جمهوری اسلامی، کرونا و بازگشایی حضوری مدارس

جمهوری اسلامی ارزشی برای جان انسان‌ها قائل نیست، به هر موضوعی که بپردازیم و به هر کجا که بنگریم این را به وضوح می‌بینیم. جاده‌های ایران و ماشین‌های غیراستاندارد و فرسوده تنها در ایام نوروز (تا تاریخ ۱۴ فروردین) براساس آمارهای رسمی جان ۷۴۶ نفر را گرفتند. هوای آلوده یک نمونه دیگر است، امروزه اغلب شهرهای بزرگ ایران از جمله آلوده‌ترین شهرهای جهان هستند و هوای آلوده سالانه موجب مرگ زودرس و بیماری‌های لاعلاج هزاران نفر می‌شود و این‌ها البته تنها دو نمونه از جنایات بیشمار جمهوری اسلامی در مورد مردم ایران است.

یک مورد دیگر که منجر به از دست رفتن جان صدها هزار نفر گردید، سیاست جمهوری اسلامی در رابطه با مهار ویروس کرونا است که فاجعه‌بارترین سیاست‌ برای “مقابله با ویروس کرونا” در جهان را اتخاذ کرد. اما به‌رغم این مساله، مقامات حکومتی از خامنه‌ای و ابراهیم رئیسی گرفته تا مقامات رده پایین‌تر، از سیاست خود در مقابله با شیوع این ویروس با وقاحت تمام تعریف و تمجید می‌کنند.

یکی از این افراد که در روزهای اخیر به جمهوری اسلامی نمره قبولی در مقابله با شیوع کرونا داد، عین‌اللهی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کابینه رئیسی است. وی روز دوشنبه ۱۵ فروردین گفت: “ایران در مهار کرونا در دنیا نمره قبولی گرفت و زحمات کادر بهداشت در این رویداد ارزشمند بود”. البته در ازخودگذشتگی و تلاش بی‌دریغ پرستاران و پزشکان هیچ تردیدی نیست. کسانی که در سخت‌ترین شرایط و با کمترین امکانات به کمک مردم شتافتند و صدها تن از آن‌ها در این راه جان خود را از دست دادند. اما سیاست جمهوری اسلامی در مقابله با کرونا موضوع کاملا متفاوتی است، سیاستی که منجر به قتل‌عام مردم ایران از جمله کادر درمانی شد و خانواده‌های بسیاری را داغدار کرد.
او در حالی با وقاحت به جمهوری اسلامی نمره قبولی داد که در همان روزها سیاست جمهوری اسلامی در مورد بازگشایی حضوری مدارس بدون ایجاد بسترهای مناسب و ضروری، منجر به اعتراض معلمان و والدین شد، سیاستی که سلامتی کودکان را به بازی گرفته است.

تنها نگاهی به آمار جان باختگان کرونا در ایران نشان می‌دهد که این سیاست تا چه حد فاجعه‌بار بوده است. حتا براساس آمارهای رسمی، ایران جزء چند کشور اول دنیا در تعداد جان باختگان کرونا است و این در حالی‌ست که برخی از آن کشورها مانند آمریکا آمارهای رسمی‌شان به واقعیت بسیار نزدیک‌تر از آمارهای رسمی دولت حاکم بر ایران است. در ایران گفته می‌شود که تعداد واقعی جان باختگان کرونا بین دو تا سه برابر آمارهای رسمی است. برخی‌ها حتا تعداد واقعی را بیش از این می‌دانند. این را هم از یاد نبریم که رقم نامشخصی که بدون شک تعداد قابل توجهی نیز می‌باشد در دوران کرونا به دلیل ضعف سیستم درمانی از خدمات درمانی محروم شده و جان خود را از دست دادند که می‌توان از جمله به بیماران سرطانی یا کسانی که دارای بیماری‌ قلبی بودند، اشاره کرد.

اما اگر همان آمارهای رسمی دولت‌ها را هم در نظر بگیریم و برای نمونه جمعیت ایران را با کشوری مثل هند مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که تعداد جان باختگان کرونا در ایران با هند اساسا غیرقابل مقایسه است.

