بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو برجسته کانون نویسندگان ایران از میان ما رفت. بکتاش آبتین، عضو دلاور کانون نویسندگان و نویسنده آزادی خواه ایران را سرکوبگران آزادی کُش جمهوری اسلامی عامدانه به قتل رساندند. بکتاش آبتین، شاعری آزادی خواه و آزاداندیشی بود که عمر کوتاه و گرانمایه خود را “دست مایه ی شورانگیزترین سروده های خود کرد؛ از رنج و شادمانی مردم نوشت و سرود آزادی را با همه وجود خویش زیست و جان گران قدر خود را فدای آزادی و و آرمان های آزادی خواهانه ی کانون نویسندگان ایران کرد.”
بکتاش آبتین، یکی از اعضای برجسته کانون نویسندگان ایران بود. او به همراه سه عضو دیگر کانون نویسندگان ایران، کیوان باژن، رضا خندان (مهابادی) و آرش گنجی، به دلایل واهی و با پرونده سازی های امنیتی بازداشت و راهی زندان شد. بکتاش آبتین به همراه رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن در سال ۱۳۹۷ به اتهام “انتشار خبرنامه داخلی کانون نویسندگان”، “آماده کردن کتابی پژوهشی در باره تاریج پنجاه ساله کانون نویسندگان” و “حضور بر مزار جان باختگان قتل های سیاسی زنجیره ای، جعفر پوینده و محمد مختاری و شرکت در مراسم سالانه احمد شاملو” محاکمه و هر کدام به ۳ تا ۶ سال زندان محکوم شدند. این سه نویسنده شناخته شده عضو کانون نویسندگان ایران از مهر ماه سال ۱۳۹۹ جهت اجرای احکام صادره راهی زندان شدند.
یک سال پس از دستگیری این سه نویسنده، پرونده سازی علیه آرش گنجی نیز شروع شد. آرش گنجی، دیگر عضو کانون نویسندگان ایران است که در دی ماه ۱۳۹۸ بازداشت و پس از گذشت چهار هفته با قرار وثیقه ۴۵۰ میلیون تومانی به طور موقت از زندان اوین آزاد شد. او در دی ماه ۱۳۹۹ توسط قاضی “محمدرضا عموزاد” در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به ۱۱ سال حبس محکوم شد. پنج سال به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی”، یک سال به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و پنج سال نیز به اتهام “عضویت و همکاری با گروهک مخالف نظام”. اتهامات آرش گنجی به کلی بی پایه بود و آنگونه که کانون نویسندگان ایران گفته است، مصادیق همه این اتهامات، همانا ترجمه کتاب “کلید کوچک دروازه های بزرگ” در باره تحولات منطقه کردستان سوریه [کوبانی] بوده است. کتابی در ستایش از مبارزات قهرمانانه مردم کوبانی که توسط آرش گنجی به فارسی ترجمه شد و این اقدام او بر جمهوری اسلامی گران آمد. حکم آرش گنجی در دادگاه تجدید نظر عینا تایید شد و این نویسنده آزادی خواه، مترجم و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، روز ۱۰ آبان ۱۴۰۰ با بدرقه دوستان، اعضای کانون نویسندگان و خانواده اش خود را به زندان اوین معرفی کرد.
آنچه روشن است، این چهار زندانی عضو کانون نویسندگان ایران نیز همانند دیگر زندانیان سیاسی از همان لحظه بازداشت تا دوران بازجویی و برگزاری دادگاه های فرمایشی، و پس از آن طی سال های حبس خود با انواع فشار و سرکوب و تضییقات گوناگون مواجه بوده اند. ابتلای هر چهار زندانی عضو کانون نویسندگان ایران به کرونا و عدم دستیابی آنان به پزشک و دارو و درمان مناسب و به موقع، نمونه بارزی از اقدامات ضد انسانی جمهوری اسلامی است که بکتاش آبتین را به کام مرگ فرستاد. وضعیتی که اکنون برای رضا خندان (مهابادی) نیز در حال تکرار شدن است.
