نظام سرمایهداری جهانی در نتیجه تشدید تضادهای این نظم با بحرانهای عمیق اقتصادی و سیاسی مواجه است. هماکنون تمام کشورهای سرمایهداری جهان به درجات مختلف درگیر یک بحران اقتصادی عمیقاند. پیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری جهان همانند دهه ۷۰ قرن بیستم با بحران رکود- تورمی روبهرو شدهاند. پی آمد این بحران اقتصادی که از ۲۰۰۷ ادامه یافته و تشدید شده، بحرانهای سیاسی است که به اشکال مختلف در سراسر جهان بروز کردهاند. حمله نظامی اخیر روسیه به اوکراین و مقابله بلوک امپریالیستی آمریکائی و اروپائی با امپریالیسم روس، تنها یکی از تجلیات بحران سیاسی جهان سرمایهداری در اروپاست. وقوع این جنگ به این معنا نیست که گویا موردی استثنائی است. تبلیغات گسترده پیرامون این جنگ ازآنروست که در اروپای ظاهراً آرام رخداده و قدرتهای امپریالیست مستقیمتر برای تجدید تقسیم اقتصادی و سیاسی جهان رو درروی یکدیگر قرارگرفتهاند و خطر جنگ جهانی سوم را افزایش داده است.
خاورمیانه از مدتها پیش واقعیت بحرانهای بزرگ سرمایهداری جهانی را به نمایش گذاشته است. هماکنون تمام کشورهای خاورمیانه غرق در بحرانهای همهجانبهاند. نیاز به توضیح نیست که جمهوری اسلامی ایران چندین سال است که درگیر یک بحران ژرف اقتصادی و از آن مهمتربحران سیاسی است. این را هرکس میداند که درنتیجه این بحران، مبارزات مردم ایران برای سرنگونی این رژیم شکلی علنی و مستقیم به خود گرفته و همچنان ادامه دارد. به کشورهای دیگر این منطقه نگاه کنیم. بحران سیاسی عراق که در چند سال اخیر با اعتراضات تودهای گسترده همراه بوده، به درجهای عمیق است که حتی پس از انتخابات زودرسی که ظاهراً قرار بود مردم را آرام کند و به بحران پایان دهد، اکنون دیگر چنان حاد شده که از انتخاب رئیسجمهوری و تشکیل کابینه جدید نیز بازمانده است. مردم عراق که میدانستند در سیستمی که انتخابات بر پایه تقسیمبندیها و سهم بری مذهبی و طایفهای شکلگرفته، چیزی تغییر نخواهد کرد و همان احزاب و مقامات فاسد و دزد بار دیگر حاکم میشوند، این انتخابات را وسیعاً تحریم کردند. گروههای اسلامگرای رسوای وابسته به جمهوری اسلامی ایران در عراق که در جریان این انتخابات در اقلیت قرار گرفتند، اکنون در تلاشاند که بازهم به شکل گذشته سهمی از قدرت را به دست آورند که هم ازنظر اقتصادی، منافع آنها و سهمبریشان را از چپاول درآمدهای کلان نفت تأمین کند و هم اینکه پاسدار سیاست جمهوری اسلامی ایران در عراق باشند. از همین رو پس از این بهاصطلاح انتخابات به مخالفت با نتایج آن برخاستند و با تظاهرات کوشیدند خواستههای خود را با زور به کرسی بنشانند. حتی به اقدام نظامی برای ترور نخستوزیر عراق متوسل شدند، به مقرهای گروههای سیاسی رقیب بهویژه سنیها حمله کردند و اخیراً دفتر حزب دمکرات کردستان در بغداد را نیز به آتش کشیدند و چند روز پیش بود که جمهوری اسلامی مستقیماً به اقدام نظامی روی آورد و بهسوی اقلیم کردستان موشک شلیک کرد. آخرین تلاش این گروهها از اکثریت انداختن مجلس برای انتخاب رئیسجمهوری جدید بود که همچنان ادامه دارد. در این کشمکش در یکسو گروههای چارچوب هماهنگی شیعیان وابسته به جمهوری اسلامی به همراه اتحادیه میهنی کردستان که آن هم همواره مجری سیاستهای جمهوری اسلامی بوده است، قرارگرفته و در سوی دیگر ائتلاف اسلامگرای شیعی مقتدا صدر، سنیهای ائتلاف تقدم و ائتلاف «عزم» و حزب دمکرات کردستان قرار دارند که اکثریت را در دست دارند و از حمایت عربستان، دولت آمریکا و حتی اسرائیل برخوردارند. باوجوداینکه این گروه از اکثریت بالائی برخوردار است، اما انتخاب رئیسجمهوری به دوسوم آراء نیاز دارد که طرفداران جمهوری اسلامی از آن برای از اکثریت انداختن مجلس استفاده کردهاند. مقتدا صدر نیز اعلام کرده است حاضر به ائتلاف با گروه طرفداران جمهوری اسلامی نیست. او گفته است: «هرگز با شما توافق نخواهم کرد، توافق یعنی پایان کشور، انسداد سیاسی بهتر از توافق با شما و تقسیم کیک با شماست، زیرا هیچ خیری در یک توافق توافقی وجود ندارد، کشور تحت فرمانبری، عادیسازی، اشغال و سهمیهبندی نخواهد رفت و مردم هرگز در برابر آنها تسلیم نخواهند شد.» بنابراین، انتخابات هم نهتنها معضلی از معضلات عراق را حل نکرد، بلکه بحران سیاسی را عمیقتر کرد.
لبنان نیز در وضعیتی شبیه عراق قرار دارد و علاوه بر بحران سیاسی، ازنظر اقتصادی دچار ورشکستگی تام و تمام است. ۷۴ درصد از ساکنان این کشور زیرخط فقر زندگی میکنند. از سال ۲۰۱۹پول این کشور بیش از ۹۰ درصد ارزش خود را ازدستداده است. اوضاع سیاسی و کشمکش گروههای سیاسی نیز به نقطهای رسیده است که شورای وزیران قادر به برگزاری جلسات خود نیست.
در نظام سیاسی لبنان نیز همانند عراق گروههای مذهبی و طایفهای هرکدام سهمی در قدرت دارند.
سنیهای طرفدار عربستان معمولاً تشکیل کابینه ، شیعیان ریاست مجلس و مسیحیان رئیسجمهوری را در اختیار دارند. دو طرف اصلی نزاع نیز طرفداران سنی عربستان و حزبالله طرفدار جمهوری اسلامیاند که سیستم ورشکسته سیاسی را بحرانیتر کردهاند. ۱۲۸ کرسی پارلمان بر اساس توافق طائف (در سال ۱۹۸۹) میان مسیحیان و مسلمانان تقسیم شده است. ۲۸ کرسی ویژه سنیها، ۲۸ کرسی ویژه شیعیان، ۸ کرسی برای دروزیها، ۳۴ کرسی برای مسیحیان مارونی، ۱۴ کرسی برای مسیحیان ارتدوکس، ۸ کرسی برای مسیحیان کاتولیک، ۵ کرسی برای ارمنیها، دو کرسی برای علویها و یک کرسی برای اقلیتهای مسیحی. روشن است که یک چنین نظام سیاسی باید پیوسته در بحران باشد، بهویژه که در این کشور یک شبه دولت هم با نیروهای مسلح جداگانه وابسته به جمهوری اسلامی ایران توسط حزبالله وجود دارد.
در چهار سال گذشته اعتراضات و تظاهرات تودهای گستردهای علیه این نظم ارتجاعی شکلگرفته، اما به نتیجهای نینجامیده است. از هماکنون روشن است که انتخابات پارلمانی ماه آینده نیز چیزی را در این نظم سیاسی قرون وسطائی و فاسد تغییر نخواهد داد و کشمکش میان گروههای وابسته به جمهوری اسلامی نظیر حزبالله و امل با جریانات وابسته به عربستان و فرانسه و آمریکا ادامه خواهد یافت.
در همسایگی لبنان، سوریه قرار دارد که بهرغم فروکش جنگ داخلی چندین ساله، این جنگ و بحران سیاسی هنوز پایان نیافته و رژیم بشار اسد فقط با اتکا به نیروهای مسلح روسیه و جمهوری اسلامی ایران موجودیت خود را حفظ کرده است.
