ایران کشوری با میلیون‌ها کودک کار

۱۲ ژوئن (۲۲خرداد) ، روز جهانی مبارزه با کار کودکان است. به این مناسبت سازمان جهانی کار و صندوق کودکان ملل متحد، مشترکاً گزارشی در مورد کودکان کار در جهان، انتشار دادند. در این گزارش برآورد شده است که تعداد کودکان کار در جهان به ۱۶۰ میلیون رسیده که افزایش ۴ / ۸ میلیون کودک کار را در چهار سال گذشته منتهی به ۲۰۲۰ نشان می‌دهد. ۶۳ میلیون از این کودکان دختر و ۹۷ میلیون پسر هستند. ۷۰ درصد این کودکان کار در بخش کشاورزی، ۲۰ درصد در بخش خدمات، و  ۱۰ درصد در بخش صنعت مشغول به کارند. تا پایان سال ۲۰۲۲ ، ۹ میلیون تن دیگر درنتیجه کرونا بر تعداد کودکان کار افزوده خواهد شد. گزارش می‌افزاید: اگر کودکانی که در معرض خطر قرار دارند از پوشش حمایت اجتماعی ضروری برخوردار نشوند، این تعداد می‌تواند به ۴۶ میلیون افزایش یابد.

آماری که در این گزارش از کودکان کار انتشاریافته البته بیانگر تمام واقعیت کودکان کار در جهان نیست. چون یک برآورد است و مهم‌تر این‌که با تبصره‌های سازمان جهانی کار، ده‌ها میلیون کودک کار در این آمار جای ندارند.

ازجمله این‌که کودکان بین ۱۵ تا ۱۷ سال که کمتر از ۴۳ ساعت کار کم‌خطر انجام می‌دهند و کودکان بین ۱۲ تا ۱۴ سال که کمتر از ۱۴ ساعت در هفته، کار کم‌خطر انجام می‌دهند، در این آمار به‌حساب نیامده‌اند. همچنین بدترین اشکال کار کودک، از نمونه فعالیت‌های غیرمجاز را نیز شامل نمی‌شود. درواقع آمار ارائه‌شده عمدتاً کودکان زیر ۱۲ سال را در برمی‌گیرد.

گزارش توضیح نمی‌دهد که چرا در چهار سال گذشته چندین میلیون بر تعداد کودکان کار افزوده‌شده است. اما دلیل آن پوشیده نیست. تشدید بحران اقتصادی جهان سرمایه‌داری، افزایش بیکاری و فقر و اشتیاق سرمایه‌داران به استفاده از نیروی کار ارزان کودکان که بدون هرگونه حق‌وحقوقی ساعت‌های طولانی زیر شدید‌ترین فشارها کار می‌کنند، استثمار می‌شوند و دستمزد بسیار ناچیزی دریافت می‌کنند، اصلی‌ترین دلایل آن هستند.

سرمایه‌داری آن نظم اققتصادی-اجتماعی است که هرچه پیشرفت کرده است، سرمایه و ثروت را بیشتر در یک‌قطب و فقر و بدبختی را در قطب دیگر انباشت کرده است. در جریان هر بحران ادواری که اکنون بر زمینه یک رکود درازمدت شکل می‌گیرند، یا در جریان هر پیشرفت تکنولوژیک ، گروه کثیری از کارگران  بیکار و به اعماق فقر و گرسنگی سوق داده‌شده‌اند. نتیجه این‌که اکنون در اغلب کشورهای جهان، تمام خانواده کارگری از زن و مرد و کودک ناگزیرند کار کنند، تا بتوانند هزینه زندگی خود را تامین کنند. در این میان استفاده از کار کودکان  که دستمزد بسیار ناچیزی می‌گیرند، برای سرمایه‌داران سودآورتر از همیشه شده است. این‌ها واقعیت‌های عینی شیوه تولید سرمایه‌داری‌اند که با هیچ مقاوله نامه بین‌المللی و کمک‌های بشردوستانه و تعهد دولت‌ها برای مبارزه با کار کودک، آن‌گونه که سازمان بین‌المللی وعده می‌دهد، نمی‌توان جلو آن‌ها را گرفت. از همین روست که نتیجه وعده‌های سازمان بین‌المللی کار در مورد کاهش مداوم تعداد کودکان کار برای برانداختن کار کودکان این می‌شود که اعلام کند در چهار سال گذشته به‌جای کاهش بر تعداد کودکان کار افزوده‌شده و این احتمال هست که این افزایش در دوره بیماری کرونا به حدود ۵۰ میلیون نیز برسد.

