دست‌های تمام سران رژیم به‌خون آغشته است. آبان ادامه دارد

با وجود گذشت نزدیک به یک سال و چند ماه از قیام آبان ۹۸، آبان تمام نشده است نه برای توده‌های مردم و نه برای رژیم جمهوری اسلامی. تأثیرات سهمگین این حادثه هم‌چنان پابرجاست. گرچه آتش اعتراضات آبان ۹۸ را اعلام ناگهانی افزایش قیمت بنزین برافروخت، اما این خیزش عظیم، حادثه‌ای در آسمانی بی‌ابر نبود: گسترش اعتراضات وسیع کارگری، به ویژه از سال ۹۶، تجمعات و اعتصابات معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، زنان، اعتراضات توده‌ای سراسری دی ۹۶، تیر و مرداد ۹۷ و موارد بسیار دیگر. اعتراضاتی که پیش از وقوع نیز، سران و دست‌اندرکاران رژیم بارها و بارها درباره احتمال وقوع آن‌ها هشدار می‌دادند. زیرا خود واقف بودند چه گستره‌‌ای از فقر، بیکاری، تبعیض و بی‌عدالتی وبحران‌های اجتماعی را به مدد سرکوب بر توده‌های مردم تحمیل کرده‌اند و جامعه به نقطه انفجار رسیده است.

مشغله‌ی اصلی سران و جناح‌های رژیم از همان سال‌های اولیه قدرت‌گیری، تقسیم و بازتقسیم قدرت سیاسی و اقتصادی و غارت دسترنج توده‌های مردم بود. بر این بستر شکاف‌ها بین آن‌ها گسترده می‌شد و به جناح‌ها و گرایشات گوناگون تقسیم شده و به کشمکش با یکدیگر مشغول بودند. با وجود این، آنان اشتراکاتی نیز داشتند؛ هم‌دستی در برپایی و استقرار هیولای جهل و جنونی به نام جمهوری اسلامی؛ دستیاری در تبهکاری‌های این رژیم؛ هم‌سفره‌گی بر خوان غارت و فساد؛ هم‌پیشگی در کذب‌پراکنی و وارونه‌نمایی حقیقت؛ و سرانجام عدم پذیرش مسئولیت و نشانه رفتن انگشت اتهام به سوی رقبا در هنگام آشکاری پلیدی‌ها.

