بهرغم اینکه پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا، آرزوی قلبی تمام جناحهای طبقه حاکم بر ایران بود و برای آن لحظهشماری میکردند، اما این بدانمعنا نبود که همه جناحها یک برداشت واحد از پیروزی بایدن برای تحقق اهداف و سیاستهای خوددارند. لذا پوشیده نبود که وقتی پای مذاکره و بده و بستان پیش آید، اختلافات بر سر منافع جناحی و پیشبرد اهداف و سیاستها آشکار میگردد و تضادهای درونی باندهای طبقه حاکم تشدید خواهد شد. اما این اتفاق در محدودهای زودتر ازآنچه انتظار میرفت رخ داد. هنوز نه بایدن زمام امور اجرائی را در دست گرفته و نه حد و حدود سیاست وی در قبال بازگشت به برجام روشنشده است که باندهای درون هیئت حاکمه به جدال لفظی با یکدیگر برخاستهاند.
تا جایی که به مواضع حسن روحانی و گروههای موسوم به اصلاحطلب برمیگردد، پوشیده نیست که آنها خواهان مذاکره و حصول به حداکثر توافق با دولت آمریکا در پی پیروزی بایدن هستند.
از همین روست که حسن روحانی، بیدرنگ پس از روشن شدن نتیجه انتخابات آمریکا اعلام کرد “سیاست ما تعامل با جهان و به تعبیر رهبری تعامل گسترده با جهان است.”
وی سپس گفت : “ما هر جا ببینیم شرایط آماده لغو تحریم است از این فرصت استفاده میکنیم. هیچکس در این زمینه حق فرصت سوزی ندارد.این مسائل حزبی و جناحی نیست و مربوط بهکل ملت است. البته هر گامی که بخواهیم برداریم حتماً از رهنمودهای مقام معظم رهبری استفاده میکنیم. ”
همین مواضع به شکلی علنیتر از سوی گروههای وابسته به جریان موسوم به اصلاحطلب یا پوشیدهتر از سوی دیگر مقامات کابینه وی اتخاذ گردید. جهانگیری، معاون روحانی نیز گفت: “حالا ما برای رسیدن به پیشرفت نیازمند دادوستد با دنیا هستیم. باید بسترهای لازم فراهم شود تا ملت ایران طعم شیرین مقاومت و تابآوری خود را بچشد.”
در جناح مقابل اما، حسین شریعتمداری مدیرمسئول و نماینده خامنهای در کیهان، در همان حال که از رفتن ترامپ استقبال کرد، اما تندترین حمله را به روحانی و گروههای اصلاحطلب داشت. او نوشت: “برخی از مدعیان اصلاحات و شماری از دولتمردان چرا اصرار دارند آمدن او را به فال نیک! بگیرند؟! تنها پاسخ این سؤال آن است که قصد دارند از این رهگذر، بر ناکارآمدی هفت سال و چندماهه خود در اداره امور کشور و خسارتهای فراوانی که به ملت تحمیل کردهاند سرپوش بگذارند و همه مشکلاتی که آفریدهاند را بهحساب ترامپ فاکتور کنند! البته داستان به این نقطه ختم نمیشود و از اظهارات گاهوبیگاه آنها میتوان حدس زد در پی آنند که بار دیگر پای مذاکره با آمریکا را پیش بکشند و فاجعه دیگری نظیر برجام را به ملت تحمیل کنند که در این خصوص باید گفت آب در هاون میکوبند، چراکه مذاکره با آمریکا بههیچوجه اتفاق نخواهد افتاد و بازگشت آمریکا به برجام که بعضاً به آن دلبستهاند تنها با سه شرط امکانپذیر خواهد بود؛ اول آنکه تمامی تحریمها لغو شود و ثانیاً داراییهای بلوکه ایران بازگردانده شود و ثالثاً خسارتهای وارده جبران شود، یعنی آنچه از برجام انتظار میرفت و بدون آن اساساً برجامی وجود ندارد و مانند امروز فقط یک جسد متعفن است. و صدالبته مجازات قصاص برای ترامپ و سایر عوامل شهادت شهید سلیمانی و شهید ابومهدی که جای خود دارد و هرگز صرفنظر کردنی نیست.”
خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران نیز به شکلی دیگر همین موضع را اما محتاطانهتر اتخاذ کرد. این خبرگزاری در مطلبی تحت عنوان “فرش قرمز اصلاحطلبان و دولت زیر پای بایدن/ از تدوین سیاست پساترامپی تا چراغ سبز مذاکره مجدد” با حمله به مواضع روحانی و گروههای اصلاحطلب نوشت:
“هنوز مُهری بر حکم ریاست جمهوری جوزف بایدن زده نشده، اینجا اصلاحطلبان و دولت رسماً به کاخ سفید خالی از رئیسجمهور پیام فرستادند که تهران آماده مذاکره است.
رئیسجمهور در جلسه اخیر هیئت دولت، دولت را ملزم کرده برنامه جامع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خارجی متناسب با تحولات جدید بینالمللی را سریعاً تدوین و به هیئتوزیران ارائه دهد.
تا اینجای ماجرا سناریو تقریباً مشخص است. دولت در ماههای آتی و تا انتخابات ١۴٠٠ میخواهد همان شعار قدیمی خود یعنی «هر توافقی بهتر از توافق نکردن است» را عملی کند.”