آنچه که در مقیاس جهانی شاهد آن هستیم، در سرمایه‌داری ایران در شکلی عریان‌تر و گسترده‌تر وجود دارد.

ظاهراً در قانون کار جمهوری اسلامی  مطابق ماده ۷۹ قانون کار، “به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام (پسر و دختر)‌ ممنوع  اعلام‌شده است. ”  این تمام آن چیزی است که جمهوری اسلامی به لحاظ حقوقی در مورد نفی کار کودک رسماً پذیرفته است. این‌که در عمل چه پیش‌آمده، فعلاً به کنار. در همین قانون کار اما استثنائاتی وجود دارد که در عمل حتی  ماده ۷۹ را به‌کلی نفی و بی‌اثر می‌سازد. ازجمله، ماده ۸۰ ، سنین ۱۵ تا ۱۸ سال را از شمول ضوابط حاکم بر کار کودکان بیرون دانسته و می‌گوید: ” کارگری که سنش بین ۱۵ تا ۱۸ سال تمام باشد، کارگر نوجوان نامیده می‌شود” که درواقع فرقی با کارگران دیگر ندارد . تنها تفاوت در این است که ” ساعات کار روزانه کارگر نوجوان، نیم ساعت کمتر از ساعات کار معمولی کارگران است.”  این هم موکول به توافق با کارفرما شده است. اما در همین قانون کار چه بر سر کودکان  زیر ۱۵ سال می‌آید که ظاهراً به کار گماردن آن‌ها ممنوع شده بود. استثنای نخست، ماده ۱۸۸ قانون کار است که می‌گوید:

“کارگران کارگاه‌های خانوادگی که انجام کار آن‌ها منحصراً توسط صاحب‌کار،‌ همسر و خویشاوندان نسبی درجه‌یک انجام می‌شود، مشمول مقررات قانون کار نمی‌باشد.” مورد بعدی خارج شدن کارگاه‌های زیر ۱۰ نفر بر اساس ماده ۱۹۱ ، است که عملاً  هرگونه ممنوعیت و محدودیت بر استفاده از کار کودکان  را از میان برده است. چراکه میلیون‌ها کودک کار دقیقاً در همین کارگاه‌هایی مشغول به کارند که از شمول قانون کار برکنار شده‌اند. بنابراین روشن است که در ایران عملاً هیچ‌گونه مانع و محدودیتی در مورد کار کودکان و استفاده کارفرمایان از آن وجود ندارد.

حال ببینیم چه تعداد کودک کار در ایران وجود دارد؟ مقامات و مؤسسات دولتی هیچ‌گاه آمار دقیقی از تعداد کودکان کار ارائه نداده و البته نمی‌توانند بدهند، چراکه در آن صورت جمهوری اسلامی  لااقل باید در برابر همین سازمان‌های بین‌المللی و امضای مقاوله نامه‌ها پاسخی داشته باشد. بنابراین، هر فرد و نهاد دولتی به میل خود آماری ارائه می‌دهد. حیرت‌آور این که، گاه حتی مقامات یک وزارتخانه یا یک موسسه‌ دولتی، آمارهایی ارائه می‌دهند که اختلافات بزرگی میان آن‌هاست.

مرکز آمار و اطلاعات وزارت کار در گزارشی که در سال  ۹۶ انتشار داد، اعلام کرد ۴۱۰ هزار کودک کار ۱۰ تا ۱۷ ساله رسماً مشغول به کار و ۸۹ هزار نفر در جستجوی کار بوده‌اند. این آمار رسمی کودکان کاراست که به سازمان بین‌المللی کار داده‌شده است. اما سؤال این است که آمار غیررسمی  و واقعی کودکان کار چقدر است؟ یک مقام بهزیستی می‌گوید: ۹۰۰ هزار، پژوهش‌گران این تعداد را تا ۲ میلیون برآورد کرده‌اند. مرکز پژوهش‌های مجلس نیز این تعداد  را بین ۳ تا ۷ میلیون اعلام کرده است.

به تمام گزارش‌های روزنامه‌های رژیم نیز که نگاه شود، هرگاه که از کودکان کار بحث می‌شود یا گزارشی در مورد این کودکان انتشار می‌یابد، طوری صحبت می‌شود که گویا کودکان کار همین کودکانی هستند که در خیابان‌ها و آن‌هم بیشتر در تهران و شهرهای بزرگ دیده می‌شوند  که دست‌فروشی می‌کنند، واکس می‌زنند، شیشه اتومبیل را تمیز می‌کنند، گل‌فروشی و فال‌گیری می‌کنند، زباله گردی می‌کنند و برای پیمانکاران شهرداری به جمع‌آوری ضایعات فلزات و پلاستیک در میان زباله‌ها مشغول‌اند. اما این کودکان در میان جمعیت میلیونی کودکان کار که در بخش‌های تولیدی و خدماتی کار می‌کنند و کسی ظاهراً آن‌ها را نمی‌بیند و صحبتی از آن‌ها در میان نیست، تعداد بسیار اندکی هستند. بیشترین آماری را که بهزیستی در مورد تعداد کودکان کار خیابانی در سراسر کشور ارائه داده ۷۰ هزار بوده است. این آمار را معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، در ۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ، ارائه داد. همچنین گفته می‌شود که آمار این کودکان در تهران ۲۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود.

جمعیت میلیونی کودکان کار اما در کارگاه‌ها و واحدهای زیر ده نفر کار می‌کنند که از شمول قانون کار برکنارند و هیچ کنترل و نظارتی بر آن‌ها اعمال نمی‌شود.

به گفته رئیس اتاق اصناف ایران ۳ میلیون واحد صنفی در کشور وجود دارد که ۵۰ درصد آن‌ها در بخش خدمات قرار دارند و در بخش تولید ۶۶۰ هزار واحد صنفی تولیدی در حوزه محصولات موردنیاز صنایع بزرگ فعالیت می‌کنند.

بر کسی پوشیده نیست که در تعداد زیادی از واحدهای صنفی خدماتی و توزیعی ایران لااقل یک کودک کار، تحت عنوان شاگرد مشغول به کار است.  اما بیش‌ترین کودکان کار در واحدهای صنفی تولیدی مشغول به کار هستند که یا از نمونه ۶۶۰ هزار واحدی که به آن اشاره شد،  تکثیر قطعات صنعتی و محصولات موردنیاز صنایع بزرگ را تولید می‌کنند، یا کارگاه‌های تولیدی از نمونه پوشاک،بافندگی،دوزندگی، قالی‌بافی، مواد غذائی، بسته‌بندی و صنایع تبدیلی کشاورزی، کفاشی ، کیف دوزی، نجاری و مبل‌سازی، شیرینی سازی، نانوائی ، ساختمان، شیشه و بلورسازی ، نجاری، و غیره هستند که محصولات خود را مستقیماً برای فروش در بازار تولید می‌کنند. در هریک از این واحدهای تولیدی گاه چندین کودک مشغول به کارند. علاوه براین  در بخش کشاورزی، دامداری،  پرورش و فراوری طیور، شیلات و آبزیان، کوره پز خانه‌های آجرپزی، معادن، کول بری و امثال آن‌ها نیز، صدها هزار کودک کار، تمام‌وقت یا پاره‌وقت  کار می‌کنند. بخشی از کودکان کار نیز در کارگاه‌های غیررسمی یا زیرزمینی مشغول به کار هستند که حتی دولت نیز نام و نشانی از آن‌ها ندارد. مجموع این کودکان کار در بخش تولید و خدمات رقمی چندمیلیونی را تشکیل می‌دهند. این کودکان کار به‌حسب نوع  کار ۵ تا ۱۸ ساله هستند. اما برای ارائه یک تصویر دقیق‌تر از تعداد کودکان کار می‌توان به کودکان بازمانده از تحصیل نیز اشاره کرد.

این واقعیتی است غیرقابل کتمان که همه‌ساله در ایران صدها هزار کودک از تحصیل بازمی‌مانند. این‌ها کودکانی هستند که یا از همان ابتدا به مدرسه نمی‌روند و یا در دوره ابتدائی، متوسطه اول و دوم، تحصیل را رها می‌کنند. تعداد این کودکان بازمانده از تحصیل در هرسال چه میزان است؟ سرشماری سال ۹۵ نشان داد که  درمجموع حدود ۲ میلیون نفر در بازه سنی ۶ تا ۱۹ سال، تحصیل خود را ادامه نداده‌اند. در شهریور سال ۱۳۹۹ نیز مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان در گفتگو با روزنامه خراسان گفت: “ما معتقدیم کودکان بازمانده از تحصیل همه بچه‌هایی را که در بازه سنی ۶ و نیم تا ۱۸ سال هستند، شامل می‌شود و با این حساب در سال تحصیلی گذشته حدود یک‌میلیون دانش‌آموز از تحصیل بازمانده‌اند.”

