نابرابری نظام آموزشی ایران در آئینه کرونا

روز شنبه ۲۰ دی ماه ۱۳۹۹، سید جواد حسینی، معاون وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی در نشست طرح هدایت (هر دانش آموز یک تبلت، هر تبلت یک کلاس درس و یک مدرسه) گفت: ۳۰ درصد دانش آموزان ایران هیچگونه وسیله ارتباطی جهت اتصال به شبکه شاد ندارند و این امر موجب نابرابری دیجیتالی آموزشی شده است.*

جواد حسینی که علاوه بر پست معاون وزیر، ریاست سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور را نیز عهده دار است، در ادامه با اشاره به نابرابری نظام آموزشی کشور از جمله نابرابری موجود در استفاده از “شبکه شاد” گفت: “یک آمارِ ۳ میلیون دانش آموز بی بهره از ابزار هوشمند بارها اعلام شده، اما در کنار آن حدود ۲ میلیون دانش آموز هم هستند که به علت شغل پدر و مادر تنها می توانند تا یک ساعت محدودی از گوشی و تبلت والدینشان استفاده کنند”. غیر از جواد حسینی،  مشاور وزیر آموزش و پرورش نیز در اوسط مهر ماه یعنی در شروع سال تحصیلی، با اعلام آمار دیگری میزان دانش آموزانی را که فاقد ابزار هوشمند بوده و یا اصلا به اینترنت دسترسی ندارند، حدود ۵ /۳ میلیون نفر اعلام کرده بود.

از تفاوت آماری مسئولان آموزشی که بگذریم، تا اینجای کار بر اثر شیوع کرونا دست کم ۵ میلیون دانش آموز ایرانی از ادامه تحصیل باز مانده اند. دلیل اصلی این محرومیت تحصیلی هم، علاوه بر اپیدمی کرونا که به آن شدت بخشید، وجود نابرابری ریشه دار در نظام آموزشی کشور همراه با یک شکاف طبقاتی عمیق در کل نظام سرمایه داری حاکم بر ایران است که از سال های دور گریبان عموم خانواده های کارگر و مردم زحمتکش را گرفته و عملا  راه ادامه تحصیل بر بسیاری از فرزندان آنان را سد کرده است.

خانواده هایی که به دلیل فقر، بیکاری، گرانی، رشد سرسام آمر تورم همراه با دریافت حقوق و دستمزد ناچیز که عموما چند برابرِ پائین تر از خط فقر رسمی اعلام شده است، دیر زمانی است به سختی روزگار می گذرانند. کارگران و توده های زحمتکشی که با شیوع ویروس کرونا در ایران، فقر و تنگدستی شان شدت یافت و اکنون یکی از وجوه نشانه های این تنگدستی روز افزون، با محروم شدن ۵ میلیون دانش آموز از ادامه تحصیل عریان تر شده است. ۵ میلیون دانش آموزی که به دلیل فقر و تنگدستی خانواده از  تهیه یک گوشی هوشمند یا تبلت و به تبع آن از ادامه تحصیل باز مانده اند.

بر کسی پوشیده نیست شکاف طبقاتی موجود در جامعه، فقط در نظام آموزشی کشور نیست که در ماه های گذشته شدت یافته است. این نابرابری های آزار دهنده که پیش از این نیز در متن جامعه وجود داشتند، اکنون با ورود و شیوع گسترده کووید ۱۹ به صورت آشکار نه فقط در عرصه آموزشی کشور بلکه در تمام سطوح زندگی کارگران و زحمتکشان ایران تجلی بیشتری یافته است.

در عرصه اقتصادی، کارگران و توده های محروم جزو اولین کسانی بودند که ویروس کرونا شدیدا به روزنه های معاش شان رخنه کرد. اضافه شدن چند میلیون بیکار به مجموعه بیکاران قبلی، نخستین نشانه های دستبرد کووید ۱۹ به معاش و سفره کارگران و توده های زحمتکش بود. در عرصه سلامت و بهداشت و درمان نیز، همین توده های محروم، کم درآمد و بی بضاعت جامعه بودند که از همان ابتدا در مسلخ ویروس کرونا قربانی شدند. توده های مردمی که عمدتا به دلیل عدم برخورداری از ماسک رایگان، بی بهره بودن از مواد ضد عفونی کننده در محیط کار و زندگی، عدم امکان دستیابی به تست رایگان و در نهایت  بی بهره بودن از دارو و درمان و دیگر امکانات پزشکی لازم با ابتلا به کووید ۱۹، اغلب در چهاردیواری خانه، کف خیابان ها و یا پشت درب بیمارستان ها جان باختند.

