با گذشت یک سال از جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” و با وجود فروکش کردن خیزش و قیام و نبردهای خیابانی نیمه دوم سال قبل، مبارزات زنان اما کماکان به اشکال مختلف علیه جمهوری اسلامی ادامه دارد. مبارزه ای دلاوانه که به رغم خواست نفی انواع ستم و نابرابری و تبعیضات جنسیتی، عجالتا روی نفی حجاب اجباری و دستیابی به حق پوشش اختیاری متمرکز شده است. مطالبه و خواستی که در روزهای اوج جنبش انقلابی سال گذشته با رقص و شادمانی و سوزاندن شال و روسری در شهرهای مختلف با حماسه آفرینی و از جان گذشتگی های در خور تحسین در جامعه مادیت یافت. آنچه را که زنان مبارز ما در جنبش انقلابی نیمه دوم ۱۴۰۱ در نفی حجاب اجباری بدست آوردند، آنچنان بزرگ و پر شکوه بود که نظام ارتجاعی حاکم بر ایران را تا حد مرگ به وحشت انداخت. آنهم حاکمیتی بغایت ارتجاعی و ضد زن که طی ۴۴ سال گذشته حجاب اسلامی را نه فقط به نماد ایدئولوژیک خود تبدیل کرده است، بلکه فراتر از آن با تحمیل حجاب اجباری عملا زمینه های سرکوب عریان و عنان گسیخته علیه زنان و دیگر اقشار جامعه را فراهم کرد.
اما لجام گسیختگی ارتجاع و تشدید سرکوب علیه زنان طی سالیان متمادی صرفا یک سوی این جدال نابرابر علیه زنان بوده است. در سوی دیگر این کشاکش و جدال روزانه انبوه زنان و دختران مبارزی ایستاده اند که به رغم فراز و فرود مبارزات سال های بلند سپری شده، دستکم در جریان جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی”، ثمره شیرین بهره مندی از پوشش اختیاری را تجربه کرده اند. تجربه ای ارزشمند برای زنان ایران که دیگر تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند با تن دادن به پوشش اجباری به روزهای قبل از شهریور ۱۴۰۱ باز گردند. این وضعیت و تداوم آن در جامعه انقلابی ایران شرایط ویژه ای را ایجاد کرده که به نظر می رسد هیچکدام از طرفین این جدال نابرابر حاضر به عقب نشینی از مواضع خود نیستند. در واقع به همان نسبت که نفی حجاب اجباری برای هیأت حاکمه غیر قابل تحمل است و برای تحمیل دوباره آن در گستره ای همگانی به تشدید انواع سرکوب علیه زنان روی آورده است، به همان نسبت و حتی فراتر از آن، زنان دلاور ایران نیز در تداوم نفی حجاب اجباری و حفظ دستآورد بزرگ جنبش انقلابی سال گذشته همچنان مقاوم و پابرجا ایستاده اند. این ایستادگی مبارزاتی زنان و نبرد دلاورانه آنان علیه حجاب اجباری و ناتوانی رژیم در مقابله با مطالبات به حق زنان عملا جمهوری اسلامی را به استیصال و درماندگی کشانده اند.
آنچه جمهوری اسلامی را در مقابله با زنان به شکست و درماندگی کشانده است، همانا شیوه های متنوع مبارزاتی زنان در مقابله با حجاب اجباری است. از جمله اشکال متنوع مبارزات زنان که عموما بدون حجاب اسلامی در خیابان و فروشگاه و پارک و دیگر اماکن عمومی ظاهر می شوند، حضور بدون پوشش اسلامی آنان در جشن های رسمی فارغ التحصیلان دانشگاهی، مراسم اهدای جوایز به پزشکان نمونه و دیگر جشن های نسبتا رسمی است که گاه و بیگاه از طرف حاکمیت و مسئولان استانی در نقاط مختلف کشور برگزار می شود.
جدیدترین نمونه از برگزاری اینگونه جشن های رسمی که زنان با پوشش اختیاری در آن حضور یافته اند، جشن فارغ التحصیلی دانش آموختگان دانشگاه شریف در پردیس بین المللی کیش است. ماجرایی که از نظر حاکمیت “هنجارشکنانه” تلقی شد و از این منظر طی روزهای گذشته بلوایی را در میان نیروهای سرکوبگر رژیم ایجاد کرده است.