این کودکانی که در هرسال تحصیل را رها می‌کنند، چه می‌کنند؟ روشن است که اکثریت بزرگ آن‌ها به اردوی کودکان کار می‌پیوندند. اگر در هرسال به‌طور متوسط یک‌میلیون از کودکان از تحصیل بازمانده باشند، با مدنظر قراردادن یک دهه گذشته که مدام بر تعداد بازماندگان از تحصیل افزوده‌شده است، این تعداد قطعاً از ده میلیون نیز بیشتر بوده است و اگر دو سوم آن‌ها نیز مشغول به کار شده باشند، تعداد کودکان کار در ایران تقریباً  همان  ۷ میلیون کودک کاری خواهد بود که برآورد مرکز پژوهش‌های مجلس است.  گرچه این جمعیت میلیونی کودکان کار عمدتاً در شهرهای بزرگ و کارگاه‌های حاشیه‌ی این شهرها مشغول به کارند، اما تا دورترین روستاها و معادن کشور نیز می‌توان آن‌ها را یافت.

پاسخ این سؤال هم که چرا این جمعیت انبوه  از کودکان از کودکی تحصیل را رها کرده و به دنبال کاررفته‌اند، برکسی پوشیده نیست. بحران اقتصادی، فقر و بیکاری ، افزایش روزافزون هزینه‌های زندگی، محرومیت کودکان از هرگونه حقوق اجتماعی است که آن‌ها را به‌سوی بازار کار روان‌کرده  تا با فروش نیروی کار خود به ارزان‌ترین قیمت، کمک‌خرجی برای خانواده فقیر و بیکار خود باشند.

دستمزد ناچیز یک کارگر در ایران امروز کفاف اجاره خانه را هم نمی‌دهد تا چه رسد به تأمین هزینه خوردوخوراک،  پوشاک، درمان و غیره. بنابراین خانواده‌های کارگری چاره‌ای در برابر خود نمی‌بینند جز این‌که تمام اعضای خانواده از کوچک و بزرگ کاری پیدا کنند تا حداقل هزینه زندگی روزمره خود را تأمین کنند.

در سال‌های اخیر با تشدید بحران اقتصادی ، تشدید فقر، گرانی، بیکاری و اجاره‌های سنگین ، میلیون‌ها تن از کارگران و زحمتکشان به حاشیه شهرها رانده‌شده‌اند. اگر سابق بر این مقامات رژیم آمار ۱۵ میلیون حاشیه‌نشین را می‌دادند، اکنون جمعیت حاشیه‌نشین‌های اطراف شهرها از ۲۰ میلیون نیز تجاوز کرده است.این حاشیه‌نشین‌ها اغلب بیکارند و فقیر، با چند فرزند. نظم ستمگرانه حاکم بر ایران، راه دیگری برای کودکان این خانواده‌ها جز کار کردن از همان سنین پائین قرار نداده است. حتی آن کودکانی که در این خانواده‌ها به مدرسه می‌روند، ناگزیرند که توأم با مدرسه درجایی کار کنند.

کودکان کار در ایران  از صبح تا شب در نامناسب‌ترین محیط کاری، در واحدهای تولیدی و خدماتی جان می‌کنند ساعت‌ها می‌ایستند، یا می‌نشینند، بار سنگین حمل می‌کنند و بی‌رحمانه استثمار می‌شوند تا شاید دستمزد روزانه‌ای که گاه به یک‌سوم دستمزد یک کارگر عادی نمی‌رسد، به دست آورند. این کودکان نه‌فقط از تحصیل محروم می‌شوند، بلکه به انواع و اقسام بیماری مبتلا می‌شوند، مورد سوءاستفاده و آزار جنسی قرار می‌گیرند، کتک می‌خورند و مورد توهین و تحقیر قرارمی‌گیرند. این کودکان قربانیان حی و حاضر نظم ستمگرانه سرمایه‌داری حاکم بر ایران‌اند.

