در هفته گذشته پلیس جمهوری اسلامی و موسسات مرتبط با مواد مخدر به مناسبت هفته دولت، مصاحبههای متعددی با رسانههای حکومت داشتند تا ظاهراً گزارشی از فعالیتهای خود را در مورد مبارزه با مواد مخدر به اطلاع مردم ایران برسانند. این گزارشها بیش از هرچیز ابعاد فاجعه بار اعتیاد میلیونها تن از مردم ایران به مواد مخدر و بازار پر رونق خرید و فروش آن را برملا کرد. آمار و ارقامی که پلیس از حجم کشف مواد مخدر و دستگیری تعداد قاچاقچیان و توزیع کنندگان مواد مخدر، تنها در طول سه هفته مردادماه ارائه داد، حیرت آور بود.
معاون مقابله با عرضه و امور بینالملل ستاد مبارزه با موادمخدر از کشف بیش از ۳۲ تن موادمخدر در کشور در بازه زمانی یازدهم تا بیست و چهارم مرداد ماه خبر داد و گفت: “در دو هفته اخیر ۱۳هزار و ۲۵۵ متهم در ارتباط با جرایم مواد مخدر و خصوصاً طی طرحهای جمع آوری و ساماندهی معتادان متجاهر در سطح کشور دستگیر شدهاند. از این تعداد ۸۳۸۸ نفر به اتهام قاچاق و توزیع مواد مخدر و ۴۷۰۲ نفر معتاد متجاهر دستگیر شدند.”
وی پیش از این از کشف بیش از ۱۸ تن موادمخدر در فاصله چهارم تا دهم مرداد ماه و دستگیری مجموعاً ۵ هزار و ۱۱۰ متهم در ارتباط با جرایم مواد مخدر خبر داده بود که از این تعداد ۳ هزار و ۴۳۳ نفر به اتهام قاچاق و توزیع مواد مخدر و هزار و ۶۰۱ نفر معتاد متجاهر بودهاند. یعنی فقط در طول سه هفته در مرداد ماه، ۵۰ هزار کیلو مواد مخدر کشف شده و ۱۳۴۹۸ قاچاقچی و توزیع کننده مواد مخدر دستگیر شدهاند.
اعلام این آمار بر خلاف هدف رژیم، نه دستآوری برای پلیس است و نه رژیم جمهوری اسلامی، بلکه آماری از رسوائی و ورشکستگی یک نظم پوسیده است. اگر بر طبق همین آمار، پلیس جمهوری اسلامی در هر سال به طور متوسط ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار کیلو مواد مخدر کشف میکند، قاعدتاً باید چندین میلیون کیلو مواد مخدر در ایران تولید یا وارد شده باشد و توزیع گردد یا از ایران به کشورهای دیگر صادر شود. چرا که کشفیات پلیس فقط میتواند بخش کوچکی از آن باشد.
اما سئوالی که با این ارقام و آمار بلافاصله در برابر مردم ایران قرار میگیرد، این است که آیا ممکن است در یک نظام دیکتاتوری پلیسی-امنیتی که حتی زندگی روزمره مردم تحت کنترل پلیس و نهادهای امنیتی است و تمام مرزهای کشور تحت کنترل شدید پلیس و سپاه پاسداران است، این حجم کلان مواد مخدر شامل تریاک، هروئین، مرفین، حشیش، گراس و شیشه و سایر مواد، بتواند بدون نقش خود رژیم و ارگانهای آن در داخل تولید یا از مرزها بگذرد و وارد کشور شده و توزیع شود؟ روشن است که مطلقاً چنین چیزی ممکن نیست. در واقع آنچه را که پلیس تحت عنوان قاچاقچی و توزیع کننده دستگیر کرده است، پائینترین ردههای شبکههای توزیع مواد مخدراند که اغلب از میان خود این معتادن هستند که برای گذران زندگی شان، تبدیل به توزیع کنندگان دست آخرشدهاند.