ماجرا آنگونه که در خبرها آمده است، مربوط به جشن فارغ التحصیلی دانش آموختگان دانشگاه کیش است که روز پنجشنبه ۲۵ آبان در پردیس بین المللی کیش وابسته به دانشگاه صنعتی شریف برگزار گردید. یک روز بعد از برگزاری این مراسم، ویدئوی کوتاهی به صورت گسترده در شبکه های اجتماعی به گردش درآمد که در آن اکثریت دانش آموختگان شرکت کننده در این جشن با لباس و کلاه فارغ التحصیلی و بدون حجاب اجباری در جایگاه تقدیرایستادند و رسما مورد تجلیل قرار گرفتند. انتشار این ویدئوی کوتاه، که فقط لحظاتی از برگزاری این مراسم رسمی را ثبت و بیرونی کرده است، محتملا با صحنه های دیگری از این دست که دختران دانشجو و دانش آموختگان این دانشگاه بدون پوشش اسلامی در کنار هم قرار گرفته باشند، همراه بوده است. با وجود این و به رغم اینکه رئیس دانشگاه پردیس کیش، نماینده خامنه ای و دیگر مسئولان منطقه ای در این جشن حضور داشتند، اما تا پیش از انتشار این ویدئو آب از آب تکان نخورد وهیچ موضوع خاص و نگران کننده ای هم در طی برگزاری مراسم اتفاق نیفتاد. اما با گذشت یک روز و پس از آنکه این ویدئو در شبکه های اجتماعی دست بدست گشت، به یکباره خشم و سراسیمگی حاکمیت را فرا گرفت و این اقدام”هنجارشکنانه” دانشجویان همانند آبی که در خوابگه مورچگان ریخته باشند، فریاد “سیل آمد” ارتجاع حاکم را برانگیخت.
ابتدا مزدوران حزب اللهی نسبت به این حرکت دانش آموختگان پردیس کیش در محوطه دانشگاه شریف اجتماع کرده و خواهان استعفای رئیس دانشگاه شدند. دو روز بعد، علی سلک غفاری، رئیس دانشگاه پردیس کیش با انتشار بیانیه ای استعفای خود را اعلام و با “ابراز تاسف” از وضعیت پیش آمده از همه “مسئولان دلسوز جمهوری اسلامی” عذرخواهی کرد.
پنج روز بعد، رسول جلیلی، رئیس دانشگاه صنعتی شریف نیز با دستور محمد علی زلفی گل، وزیر علوم از سمَت خود برکنار شد. رسول جلیلی در حالی از مقام ریاست این دانشگاه برکنار شد که کمتر از دو سال پیش در ۱۷ اسفند ۱۴۰۰، با حکم علی خامنه ای به عنوان “عضو حقیقی” شورای عالی فضای مجازی منصوب شده بود. او که اکنون اینگونه مورد غضب حاکمیت قرار گرفته است از جمله سرسپردگان جمهوری اسلامی و یکی از مهره های کلیدی این رژیم در “سرکوب دیجیتالی” جامعه در سال های گذشته بوده و به این خاطر در لیست تحریم های آمریکا نیز قرار گرفته است.