جنایتی که در آبان ماه ۹۸ به وقوع پیوست، یکی از آن‌ها است. رخدادی که تنها طی چند روز به جان باختن صدها نفر در خیابان‌ها، اسارت هزاران تن در شکنجه‌گاه‌های رژیم انجامید. بازداشت‌شدگانی که زندان‌بانان رژیم اجساد چندین تن از آنان را در گوشه و کنار رها کردند؛ آنان را برای اعترافات اجباری شکنجه کردند، قوه قضاییه چند تنی را به اعدام محکوم‌ کرد و هنوز بسیاری از آنان در بندند. همان زمان خامنه‌ای توده‌های مردم را “اشرار و تخریب‌گر” خواند و دستور سرکوب شدید آنان را صادر کرد. در پی آن نیز برای “دفاع سخت و نیمه سخت” از رژیم طرح “بازگشت کمیته‌های انقلاب به محله‌ها در قالب بسیج” را به میان آورد. همان “کمیته‌های انقلابی” که در اوایل قدرت‌گیری رژیم در شناسایی و سرکوب مخالفان و معترضان در محله‌ها نقش عمده‌ای ایفا کردند. رئیس‌جمهور رژیم این واقعه را “آزمون تاریخی” خواند که “ملت ایران” [بخوان گله‌های سپاهی و انتظامی و بسیجی] “از آن سربلند بیرون آمدند” و نگذاشتند “آب به آسیاب دشمن ریخته شود”؛ وزیر کشورش در پاسخ برخی مجلسیان با افتخار گفت: تنها به سر و قلب معترضان شلیک نشده، “خب! شلیک به پا هم انجام شده”؛ وزیر دفاع‌اش “افزایش قیمت بنزین” و کشتار معترضان را “موجب انسجام ملت و مسئولین نظام اسلامی”[بخوان طرفداران و اوباش پیرامون رژیم] خواند؛ مسئولین قوه قضاییه مردم معترض را “اراذل و اوباش و اغتشاش‌گر” و “وابسته به سرویس‌ها و رسانه‌های بیگانه” و “خرابکار” خواندند؛ مسئولین امنیتی – نظامی مردم را به کشتن یکدیگر و “مأموران‌شان” متهم کردند؛ محمد خاتمی، “پدر اصلاحات”، از خامنه‌ای در “برخورد با اعتراضات” ستایش کرد؛ برخی مجلسیان اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان ژست استیضاح وزیر کشور را به خود گرفتند، اما بعد از تشری از سوی رهبرشان سکوت کردند. فرمانداران اصلاح‌طلب (بنا به آمار حکومتی بیش از ۹۰ درصد فرمانداران را طرفداران موسوی و کروبی تشکیل می‌دهند) در سرکوب مردم سنگ تمام گذاشتند، از جمله این فرمانداران اصلاح‌طلب لیلا واثقی، فرماندار شهر قدس بود که سرافرازانه از صدور “دستور تیر” به معترضان خبر داد؛ کروبی “وقوع انفجار” و “خدای نخواسته” برپایی انقلاب را پیش‌بینی کرد. موسوی این جنایت را به خامنه‌ای نسبت داد تا مبادا لکه‌ای بر دامان “جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد”ش بنشیند؛ به همین ترتیب ریز و درشت، آخوند و اصلاح‌طلب، “کارشناس” و “متخصص” متعلق به اپوزیسیون راست داخل و خارج کشوروارد معرکه شدند تا “تخریب‌‌گران” را محکوم کرده و مردم را به “صبوری” و “مسالمت” در برابر شلیک گلوله‌های مستقیم دعوت کنند.

اکنون با وجود گذشت یک سال و اندی از این جنایت عظیم،  کذب و قلب واقعیت هم‌چنان ادامه دارد. کارشناسان و مسئولین رژیم، افزایش ناگهانی قیمت بنزین را هم‌چنان حاصل “بی‌تدبیری” و “مدیریت اشتباه طرح” معرفی می‌کنند؛ یکی از اصول‌گرایان، تنها “دست‌های وزیر کشور را آلوده به خون مردم” می‌ داند تا دست‌های خون‌آلود رهبرشان و تک‌تک‌شان پنهان شود؛ یکی از نمایندگان سابق مجلس می‌گوید شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی درباره کشتار معترضان در خیابان گفته است: اگر معترضان خیابان را ترک نکنند “ما می‌زنیم”؛ گویی اولین باری است که قتل و کشتار مردم معترض به دست نیروهای نظامی – امنیتی رژیم به گوش‌اش خورده است. گویی فرمان کشتار خامنه‌ای را نشنیده است؛ گویی در زمان نمایندگی از سرکوب اعتراضات پیش از آن خبردار نبوده است!

تمامی این تلاش‌های مذبوحانه برای وارونه‌نمایی چند هدف را دنبال می‌کنند. به جز تلاش برای سوءاستفاده از اعتراضات مردم در جهت تسویه حساب‌های سیاسی – جناحی، هدف اصلی معرفی چند مقصر برای تبری کلیت رژیم و فریب مردم است. چرا که زمینه‌های بروز خیزش عظیم آبان ماه ۹۸، از آن زمان تاکنون نه تنها ازمیان نرفته بلکه بغرنج‌تر نیز گشته است. پس از قیام آبان ماه و سرنگونی هواپیمای اوکرائینی، دلایل دیگری نیز در راستای لزوم سرنگونی آن افزوده گشت: شیوع اپیدمی کرونا در بهمن ماه همان سال، عدم کنترل گسترش این اپیدمی و پیگیری سیاست “کشتار جمعی” از سوی حاکمیت، افزایش بیکاری، اوج‌گیری تورم و گرانی، تعمیق شکاف بین دستمزدها و خط فقر، رانده شدن اقشار هر چه بیش‌تری از توده‌های مردم به ورطه فقر و فلاکت. در چنین شرایطی، بدیهی است که هراس بیش‌تری بر مسئولین و وابستگان جمهوری اسلامی چیره گردد و تضاد‌های‌شان را حدت بخشد.

