روز ۲۲ آبان، بار دیگر خبری از خودکشی یک دختر ۱۵ ساله رامهرمزی به صدر اخبار راه یافت. رئیس آموزش و پرورش رامهرمز با آن که اقرار کرده است در این شهرستان از میان حدود ۲۷ هزار دانشآموز، دستکم ۴ هزار نفر فاقد موبایل و ابزار حداقلی برای تحصیل مجازی هستند، اما دلیل این خودکشی را “تعصب کورکورانه” و “خودداری والدین و برادران متوفی در تهیه موبایل” اعلام کرد. به دنبال آن، اداره ارشاد رامهرمز نیز به دستور فرمانداری انتشار اخبار خودکشی دانشآموزان را ممنوع اعلام کرد. چرا که این دختر ششمین دانشآموزی بود که طی تنها ۲ ماه بر اثر عدم دسترسی به گوشی هوشمند و امکان ادامه تحصیل دست به خودکشی زده بود. ۶ خودکشی طی ۲ ماه مانع از آن نشد که استاندار خوزستان در ۲۹ آبان مدعی شود: “براساس گزارش فرمانداری رامهرمز در یک سال گذشته در این شهرستان دو مورد خودکشی منجر به فوت و ۶ مورد اقدام به خودکشی در میان دانشآموزان اتفاق افتاده است.”
روز ۲۰ مهر دانشآموز ۱۱ سالهای به نام “محمد موسویزاده” در شهرستان دیراستان بوشهر به گفته مادرش “به دلیل نداشتن گوشی هوشمند برای استفاده در شبکه شاد آموزش و پرورش و ناتوانی مالی خانواده برای خرید گوشی” خودکشی کرد. وزیر آموزش و پرورش گفتههای این مادر را “غیرواقعی” خواند و رئیس دادگستری شهرستان دیر نیز وارد ماجرا شد و تهدیدکنان “تکرار ادعای خودکشی محمد را تشویش اذهان عمومی و تضعیف نظام آموزشی” اعلام کرد. استاندار خوزستان نیز اخبار خودکشی دانشآموزان را “غلوآمیز” خواند.
نگاهی به چند خبر پراکنده ۲ ماه اخیر نشان میدهد خودکشی کودکان در ماههای اخیر روندی به شدت صعودی گرفته است: ۲۲ آبان دختری ۱۷ ساله در سقز؛ ۱ آبان، نوجوانی ۱۶ ساله در شهرستان پلدختر؛ ۳۰ مهر دختری ۱۳ ساله در روستای طلاتیه بخش نازلوی ارومیه بر اثر فقر مالی و نداشتن گوشی هوشمند؛ ۳۰ مهر دو نوجوان ۱۵ و ۱۷ ساله در نیشابور؛ ۳۰ مهر یک کودک ۱۱ ساله در همدان؛ ۲۶ مهر نوجوانی ۱۵ ساله در شهرستان کنگان از توابع استان بوشهر بر اثر فقر؛ ۲۱ مهر کودک ۱۰ ساله در ایلام بر اثر فقر؛ ۲۱ مهر دختر ۱۰ ساله در امینآباد؛ ۷ مهر نوجوانی ۱۸ ساله در تهران؛ ۳۰ شهریور نوجوانی ۱۸ ساله در بابل؛ ۲ شهریور نوجوانی ۱۶ ساله در یاسوج؛ و این لیست ادامه دارد.
این گوشهایست از آنچه بر سر کودکان این سرزمین به فاصله کوتاهی پیش از ۲۰ نوامبر (۳۰ آبان ۹۹) رفته است. روزی که از سال ۱۹۸۹ از سوی سازمان ملل به عنوان “روز جهانی کودک” نامگذاری شده است،هرچند در کشورهای مختلف روزهای مختلفی به نام “روز کودک” جشن گرفته میشوند. ایران هم روزی دارد به نام “روز کودک” که ۱۶ مهر است، یعنی در همان روزهایی که سیل خبر خودکشی کودکان جاری بود. در مقدمه “پیماننامه حقوق کودک”، مصوب ۱۹۸۹ از سوی سازمان ملل آمده است: “کودک باید در فضایی سرشار از خوشبختی، محبت و تفاهم بزرگ شود.” پیماننامهای که در اسفند ۱۳۷۲ از سوی ایران پذیرفته شد، البته “مشروط بر آن که مفاد آن در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلامی باشد یا قرار گیرد از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران لازمالاجرا نباشد.” پس میتوان نتیجه گرفت که رشد کودکان “در فضایی سرشار از خوشبختی، محبت و تفاهم” با “قوانین داخلی و موازین اسلامی مغایر است” و از نظر جمهوری اسلامی “لازمالاجرا” نیست!
