جنگ پنهان و آشکار جمهوری اسلامی و اسرائیل  و نتایج آن برای مردم ایران

روز یکشنبه ۲۴ فروردین انفجاری در سایت هسته‌ای نطنز رخ داد که اطلاعات دقیق و قابل اتکایی از چگونگی این انفجار از سوی مقامات جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل که عامل این انفجار محسوب می‌شود، ارائه نشده است. انفجاری که به نوشته‌ی نشریه “نیویورک تایمز” که مقاله آن توسط یکی از مقامات سابق “موساد” نوشته شده، ۹ ماه برنامه‌های اتمی ایران را عقب انداخته است.

جدا از سکوت همیشگی مقامات رسمی دولت اسرائیل در این‌گونه موارد، اگرچه مقامات وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی از انفجاری که سبب قطع برق سایت نطنز و در پی آن خرابی سانتریفیوژها خبر دادند، اما سخنان برخی دیگراز مقامات جمهوری اسلامی، سوالاتی را درباره‌ی ابعاد و چند و چون این ماجرا بوجود آورد. یک نمونه کوچک از این تناقض‌گویی‌ها سخنان صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی بود که به فاصله‌ی کوتاهی پس از این انفجار از راه افتادن برق اضطراری سایت خبر داد، اما فریدون عباسی نماینده مجلس اسلامی و رئیس سابق سازمان انرژی اتمی یک روز بعد گفت در اثر انفجاربرق اصلی و اضطراری سایت از بین رفته است.

البته نباید از یاد ببریم که معمولا دولت‌های سرمایه‌داری در چنین شرایطی اطلاعات درستی منتشر نمی‌کنند، تا چه رسد به دولت‌های ایران و اسرائیل که در محرمانه نگاه‌داشتن فعالیت‌های نظامی خود شهره هستند. رویارویی‌های نظامی آشکار و پنهان دولت‌های اسرائیل و ایران در طول سالیان گذشته نمونه روشنی از این پنهان‌کاری‌های دوجانبه است. از یکسو دولت اسرائیل به دلایل سیاسی عموما مسئولیت اقدامات خود در خارج از مرزهای اسرائیل را برعهده نمی‌گیرد و از سوی دیگر دولت ایران نیز به دلیل این‌که وقوع این حوادث نشان‌گر ناتوانی رژیم و حتا پوسیدگی نظم سیاسی حاکم است، جزئیات اتفاقات را پنهان نگاه داشته و گاه با دستگیری افرادی که هیچ نقشی در آن ندارند، سعی می‌کند ضعف‌های خود را پوشش و خود را قدرتمند جلوه دهد.

اعدام مجید جمالی فشی به اتهام واهی ترور مسعود علی‌محمدی از متخصصان هسته‌ای رژیم یک نمونه است. افشاگری‌های مازیار ابراهیمی که در زیر شکنجه مجبور شده بود بسیاری از قتل‌‌ها و اقدامات دولت اسرائیل در ایران را برعهده بگیرد و در نتیجه‌ی همین اعترافات مانند مجید جمالی فشی در خطر اعدام بود، ‌نمونه‌ای زنده و به یاد ماندنی از روش مقامات امنیتی جمهوری اسلامی در پرونده‌سازی برای پوشاندن ضعف‌ها و ناتوانی‌های رژیم در مقابله با دولت اسرائیل است.

انفجار اخیر در نطنز اما به نظر می‌آید که بیش از گذشته برای جمهوری اسلامی گران تمام شده است. انتشار عکس یک نفر به عنوان عامل انفجار و واکنش‌های متعدد و گاه عجیب مقامات دولتی به این مساله و گرفتن انگشت اتهام به سوی یکدیگر از جمله نشانه‌های این موضوع هستند.

محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت و فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ هشت ساله، در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر در روز چهارشنبه ۲۵ آوریل گفت: “کشور به طور گسترده یک آلودگی امنیتی پیدا کرده است و نمونه آن این است که کمتر از یک سال، سه رویداد امنیتی اتفاق افتاده است؛ دو انفجار و یک ترور…. قبل از این، از اسناد به کلی سری هسته‌ای ما سرقت شده است و قبل از آن چند ریز پرنده مشکوک آمدند و کارهایی انجام دادند. پس معلوم است آلودگی امنیتی پیدا کرده‌ایم… حادثه نطنز حادثه بسیار بدی بود و از نظر حیثیتی رخداد بدی بود”.

علیرضا زاکانی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس اسلامی نیز در برنامه تلویزیونی جهان‌آرا در شبکه افق (دوشنبه ۲۳ فروردین) با بیان این‌که “روز یکشنبه نمایندگان مجلس در جلسات کمیسیون‌های مختلف خون گریه می‌کردند”، گفت: “بخش عمده‌ای از امکانات غنی سازی  ما از بین رفته است… این‌جا بهشت جواسیس است جاسوس ها در اینجا دارند جولان می‌دهند”. وی هم‌چنین وعده صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی مبنی بر جانشینی سریع سانتریفیوژهای از بین رفته با سانتریفیوژهای پیشرفته را “وعده‌ای نادرست” دانست.

فریدون عباسی رئیس کمیسیون انرژی مجلس اسلامی و رئیس سابق سازمان انرژی اتمی نیز یک روز بعد از انفجار در سخنانی که خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران آن را بازتاب داد، گفت: “طراحی دشمن خیلی قشنگ بوده…آن‌ها فکر کردند و متخصصان خود را به کار گرفتند و به گونه‌ای صورت گرفته است که هم آن سیستم توزیع برق آسیب ببیند و هم کابلی که از سوی باطری‌ها می‌آید… دکل‌ها و کابل‌های برق را با مواد منفجره قطع کردند و نفوذی‌ها در داخل از قسمت‌هایی که دوربین نبوده، آن بخش باطری‌ها را منفجر کردند”.

در این میان یکی از جدل‌های مقامات دولتی این است که چه ارگانی مسئول این “حفره بزرگ امنیتی” است. فلاحت‌پیشه  رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس دهم علت این انفجار را “نتیجه بی‌کفایتی در بحث امنیتی تاسیسات هسته‌ای” دانست. اسحاق جهانگیری معاون اول حسن روحانی نیز گفت: “باید بررسی شود و دستگاهی که مسئول بوده جلو اقدامات دشمن را بگیرد و در این زمینه توفیقی به دست نیاورده، بازخواست شود”. اشاراتی که انگشت را به سوی سپاه پاسداران نشانه می‌رود. اما در طرف مقابل برای نمونه وب‌سایت مشرق نیوز وابسته به سپاه پاسداران وزارت اطلاعات را نشانه رفته و نوشت: “چرا حفاظت سازمان انرژی هسته‌ای این‌چنین بی مسوولیت عمل می‌کند که دقیقاً از یک سوراخ، دوبار گزیده می‌شویم؟”.

واقعیت اما این است که نه دوبار که چندین و چندبار “موساد” توانسته است با بهره‌گیری از نیروهای خود به برنامه‌های هسته‌ای و موشکی جمهوری اسلامی آسیب برساند. انفجار انبار موشکی جمهوری اسلامی در بیدگنه و کشته شدن حسن طهرانی مقدم، سرقت لپ‌تاپ حاوی برنامه‌های نظامی هسته‌ای جمهوری اسلامی، آلوده‌کردن مراکز هسته‌ای جمهوری اسلامی با ویروس “استاکس‌نت”، سرقت و انتقال هزاران سند (از جمله سی دی) از برنامه‌های هسته‌ای ایران به اسرائیل، ترور چندین مقام و متخصص برنامه‌های هسته‌ای و موشکی جمهوری اسلامی که آخرین آن فخری‌زاده بود، انفجار مرکز تحقیقات و ساخت موشک با سوخت جامد و مایع در منطقه خجیر (در منطقه کوهستانی دماوند) در تیرماه سال گذشته و بالاخره دو انفجار در سایت نطنز یکی در تابستان گذشته و دیگری در فروردین ماه سال‌جاری بخشی از اقدامات موساد است که جمهوری اسلامی با این همه دستگاه امنیتی و هزینه‌های گزاف برای این نیروهای مفت‌خور حتا نتوانسته است در یک مورد عوامل موساد در ایران را دستگیر کند و یا عملیات آن در ایران را پیش از وقوع خنثا کند.