در چنین وضعیتی با توجه به واقعیات موجود و نظر به اینکه نابرابری اقتصادی و معیشتی، از روزگاران دور بر سفره کارگران و توده های مردم ایران حضوری عینی داشت، و باز نظر به اینکه که نابرابری و شکاف طبقاتی موجود در برخورداری از وسایل بهداشتی، دارو، درمان و دیگر امکانات پزشکی نیز از دوران پیش از شیوع کرونا راه نفس بر توده های مردم ایران را بسته بود، بسیار روشن بود که تبعات ویرانگر کووید ۱۹ در دو عرصه اقتصادی و بهداشت و درمان به سرعت همانند بختکی بر زندگی کارگران و توده های مردم فرود آید. اما علنی شدن نابرابری نظام آموزشی، آنهم تا حد محروم شدن ۵ میلیون دانش آموز از ادامه تحصیل، دست کم به چند ماهی زمان نیاز داشت تا چهره کریه نابرابری نظام آموزشی کشور در ابعادی این چنین وسیع در آئینه کرونا رونمایی گردد. عریان شدن زمخت نابرابری نظام آموزشی در آئینه کووید ۱۹، البته بدان سبب نبود که نابرابری فوق در نظام آموزشی کشور از دیرباز وجود نداشته است، بلکه بیشتر بدان سبب بود که لایه های تو در توی نابرابری نظام آموزشی همانند نابرابری معاش و درمان تا حدی که اکنون به شکل فاجعه باری عریان شده اند، پیش از این برای عموم توده های مردم ایران تا این حد روشن و آشکار نبود.

نابرابری و تبعیضاتی که به سادگی می توان دریافت که بیشترین درصد آمار دانش آموزانی که به هر دلیل از از ادامه تحصیل بازمانده اند و یا به طور کامل مجبور به ترک تحصیل شده اند، مربوط به مناطق محروم و اقشار زحمتکش کشور است. مناطقی که در شرایط عادی و غیر کرونایی هم با آمارهای بالایی از ترک تحصیل مواجه بودند و اکنون با شیوع کووید ۱۹ به طرز آشکاری دامنه این روند شدت یافته است. تا جایی که مرکز آمار ایران در دوم دی ماه ۹۹، طی یک گزارش رسمی از “دو برابر شدن نرخ ترک تحصیل” در ایران خبر داد، که استان خراسان رضوی با ۴۰ هزار دانش آموز رکورددار میزان ترک تحصیل در سال جاری بوده است. مضافا اینکه آمار ترک تحصیل دختران نیز در تمام مناطق کشور بیشتر از پسران است.

فراموش نکنیم آمار دانش آموزانی که در سال جاری ترک تحصیل کرده اند، جدای از آمار ۵ میلیون دانش آموزی است که به دلیل نداشتن گوشی هوشمند و یا عدم اتصال به “شبکه شاد” ادعایی وزارت آموزش و پرورش از ادامه تحصیل بازمانده اند. باز هم از یاد نبریم، ۵ میلیون دانش آموز مورد نظر معاون وزیر آموزش و پرورش که از تحصیل بازمانده اند، می تواند فقط مربوط به دانش آموزان مقاطع تحصیلی بالاتر باشد نه دانش آموزان ورودی کلاس اول که عموما در استفاده از گوشی هوشمند فاقد توانایی لازم هستند. درنتیجه برای کلاس اولی های بازمانده از تحصیل باید رقم جداگانه ای را در نظر گرفت. رقمی که رضوان حکیم زاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش به طور جداگانه از آن خبر داده است. حکیم زاده، روز چهارشنبه ۲۴ دیماه ۹۹، در باره آمار بازماندگان تحصیلی در سال اول ابتدایی گفت: “با آمارهایی که از سازمان ثبت احوال گرفتیم …در سال جاری، حدود ۸۹ هزار دانش آموز اول ابتدایی از تحصیل بازمانده اند”.

در واقع، ورود و شیوع ویروس کرونا در ایران، به طرز آشکاری چهره زمخت نابرابری، ناتوانی و عدم کارآیی نظام آموزشی کشور را برای همگان عریان تر کرد. مطابق آمارهای منتشره تا پیش از اپیدمی کرونا، سالانه نزدیک به یک میلیون دانش آموز در مناطق مختلف کشور از ادامه تحصیل باز می ماندند. طبق گزارش مرکز پژوهش های مجلس ارتجاع اسلامی در سال ۱۳۹۸ تعداد ۶۹۶ هزار و ۳۹۹ نفر دانش آموز از تحصیل بازماندند و بیش از ۲۳۷ هزار نفر نیز ترک تحصیل کردند. علت اصلی این بازماندگی از تحصیل نیز در گزارش نهادهای حکومتی، فقر اقتصادی خانوار و کوچک شدن سبد معیشتی آنان عنوان شده است. در این میان، شیوع کرونا و نبود حمایت های دولتی از اقشار کم درآمد، چهره فقر را در زندگی کارگران و توده های زحمتکش خشن تر کرد و به تبع آن شمار دانش آموزانی که در سال جاری از تحصیل باز ماندند یا در میانه راه، مدرسه را رها کردند تا از بار مالی خانواده بکاهند، به شدت افزایش یافت.