از دیگر “حقوق” مندرج در پیماننامه “حق تحصیل رایگان” است که با “قوانین داخلی و موازین اسلامی مغایر است” چرا که از سوی جمهوری اسلامی از میلیونها کودک این سرزمین سلب شده است. گذشته از محصلان ترکتحصیل کرده در مناطق محروم و حاشیهنشین در مقطع دبیرستان و دانشآموزان بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی که در آمار آموزش و پرورش جایی ندارند، در مرداد ماه وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد “از ۵ / ۱۴ میلیون دانشآموز، ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار دانشآموز به دلیل نداشتن گوشی و اینترنت نتوانستند از سامانه شاد استفاده کنند.” اخبار خودکشیهای دانشآموزان نشان میدهند به جز آن ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر، هزاران و شاید دهها هزار دانشآموز دیگر نیز وجود دارند که به رغم ثبت نام در سامانه “شاد” در حسرت تحصیل به سر میبرند. حسرتی چنان جانگداز که آنان را به خودکشی وامیدارد.
بنا به آمار سال ۹۸ بیش از ۲۷ درصد از جمعیت حدود ۸۳ میلیون نفری ایران را افراد زیر ۱۸ سال تشکیل میدهند. آمار خودکشی در ایران سالهاست که منتشر نمیشود، چرا که وقتی آماری نباشد، واقعیتی نیز وجود ندارد. بنا به برخی تحقیقات، خودکشی در ایران طی مدت چهارساله ۱۳۹۸-۱۳۹۴ با افزایشی ۶۰ درصدی روبرو بوده است، یعنی به طور متوسط سالانه ۱۵ درصد به آمار خودکشی در کشور افزوده شده است و به جز استانهای محروم پیشین، دامنه خودکشیها اکنون به سراسر کشور و به کودکان نیز رسیده است. بنا به همین تحقیقات، این آمار در سه ماه نخست سال جاری نسبت به همین دوره در سال ۹۸ با افزایشی ۲۳ درصدی روبرو بوده است. نمودار روزنامه اعتماد در شهریور ماه نیز به ۲ برابر شدن خودکشی جوانان نسبت به میانگین جهانی اشاره میکند.
کشوری که در قعر جدول رتبهبندی شاخص فلاکت و صعود ایران به جایگاه دوم جهانی و رتبه اول خاورمیانه دست یافته است، افزایش خودکشی تعجبی ندارد، چرا که فقر، تبعیض، بیعدالتی و بیکاری در زمره عوامل اصلی خودکشی هستند. به تبع آن، کودکان نیز که آسیبپذیرترین گروه اجتماعی به شمار میروند، از تأثیرات گسترش شکاف طبقاتی و تبعیض از همان امکانات اندک تحصیلی پیشین نیز محروم گشتهاند و بدیهی است در چنین شرایطی برخی از آنها رهایی از بار فقر و محرومیت و تبعیض را در پایان بخشیدن به زندگی خود بجویند.
افزایش آمار خودکشی کودکان، بر اثر عدم دسترسی به تحصیل تنها مورد اعمال خشونت علیه کودکان نیست. ما امروزه با پدیدههای هولناک دیگری نیز روبروییم: کودکان کار، کودکان خیابانی، افزایش روزافزون خشونت و آزار جنسی و جسمی کودکان در خانواده و اجتماع، ازدواجهای اجباری؛ قتلهای ناموسی، فروش کودکان، کودکان معتاد، افزایش روسپیگری در سنین زیر ۱۸ سال، تحمیل حجاب به کودکان از سنین ۷ سالگی، آزار و پیگرد به “جرم بدحجابی”، ضرب و شتم و قتل توسط نیروهای امنیتی در اعتراضهای خیابانی، دستگیری و شکنجه جسمی و روحی در بازداشتگاهها و…
منشأ ۷۰ درصد از موارد خودکشیها اقتصادی است، اما حتا آنگاه که به جز فقر، ترکیبی از عوامل مختلف از جمله تبعیض و نابرابری جنسیتی و سنتهای زنستیزانه و مناسبات پدرسالارانه عامل خودکشی میگردند، باز هم این رژیم جمهوری اسلامی است که با تقویت و تثبیت سنتهای زنستیزانه و کودکستیزانه طی ۴ دهه به گسترش و تداوم آنها یاری رسانده است.