براساس آمارهای دولتی، تا روز۲۰ فروردین، بیش از ۱۴۰ هزار نفر در ایران جان خود را در اثر ابتلا به کرونا از دست داده‌اند. این آمار اما برای کشور هند حدود ۴۸۰ هزار نفر است. اما جمعیت هند با یک میلیارد و ۳۶۵ میلیون نفر، ۱۶ برابر جمعیت ایران است. این در مورد کشور فقیری مانند هند است. اگر بخواهیم آمار جان‌باختگان کرونا در ایران را مثلا با نیوزیلند، امارات، قطر و یا حتا با ویتنام که کشوری فقیر است مقایسه کنیم، ابعاد فاجعه بسیار وحشت‌آور می‌شود. در این کشورها میزان فوت در اثر ابتلا به کرونا حتا به هزار نفر نیز نرسید و در ویتنام این آمار به حدود ۲۰ هزار نفر رسید در حالی که جمعیت ویتنام نزدیک به ۱۰۰ میلیون نفر است.

حتا در مقایسه با آمریکا که دولت ترامپ نیز یکی از فاجعه‌بارترین و جنایتکارانه‌ترین سیاست‌ها را در ارتباط با شیوع کرونا در پیش گرفت، همین وضعیت را می‌بینیم. در آمارهای رسمی اگر‌چه به نسبت جمعیت تعداد جان باختگان آمریکا بیشتر است، اما از آن‌جا که آمارهای رسمی دولت آمریکا به حقیقت بسیار نزدیک‌تر از آمارهای رسمی دولت ایران است، واقعیت غیرقابل انکار این است که تعداد جان باختگان کرونا در ایران به نسبت جمعیت حتا از آمریکا که بالاترین میزان جان‌باختگان در اثر ابتلا به کرونا را دارد باز بیشتر است. آن وقت وزیر کابینه رئیسی با وقاحت به خودشان “نمره قبولی” می‌دهد!!

مردم ایران نه فراموش‌کار هستند و نه اساسا می‌توان سیاست‌های فاجعه‌بار جمهوری اسلامی که در واقع جنایت علیه مردم ایران است به فراموشی سپرد. از عدم اطلاع‌رسانی در مورد ورود ویروس کرونا به ایران و بیان این‌که شایعه ورود کرونا برای “جلوگیری از شرکت مردم در انتخابات” است تا خزعبلات دیگری هم‌چون “تولید ویروس کرونا براساس ژنتیک ایرانی‌ها توسط آمریکا”. از “بیماری کذایی” خواندن کرونا تا این که “این بلا به نظر ما بلای آن چنان بزرگی نیست” و توصیه برای خواندن “دعای هفتم صحیفه سجادیه که در مفاتیح هم هست” برای رفع “بلای کرونا”. در این میان چاکران حلقه دربار خامنه‌ای نیز در حمایت از سخنان ابلهانه‌ی “رهبر عظیم‌الشان‌”شان کم نگذاشتند. از تشکیل ستاد مقابله با حمله بیولوژیکی تا کشف “شگفت‌انگیز” ویروس یاب “مستعان ۱۱۰” توسط سپاه پاسداران که از ۱۰۰ متری می‌توانست بیمار مبتلا به کرونا را تشخیص دهد و تا تولید واکسن‌هایی که میلیاردها دلار از جیب مردم به تشکیلات اقتصادی خامنه‌ای ریخت و هیچ کشوری در دنیا از جمله عراق نیز آن را قبول ندارد و از ورود واکسینه شدگان با واکسن‌های ایرانی به عراق جلوگیری می‌کند.

چگونه می‌توان جنایت خامنه‌ای در ممنوعیت ورود واکسن‌های “آمریکایی و انگلیسی” یعنی تنها واکسن‌های موجود آن زمان را فراموش کرد، و باز از یاد نمی‌توان برد که سهمگین‌ترین موج کرونا درست بعد از همین ممنوعیت به جان مردم ایران افتاد که براساس آمارهای غیررسمی روزی دو تا سه هزار نفر در اثر ابتلا به کرونا جان می‌باختند.

هم اکنون در حالی که مردم بسیاری از کشورهای جهان به شرایط عادی زندگی بازگشته‌اند، “بختک کرونا” هم‌چنان بر زندگی مردم ایران سایه افکنده و آرامش را از آن‌ها گرفته است. یک نمونه روشن آن اضطراب و واهمه معلمان و والدین دانش‌آموزان با حضوری شدن مدارس از ۱۴ فروردین است که مقاومت‌هایی را نیز در میان والدین، معلمان و دانش‌آموزان با این سیاست از بالای جمهوری اسلامی شکل داد.

