و رهبران خوش نام مثل اسماعیل بخشی شناسنامه آنست نه افراد سست عنصری که هر روز در جایی بیتوته میکنند.” کارگران هفت تپه با این بیانیه و موضعگیری در برابر ترفند های انتخاباتی رژیم یک بار دیگر جایگاه خویش را به عنوان بخش واقعاً پیشرو طبقه کارگر، و در همان حال سطح بالای آگاهی سیاسی و طبقاتی خود را به نمایش گذاشتند. بیانیه در قسمت پایانی  چنین نوشت:” کارگران هفت تپه و جنبش کارگری، هیچ منفعتی در دفاع از این نظام استثمارگر و سرکوبگر ندارند و برای ادامه و بقای آن در انتخابات سرمایه داران شرکت نمی کنند. ما به دشمنان طبقاتی مان رای نمی دهیم. شرکت در انتخابات تائید کل وضعیت و مشکلات و مشقات و مسببین آنست.”

دربیانیه ” جمعی از کارگران پروژه ای عسلویه و جنوب کشور” نیز که روز چهارشنبه ۶ تیر به مناسبت” نمایش انتصابات” انتشار یافت، ضمن اشاره به تبلیغات گسترده “انتخابات” ریاست جمهوری که از ۲۰ خرداد آغازشد، از تجمعات و اعتصابات کارگران و بازنشستگا ن در همین بازه زمانی و بی توجهی کامل کاندیداها به مسائل کارگران و زحمتکشان سخن گفته می‏شود. در این بیانیه از جمله چنین گفته شده است:” با تجربه چندین ساله از سرکوب و استثمار سازمان‌یافته، ما هیچ امیدی به حل مشکلات طبقه کارگر از سوی نمایندگان طبقه سرمایه‌دار نداریم و تنها متکی به مبارزات متحدانه کارگران برای احقاق حقوق‌مان هستیم.” در این بیانیه ضمن ارائه مطالبات کارگران پروژه ای، به طبقه استثمار گر حاکم و دولت شعبده باز این طبقه اطمینان داده شده که کارگران دوست و دشمن خود را می شناسند و فریب این بازی های حکومتی را نمی خورند. بیانیه می نویسد: ” ما دوست و دشمن طبقاتی‌مان را تشخیص می‌دهیم و می‌دانیم که تا قدرت‌ در دست سرمایه‌داران است ما کارگران چاره‌ای جز مبارزه طبقاتی و متشکل برای رفاه و آزادی‌مان نخواهیم‌ داشت. کارگران بیدارند،از استثمار بیزارند.”

بیانیه کارگران هفت تپه و کارگران پروژه ای عسلویه و جنوب، نمونه هایی از تجلی آگاهی سیاسی درمیان بخش های پیشرو طبقه کارگر است. کارگران پروژه ای صنعت نفت با سازماندهی یک اعتصاب فراگیر و سراسری برای پنجمین بار در پنج سال متوالی از سال ۹۹ تا کنون، یکبار دیگر اراده و پیگیری خود را در مبارزه برای دست یابی به خواست‏هایشان به نمایش گذاشتند.

بدون شک کارگران پروژه ای و سایر کارگران غیر رسمی در جریان اعتصابات و مبارزات پنج ساله و افت و خیزهای آن، بر آگاهی و تجارب خویش افزوده اند و قطعاً به ضعف بزرگ این اعتصابات اشراف دارند.این اعتصابات متأسفانه تا کنون از یک ضعف بزرگ در رنج بوده است. در یک اعتصاب سراسری بسیار مهم است که اتحاد و سازمانیافتگی کارگران از آغاز تا انتهای آن حفظ شود و کارگران در قبال تمام کار فرمایان متحد و هماهنگ ظاهر شوند. درجه موفقیت هر اعتصاب سراسری تا حدود زیادی تابع اتحاد و هماهنگی میان کارگران واحد های مختلف دست کم یک رشته است. اما این مهم نمی تواند میسر شود مگر آنکه یک تشکل واقعی و مستقل سراسری توسط خود کارگران پروژه‌ای ایجاد شود و اعتصاب را از ابتدا تا انتها رهبری کند. فقدان یک تشکل سراسری مرتبط با بدنه کارگری، سبب شده که اعتصابات سراسری کارگران پروژه ای تا کنون به نتایج مطلوب یا قابل انتظار منتهی نشود. بنا براین نه فقط باید تشکل های مستقل محلی و کمیته های اعتصاب و کارخانه را مانند مردمک چشم مراقبت نمود، بلکه همچنین باید تشکلی را ایجاد نمود که اعتصابات و مبارزات کارگران پروژه ای را ساز مان داده و هماهنگ کند. پس آنگاه، پرچم اعتصاب و مبارزات کارگر پروژه ای، با قدرتی بیشتر و در ارتفاع بالاتری به اهتزاز در خواهد آمد.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۷۶  در فرمت پی دی اف:

