گرانی همچنان جولان میدهد و قیمت کالاهای ضروری مورد نیاز مردم روزانه بالا میروند. جمهوری اسلامی اما به جای افزایش دستمزد و حقوق و همراه با آن مقابله با گرانی و افزایش تورم، جز وعدهوعید و یا بهرهگیری از ماشین سرکوب خود علیه مردم، پاسخی به اعتراضات و خواست مردم برای حل معضل معیشتیشان نمیدهد. “بزک نمیر بهار میاد خربزه با خیار میآد”، پاسخ حاکمان دزد و فاسدی است که خود در رفاه و آسایش هستند و از بهترین امکانات زندگی در حد بزرگترین سرمایهداران برخوردارند، اما برخی از مردم حتا قدرت خرید نان به اندازهای که سیر شوند را نیز ندارند.
در گزارش “مرکز پژوهشهای اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران” که بهمناسبت آغاز به کار کابینه ابراهیم رئیسی منتشر شده، آمده: “در سالهای۱۳۹۶ به بعد، بیش از ۵۰ درصد مردم کمتر از حد لازم (۲۱۰۰ کالری در روز) مصرف کردهاند”. براساس گزارش و نقلقولهای همین مقامات و مراکز دولتی ۲۷ درصد مردم در “فقر مطلق” بسر میبرند. یعنی از هر چهار نفر یک نفر حتا برای تهیه نان روزانه مورد نیازش با مشکل روبروست. نانی که در سال جدید بهای آن تا ۳ برابر افزایش یافت.
بهنوشتهی روزنامه همشهری (۱۳ شهریور) براساس بررسیهای اتحادیه بنکداران مواد غذایی، میزان مصرف حبوبات و سایر مواد غذایی از ابتدای امسال تا پایان تیر نسبت به مدت مشابه پارسال ۳۵ درصد کاهش داشته است. همین روزنامه ۱۱ مرداد نوشت: “بعد از افزایش قیمت نان، فروش نانواییها بین ۲۰ تا ۳۰ درصد کاهش یافته است”.
در حالی که پیش از این به دلیل کاهش قدرت خرید مردم و در نتیجه کاهش تقاضا، خبر از تعطیلی مغازههای فروش کفش و لباس و یا تولیدکنندگان خرد این اقلام و حتا طلافروشیها منتشر میشد، اکنون اخبار حاکی از تعطیلی مغازههای خواربار فروشی است. بهگفتهی رئیس اتحادیه سوپرمارکتها حدود ۲۰ درصد از سوپرمارکتها تعطیل شدهاند.
وبسایت “رویداد ۲۴” در مطلبی با عنوان “بزرگترین سقوط تاریخی قدرت خرید مردم” نوشت: “طبق بررسی آمارهای سالانه، حجم از دست رفتن قدرت خرید خانوارهای ایرانی در سال ۱۴۰۰ به بالاترین سطح خود رسیده است. اگر در سالهای جنگ مردم برای تامین مواد غذایی خود با کمبود کالا مواجه بودند، امسال وضعیت قحطی نه با کمبود کالا بلکه با گرانی و عدم تناسب سطح دستمزدها با نرخ تورم به خانوارها تحمیل شده است”.
در همین روزها تخممرغ که تا دو هفتهی پیش شانهای ۵۰ تا ۵۵ هزار تومان بود به شانهای ۶۰ هزار تومان رسید. اسفند سال گذشته (سالی که افزایش قیمتها زنجیر پاره کرده بود) یعنی ۷ ماه پیش، قیمت تخممرغ به شانهای ۳۶ هزار تومان و دانهای ۱۲۰۰ تومان رسیده بود!! با توجه به اعتراضات مرغداران که به قیمت کنونی نیز راضی نیستند، سیاست جمهوری اسلامی در رابطه با عدم تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی برای کالاهای اساسی (به جز دارو) و با توجه به روند گرانی بعید نیست که تا ۵ ماه دیگر یعنی اسفند ماه بهای تخممرغ نسبت به اسفند سال قبل آن حداقل افزایش ۱۰۰ درصدی را تجربه کند، همانطور که بهای بسیاری از کالاها در طول یک سال اخیر افزایش بهای ۱۰۰ درصدی و حتا بیشتر را (مانند نوشتافزار) تجربه کردند.
در گزارش میدانی خبرگزاری دولتی ایسنا، مردم از گرانی حداقل دو برابری نوشتافزار شکایت داشتند و اینکه قادر به تامین تمامی لوازم مورد نیاز بچهها نیستند. این خبرگزاری در گزارشی دیگر و به نقل از رئیس اتحادیه نوشتافزار خراسان جنوبی نوشت: “امسال قیمت لوازم التحریر سه تا چهار برابر افزایش یافته، اما خرید و فروش لوازم التحریر کاهش داشته، و اگر وضعیت بازار لوازم التحریر به همین روال ادامه پیدا کند ۳۰ درصد واحدهای این صنف ریزش پیدا میکنند و تعطیل خواهند شد”.
قیمت هر کیلوگرم گوشت گوسفندی به ۱۷۰ هزار تومان و هر کیلو “دنبه” به ۹۰ هزار تومان رسیده است!! بهای مرغ نیز از ۴۰ هزار تومان فراتر رفت. قیمت مصوب همین مرغ با ۲۱۰۰ تومان افزایش در تابستان سال گذشته به ۱۵ هزار تومان رسیده بود و همان زمان براساس گزارشهای میدانی در تهران مرغ بین ۱۶ تا ۱۹ هزار تومان به فروش میرفت(خبرگزاری ایسنا). بنابراین در عرض یک سال قیمت مرغ بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافته است.
براساس برآورد “مرکز آمار ایران”، در حالیکه سرانه مصرف گوشت قرمز در سال ۹۰ حدود ۱۳ کیلو و در سال ۹۸ به ۸ کیلو سقوط کرده بود، هماکنون به ۶ کیلوگرم رسیده است. بهگفتهی افشین دادرس مدیر اتحادیه دام سبک کشور در یک برنامه تلویزیونی سیمای جمهوری اسلامی مصرف گوشت ۵۰ درصد کاهش یافته است.
کافیست تا بدانیم که مصرف سرانه گوشت در آمریکا بالای ۱۰۰ کیلو و در اروپا بین ۸۰ تا ۹۰ کیلو است. مصرف سرانه گوشت در چین با جمعیت یک میلیارد و سیصد میلیون نفری نیز ۶۰ کیلو است. کشورهای بسیار معدودی هستند که مصرف سرانه گوشت در آنها کمتر از ۱۰ کیلو است، از جمله اتیوپی با ۷ کیلو، رواندا ۸ کیلو، نیجریه ۹ کیلو و البته ایران با ۶ کیلو و همه میدانیم که این مصرف سرانه است. یعنی یک درصد جامعه احتمالا مانند آمریکا بالای ۱۰۰ کیلو در سال مصرف میکنند و در عوض نیمی از جمعیت کشور اساسا توان خرید یک کیلو گوشت را نیز ندارند!!
مصرف ماهی نیز بهگفتهی کاوه زرگران عضو هیات نمایندگان و رئیس کمیسیون کشاورزی و صنایع تبدیلی اتاق بازرگانی تهران به نصف کاهش یافته است. مصرف برنج، لبنیات، حبوبات و دیگر اقلام ضروری خوراکی همگی کاهش یافتهاند.
در همین اعتراضات اخیر معلمان یکی از شعارها این بود: “خط فقر ۲۰ میلیون/ حقوق ما ۴ میلیون”. این یک واقعیت است. امروز کارگران و زحمتکشان جامعه عموما زیر خط فقر زندگی میکنند و اگر خط فقر سال گذشته ۱۲ میلیون بود، بی راه نیست که با تورم فعلی گفته شود خط فقر به ۲۰ میلیون تومان افزایش یافته است.
این در حالیست که به گفتهی حبیبی از اعضای کانون صنفی معلمان ایران هیچ معلمی بالای ۱۰ میلیون تومان حقوق نگرفته و متوسط حقوق معلمان نیز ۵ میلیون تومان است. وضعیت بازنشستگان حتا بدتر از شاغلان است. بسیاری از بازنشستگان، بویژه بازنشستگان تامین اجتماعی حداقلبگیر هستند. دریافتی بسیاری از آنها حتا به ۴ میلیون هم نمیرسد. معلمان خرید خدمت، معلمان مدارس غیرانتفاعی و غیره نیز وضعیتی به مراتب بدتر دارند. کارگران نیز در هر رشته و بخشی در چنین وضعیتی قرار دارند و میلیونها کارگر بویژه در بخشهای خدماتی و یا کارگران کارگاههای کوچک که بخش قابل توجهی از آنها کارگران زن هستند، حتا از حداقل دستمزد نیز محروماند. بسیاری از کشاورزان نیز در سالهای اخیر در اثر بیآبی یا زمینش را رها کرده و به حاشیه شهرها رفتهاند و یا با شرایط بسیار سختی روزگار میگذرانند. در این میان وضعیت بیکاران بدتر از همه است. تعداد بیکاران حداقل ۱۰ میلیون نفر است که بخش بزرگی از آنها جوان هستند که جوانیشان را در سایهی حکومت اسلامی از دست رفته میبینند و البته فراموش نکنیم که بسیاری از سالمندان نیز فاقد هرگونه درآمدی هستند، چرا که تامین اجتماعی از گهواره تا گور در ایران تحت سلطه مناسبات سرمایهداری و در سایه حکومت اسلامی هیچ معنایی ندارد. به اعتراف حامد برکاتی مدیرکل سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت، “تقریبا ۴۵ درصد سالمندان مستمری بگیر هستند و ۵۵ درصد درآمد و مستمری لازم را ندارند” (مشرق نیوز ۶ مهرماه). بیش از ۳ میلیون زن سرپرست خانوار در ایران وجود دارد که بخش بزرگی از آنها زنان سالمند هستند که هیچ ممر درآمدی ندارند، زنانی که در ایران از آنها به عنوان “فقیرترین فقرا” یاد میشود.