براساس آخرین آمارهای رسمی،  در روز (شنبه ۲۰ فروردین) تعداد ۳۰۴ بیمار مبتلا به کرونا در بیمارستان‌ها بستری شده و ۴۹ بیمار نیز جان خود را از دست داده‌اند. ۳۴ شهرستان در وضعیت قرمز، ۶۹ شهرستان در وضعیت نارنجی، ۲۹۱ شهرستان در وضعیت زرد و ۵۴ شهرستان در وضعیت آبی قرار دارند. نادر توکلی معاون درمان ستاد کرونای استان تهران نیز با اشاره به افزایش موارد ابتلا به کرونا از احتمال موج هفتم کرونا در هفته اول اردیبهشت خبر داد. وی البته تاکید کرد که این موج سهمگین نخواهد بود و بیشتر شاهد افزایش بیماران سرپایی خواهیم بود. اما نکته عجیب در آمارهای رسمی این است که تعداد جان باختگان، افراد مبتلا و شهرهای قرمز نسبت به اواخر اسفند بسیار کاهش یافته‌اند، در حالی که بعد از تعطیلات نوروز باید حداقل تعداد افراد مبتلا و شهرهای قرمز افزایش می‌یافت. مثلا تعداد شهرهای قرمز در ۲۳ اسفند ۹۹ شهر بود که اکنون به ۳۴ شهر رسیده است و این نشاندهنده ساختگی بودن آمارها به روال گذشته می‌باشد.

افزایش آمار ابتلا به کرونا نیز پس از تعطیلات نوروزی یک امر کاملا بدیهی است، اما مقامات جمهوری اسلامی با چشم بستن به این مساله بار دیگر مانند ابراهیم رئیسی “فرمان” صادر کردند. انگار که با صدور “فرمان” می‌توان مشکلات را حل کرد.

هیچ تردیدی نیست که آموزش حضوری بسیار بهتر از آموزش مجازی است. آموزش مجازی اگرچه می‌تواند به عنوان ابزاری کمک درسی برای پیشرفت و بارورساختن بهتر توانایی‌های کودکان موثر باشد، ولی نمی‌تواند نقش آموزش حضوری را در همان کیفیت برعهده بگیرد. اما مساله این است که برای آغاز آموزش حضوری مقدمات و اقداماتی لازم است که جمهوری اسلامی هیچ‌کدام از آن‌ها را انجام نداد و فقط به صدور “فرمان” بسنده کرد. چرا که تمامی این اقدامات برای جمهوری اسلامی هزینه‌بر است و جمهوری اسلامی نه امروز، نه دیروز و نه فردا قصد هزینه کردن برای کودکان و آموزش و پرورش در ایران را دارد.

در همین رابطه کانون صنفی معلمان تهران نیز با صدور بیانیه‌ای به بی‌کفایتی و صدور “فرمان”های بدون کار کارشناسانه شدیدا اعتراض کرد. در بخشی از بیانیه کانون صنفی معلمان ایران (تهران) آمده است: “در حالی که بیش از دو سال از شیوع ویروس کرونا در کشور می گذرد و در این فاصله جان بسیاری از هموطنان‌مان قربانی عملکردهای غلط و سوءمدیریت مسئولان شده است، همچنان شاهد تداوم این سیاست‌ها به ویژه در ساختار آموزش عمومی کشور هستیم. در حالی با بخشنامه‌ها و پیام‌های متعدد از سمت وزارتخانه، اداره و مدیران مدارس، برای تاکید و در حقیقت تهدید معلمان و دانش‌آموزان در ۱۴ فروردین برای بازگشایی کاملا حضوری هستیم که بر هیچکس پوشیده نیست که بعد از تعطیلات نوروز و سفرهای نوروزی و شنیده‌ها از سویه جدید کرونا و موارد مشابه، ما احتمالا  شاهد گسترش و اپیدمی مجدد این بیماری و همچنین این بار تلفات جبران‌ناپذیر در کودکان خواهیم بود”. کانون صنفی معلمان تهران در این بیانیه هم‌چنین بر برخی از واقعیت‌های آموزشی کشور تاکید کرده است از جمله تراکم بسیار بالای کلاس‌ها، فقدان امکانات بهداشتی، فقدان امکانات اولیه تهویه هوا و غیره.