جمهوری اسلامی نه‌فقط هیچ‌گاه یک گام ولو کوچک و ناچیز در حمایت از این کودکان بی حق‌وحقوق برنداشته، بلکه در تمام دوران حیات و موجودیتش باسیاست‌های ارتجاعی خود، کاری جز این نکرده که مدام بر تعداد آن‌ها بیفزاید.  به‌رغم تمام جنجال‌ها و هیاهوی تبلیغاتی چند سال اخیرحتی برای حل به‌اصطلاح معضل چند هزار کودک کار خیابانی در تهران نیز هرگز نتوانست کاری انجام دهد، تا چه رسد به میلیون‌ها کودک کار. اکنون نیز پس از آزمودن چندین  طرح شکست‌خورده ، بار دیگر تحت عنوان طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان به ارتجاعی‌ترین سیاست سرکوب و بگیروببند روی آورده، کودکان کار خیابانی را در معابر عمومی دستگیر می‌کنند و بازور در مراکزی که برای این کودکان به زندان شبیه است، به بند می‌کشند. با خانواده‌های آن‌ها نیز به عنوان مجرم برخورد می‌کنند، کودکان مهاجر را در سر مرز رها می‌کنند، از مردم می‌خواهند حضور این کودکان را در خیابان‌ها به اورژانس ۱۲۳ اطلاع دهند، تا گویا معضل کودک کار خیابانی در تهران را حل کنند. این هم راه‌حل برای کودکان کار در یک رژیم فوق ارتجاعی که می‌خواهد هر معضل اجتماعی جامعه کنونی را بازور پلیسی حل کند.

شیوه برخورد پلیسی یک رژیم فوق ارتجاعی را از زبان مدیرکل بهزیستی تهران بشنوید. وی در رابطه با اجرای طرح جدید موسوم به ساماندهی کودکان کار و خیابان در اردیبهشت‌ماه گفت:” اگر کودک دوباره در خیابان حاضر شود و توسط همکاران ما جذب شود( واژه جذب ، معادل جدیدی برای دستگیری است) بر اساس اطلاعاتی که از این کودک در سامانه وجود دارد، مشخص می‌شود که این کودک برای بار دوم است که جذب‌شده و به دلیل اینکه خانواده‌ها تعهد داده‌اند که دیگر کودکان در سر چهارراه و معابر حاضر نشوند از طریق مراجع قضایی این موضوع را پیگیری خواهیم کرد. اگر این کودک از اتباع دیگر کشورها باشد رد مرز می‌شود، اما اگر از اتباع کشور خودمان باشد بر اساس آیین‌نامه دادگاه مدنی به آن رسیدگی می‌شود و پدر و مادر این کودک متخلف و مجرم محسوب می‌شوند.”

روشن است که رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی بنا به ماهیت ارتجاعی‌اش هرگز نمی‌تواند یک گام ولو کوچک در مبارزه با کار کودکان و میلیون‌ها کودک کار در ایران بردارد. ایران در زمره کشورهایی است که کودکان کار در اسفبارترین شرایط قراردارند. نه‌تنها هیچ‌گونه حمایتی از این کودکان به عمل نمی‌آید، بلکه دست سرمایه‌داران و کارفرمایان در استثمار این کودکان کاملاً باز گذاشته‌شده است. برنامه ساماندهی کودکان کار خیابانی و دستگیری آن‌ها در تهران نیز برای آن است که این پدیده مختص نظام سرمایه‌داری، در همین حد هم علنی نباشد و همه کودکان به کارگاه‌های زیرزمینی پناه ببرند، تا گویا از انظار پنهان بمانند. اما چهره سرمایه داری ایران و دولت پاسدار آن، کریه‌تر از آن است که با این اقدامات پنهان بماند. راه‌حلی برای پدیده کودکان کار در سرمایه‌داری ایران  تحت حاکمیت جمهوری اسلامی  نیست. اصولاً سرمایه‌داری جهانی راه‌حلی برای آن ندارد، برعکس،  جزء جدائی‌ناپذیری از نظام سرمایه‌داری است و سرمایه‌داران از نیروی کار ارزان کودک کار بیشترین بهره را برای افزایش سود و  انباشت سرمایه می‌برند. اگر در برخی از کشورها نیز این پدیده محدودشده است، نه خواست سرمایه‌داران، بلکه نتیجه مبارزه طبقه کارگر متشکل و آگاه این کشورهاست. در ایران اما هرگونه اقدامی برای برانداختن کار کودکان، مقدم بر هر چیز نیازمند سرنگونی جمهوری اسلامی، این پاسدار رسوای نظام سرمایه‌داری است.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۲۴ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.