با انتشار هر خبر خودکشی، مسئولان به جز انکار و تهدید و لاپوشانی میکوشند آن را به علل غیر اقتصادی و غیر سیاسی نسبت دهند و کارشناسانشان گرد میآیند تا با روانشناسی فردی و انتساب علل خودکشی به “بیفرهنگی” و “بیاعتنایی” خانوادهها و “بیماریهای روانی” و “تنشهای خانوادگی” گریبان رژیم را برهانند. از منظر این کارشناسان، خودکشنده، انسانی است “بیمار” در جامعهای “سالم”. از نظر آنان اهمیتی نیز ندارد که در تصویر کنونی از شرایط زندگی اکثریت مردم در ایران، نشانی از “جامعه سالم” دیده نمیشود. چه دردناک است هنگامی که یک نهاد فرهنگی نیز در بیانیه خود، خودکشی کودکان و نوجوانان را “مرگ خودخواسته” مینامد. در جامعهای که فقر و فلاکت، مرزهای تحمل انسانی را پشت سر گذاشته، آسیبهای اجتماعی تمامی عرصههای زندگی خرد و کلان را درنوردیده، هر اعتراضی با داغ و درفش پاسخ گرفته، ماههاست که به جای “بستههای معیشتی”، مرگ به رایگان توزیع میشود، جامعهای که حتا حق انتخاب “مرگ” را گلولههای مأموران سرکوب سلب میکند، حتا اگر رهگذری باشی، یا کودکی در راه مدرسه به خانه، آیا میتوان از انسانی “بیمار” در جامعهای “سالم” سخن گفت یا از “مرگی خودخواسته”؟
این همه در کشوری نفتخیز با بالاترین ابعاد فساد و دزدی و رانتخواری، بی آن که ریالی از دسترنج تودهها صرف رفاهشان شود؛ کشوری رویارو با تمامی کالاهای اساسی از جمله دارو به بهانه تحریم، اما با هزینه نظامی سالیانه بالغ بر ۱۲۵۹۷ میلیون دلار در فاصله سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹، (بر اساس دلار ثابت ۲۰۱۷)؛ در کشوری که سراناش همین یک سال پیش، فرمان به قتل صدها نفر در خیابانها و حبس هزاران نفردر شکنجهگاهها دادند، چرا که به افزایش قیمت بنزین اعتراض داشتند؛ سپس فریبکارانه به مردم وعده دادند درآمد حاصل از این گرانی به یارانهها اضافه خواهد شد، اما دریغ از پشیزی؛ در کشوری که کاخهای چند صدمتری “غیرقانونی” از تخریب معافاند، اما اتاقک ۵۰ متری حاشیهنشین بر سر مادر و دختر خانواده ویران میگردد و کک هیچ مسئولی نمیگزد.
آری در چنین کشوری است که آرمین کرمانشاهی، کودک کار ۱۱ ساله که به هنگام زندگی قاشق و بشقابی در خانهاش پیدا نمیشد چرا که غذایی برای خوردن نداشت؛ بعد از خودکشی هم جسدش بی شناسنامه میماند چرا که شناسنامه در گروی بیمارستانی است که مادر آرمین در آن به بیماری سرطان مرده بود و به بهانه گم شدن از پس دادن آن خودداری میکند. زینب ۱۱ ساله ابتدا لباسهای به شدت مندرس خود را میسوزاند و بعد خود را حلقآویز میکند و خانواده که توان خرید قبر را هم ندارد جسدش را در ۲۰۰ متری خانه دفن میکنند. نه، این کودکان “بیمار” نبودند و این کودکان چارهای نیافتند جز گریز از زندگی حسرتبار به دامان مرگ.
اگر این کودکان قربانی نظم موجودند و نه “بیمار”، اگر این مرگها “خودخواسته” نبوده بلکه تحمیل شده از سوی نظم موجود و نظام حاکم بودهاند، پرسش این است: آیا باید همچنان به اندوه و سوگ و حسرت تن داد یا باید با یک تلاش و اتحاد همگانی تمام گند کثافت جامعه کنونی را روبید و اساس نظم طبقاتی حاکم بر آن را سرنگون ساخت تا خردسال و میانسال و کهنسال آن در رفاه و آزادی به سر برند؟ و با فرزندانمان بخوانیم:
دلنگ دلنگ، شاد شدیم
از ستم آزاد شدیم
خورشید خانم آفتاب کرد
کلی برنج تو آب کرد.
خورشید خانوم! بفرمائین!
از اون بالا بیاین پائین
ما ظلمو نفله کردیم
آزادی رو قبله کردیم
از وقتی خلق پا شد
زندگی مال ما شد.
از شادی سیر نمی شیم
دیگه اسیر نمی شیم
ها جستیم و واجستیم
تو حوض نقره جستیم
سیب طلا رو چیدیم
به خونه مون رسیدیم .
نظرات شما