در پی شرایط ایجاد شده برای این چهار نویسنده زندانی، کانون نویسندگان ایران روز ۱۵ دی ماه با صدور بیانیه ای نسبت به شرایط وخامت بار آنان هشدار داد و با بیانی روشن خواهان پایان دادن “به قتل نویسندگان آزادی خواه” شد. کانون نویسندگان ایران در بیانیه خود یادآور شده است: “ماه پیش باخبر شدیم که چهار نویسنده عضو کانون نویسندگان ایران، بکتاش آبتین، رضا خندان (مهابادی)، کیوان باژن و آرش گنجی در زندان اوین به کرونا مبتلا شده اند. وضع دو تن از آنان، آبتین و خندان، نگران کننده بود. زندانبانان حکومت، بکتاش آبتین را با وجود علائم آشکار بیماری، بی هیچ درمان موثری چندین روز میان بند و بهداری سرگردان کردند و سرانجام انتقال شبانه آبتین به بیمارستان، در پی بی خبری همبندان و خانواده اش، زمانی صورت گرفت که از او تنها جسمی نیمه جان باقی مانده بود. اما ماموران حکومت دست از آزار او برنداشتند و همان جسم نیمه جان را هم در بیمارستان طالقانی تهران، با غل و زنجیر و در حضور سنگین نیروهای امنیتی، به تخت بستند… زندانبانان زمانی به او مرخصی دادند که ریه هایش درگیر بیماری شده و سلامتش سخت به وخامت گراییده بود…همین ماجرا بر رضا خندان گذشت…امروز وضع بکتاش آبتین سخت نگران کننده است؛ تا جایی که او در حال جنگیدن با مرگ است. و چند روز است که پزشکان او را به کمای مصنوعی برده اند، و این یعنی آخرین تقلاها برای زنده ماندن و جَستن از مرگ”.
بیانیه کانون نویسندگان ایران به روشنی شرایط مرگ باری را که جمهوری اسلامی برای بکتاش آبتین و رضا خندان (مهابادی) ایجاد کرده به تصویر کشیده است و این نشان می دهد که ارتجاع حاکم چه ضدیت و دشمنی عمیقی با کانون نویسندگان ایران و اعضای فعال و آزادی خواه آن دارد. بیانیه کانون اگرچه به این امر اذعان دارد که پرونده سازی، به قتلگاه بردن، رها کردن زندانی بیمار به حال خود و کشتن او با مرگی تدریجی از جمله شیوه های رایج جمهوری اسلامی است که نه تنها برای نویسندگان زندانی بلکه برای همه زندانیان سیاسی از جمله زنان زندانی رقم خورده است، اما این بیانیه حقیقت نهفته دیگری را نیز در درون خود دارد.
واقعیت این است که طبقه حاکم بعد از سرکوب عریان سازمان های چپ و کمونیست و انقلابی در دهه ۶۰ و تثبیت موقعیت سیاسی خود، نسبت به فعالیت علنی و ادامه کاری کانون نویسندگان ایران به شدت حساس شد. حساسیت جمهوری اسلامی نسبت به کانون نویسندگان ایران و فعالیت های مبارزاتی و آزادی خواهانه اعضای آن تا بدان حد کینه ورزانه بود که طی سه دهه گذشته نیروهای امنیتی رژیم به انحاء مختلف در صدد نابودی و اضمحلال کانون نویسندگان ایران بر آمده اند.
زنگ خطر از طرف کانون نویسندگان ایران برای جمهوری اسلامی زمانی آغاز شد که ۱۳۴ نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۷۳ با صدور بیانیه مشترکی تحت عنوان “ما نویسنده ایم”، پویایی، هویت جمعی و اراده مستقل و تشکیلاتی خود را به رخ رژیم کشیدند. انتشار علنی این بیانیه، آنهم پس از یک دهه سرکوب خونین که منجر به قلع و قمع تمامی سازمان های کمونیست و مبارز و آزادی خواه در متن جامعه شده بود، آرامش گورستانی رژیم را بهم زد. نویسندگان این بیانیه در حرکتی جمعی به ارتجاع حاکم یادآور شدند: “ما نویسنده ایم، یعنی احساس، تخیل، اندیشه و تحقیق خود را به اشکال مختلف می نویسیم و منتشر می کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ماست که نوشته مان – اعم از شعر یا داستان، نمایشنامه یا فیلمنامه، تحقیق یا نقد، و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان – آزادانه و بی هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه ای، در صلاحیت هیچ کس یا نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه در باره آن ها بر همگان گشوده است”. (تاکید از ماست).
