جنگ ارتجاعی امپریالیستی و راه مقابله با آن

از روز پنجشنبه ۵ اسفند ماه ۱۴۰۰، که تهاجم نظامی ارتش روسیه از زمین و هوا و دریا به اوکراین شروع شد، تا به امروز (یکشنبه ۱۵ اسفند) یازده روز گذشته است. جنگ ویرانگری که کشتار و خرابی و آوارگی آن از آنِ کارگران و توده های مردم اوکراین است، اما تولید هرچه بیشتر سلاح و ساخت ادوات جنگی و انباشت روز افزون سرمایه، از آنِ دولت ها و قدرت های سرمایه داری اَمپریالیستی است. چرا که کشورهای امپریالیستی با برافروختن اینگونه جنگ های ارتجاعی و قرار گرفتن در دو سوی این ویرانگری های جنگی- که نتیجه بلافصل اِعمال سیاست های جنگ طلبانه آنان است – با تولید سلاح و تجهیزات نظامی بیشتر و فروش و صادرات آن به دولت های نزدیک به خود، سال از پی سال فربه تر می شوند و از منظر جنگ طلبی و کشتار مردم بر دامنه ثروت و قدرت خود می افزایند. درست همانند آنچه اکنون با تهاجم نظامی روسیه به اوکراین اتفاق افتاده است.

جنگی که اکنون با حمله ارتش روسیه به اوکراین آغاز شده است، جنگی ارتجاعی است که قبل از هر چیز علیه منافع  کارگران و توده های مردم دو کشور اوکراین و روسیه است. این جنگ ارتجاعی و ویرانگر، که اکنون اینچنین بر سر توده های مردم اوکراین آوار شده است، می توانست آغاز نشود، اگر طرفین نزاع فقط به فکر منافع امپریالیستی خود نبودند و اندک توجه ای به جان و زندگی مردم داشتند. اما دولت های سرمایه داری قبل از هر چیز به فکر سود و منفعت خود هستند. درست همانگونه که اکنون شاهدش هستیم، وقوع این جنگ ارتجاعی نیز با دخالت مستقیم و غیر مستقیم قدرت های بزرگ سرمایه داری غرب و خوی و خصلت تجاوزکارانه دولت روسیه بر توده های مردم اوکراین آوار شد. این جنگ ارتجاعی که زمینه های شکل گیری آن از مدت ها پیش توسط روسیه، آمریکا و دیگر کشورهای قدرتمند غربی فراهم شده بود، طی ماه های گذشته در پی گسترش دامنه نزاع میان روسیه و قدرت های غربی بر سر اوکراین شدت گرفت، و سپس در روز سه شنبه سوم اسفند با سخنرانی پوتین مبنی بر به رسمیت شناختن جمهوری های استقلال طلب مناطق “لوهانسک” و “دونتسک” در شرق اوکراین، تشدید شد و سر انجام با فرمان پوتین تحت عنوان “عملیات نظامی ویژه ” علیه اوکراین، شکل واقعی به خود گرفت.

طی همین مدت کوتاهی که از تهاجم ارتش روسیه به اوکراین گذشته است، نیروهای روسی در جنوب اوکراین شهر خرسون و چندین منطقه دیگر را در امتداد سواحل دریای سیاه تصرف کرده و شهر بندری ماریوپول و خارکیف دومین شهر بزرگ اوکراین را نیز محاصره کرده اند. در یازده روز گذشته، شهرهای اوکراین به طور مداوم زیر آتش توپخانه ای و شلیک موشک های ارتش روسیه قرار گرفته اند و روزانه صدای انفجار در خارکیف و دیگر مناطق اوکراین شنیده می شود.

در پی حملات هوایی و موشکی ارتش روسیه، تا کنون صدها مرکز نظامی اوکراین نابود و فرودگاه های این کشور ویران شده اند. صدها غیر نظامی از زن و مرد و کودک جان خود را از دست داده و طبق آخرین آمار آژانس آوارگان سازمان ملل، حدود یک و نیم  میلیون نفر آواره کشورهای همسایه شده اند. در این مدت کوتاه، بسیاری از زیرساخت های نظامی نابود شده اند، ده ها سامانه موشکی ضد هوایی، ایستگاه راداری، پست فرماندهی و مراکز ارتباطی نیروهای مسلح اوکراین مورد هدف قرار گرفته اند. چهره شهرها دگرگون و بسیاری از ساختمان های مسکونی ویران شده اند. بیمارستان ها نیز از حملات موشکی ارتش روسیه در امان نبوده اند. آب و برق در مناطق وسیعی از کشور قطع و مردم عموما در پناهگاه ها اسکان داده شده اند. در این میان، زنان و مردانی که امکان فرار از ویرانی های جنگ را دارند، دست کودکان خود را گرفته با اضطراب و اشک و آه راهی کشورهای همجوار شده اند.