 

Website Comments

  1. رسول
    Reply

    با گرم ترین درودها

    ایا مفاهیم که بطور انتزاعی بیان میشوند در پراتیک وشکل پدیداری عین خود باز می یابند/؟؟ یا با ازمون وخطادر روند

    پراتیک شکل پدیداری؟به بیان دیگر تخیلات و ایده هایی که زمینه عینی دارند در عرصه پراتیک همانند که در تخیل ظاهر

    میشوند ؟ ایا نگاه و تخیل از بیرون پدیداری شدن های مفاهیم اتنزاعی /بر زایش همان تزریق ها از بیرون نیست؟اگر قبول

    داریم یا فرض بر این باشد که هست ابزه وسوزه (عین همان فروشندگان نیروی کار با دانش واگاهی همان سوزه)در هم

    امیزند وبطور دیالکتیکی برهم اثر ودر تغیر موضوع (همان جهان برابر ایستا همان گگنشتاین در تز اول فویر باخ)شریک باشند

    من فکر نمی کنم عنصر ذهن بر عین برتری داشته واز وازگانی چون باید ها استفاده کند گرچه خود من عین را در تغیر تعیین

    کننده به حساب می اورم . در این مقاله نویسنده فکر کنم 6بار از وازه باید استفاده میکند (زمانی رفیق بسیار ارجمندمان

    رفیق گرامیم توکل با صدای بلند وگرم وغرای خود اری اری این رفقای کارگر ما بودند که به ما فداییان یاد دادند که شورا که

    شورا این وازه ومفهوم بغایت رهایی بخش نوع انسانی از انقیاد( هر نوع ستم وسلطه واستثمار) و دقیقن همان جملات را من از

    زبان رفیق فدایی از خود گذر رشید حسنی شنیدم که میگفت ما فداییان بدنبال سندیکاهای سرخ میگشتیم که در کارخانه

    رفقای کارگرمان شورا بر پشانی ما زدند . حال بنگریم به ان فراغتی که رفقای کارگر ما انگشت میگذارند چسان اموزگار مان در

    اثار خود تاکید میکند این فراغت همان اکسیزنی است برای فروشندگان نیروی کاربرای خود اگاهی و ادامه نبرد نیاز دارند ویا

    به هردو بیانه کارگران نیم نگاهی بیاندازیم اثری از بالا برخورد کردن ها حتی برای رای دهنگان نمی یابیم دلیلش روشن است

    که فروشندگان نیروی کار تاریخن وضرورتن از پروسه نبرد در میدان در نهان نهفته دارند این ظرفیت ازادی از انقیاد را البته در

    مقاله نویسنده در بخشهایی بطو رشایان وتحسین بر انگیزی بر نقاطی تاکید وبا لحنی پرولتری نشانه گذاری میکند در اخر جمله

    ایی که رفیق زندانی ما شهابی وقتی برای شرکت در اروپا امده بودند بیدین مظمون جمله ای را به زبان اوردند رفقا از بالا

    نگاه نکنید در مورد کارگران دایمی وموقت ما در امریکا نیز مشکل پایه ایی داریم که که ریشه در شکل روند وسیر وسلطه گری

    سرمایه بوده که امروزه بشیوه نیولیبرالی ان در گیریم بطور پوست کنده بگم کارگران بومی ودایمی ادعا میکنند کارگران موقت و

    غیر بومی (کارگران امریکای لاتین با ویزای ۵ ساله وقانونی ) کمتر از معمول مالیات می پردازند فکر کنم اغراق

    نیست ولی کارگران موقت قانونی حق بازنشستگی ندارند دوم اینکه ادعا دارند کارگران موقت باعث پایین نگهداشتن مزد انها

    میشوند (مثلن در محوطه کارخانه ما شعار go home میدادند ) وسوم اینکه به افزونی لشکر ذخیره بیکاران دامن میزنند .و

    ووهای دیگر که من فکر میکنم ریشه در منافع مادی نهفته است کارگر را در مقابل کارگر قرار میدهد ومشکل ریشه ایی ایست

    با بایدها حل شدنی نیست با تشکر رفیقانه و فراوان از رفقای فدایی خودم

POST A COMMENT.