مشابه آنچه در ۲۵ آبان در جشن فارغ التحصیلی دانش آموختگان پردیس دانشگاه شریف در کیش اتفاق افتاد، پیشتر به هنگام اهدای لوح تقدیر به فاطمه رجائی راد – پزشک جراح نمونه – در آمل نیز رخ داده بود. در مراسم جشنی که برای این امر در پنجم آبان سال جاری برگزار شد، فاطمه رجائی نیز بدون حجاب و با پوشش اختیاری در مراسم تقدیر از خود حضور یافت. این اقدام جسورانه او واکنش های تند و تیزی را در سطح مسئولان استانی و کشوری بر انگیخت. مسئولان محلی از نماینده خامنه ای گرفته تا مقامات قضایی و نیروهای امنیتی، جملگی او را تکفیر کرده و خواهان “برخورد شدید” با او شدند. در اولین اقدام، مطب این پزشک تعطیل و خودش هم به دادستانی احضار و برای ساعاتی بازداشت و مورد ضرب و شتم هم قرار گرفت. در ادامه آن ماجرا، سه تن از مقام های دانشگاه علوم پزشکی استان مازندران به دلیل حضور در این مراسم و عدم واکنش به حضور بدون حجاب فاطمه رجائی راد، به هیأت تخلفات اداری علوم پزشکی بابل احضار شدند. فرزاد قاسمی، متخصص قلب و عروق و رئیس بیمارستان خمینی آمل نیز صرفا به دلیل اینکه محل کار پزشکی فاطمه رجائی در این بیمارستان بود، از مقام خود برکنار شد. تالار برگزاری جشن پلمپ و تعداد دیگری از مسئولان استانی نیز توبیخ شدند. نتیجه این همه بگیر و ببند و سرکوب چه شد؟ جز اینکه ۲۰ روز بعد، ماجرایی به مراتب بزرگتر و دامنه دارتر از جشن اهدای لوح تقدیر به پزشک آملی، در جشن فارغ التحصیلی دانش آموختگان پردیس بین المللی دانشگاه شریف در کیش رخ داد. در واقع، اتفاقات رخ داده تنها تصویر کوچکی از آئینه تمام نمای مبارزات جاری زنان در جامعه است. مبارزاتی که این چنین بی محابا خشم حاکمیت را برانگیخته است.
همین چند هفته پیش بود که مزدوران به اصطلاح “حجاب بان” جمهوری اسلامی آرمیتا گراوند را در متروی تهران کشتند، اما نتیجه چه شد؟ آیا از تعداد زنان و دختران بی حجاب در مترو و خیابان های تهران کاسته شد؟ مجموعه فیلم ها و گزارش های روزانه ای که منتشر می شوند، جملگی از ادامه حضور پر تعداد زنان، بویژه دختران جوان با پوشش اختیاری در مترو و خیابان و دیگر اماکن عمومی سخن می گویند. وضعیت جامعه در یک سال گذشته به سمتی رفته است که پوشیدن مانتو در شهرهای بزرک بکلی برافتاده و فروشگاه های مانتو مجبور به تغییر کاربری کارشان شده اند.
اگرچه خواست مبارزاتی زنان بسیار فراتر از نفی حجاب اجباری است، اما تداوم مبارزات تا کنونی آنان در نفی حجاب اسلامی واکنش های عصبی و هیستریکی را در سطوح مختلف مقامات جمهوری اسلامی بر انگیخته است. واکنش هایی که به روشنی شکست حاکمیت را در مقابله با مبارزات زنان بازتاب داده است. نمونه های دیگری از این درماندگی هیأت حاکمه را می توان در واکنش های وزیر کشور و شهرداری تهران نسبت به موضوع گسترش “حجاب بانان” در مترو و همچنین دستورالعمل جدید محسنی اژه ای به نیروهای امنیتی جهت مقابله با گسترش “ناهنجاری و بی عفتی” در جامعه [بخوان حق پوشش اختیاری] زنان دید.
احمد وحیدی روز چهارشنبه اول آذر در پاسخ به سوال خبرنگاری که از او پرسید آیا “حجاب بانان” حاضر در مترو مجوز وزارت کشور را دارند یا نه، به صراحت گفت: از طرف وزارت کشور مجوزی برای آنان صادر نشده است. اما از آنجا که “حجاب بانان” جزو “نیروهای مردمی” هستند، نیاز به مجوز ندارند. این اظهار نظر او واکنش شورای شهر تهران را برانگیخت و روز بعد یک عضوی شورا در پاسخ به سخنان او گفت، اگر به گفته وزیر کشور “حجاب بانان” جزو “نیروهای مردمی” هستند، پس در این صورت حتما لازم است که مجوز داشته باشند. علاوه بر وزیر کشور، شهرداری تهران هم اعلام کرده که مجوزی برای حضور “حجاب بانان” در متروی تهران صادر نکرده است. در واقع به دلیل سابقه مرگ مهسا امینی و آرمیتا گراوند که اولی بدست نیروهای گشت ارشاد و دومی توسط مزدوران به اصطلاح “حجاب بان” کشته شدند، هیچ بخشی از حاکمیت حاضر نیست مسئولیت حضور این جانیان آدمکُش را در مترو تهران قبول کنند.