اسرائیل نیز با بحرانهای سیاسی مداوم روبهروست و از همین روست که از مدتها پیش قادر به تشکیل یک کابینه باثبات نیست.مهمتر آنکه درگیر جنگ با مردم فلسطین برای در انقیاد نگهداشتن آنهاست و در همان حال درگیر جنگی پنهان و آشکار با جمهوری اسلامی ایران است.
در بخش دیگری از خاور میانه یمن قرار دارد، که درگیر یک جنگ داخلی ۷ ساله است. این جنگ که میلیونها تن از مردم این کشور را به فقر و گرسنگی کمرشکن سوق داده و هزاران تن را کشتار کرده است، نتیجه رقابت عربستان سعودی و جمهوری اسلامی است. عربستان سعودی در حمایت ازیکطرف، درگیر مستقیم این جنگ است و در سوی دیگر حوثیها قرار دارند که از حمایت جمهوری اسلامی برخوردارند که پیشرفتهترین سلاحها را برای حمله به مراکز حساس ازجمله تأسیسات نفتی عربستان و امارات در اختیار آنها قرار داده است. پس از گذشت ۷ سال از این جنگ، اکنون چند روزی است که با وساطت سازمان ملل آتشبسی دو ماهه میان طرفین برقرارشده و هنوز مشخص نیست که ادامه خواهد یافت یا نه.
شیخنشینهای حاشیه خلیجفارس نیز مستقیم و غیرمستقیم درگیر با جمهوری اسلامی هستند. تکلیف افغانستان ویران و تحت حاکمیت گروه بنیادگرای مذهبی طالبان به عنوان تجسم کامل همه بحرانهای منطقه خاورمیانه نیز،روشن است.
در این منطقه سه دولت مذهبی، جمهوری اسلامی شیعه ، عربستان سعودی سنی و اسرائیل یهودی مذهب، به نیابت از قدرتهای امپریالیست برای کسب هژمنی تلاش میکنند و همانگونه که میدانیم رقابت و نزاع میان آنها نه فقط بحرانهای برخی از کشورهای منطقه را تشدید کرده، بلکه به جنگهای ویرانگری نیز انجامیده است. در پشت سر آنها قدرتهای امپریالیست قرار دارند که با فروش مقادر کلانی سلاح و حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم سیاسی و نظامی این یا آن دولت را تقویت میکنند.
در همین رابطه هفته گذشته چندین اجلاس و مذاکرات دوجانبه و چندجانبه میان آمریکا، اسرائیل و دولتهای عربی برای مقابله با جمهوری اسلامی شکل گرفت. مهمترین آنها اجلاس نقب بود که به ابتکار اسرائیل علیه جمهوری اسلامی برپا گردید و به یک ائتلاف جدید سیاسی- نظامی علیه جمهوری اسلامی شکل داد.
اسرائیل که تا کنون بیشترین بهرهبرداری را از درگیریهای جمهوری اسلامی با دولتهای منطقه داشته است، پسازآن که تعدادی از شیخنشینها مناسبات خود را با این دولت رسمی کردند، در تلاش است با حمایت دولت آمریکا یک بلوک سیاسی – نظامی از کشورهای عربی خاورمیانه که تا شمال آفریقا امتداد مییابد، علیه جمهوری اسلامی شکل بدهد. لذا در هفته گذشته اجلاس نقب را در اسرائیل با حضور وزرای خارجه اسرائیل، آمریکا، امارات، مصر، مغرب و بحرین برگزار کرد. برای نخستین بار در تاریخ موجودیت رژیم اسرائیل است که چنین اجلاسی در اسرائیل برگزار میگردد. موضوع موردبحث و تصمیمگیری در این اجلاس، همکاری مشترک سیاسی و نظامی “برای مقابله با خطرات و تهدیدات مشترک بهویژه موشکهای بالستیک و پهپادهای جمهوری اسلامی” و ارسال این سلاحها به گروههای اسلامگرای کشورهای منطقه بود.
وزیر امور خارجه بحرین پیرامون برگزاری این اجلاس گفت: «حملات حوثیها، تهدیدات حزبالله و موضوع هستهای ایران باعث تشکیل این مجمع شد».