بیانیه ۱۳۴ نویسنده، شاعر، نمایشنامه نویس و فیلمساز ، محقق، منتقد و مترجم که آشکارا نسبت به سانسور و بی حقوقی موجود در کشور اعتراض کرده و خواستار بی قید و شرط آزادی اندیشه و بیان و قلم شده بودند، خون تازه ای در رگان کانون نویسندگان و جامعه سرکوب شده ایران دمید. پذیرش این جسارت و اقدام شجاعانه نویسندگان ایران اما برای طبقه حاکم بسیار سنگین بود. آنچنان سنگین که بی درنگ سرکوب و پرونده سازی علیه نویسندگان ایران در دستور کار ارتجاع حاکم قرار داد. احضار، تهدید و اعمال فشار بر نویسندگان آزادی خواه، نخستین واکنش رژیم در مواجهه با مشعل فروزان کانون نویسندگان ایران بود. وقتی احضارها و تهدیدهای اولیه بی نتیجه ماند، پروژه حذف فیزیکی نویسندگان کلید خورد.
اگرچه ترور و قتلِ نویسندگان و فعالان سیاسی از همان ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی بخشی از اقدامات رایج حاکمیت بود، اما این شیوه رژیم پس از انتشار علنی بیانیه ی “ما نویسنده ایم” عملا به شیوه رایج و آشکار طبقه حاکم علیه نویسندگان تبدیل شد. طرح پرتاب اتوبوس حامل ۲۱ نویسنده که راهی ارمنستان بودند، یکی از موارد مطرح و پُر سر و صدای حذف فیزیکی نویسندگان ایران بود که در تداوم کشتار نویسندگان به “قتل های زنجیره ای” معروف شد.
عملیات ناموفق سربه نیست کردن اتوبوس نویسندگان در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۷۵، یعنی حدود دو سال بعد از انتشار بیانیه ی “ما نویسنده ایم” رخ داد. با ناکامی طرح کشتار جمعی نویسندگان، پروژه قتل نویسندگان به صورت فردی در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت. در واقع کلید خوردن پروژه قتل نویسندگان، تاوان سنگینی بود که آنان از آن زمان تا به امروز در پی اقدام شجاعانه انتشار علنی بیانیه ی”ما نویسنده ام”، پرداخته اند. از سال ۱۳۷۵ تا پائیز ۱۳۷۷، ده ها نفر از نویسندگان، مترجمان، شاعران و کنش گران سیاسی با روش های گوناگونی نظیر تصادف خودرو، ضربات کارد، خفه کردن با طناب، تزریق پتاسیم به منظور شبیه سازی حمله قلبی به دست نیروهای امنیتی رژیم به قتل رسیدند.
احمد میرعلایی، سعیدی سیرجانی، غفار حسینی، احمد تفضلی، ابراهیم زال زاده، پیروز دوانی، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده و ده ها تن دیگر از نویسندگان از جمله قربانیان پروژه موسوم به “قتل های زنجیره ای” هستند که در سال های میانه دهه ۷۰ به قتل رسیدند. نویسندگانی که جملگی توسط نیروهای وزارت اطلاعات و فتوای مقامات بالای جمهوری اسلامی به طرز وحشتناکی “طباب کُش” و “کارد کُش” شدند.