از طرف دیگر رئیس دستگاه آدمکُشی جمهوری اسلامی هم بعد از ماجرای جشن فارغ التحصیلی دانش آموختگان پردیس کیش و فراتر از آن در پی استیصالی که حاکمیت را فرا گرفته است، از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی خواسته تا نیروی خود را روی کشف و معرفی پشت پرده ترویج “ناهنجاری و بی عفتی” متمرکز کنند. محسنی اژه ای همچنین با تاکید بر بحران درونی حاکمیت در مواجه با معضلات اجتماعی گفت: “دشمن می خواهد انرژی ها صرف او نشود و این انرژی در داخل مصرف شود؛ برای همین می بینیم در برخی مواقع امروز بچه های انقلابی یکدیگر را تخریب می کنند”.
استیصال و شکست جمهوری اسلامی در مقابله با مبارزات زنان، هیآت حاکمه را بر آن داشته تا با گسترش سرکوب و ایجاد انواع ناامنی در جامعه، عملا شکست و ناتوانی خود را از دید عمومی پنهان سازد . بسیج گله های حزب اللهی در خیابان ها، حضور پر تعداد “حجاب بانان” در مترو و صدور دستورالعمل های امنیتی و سرکوبگرانه دستگاه قضایی، عملا فضای جامعه را ملتهب و زمینه را برای گسترش اعمال انواع خشونت علیه زنان حتی در چهارچوب خانواده نیز مهیاتر کرده است. وقوع انواع قتل های ناموسی، درگیری های خونینِ خانوادگی، انتقام جویی های کور در ابعادی عمومی و سراسری از جمله تبعات اولیه و فاجعه بار ترویج ارتجاعی فرهنگ پدر- مرد سالارانه، تئوکراتیک و زن ستیزانه ی بنیادین حاکمیت در جامعه است. سیاستی که علاوه بر سرکوب حکومتی، افکار ارتجاعی درون جامعه را تقویت، خشونت عمومی علیه زنان را ترویج و در نهایت دست مردان را برای کشتن زنان تحت لوای “قتل های ناموسی” باز گذاشته است.
تازه ترین نمونه از اینگونه قتل های فجیع بدست مردان متاثر از فرهنگ ارتجاعی و زن ستیز جمهوری اسلامی، ماجرای قتل سه زن در کرمانشاه است که در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۲ بوقوع پیوست. مردی ۵۲ ساله که بی شک خود نیز قربانی و پرورش یافته همین فرهنگ ارتجاعی و زن ستیزانه جمهوری اسلامی است، به دلیل اختلافات خانوادگی و از منظر انتقام جویی به بهانه دیدن فرزندش که نزد مادرش بود، به خانه همسر سابق خود رفته، ابتدا با خوراندن آبمیوه آلوده به سم، مادر زن، خواهر زن و همسر سابقش را بی هوش و سپس با شلیک گلوله هر سه آنان را به قتل رسانده است.
آنچه در کرمانشاه اتفاق افتاد و آنچه پیش از این نیز بارها و بارها تحت لوای “قتل های ناموسی” در جامعه صورت گرفته است، جملگی نتیجه بلافصل اعمال سیاست های ارتجاعی و زن ستیزانه جمهوری اسلامی علیه زنان در ۴۴ سال گذشته است. مبارزات دلاورانه زنان در نفی حجاب اجباری و جدال تاکنونی آنان با جمهوری اسلامی اگرچه دست به نقد با نفی حجاب اجباری هیآت حاکمه را به استیصال و خشم و درماندگی کشانده است، اما باید توجه داشت اگر این نبرد دلاورانه زنان با مبارزات استراتژیک آنان یعنی نفی کامل تمام اشکال ستم و نابرابری و تبعیضات جنسیتی حاکم بر جامعه دینی و پدر- مرد سالارانه برگرفته از نظم طبقاتی موجود گره نخورد، حتی اگر جمهوری اسلامی سرنگون شود و زنان از حجاب اجباری هم رهایی یابند، با باقی ماندن مناسبات سرمایه داری موجود باز هم رهایی کامل آنان متحقق نخواهد شد.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۴۶ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما