ستمی که در ایران بر زنان اعمال میشود، آنقدر گسترده است و حیطههای وسیعی را در عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در برمیگیرد که بهراستی در تمام کشورهای جهان بهاستثنای افغانستان و عربستان سعودی نمیتوان نمونهای را برای آن سراغ گرفت. تنها یک مورد آنکه در هفته گذشته گزارش آن در چند خبرگزاری دولتی نیز انعکاس یافت، افزایش ترک تحصیل و ابعاد گسترده دختران دانشآموز بازمانده از تحصیل است. بر طبق این گزارش از هر ۱۰ دختر دبیرستانی در ایران، ۳ نفر ترک تحصیل میکنند.
همگان به این واقعیت آگاهاند که در ایران امروز همهساله صدها هزار تن از فرزندان کارگران و زحمتکشان از تحصیل بازمیمانند. دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد که در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ در مقاطع تحصیلی مختلف ۹۲۹ هزار و ۷۹۸ نفر از تحصیل بازماندند. آمار این بازماندگان از تحصیل البته بسیار بیش از ۹۳۰ هزار کودکی است که مرکز آمار ایران اعلام کرده است. کافی است اشاره شود در برخی مناطق ایران از نمونه سیستان و بلوچستان بسیارند خانوادههایی که حتی شناسنامه ندارند تا چه رسد به اینکه کسی بخواهد فرزندان مشمول تحصیل آنها را بهحساب آورد. بر اساس همین آمار، ۱۵ تا ۱۷ سالهها با جمعیت ۵ / ۳ میلیونی، بیشترین تعداد بازماندگی از تحصیل را داشتند که تعداد آنها به ۵۵۶ هزار و ۹۹۴ نفر رسید.
اما آمار دقیقتری از ترک تحصیل دختران دانشآموز در ایران را در ۲۱ اردیبهشت شهلا کاظمی پور جمعیت شناس در یک نشست خبری در وزارت بهداشت ارائه داد و ضمن برآورد جمعیت زنان زیر ۳۰ سال در کشور گفت: ۳۰ درصد دختران در مقطع دبیرستان ترک تحصیل میکنند. این عدد با توجه به اطلاعات منتشرشده از سوی وزارت آموزشوپرورش، یعنی ترک تحصیل حدود ۶۲۱ هزار دختر دبیرستانی در سال گذشته است. بر این اساس، آمار بازماندگی از تحصیل در سال تحصیلی گذشته نسبت به سال قبل از آن نیز، حدود ۲ درصد افزایش داشته است.
او افزود: پوشش تحصیلی دختران که در مقطع ابتدایی ۹۵ درصد است، در مقطع دبیرستان تا ۷۰ درصد کاهش پیدا میکند.
اما علت افزایش و گستردگی ترک تحصیل دختران دانشآموز چیست؟ متخصصین نظم موجود، اغلب در تبیین ابعاد گسترده ترک تحصیل در میان دختران، به دو عامل مهم اشاره میکند. یکی عامل فقر است و دیگری فرهنگی.
راست است که فقر در این میان مهمترین نقش را دارد، اما نکتهای که توسط این متخصصین نادیده گرفته میشود، این واقعیت است که فقر خودش معلول است. فقر خودبهخود پدید نمیآید، بلکه محصول و نتیجه ناگزیرجامعه طبقاتی سرمایهداری است. جامعهای که خودکار فقر و ثروت را در دو قطب جامعه انباشت میکند. حتی در شرایطی که کارکرد نظام سرمایهداری عادی است، یعنی دچار بحران اقتصادی نیست، ثروت اساساً در دست سرمایهداران و مالکان متمرکز میشود و در سوی دیگر فقر در میان کارگران و زحمتکشان. اگر این جامعه با بحرانهای جدیتر نظیر ایران کنونی نیز مواجه باشد، سرعت تراکم و انباشت فقر و ثروت در دو قطب شدیداً افزایش مییابد. از همین روست که در ایران امروز درحالیکه فقر ابعاد حیرتآوری به خود گرفته است، حجم سرمایه و ثروت سرمایهداران چنان افزایشیافته که تعدادی از آنها به جرگه ثروتمندان بزرگ جهان پیوستهاند. بنابراین، فقر خودش معلول است و ریشه و علت فقری که مردم با آن روبهرو هستند، تا جایی که به ترک تحصیل دانش آموزان نیز ارتباط پیدا میکند، نظام اقتصادی- اجتماعی سرمایهداری است.
با این توضیح روشن است، در جامعهای که ۸۰ درصد مردم در زیرخط فقر زندگی میکنند، دستمزد کارگران کفاف حتی خوردوخوراک روزمره آنها را نمیدهد و میلیونها تن از مردم بیکارند، دختران خانوادههای کارگر و زحمتکش در معرض ستم و تبعیضهای متعددی قرار میگیرند که ترک تحصیل تنها یکی از عواقب و نتایج آن است. این واقعیت چنان آشکار است که حتی مرکز پژوهشهای مجلس ارتجاع نیز در گزارش خود به نقش تعیینکننده عوامل اقتصادی در بازماندگی از تحصیل میپردازد. در گزارش این مرکز آمده است که سال ۱۳۹۹ حدود ۷۰ درصد کودکان بازمانده از تحصیل در دهک یک تا پنج قرار داشتند. در طول سه سال گذشته نیز وضعیت وخیمتر شده است. بخش بسیار بزرگی از خانوادههای فقیر دیگر قادر به تأمین هزینههای تحصیل فرزندان خود نیستند. حتی اگر تحصیل رایگان میبود که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی عملاً نیست، هزینههای جانبی نظیر لباس و وسایل تحصیل و ایابوذهاب و دهها هزینه دیگر، مانع ادامه تحصیلات فرزندان خانوادههای زحمتکش و در این مورد دختران است. بنابراین یا اساساً به مدرسه نمیروند و یا ترک تحصیل میکنند. با این ترک تحصیل، بر ابعاد ستمهایی که زنان از همان کودکی با آن مواجه اند، افزوده میشود. تعدادی از این دختران بازمانده از تحصیل تبدیل به کودک کار میشوند. گرچه این کودکان کار نظیر پسران نمود بیرونی آشکاری ندارد، اما گروه کثیری از دختران کم سن و سال در کارگاههای کوچک قالیبافی ، خیاطی، مواد غذائی ، جور کردن قطعات صنعتی و غیره مشغول به کار میشوند و در مناطق روستایی اغلب همپای پدر و مادر خود به کار کشاورزی و دامپروری مشغول میشوند. اگر هم درجایی مشغول به کار نشوند، کار خانه بر عهده آنان قرار میگیرد و در معرض انواع توهین، تحقیر و سرکوب خانوادگی قرار میگیرند. گروهی از این کودک دختران ترک تحصیلکرده که خانواده آنها قادر به تأمین هزینههای آنها نیستند، برای اینکه از تعداد نانخورهای خانوادههای زحمتکش کاسته شود، از همان کودکی با اجبار به ازدواج مردانی درمی آیند که چندین سال از آنها بزرگترند. آمارهای موجود نشان میدهد که در هرسال دهها هزار تن از کودک دختران به ازدواج اجباری درمیآیند. گاه سن و سال این کودک دختران حتی پایینتر از ۱۵ سال است.
طبق آمار رسمی سازمان ثبتاحوال کشور در سال ۱۳۹۹ ازدواج ۱۲ هزار و ۷۷۵ دختر زیر ۱۳ سال و حدود ۱۴۰ هزار دختر بین ۱۴ تا ۱۷ سال رسماً ثبتشده است.
روزنامه اعتماد با استناد به «گزارش وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران بهار ۱۴۰۲» نوشت: در سال ۱۴۰۱ حدود ۲۷ هزار زن زیر ۱۵ سال ازدواج کردند.
همچنین “طبق اطلاعات سازمان ثبتاحوال، از میان ازدواج دختران زیر ۱۵ سال، ۳۰۰ مورد آن با اختلاف سنی بیش از ۲۰ سال بوده است، هشت مورد آن شامل ازدواج دختران ۱۲ ساله با مردان ۳۲ تا ۳۶ ساله، ۸۱ مورد ازدواج دختران ۱۳ ساله با مردان ۳۳ تا ۶۰ ساله، ۹۰ مورد ازدواج دختران ۱۴ ساله با مردان ۳۴ تا ۶۱ ساله و ۱۲۳ مورد، ازدواج دختران ۱۵ ساله با مردان ۳۵ تا ۵۰ ساله بوده است.”
عامل مهم دیگری که متخصصین رژیم به آن اشاره میکنند عامل فرهنگی است. گرچه این عامل نیز تأثیرگذار است، اما برخلاف وزن و اهمیتی که به آن داده میشود، دامنه عمل آن در مقایسه با نقش مخرب دولت دینی بسیار محدود است. درواقع وقتیکه امروز از عامل فرهنگی در ترک تحصیل دختران صحبت میشود، اغلب تلاشی است برای تبرئه نظم اقتصادی- اجتماعی موجود و بیرون کشیدن پای دولت دینی از این معضل بزرگ اجتماعی. اگر فرضاً ۵۰ سال پیش از نقش عامل فرهنگی و سنتهای ارتجاعی در خانوادههای سنتی و مذهبی در بازماندن دختران از تحصیل صحبت میشد، این مسئله هنوز توجیه پذیر بود. اکنون دامنه عمل این عامل بسیار محدود است. حتی در مناطق عقبمانده و روستایی، ناآگاهترین پدران و مادران آرزویشان این است که فرزندانشان بتوانند تحصیل کنند تا شاید موقعیتی فراتر از خودشان کسب کنند و آینده بهتری داشته باشند. بسیار محدودند خانوادههایی که به خاطر اعتقادات خرافی مذهبی و سنتی جلو تحصیل دختران خود را بگیرند. آنچه در این مورد نقش تعیینکننده دارد همانگونه که پیشازاین اشاره شد نظم اقتصادی- اجتماعی و فقر ناشی از آن در ایران است. علاوه بر این، نقش ارتجاعی دولت مذهبی است که اساساً مبلغ و مروج ماندن زن در خانه و بچهداری است. از دیدگاه جمهوری اسلامی بالاترین وظیفه زن خانهداری است. چنین زنی که باید مطیع مرد و وابسته به او باشد، هرچه کمتر آگاهی و سواد داشته باشد، مطلوبتر است. این دولت دینی است که حتی کودک همسری را تبلیغ میکند. جمهوری اسلامی همچنین موانع متعددی را بر سر راه اشتغال زنان ایجاد کرده است. برخی آمارها نشان میدهند که حدود ۴۰ درصد از زنان حتی با تحصیلات عالی بیکارند. وقتیکه بااینهمه تلاش و هزینه این زنان به ناگزیر خانهنشین میشوند، روشن است که بر ادامه تحصیل دختران دانشآموز حتی در سطح دبیرستان تأثیر بگذارد و کمتر تمایلی به ادامه تحصیل وجود داشته باشد. در ایران، تحصیل رایگان و اجباری به معنای واقعی کلمه وجود ندارد. نقش مخرب دولت دینی در اینجا کاملاً آشکار است. دولت دینی همهساله برای بقای خود و توسعهطلبی پان اسلامیستی، میلیاردها دلار صرف هزینه نیروهای مسلح خود میکند. اما حاضر نیست هزینههای یک آموزش رایگان و اجباری را تا پایان دوره متوسطه تقبل کند. در ایران امروز هنوز مناطقی وجود دارند که حتی فاقد دبیرستاناند. اگر برای پسران خانوادهها این امکان هست که با هزینه خانواده در دبیرستانهای دورتر ادامه تحصیل دهند، برای دختران این امکان وجود ندارد، چراکه خانوادهها حاضر نیستند دختران کم سن و سال خود را برای ادامه تحصیلات روانه جایی دور کنند که در آنجا دبیرستان وجود دارد. بنابراین دختران ناگزیر به ترک تحصیل میشوند. در تمام مواردی که به آن اشاره شد، نقش نظم سرمایهداری و دولت مذهبی در بازماندن دختران دانشآموز از تحصیل آشکار است. این است اصلیترین علتی که باعث میگردد هر سال حدود یکسوم دانش آموزان دختر از ادامه تحصیل محروم شوند. مادام که جمهوری اسلامی بر ایران حاکم باشد،راهحلی برای مقابله با ترک تحصیل دانشآموزان بهویژه دختران دانشآموز نیست. هر بهبودی در اوضاع، لازمهاش سرنگونی حمهوری اسلامی است.
یگانه راه نجات زنان ازستم و تبعیضهائی که از همان کودکی با آنها مواجهاند، سرنگونی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت شورایی است که در آن دین و دولت کاملاً از یکدیگر جدا هستند و زنان از حقوق کامل اجتماعی و سیاسی برابر با مردان برخوردار خواهند بود. آموزش رایگان و اجباری تا پایان دوره متوسطه با تمام امکانات موردنیاز دانشآموزان به مرحله اجرا درخواهد آمد. علاوه بر این، تحصیلات عالی نیز رایگان خواهد بود. برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار حکومت شورایی تلاش کنیم.
نظرات شما