این مواضع گرچه بازتاب تشدید تضادها بر سر مذاکره و توافقهای کابینه روحانی با دولت آمریکاست، اما هنوز انعکاس مواضع تمام باندهای وابسته به جناح اصولگرا نیست. تا جایی که مسئله به خود خامنهای برمیگردد، گرچه او هنوز رسماً اعلام موضع نکرده است، اما از همین واقعیت چنین به نظر میرسد که برعکس، او بیصبرانه در پی آغاز مذاکره است. علت آنهم پوشیده نیست. اوضاع اقتصادی و ورشکستگی مالی رژیم درنتیجه تحریمها تا به آن درجه است که بدون این مذاکرات و حداقل توافقها بر سر رفع تحریمها، رژیم حتی نمیتواند هزینههای روزمره دستگاه نظامی و بوروکراتیک خود را که پاسدار نظم موجود است، تأمین کند.
موسویان که زمانی در بندوبستهای مذاکرات سری بر سر پرونده هستهای حضور داشت، اخیراً در گفتگو با روزنامه همشهری، در پاسخ به این گروهها در مورد مواضع خامنهای به نمونههای متعددی از نقش وی در مذاکرات پشت پرده با دولت آمریکا استناد کرد و گفت: ” آقا گفتهاند اگر آمریکا به برجام برگردد در چارچوب ١+۵ همان روابط را میتوانیم داشته باشیم، حتی در مذاکرات هستهای ایشان یک خال بزرگتر زدند و برای اینکه حسن نیت ایران را نشان بدهد گفتند اگر توافقی بشود و آمریکا دقیق اجرا کند میتوانیم درباره سایر موضوعات همفکر کنیم.”
اگر این واقعیتی بدیهی است که در شرایط کنونی مهمترین مسئله برای جمهوری اسلامی برافتادن یا لااقل تعدیل تحریمهاست، در آن صورت روشن است که اصلاً بدون مذاکره و توافقات پشت پرده که شاید در همین لحظه نیز در جریان باشد، بحث بازگشت آمریکا به برجام ناممکن است، تا چه رسد به تعدیل تحریمها. این را عباس عراقچی معاون وزیر خارجه از افراد مورد اعتماد خامنهای در مذاکرات هستهای، اخیراً بهصراحت مطرح کرد و گفت: “طبیعتاً نیاز به یک سری مقدمات و گفتگوها و صحبتهایی وجود دارد که به یک تفاهمی برای چگونگی بازگشت به برجام داشته باشیم.”
با توجه به تمام معضلاتی که جمهوری اسلامی با آنها مواجه است، حتی میتوان گفت که خامنهای بیش از همه برای آغاز مذاکره و رسیدن بهنوعی توافق در این چند ماهی که از دوره ریاست جمهوری حسن روحانی باقی است، عجله دارد تا کابینه روحانی بتواند توافقات را بهجایی برساند، اما همانند دوره توافق برجام، دستش برای پاسخ گوئی بهطرفدران خود باز باشد و بگوید نظر من چیزی دیگری بود، اما مذاکرهکنندهها از خط قرمزی که تعیین کرده بودم فراتر رفتند. یعنی درحالیکه از هماکنون اجازه مذاکرات و رسیدن بهنوعی توافق را صادر کرده و از مذاکرات و توافقات روحانی حمایت میکند، خود را برکنار از این روند نشان دهد. خامنهای نمیتواند بهسادگی پس از رفتن روحانی، با توجه به اینکه قصد دارد ارگانهای قدرت مطلقه را یکدست کند، همین سیاست را پیش ببرد.
البته گذشته از اینکه میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا نمیتواند فعلاً توافقی اساسی بر سر مسائلی نظیر نقش جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه صورت گیرد، این را نیز باید مدنظر قرارداد که برگشت به نقطه توافقات برجام نیز دشوار و طولانی خواهد بود، اما روحانی می تواند آن را تا مرحلهای پیش ببرد. مشکل خامنهای و جناح رقیبش درواقع وقتی حاد خواهد شد که روحانی برود و جای او را حتی یک اصولگرای گوش بهفرمان تر بگیرد. چراکه از یکسو او باید همچنان روی خط قرمزهای خود در مورد سیاست پان اسلامیستی جمهوری اسلامی بایستد و از سوی دیگر با مواضع تعرضیتر جناح رقیب مواجه باشد که خواهان توافقات بیشتر با دولت آمریکاست. برخی گروههای موسوم به اصلاحطلب پیشازاین نیز گفته بودند که خامنهای مسئول تحریمهایی است که رژیم را ازنظر اقتصادی و مالی فلج کرد، چراکه به گفته آنها وی با متوقف ساختن روند توافقات با اوباما،اجازه نداد در پی توافق برجام، این مذاکرات برای حصول به توافقات دیگر و به قول خودشان برجام دو و سه ادامه یابد و منازعه آمریکا و جمهوری اسلامی حل گردد. ازاینرو با کنار رفتن روحانی است که جناح رقیب خامنهای، در شرایطی که بهطور واقعی هیچیک از معضلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رژیم حلنشده، نارضایتی و اعتراض همچنان گسترده است و خامنهای بر مواضع خط قرمزی پیشین خود اصرار میورزد و توافقات را به بنبست میکشاند، در موضع تعرضیتری قرار میگیرد و تضادهای درونی جناحهای هیئت حاکمه حاد خواهد شد. بنابراین گرچه پیروزی بایدن و به قدرت رسیدن جناح حزب دمکرات در آمریکا میتواند در بهترین حالت، گرهگشای معضل برخی تحریمها برای رژیم باشد، اما این نتیجه را نیز در پی خواهد داشت که تضادهای درونی طبقه حاکم و جناحهای آن را تشدید کند.
نظرات شما