لذا، راه نجات توده های مردم اوکراین و جلوگیری از کشتار و ویرانی بیشتر مردم این کشور، محکومیت قاطع روسیه و قدرت‌های امپریالیست غربی، طرف های ایجاد کننده این جنگ ارتجاعی و تلاش نیروهای مترقی جهان برای توقف فوری جنگ و خروج بی قید و شرط ارتش متجاوز روسیه از خاک اوکراین است.

خرابی و ویرانی و کشتاری را که هم اکنون در اوکراین شاهدش هستیم، تنها گوشه ای از نیمه آشکار این جنگ ویرانگر است که در این مدت کوتاه به عریان ترین شکل ممکن گریبان کارگران و عموم توده های مردم اوکراین را گرفته است. جنگی که کارگران و توده های مردم روسیه نیز از تبعات آن در امان نبوده و اینک با تحریم های امپریالیست‌های آمریکائی و اروپائی، رنج و سنگینی این جنگ ارتجاعی بر سر کارگران و توده های مردم روسیه نیز آوار شده است.

با این همه، این جنگ ارتجاعی نیمه به ظاهر پنهانی هم دارد که همانا سودبری و انباشت سرمایه برای قدرت های بزرگ جهانی است، که منفعت اقتصادی شان در دامن زدن به اینگونه جنگ های اَمپریالیستی تامین می شود. سیاستی که در شروع جنگ در هیاهوی تبلیغاتی رسانه های اَمپریالیستی گم شد و اکنون آنگونه که شاهدش هستیم در تداوم حمله ارتش روسیه به اوکراین بیشتر آشکار و نمایان شده است.

آلمان، که تا دیروز مجاز به ارسال سلاح به اوکراین و دیگر کشورهای اروپایی نبود، اکنون به برکت این جنگ ارتجاعی، از قانون ممنوعیت فروش و ارسال سلاح به کشورهای اروپایی خارج شده و بودجه نظامی اش در یک چشم بهم زدن ۱۰۰ میلیارد یورو افزایش یافت. اتحادیه اروپا برای افزایش بنیه دفاعی خود ۷۰۰ میلیارد یورو مازاد اختصاص داد. دولت آمریکا که به همراه دولت روسیه از جمله برپا کنندگان موثر این جنگ خانمان سوز بوده اند، اکنون برای پیشبرد اهداف خود در این جنگ ویرانگر، ۶ میلیارد دلار بودجه ویژه در نظر گرفته است. هم اینک در اغلب کشورهای قدرتمند جهان، نظامی گری رونق گرفته و اختصاص بودجه های کلان برای پیشبرد مقاصد نظامی و جنگی با حرص و ولع بیشتری دنبال می شود. گسترش پیمان نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) به موضوع روز آمریکا و دیگر قدرت های بزرگ جهانی تبدیل شده است. بخشی از کشورهای اروپایی که تا دیروز از پرداخت حق عضویت خود به ناتو عاجر بودند، اکنون با اختصاص بودجه های کلان خواهان تقویت و گسترش ناتو شده اند.  کشورهایی نظیر سوئد و فنلاند که همواره بر فاصله گرفتن از ناتو اصرار داشتند، اکنون برای پیوستن به این پیمان نظامی به تکاپو افتاده اند. تبلیغات رسانه ای و جنگی اَمپریالیستی به طرز سرسام آوری شدت یافته و سایه جنگ جهان را فرا گرفته است.

جهان سرمایه داری و قدرت های بزرگ اَمپریالیستی از آمریکا و روسیه گرفته تا دولت های قدرتمند غربی که از نظر اقتصادی و نظامی خواهان تقسیم مجدد بازارهای جهان برای سهم بری بیشتری از این بازارها هستند، همواره در پی ایجاد جنگ در مناطق مختلف جهان بوده اند و هستند. جملگی این کشورهای اَمپریالیستی که خود در زمره ایجاد کنندگان این جنگ و تحمیل آن به کارگران و توده های مردم اوکراین بوده اند، اکنون با اختصاص بخش کوچکی از سودهای کلانی که از ِقبَل این جنگ ویرانگر نصیبشان می شود، در قامت “مصلح” های جهان ظاهر شده و برای مردم جنگ زده و آواره اوکراین دل می سوزانند.