ترور محسن فخری‌زاده، انفجار مرکز ساخت موشک در خجیر و دو انفجار اخیر در نطنز در کمتر از یک‌سال نشان می‌دهد که تمام ادعاهای رژیم مبنی بر احاطه بر امور امنیتی حرفی پوچ است. جدا از این گسترش عملیات موساد در ایران و استفاده از امکاناتی گسترده نشان می‌دهد که تا چه حد پوسیدگی نظم حاکم حتا به حساس‌ترین و مهم‌ترین بخش‌های حکومت یعنی بخش‌های امنیتی و نظامی رژیم رسیده است.

اما جدا از این، موضوع مهم دیگری که بویژه برای کارگران و زحمتکشان جامعه مهم است، خطراتی ست که تقابل دولت‌های اسرائیل و ایران برای مردم ایران می‌تواند ببار آورد، تقابلی که در سال‌های اخیر و بدنبال گسترش سیاست‌های ماجراجویانه جمهوری اسلامی در منطقه بر ابعاد آن افزوده شده است و نه فقط چشم‌اندازی برای کاهش این تقابل و جنگ پنهان و آشکار دو دولت وجود ندارد، بلکه خطر افزایش آن مردم ایران را تهدید می‌کند که شاید یکی از کم اهمیت‌ترین‌های آن آلودگی‌های هسته‌ای ناشی از این انفجارات است.

جنگ پنهان و آشکار دولت‌ صهیونیستی اسرائیل و دولت شبه فاشیستی جمهوری اسلامی از سوریه تا دریاها و تا مراکز نظامی و هسته‌ای جمهوری اسلامی را فرا گرفته است. در سوریه شاهد بمباران مداوم مراکز نظامی وابسته به جمهوری اسلامی از سوی دولت اسرائیل هستیم که تاکنون منجر به از بین رفتن تجهیزات نظامی و کشته شدن تعداد قابل توجهی از شبه‌نظامیان وابسته به جمهوری اسلامی شده است، حملاتی که جمهوری اسلامی تاکنون بی پاسخ گذاشته است.

در روزهای گذشته هم‌چنین شاهد حمله سپاه پاسداران به کشتی‌های تجاری اسرائیل و حمله نیروهای نظامی اسرائیل به کشتی “ساویز” متعلق به سپاه در دریای سرخ بودیم. براساس اخبار منتشره در طی دو سال گذشته حداقل ۱۲ کشتی متعلق به جمهوری اسلامی (نفت‌کش و یا تجاری) از جمله نفت‌کش “سابیتی” و کشتی “کانتینربر” شهرکرد در دریای سرخ و مدیترانه توسط نیروی دریایی و یا هوایی اسرائیل مورد حمله قرار گرفته‌اند. یکی از اهداف دولت اسرائیل از این حملات ایجاد مانع برای صادرات نفت به سوریه است. سپاه پاسداران نیز در طول این مدت به سه کشتی تجاری اسرائیل حمله کرده است که اولین آن ۸ اسفند سال گذشته در آب‌های دریای عمان بود و آخرین آن ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ در نزدیکی بندر الفجیره امارات.