به گزارش سایتهای خبری، یک مقام اسرائیلی نیز تأکید کرد که نشست وزرای خارجه پیام روشنی به ایران و همچنین دولت آمریکا که با آن در حال مذاکره است، ارسال میکند؛ مبنی بر اینکه نزدیکی امنیتی میان کشورهای خلیج، مغرب و مصر با اسرائیل، «درزمینهٔ مقابله با حملات پهپادی و تلاشهای هستهای، نهتنها یک واقعیت تمامشده است، بلکه یک نزدیکی اعلامشده است».
وزیر امور خارجه اسرائیل نیز، در پایان این اجلاس گفت:
“این معماری جدید و قابلیتهای مشترکی که ما در حال ساختن آن هستیم، دشمنان مشترک ما و قبل از هر چیز ایران و نیروهای نیابتی آن را مرعوب و بازدارنده میکند.”
در این اجلاس همچنین سیاست بایدن در قبال منطقه خاورمیانه، سازش با جمهوری اسلامی بر سر برجام ، برداشتن تحریمها نیز مورد بحث قرار گرفت.
وزیر خارجه آمریکا نیزگفت: آمریکا «خاورمیانه را ترک نخواهد کرد، اجازه تسلیحات هستهای ایران را نخواهد داد و اجازه ادامه فعالیت تروریستی ایران را نخواهد داد».
وزیر خارجه آمریکا، در یک اجلاس جداگانه با حاکم ابوظبی با اشاره به حملات موشکی شبهنظامیان حوثی تحت حمایت ایران در یمن علیه امارات و عربستان سعودی تاکید کرد: «ما مصمم هستیم به شما کمک کنیم از خود در برابر این حملات دفاع کنید.»
جمهوری اسلامی نیز به اجلاس نقب واکنش نشان داد. سخنگوی وزارت خارجه ایران آن را ‘خنجری بر پشت مردم’ فلسطین خواند و از “آمادگی” ایران برای همکاری و گسترش روابط دوجانبه با کشورهای منطقه و مقابله با “توطئه” اسرائیل و آمریکا برای “ایجاد اختلاف و گسترش بیثباتی در منطقه خواند”. این در حالی است که جمهوری اسلامی با سیاست توسعهطلبانه و ماجراجویانه خود عملاً همه دولتهای منطقه را بهسوی سازش و اتحاد با اسرائیل سوق داده است. اسرائیل هم از این سیاست بیشترین بهرهبرداری را برای تنگتر کردن حلقه محاصره به دور جمهوری اسلامی کرده است.
اما برخلاف موضعگیری دیپلماتیک وزارت خارجه جمهوری اسلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران هنگام بازدید از جزیره ابوموسی و یگانهای مستقر در این جزیره بار دیگر سیاست عملی جمهوری اسلامی را مطرح کرد ، به تهدید متوسل شد و اعلام کرد، حضور اسرائیل در منطقه غیرقابلتحمل خواهد بود.
تمام شواهد موجود نشان میدهد که کشورهای خاورمیانه،علاوه بر بحرانهای عمیق داخلی، با یک بحران در مناسبات خارجی نیر رو به روهستند که پیوسته تشدید شده است. کشورهای درگیر، به نحو روزافزونی خود را از جهت نظامی برای درگیریهای آتی تجهیز میکنند. تشدید تضادهای قدرتهای امپریالیست و رقابت میان آنها، این درگیریها میان کشورهای منطقه و احتمال درگیریهای نظامی را افزایش میدهد. تجربه بحرانهای دراز مدت کشورهای منطقه بهوضوح نشان داده است که مردم این کشورها نمیتوانند از شر رژیمهای سیاسی ارتجاعی و فاسد در منطقه خاورمیانه و عواقب وخیم بحرانهای موجود رهایی یابند، مگر آنکه رژیمهای این منطقه را سرنگون کنند و نظم نوینی را برپا دارند. در این میان اما آمادهترین کشور منطقه که هم اکنون آبستن یک انقلاب است و میتواند تأثیرات بزرگی بر تمام کشورهای منطقه بگذارد، ایران است. بنابراین وظیفه بزرگی بر دوش طبقه کارگر ایران برای سرنگونی نظام حاکم قرار دارد. باید برای تحقق آن تلاش کرد.
نظرات شما