رژیم جمهوری اسلامی در بن‌بست قرار دارد. بن‌بستی که بنا به ماهیت سرمایه‌دارانه و مذهبی‌اش راه برون‌رفتی از آن ندارد. دوگانه‌سازی‌های حکومتی دیگر کاربرد خود را در میان مردم از دست داده‌اند؛ توهم و امید به وعده‌ها نزد اقشار گسترده‌تری جای خود را به واقعیت داده است؛ حنای “طرفداری از مردم” و “خونخواهی مردم” نزد مردم رنگ باخته است؛ تنها راه‌کار موجود رژیم، همان پاسخی است که در آبان ۹۸ به مطالبات حق‌طلبانه مردم داد.

آبان برای سران رژیم ادامه دارد. گواه آن نیز تلاش‌هایی است که پس از آن برای تقویت نیروهای سرکوبگر خود به اجرا درآورد؛ از جمله افزایش سهمیه کلت و باتوم بسیج محلات، توسعه و تجهیز پایگاه‌های بسیج، آموزش‌های امنیتی و اطلاعاتی نیروهای بسیج، تلاش برای تفرقه‌افکنی در میان کارگران به مدد تشکل‌های دولتی، آموزش و تجهیز بسیج ادارات، سلطه جو امنیتی بر شهرها و روستاها، افشای نقش ارتش در سرکوب مردم معترض، افزایش دستگیری‌ها و صدور احکام سنگین علیه فعالین کارگری، زنان، روشنفکران، محیط زیست، و هر عرصه اجتماعی دیگر، اجرای رزمایش‌هایی برای ارعاب، گسترش کنترل و نظارت بر فضای مجازی، کشتار خاموش مردم با کرونا و عدم تأمین واکسن و اقدام سرکوبگرانه‌ی دیگر.

از سوی دیگر، آبان برای توده‌های کارگر و زحمتکش نیز ادامه دارد. توده‌های معترض در آبان ماه، کلیت رژیم را نشانه رفتند نه تنها در شعارهای سیاسی بلکه در عمل و با حمله به بانک‌ها، به فرمانداری‌ها، به پایگاه‌های بسیج و کلانتری‌ها، به دفترهای آخوندها و نمایندگان خامنه‌ای، به مراکز مذهبی. اعتراضات سراسری آبان ماه نشانی بود از همبستگی سراسری و بلوغی سیاسی در ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه توده‌های مردم. پس از آن نیز، با وجود زخم‌های عمیقی که هنوز بر تن و جان دارند، مسلماً از خیزش عظیم خود درس‌ها گرفتند. به رغم تشدید سرکوب و به رغم اپیدمی کرونا، از اعتراض و حضور در خیابان‌ها پا پس نکشیده‌اند. اعتصابات کارگری و مبارزات بازنشستگان ادامه یافته است. خانواده‌های جان‌باختگان از دادخواهی دست نشسته‌اند. مقاومت و مبارزه حتا به زندان‌های رژیم دوباره راه یافته است؛ برخی با به دست گرفتن دست‌نوشته: “نان نیست، ترس نیست”، ترس از سرکوب را به سخره گرفته‌اند. این همه نشانی است از شکست سیاست سرکوب وحشیانه رژیم. از دهشت رژیم از آینده‌ای که روشن نیست چه نتایجی را برایش به بار خواهد آورد. دهشتی که توده‌های مردم نیز به آن پی برده‌اند.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۱۵ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.