اما در برابر تمامی این واقعیتهای زندگی کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه که در برابر چشمان همگان قرار دارد، جمهوری اسلامی با ریاکاری و چشم بستن بر واقعیتها و حتا واژگونه جلوه دادن آنها میخواهد موضوع را “ماستمالی” کند. خامنهای که در راس این جنایتکاران قرار دارد و جز دروغ چیزی از دهاناش خارج نمیشود وقیحانه به مردمی که نان ندارند وعده خوردن کیک میدهد.
آنها با بیشرمی میگویند “افزایش دستمزدها به تورم میانجامد”. سالهاست که مقامات حکومتی همین بهانه را میآورند و در طول تمامی این سالها با همین سیاست از دستمزدهای واقعی کارگران کاستهاند، اما با این وجود ایران در تمام این سالها جزو چند کشوری بوده که بالاترین نرخ تورم را در جهان داشتهاند. این در حالیست که برخی از کشورها که تورم یک تا دو درصدی دارند حتا دستمزدها را گاه بیش از تورم افزایش دادهاند اما هیچ تاثیری بر تورم نداشت. کسری بودجه، تحریم، در شرایط جنگی به سر میبریم و مردم صبر کنند، از دیگر بهانهها و توجیهات مضحک مقامات پولپرست جمهوری اسلامی است که از مردم ایران میخواهند “از یمنیها یاد بگیریم که چگونه در برابر تهدید و تحریم مقاومت میکنند، به جای لباس لنگ میبندد و اسلحه به دست دارند و چند تکه نان خشک دستشان است با پای پیاده”، اما فرزندانشان در ترکیه و دیگر کشورها مشغول برجسازی هستند.
روز شنبه نیز خاندوزی وزیر اقتصاد کابینه رئیسی مدعی شد: “ترمز افزایش قیمتها طی ماههای آینده کشیده خواهد شد“!! بدون آنکه دلیلی بیاورد و سیاستهای اتخاذ شده برای حل یا مقابله با بحران اقتصادی عمیق رکود تورمی برای مهار تورم را تشریح کند. او تنها از پولهای بلوکه شده و تلاش برای فروش نفت و میعانات گازی صحبت کرد و به شکل مضحکی مدعی شد با این کار مشکل تورم و گران شدن دلار نیز حل خواهد شد!! دلاری که در این روزها سیر صعودی پیدا کرده و مدام رکورد میشکند.
اما این شرایط دیگر نمیتواند ادامه پیدا کند و کارگران و زحمتکشان دیگر حاضر به تحمل این روند نیستند. هزینه مسکن، هزینه خوراک، هزینه لباس، هزینه دارو و درمان، هزینه مدارس، کدام یک را میتوانند کارگران و زحمتکشان جامعه با دستمزد و حقوقی چند برابر کمتر از خط فقر پوشش بدهند؟! یکی از کارگران شهرداری کوت عبدالله (اهواز) که فرزند سختکوشاش در یکی از دانشگاههای برتر دولتی قبول شده میگوید نمیتواند پسرش را به دانشگاه بفرستد چون حتا پول هزینه سفر او را ندارد تا او را سوار اتوبوس کند!! کارگری که چندین ماه دستمزد دریافت نکرده است. یکی از همین کارگران که تنها ۴۶ سال سن داشت چند روز قبلتر، در اثر همین فشارها سکته کرد و جان خود را از دست داد. همسر یکی از کارگران شهرداری دهدشت به دلیل آن که چند ماه دستمزد کارگران عقبافتاده و حتا تجمع آنها نتیجهای نداشت، به دلیل نداشتن پول برای تامین هزینههای مدرسه دو فرزندش دست به خودسوزی زد و جاناش را از دست داد، مادر دو فرزند. این زندگی دیگر قابل تحمل نیست. وضعیت کارگران شهرداری کوت عبدالله و دهدشت وضعیت تمام مردم زحمتکش و ستمدیدهی ایران است. مردمی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. مردمی که این روزها مدام در خیابان هستند، مانند سرایداران مدارس چهار محال و بختیاری که در تجمع خود شعار دادند “حتا اگر بمیریم، ذلت نمیپذیریم”. کارگران و زحمتکشان ایران بهخوبی دریافتهاند که تنها اعتصاب و آمدن به کف خیابان راه گریزشان از شرایط دهشتناک کنونی است. اعتصاب و اعتراضاتی که باید سراسری شوند تا در نهایت دیو ددمنش را به زیر کشیده و به زباله دان تاریخ بفرستند.
نظرات شما