پس از برملا شدن پروژه قتل های زنجیره ای در پاییز ۱۳۷۷، اگرچه زان پس کشتن اعضای کانون نویسندگان ایران در خانه و خیابان و محل کار متوقف شد، اما قتل نویسندگان آنگونه که در بیانیه کانون نویسندگان آمده، به روش های دیگر ادامه داشته است. “دیروز با کارد و طناب می کُشتند و امروز با پرونده سازی، به قتلگاه بردن، رهاکردن زندانی بیمار به حال خود و کشتن او با مرگ تدریجی. این سرنوشت شومی است که نه تنها برای نویسندگان زندانی بلکه برای همه زندانیان سیاسی از جمله زنان زندانی رقم خورده است”. آنگونه که هفته پیش برای عادل کیانپور در زندان شیبان اهواز رخ داد، همانگونه که در روز شنبه ۱۸ دی ماه ۱۴۰۰ برای بکتاش آبتین، عضو برجسته و دلاور کانون نویسندگان ایران پیش آمد. همانگونه که برای ساسان نیک نفس، بهنام محجوبی، ستار بهشتی، وحید صیادی، علیرضا شیر محمدی و کاووس سید امامی در سال های دهه ۹۰ صورت گرفت.
آنچه دیروز با زمینه سازی برای کشتن بکتاش آبتین در زندان اوین رقم خورد، وضعیت وخامت باری که اکنون رضا خندان (مهابادی) در آن قرار دارد، آنچه تاکنون بر کیوان باژن و آرش گنجی گذشته است، جملگی تاوان فصل نوینی از مبارزات آزادی خواهانه کانون نویسندگان ایران است که با انتشار بیانیه ۱۳۴عضو کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۷۳ شروع شد و تا امروز نیز ادامه داشته است. خصوصا که کانون نویسندگان ایران به عنوان یک تشکل دمکراتیک، مستقل و آزادی خواه همواره بر حق مسلم خود در برخورداری از آزادی اندیشه و بیان و لغو سانسور تاکید داشته و از پایگاه دفاع از حق آزادی بیان و اندیشه، اعتراض و اعتصاب را حق مسلم تمامی اقشار جامعه می داند و تا کنون نیز با جدیت تمام از مبارزات و اعتصابات و اعتراضات کارگران و توده های زحمتکش ایران پشتیبانی کرده است. مواضعی که بار دیگر با شفافیت تمام در بیانیه ۱۵ دی ماه آنان اینگونه تکرار شده است: “حاکمان، آمران و عاملان ستمگر و سیاه کار جمهوری اسلامی به خیال خام خود با به بند کشیدن و قتل عمد و خاموش نویسندگان مستقل و آزادی خواه و زنان و مردان مبارز، به همه مردم معترض پیام می دهند که از اعتراض و آزادی خواهی دست بردارند. غافل از آنکه کانون نویسندگان ایران سر سوزنی از آرمان هایش پا پس نخواهد کشید”.
روشن است، فعالیت جمعی، متشکل و مبارزاتی کانون نویسندگان ایران در دفاع از آزادی بیان و اندیشه و قلم، و تاثیری که این مبارزات آزادی خواهانه آنان طی دهه های متمادی در متن جامعه گذاشته است، همواره خاری در چشم جمهوری اسلامی بوده و خواهد بود. کشتن عامدانه بکتاش آبتین در زندان و قتل هایی که از ابتدا تا به امروز بر سر اعضای کانون نویسندگان ایران آمده است، بی تردید تاوان همان مبارزات پیگیر و آزادی خواهانه کانون نویسندگان ایران است. کانونی که از پایگاه دفاع بی قید و شرط آزادی بیان و اندیشه با مبارزات کارگران و توده های مردم ایران هم گام و هم صداست و لاجرم در دل آنان جای دارد. آنگونه که امروز جامعه ما یک صدا در مرگ بکتاش آبتین به سوگ نشسته است. “دریغا سرکوب گران ظلمت خو که این هنرمند مردمی و آزادی خواه را در اوج خلاقیت و بالندگی، در روز روشن از مردم و جامعه ی ادبی و هنری ایران ربودند، به زندان اش افکندند و عامدانه با اخلال در روند درمان اش، چراغ پُر فروغ جان عاشق و شیدای او را در برابر طوفان بی داد نهادند و خاموش کردند”. یاداش عزیز و خاطره تابناک اش گرامی باد!
نظرات شما