در میان این حجم از تبلیغات نظامی و صرف بودجه های بسیار کلانی که قدرت های بزرگ اَمپریالیستی برای تولید سلاح و پیشبرد سیاست جنگی شان در اقصا نقاط جهان اختصاص داده اند، دولت های دیگری نیز هستند که با حمایت علنی از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین، جنگ طلبی را دامن می زنند و منافع کارگران و توده های مردم کشورهای خود را به مقاصد جنگ طلبانه پوتین گره زده اند.

جمهوری اسلامی یکی از نادر کشورهایی است که مسئولان آن بر اساس استراتژی سیاسی- اقتصادی خود که همانا سمت گیری به سوی روسیه است، حمله نظامی ارتش روسیه به اوکراین را نادیده گرفته و تمام قد در کنار پوتین ایستاده اند. ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور منصوب خامنه ای در همان فردای حمله روسیه به اوکراین، در یک گفت وگوی تلفنی با پوتین، ضمن دفاع از حمله نظامی روسیه به اوکراین گفت: “امیدواریم آنچه اتفاق می افتد به نفع ملت ها و منطقه باشد”.

اینکه از درون حمله نظامی روسیه به اوکراین و از دلِ این جنگ ارتجاعی و ویرانگر که بازندگان اصلی آن همانا کارگران و توده های مردم هر دو کشور اوکراین و روسیه هستند، چگونه شرایط به نفع “ملت ها” تمام خواهد شد، فقط می تواند زائیده تراوشات فکری جنایتکاری همچون رئیسی باشد که طی سالیان متمادی بجز آدمکشی، کار دیگری بلد نبوده است.

دفاع از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین اما تنها به رئیسی ختم نشد. خامنه ای نیز در ششمین روز حمله ارتش روسیه به اوکراین وارد میدان شد و بدون اعلام محکومیت حمله نظامی روسیه و بدون اینکه کمترین اشاره ای به تجاوز نظامی روسیه به خاک اوکراین کرده باشد، فقط اعلام کرد: “اوکراین قربانی سیاست آمریکا شده است”.

بیان این جملات از زبان خامنه ای و رئیسی و اعلام حمایت رسمی آنان از حمله نظامی روسیه به اوکراین سبب شد تا عمده رسانه های حکومتی نظیر کیهان و جوان، و صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز محور تبلیغات رسانه ای خود را در دفاع از پوتین و حمله نظامی روسیه به اوکراین متمرکز کنند. البته بیان سخنان خامنه ای و اعلام حمایت رسمی جمهوری اسلامی از روسیه موضع جدیدی نبود که تعجب برانگیز باشد. جمهوری اسلامی سال هاست استراتژی سیاسی – اقتصادی خود را در سمت گیری به سوی روسیه و پوتین تنظیم کرده است و طبیعتا موضع گیری خامنه ای و رئیسی در حمایت از حمله نظامی روسیه به اوکراین نمی توانست جدای از استراتژی کلی هیئت حاکمه ایران در همسویی با دولت روسیه باشد.

به رغم موضع گیری های متفاوتی که تا کنون نسبت به حمله نظامی روسیه به اوکراین و چرایی شروع این جنگ ارتجاعی اتخاذ شده است، هنوز چشم انداز روشنی برای توقف و پایان این جنگ ویرانگر متصور نیست. طبیعتا حمله نظامی روسیه به اوکراین پایان نزاع نیست، بلکه می تواند آغازی بر سر تجدید تقسیم اقتصادی و سیاسی جهان بر اساس منافع استراتژیک قدرت های اَمپریالیستی نظیر آمریکا و اتحادیه اروپا و چین و روسیه باشد.

مردم اوکراین هم اینک توسط ارتش روسیه کشتار می شوند، رژیم ارتجاعی اوکراین نیز که نئونازی‌های گردان آزوف و گروه اسوبودا، تحت حمایت قدرت‌های امپریالیست‌ اروپائی و آمریکائی ، نقش مهمی در آن دارند، به تشدید این جنگ و کشتار  یاری می‌رسانند. آنچه اکنون حائز اهمیت است، درک این واقعیت می‌باشد که این یک جنگ امپریالیستی است، محکومیت لفظی طرف های برپا کننده این جنگ ارتجاعی کافی نیست. در شرایطی که قدرت های اَمپریالیست برای پیشبرد اهداف توسعه‌طلبانه خود، بر طبل جنگ و ادامه آن می کوبند، یگانه راه پایان دادن به این جنگ ارتجاعی ، تقویت جنبش‌های ضد جنگ علیه تمام قدرت‌های امپریالیست و روی‌آوی کارگران و زحمتکشان روسیه و اوکراین به انقلاب و سرنگونی طبقه حاکم  بر این کشورها است.

متن کامل نشریه کار شماره  ۹۶۱ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.