جدای از ۵ میلیون دانش آموزی که از ادامه تحصیل بازمانده اند، نظام آموزشی ایران، طی همه دوره مرگبار اپیدمی کووید ۱۹ با فاجعه بزرگتری همانند خودکُشی دانش آموزان مواجه بوده است. دانش آموزانی که به دلیل فقر مالی خانواده و عدم برخورداری از ابزار هوشمند نه فقط از ادامه تحصیل باز ماندند، که برای رهایی از وضعیت نکبت بار موجود به زندگی خود نیز پایان دادند. در این میان، خودکُشی یک دختر ۱۵ ساله رامهرمزی در تاریخ ۲۲ آبان که به دلیل نداشتن موبایل از تحصیل بازماند بود، به شکل گسترده ای در جامعه بازتاب یافت. بعد از رسانه ای شدن خودکُشی این دختر ۱۵ ساله، فرمانداری رامهرمز طی گزارشی اعلام کرد که در سال گذشته ۶ دانش آموز به دلیل عدم دسترسی به گوشی هوشمند و عدم امکان ادامه تحصیل دست به خودکُشی زده اند، که از این تعداد “دو مورد منجر به فوت” شده است.

علاوه بر خودکُشی های شهرستان رامهرمز، روز ۲۰ مهر ۹۹، خبر خودکُشی “محمد موسوی زاده”، دانش آموز ۱۱ ساله در شهرستان دیر استان بوشهر نیز انتشار رسانه ای یافت. خبری که با واکنش گسترده شبکه های اجتماعی مواجه شد. به گفته مادر محمد، او به دلیل نداشتن گوشی هوشمند برای استفاده در شبکه شاد آموزش و پرورش و ناتوانی مالی خانواده برای خرید گوشی” خودکُشی کرد. البته در همه خودکُشی های یاد شده، مسئولان آموزشی، فرمانداری و حتی ریاست دادگستری شهرهای مورد نظر نیز وارد میدان شدند تا هم علت خودکُشی را انکار کنند و هم انتشار دهندگان خبر را تحت عنوان “تکرار غیر واقعی” خبر، به تعقیب و بازداشت و مجازات تهدید کردند. آنچه مسلم است میزان خودکُشی دانش آموزان بازمانده از تحصیل به مراتب بیشتر از موارد یاد شده است. خودکُشی هایی که به دلیل تهدید ارعاب دستگاه های امنیتی بازتاب بیرونی نیافته اند.

نتیجه اینکه، شکاف عمیق طبقاتی، نابرابری اجتماعی و تبعیضات موجود در نظام آموزشی کشور آن چنان عمیق و ریشه دارند که ورود و شیوع اپیدمی کرونا فقط به ظاهر شدن نوک قله این نابرابری شتاب بخشید. آنچنان شتابی که راه اندازی شبکه اجتماعی دانش آموزان (شاد) نیز نتوانست مانع از آشکار شدن پر شتاب نابرابری فاجعه بار در نظام آموزشی کشور گردد.

زیر نویس

* شبکه اجتماعی دانش آموزان، نام اپلیکیشن آموزش رسمی و جدید وزارت آموزش و پرورش است که به ظاهر از نیمه فروردین ۹۹ برای تمام دانش آموزان در اقصی نقاط کشور سازمان دهی شد تا دانش آموزان با توجه به دوران قرنطینه و شیوع ویروس کرونا بتوانند به صورت مجازی در کلاس درس حضور یابند. اجرای این پروژه ازسال ۹۴ در دستور کار آموزش و پرورش بوده و قرار بود تا پایان سال ۹۵ تحت عنوان “شاد” (شبکه اجتماعی دانش آموزان) عرضه شود، که چنین نشد. با شیوع ویروس کرونا راه انداری این اپلیکیشن شکل گرفت اما عملا فاقد کارآیی لازم برای تحت پوشش دادن ۱۴ میلیون دانش آموز بوده است. عدم اتصال ۵ میلیون دانش آموز به “شبکه شاد” خود به تنهایی بیانگر ناکارآمدی راه اندازی شبکه موجود در نظام آموزشی کشوراست.

متن کامل نشریه کار شماره  ۹۰۴ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.