اما مساله این است که ابعاد و گستره‌ی این جنگ پنهان و آشکار به دلایلی می‌تواند تشدید شود. برای نمونه اقدام جمهوری اسلامی برای غنی‌سازی ۶۰ درصدی بهانه‌ی دیگری به دولت اسرائیل برای انجام عملیاتی علیه اهدافی نظامی و هسته‌ای در ایران داده است. استفاده از خاک یمن برای حمله موشکی و پهپادی به اسرائیل یک احتمال دیگر است که می‌تواند گستره‌ی این درگیری‌ها را افزایش دهد. واقعیت این است که برای جمهوری اسلامی موانعی برای استفاده از خاک سوریه، لبنان و فلسطین (نوار غزه) برای حمله به اسرائیل وجود دارد. در سوریه سیاست و نقش دولت روسیه که دست بالا را در آن‌جا دارد مانعی غیرقابل عبور برای جمهوری اسلامی است. در لبنان نیز به دلیل وضعیت سیاسی و تنش‌های آن این امکان از جمهوری اسلامی گرفته شده است و در غزه نیز این امکان بسیار محدود است.

سخنان اخیر وزیر خارجه اسرائیل در قبرس و جلسه کابینه اسرائیل برای بررسی اقدامات بیشتر علیه دولت ایران با حضور مقامات نظامی و امنیتی، اگرچه چیز جدیدی نیست اما حاکی از امکان تشدید درگیری بین دو دولت ارتجاعی اسرائیل و ایران است. این مساله بویژه با توجه به شرایط حساس کنونی و مذاکرات هسته‌ای در وین اهمیت فزاینده‌ای می‌یابد، همان‌طور که اساسا حمله اخیر به سایت هسته‌ای نطنز به دلیل همین شرایط بیش از تمام اقدامات گذشته “موساد” انعکاس یافت. این مساله به گونه‌ای بود که رسانه‌های غربی انفجار اخیر در سایت هسته‌ای نطنز را پیام دولت اسرائیل به آمریکا ارزیابی کردند و این که دولت اسرائیل می‌خواست با این اقدام نشان دهد که اگر توافقی فراتر از برجام صورت نگیرد به اقدام مستقل روی خواهد آورد. واقعیت این است که برقراری ارتباط دیپلماتیک برخی دول عربی با اسرائیل و بحرانی‌تر شدن روابط این دولت‌ها با جمهوری اسلامی شرایط را از این نظر نیز برای دولت اسرائیل فراهم‌تر ساخته است.

اقدامات هسته‌ای و برنامه‌های موشکی دولت جمهوری اسلامی هیچ ربطی به منافع و خواست کارگران و زحمتکشان ندارد. این سیاست‌ها تاکنون حداقل ده‌ها میلیارد دلار هزینه بر دوش کارگران و زحمتکشان انداخته است. مردمی که از ابتدایی‌ترین امکانات درمانی محروم هستند و در برابر ویروس کرونا بی‌سلاح رها شده‌اند. مردمی که دستمزد، حقوق و یا مستمری آن‌ها حتا کمتر از یک سوم خط فقر است، مردمی که از هر گونه آزادی سیاسی محروم هستند، مردمی که در اعتراض به این وضعیت روزانه در اعتراض هستند و قیام پرشکوه آبان ۹۸ را برپا کردند. این مردم نه تنها منافعی در برنامه‌های هسته‌ای و موشکی دولت جمهوری اسلامی ندارند بلکه شدیدا مخالف آن هستند. این سیاست جمهوری اسلامی علاوه بر هزینه‌هایی که تاکنون به مردم تحمیل کرده است، می‌تواند در صورت ادامه این روند خطرات بزرگ‌تر و بیشتری برای کارگران و زحمتکشان ببار آورد. واقعیت این است که تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی این سیاست‌ها می‌تواند به پایان برسد. اما سرنگونی جمهوری اسلامی اگرچه شرط ضروری آن است اما کافی نیست. تنها با جایگزینی حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان، می‌توان به آینده‌ای روشن، برابری، آزادی، رفاه و صلح برای مردم ایران امیدوار بود.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۱۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.