هم‌چنین تصمیم جمهوری اسلامی واکنش اعتراضی والدین را به همراه داشت و در چندین شهر از جمله شیراز، بهبهان، رشت، کازرون و بندرعباس دست به تجمع در برابر ادارات آموزش و پرورش زدند. به اعتراف صادق ستاری‌فرد معاون تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش، ۱۸۵ مدرسه از آموزش حضوری پس از تعطیلات نوروزی “سرباز زده‌” و ۱۶ درصد دانش‌آموزان در مدارس حضور نیافته‌اند. او هم‌چنین وقیحانه از رعایت ۹۷ درصدی پروتکل‌های بهداشتی در مدارس خبر داد در حالی که یک دروغ بزرگ است و همگان از آن آگاه هستند. از سوی دیگر مقامات استان خوزستان از عدم حضور ۳۰ درصدی دانش‌آموزان و مقامات استان کرمان از عدم حضور ۲۰ درصدی دانش‌آموزان خبر داده‌اند.

برخی از روزنامه‌های منتشره در ایران نیز که همگی وابسته به حکومت هستند، از عدم استقبال دانش‌آموزان و دانشجویان و حتا مدیران مدارس و دانشگاه‌ها از حضوری‌شدن کلاس‌ها خبر دادند. روزنامه جوان از روزنامه‌های حامی ابراهیم رئیسی روز دوشنبه (۱۵ فروردین) در این‌باره نوشت: “در گشت و گذار میدانی و طی صحبت با والدین، دانش‌آموزان و کادر آموزشی مدارس معلوم شد این بازگشایی به شکلی نصفه نیمه اجرایی شده و کلاس‌های درسی در مقاطع مختلف با حضور حداقلی دانش‌آموزان برگزار شده ‌است. به سراغ دانشجویان و دانشگاه‌ها هم که بروید حس بازگشایی به شما دست نمی‌دهد. وقتی هم که با دانشجویان صحبت می‌کنید متوجه خواهید شد، دانشگاه‌های مختلف هر کدام به بهانه‌ای کلاس تشکیل نداده‌اند”.

واقعیت این است که در برنامه‌های جمهوری اسلامی اساسا آموزش و پرورش جایگاهی ندارد. این را در بودجه سالانه می‌توان دید. این را در برخورد با خواست‌های معلمان از افزایش حقوق تا آموزش رایگان و با کیفیت می‌توان دید. این را از فقر کلاس، از نبود امکانات آموزشی، نبود امکانات بهداشتی، از مدارس کپری و غیره می‌توان دید. این را در سیاست خصوصی‌سازی و بازگذاشتن دست سرمایه‌داران و “پیمانکاران” در سیستم آموزشی کشور می‌توان دید. وضعیت به‌گونه‌ای شده است که از آموزش رایگان جز اسم چیزی باقی نمانده و عموم هزینه‌های مدارس دولتی به غیر از حقوق معلمان برعهده والدین دانش‌آموزان گذاشته شده است. در نتیجه‌ی همین سیاست است که در دو سال اخیر و بدنبال شیوع کرونا نه تنها کیفیت تحصیلی به شدت افت کرد، بلکه به اعتراف همین مقامات جمهوری اسلامی سه میلیون دانش‌آموز به دلیل عدم برخورداری از امکانات اولیه آموزش مجازی از اینترنت تا گوشی‌های هوشمند و غیره ازتحصیل بازمانده‌اند.

جمهوری اسلامی، جمهوری دزدان و فاسدان، جمهوری جنایتکاران، بی‌تفاوت به نیازهای مردم تنها به اهداف و بقای خود فکر می‌کند و تا زمانی که این حکومت بر سریر قدرت قرار دارد، هیچ چیز بهتر نخواهد شد و تنها باید منتظر ویرانی بیشتر بود. این امری‌ست که کارگران و زحمتکشان ایران به‌خوبی آن را دریافته‌اند و می‌دانند که تنها راه واقعی برای پایان دادن به این شرایط، به این ظلم و جور، سرنگون کردن جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان است.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۹۶۵  در فرمت پی دی اف:

 

POST A COMMENT.