ممکن نیست که در یک کشور، تعداد قاچاقچیان مواد مخدر آنقدر زیاد باشد که تنها در طول سه هفته ۱۳۵۰۰ تن از این قاچاقچیها دستگیر شوند. قاچاقچیهای اصلی مواد مخدر بی تردید در درون خود حکومت و ارگانهای نظامی، پلیسی و امنیتی آن هستند و هرگز دستگیر هم نمیشوند. این حقیقتی است چنان رسوا که حتی احمدینژاد از آنها تحت عنوان “برادران قاچاقچی خودمان” نام میبرد. هرگز ممکن نیست حجم میلیونی مواد مخدر بدون اطلاع و آگاهی پلیس و سپاه پاسداران که مرزهای زمینی، دریائی و هوائی کشور دست آنهاست، به ایران وارد و یا از ایران به کشورهای دیگر صادر شود. محال است حجم کلانی از مواد مخدر بتواند بدون اطلاع و آگاهی پلیس و نهادهای امنیتی رژیم در داخل تولید و توزیع شود. بنابراین سردستههای باندهای مافیائی مواد مخدر در درون خود رژیماند. در عین حال در رژیمی که سرتاپای آن در فساد است، بالاترین مقامات در پلیس، ارگانهای نظامی، امنیتی و سیاسی می توانند به سادگی از طریق رشوههای کلان، عامل و حامی بزرگترین باندهای قاچاق مواد مخدر باشند.
جمهوری اسلامی اساساً نه فقط نفع مادی و اقتصادی در مصرف مواد مخدر، خرید و فروش و حتی صادرات آن به کشورهای دیگر دارد، بلکه نفع سیاسی نیز دارد. روشن است، هرچه تعداد معتادان در ایران بیشتر باشد، مخالفان سیاسی رژیم کمتراند. هرچه مردم برای فراموش کردن بدبختی و مصائب بی شمارخود به دنیای بی خیالی نعشه مواد مخدر پناه ببرند، کمتر در پی سیاست و ریشههای بدبختی خود و فجایع نظم حاکماند. بنابراین جمهوری اسلامی از این که مدام بر تعداد معتادان در ایران افزوده میشود نه تنها نگران نیست، بلکه از آن نفع نیز میبرد.
رژیم جمهوری اسلامی تا کنون هیچگاه آمار واقعی معتادان به مواد مخدر را انتشار نداده است. این آمار جزء اسرار امنیتی رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران است. هرگاه که صحبت از تعداد معتادان شده است، ادعا میشود که اکنون ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار معتاد مصرف کننده مستمر و یک میلیون و ۸۰۰ هزار معتاد مصرف کننده تفننی در کشور وجود دارد. در واقعیت اما کسی که اندکی شناخت فقط از استانهای سیستان و بلوچستان، کرمان و خراسان داشته باشد، میداند که این آمار تا چه حد جعلی و ساختگی است. بی تردید آمار معتادان مواد مخدر، با توجه به افزایش روزافزون بیکاری در میان جوانان و حتی رواج اعتیاد در میان دانشآموزان، رقمی دو تا سه برابر این آمار است.
مدیرکل پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور در ۵ تیر ماه امسال در گفتگو با خبرگزاری مهر گفت:” میانگین مصرف مواد مخدر در کشور ۲۴ سال است که متأسفانه سن اعتیاد نسبت به سالهای گذشته کاهش داشته است” وی در عین حال در مورد شیوع اعتیاد در میان کارگران، افزود: ” نزدیک به ۳ میلیون مصرف کننده مستمر مواد در جامعه کار و تولید کشور وجود دارد.” بنابراین از همین آمار نیز روشن است که تعداد کل مصرف کنندههای مستمر مواد در سراسرکشور باید رقمی بسیار فراتر از ۲ میلیون ۸۰۰ هزار نفری باشد که همواره گفته میشود. وقتی که پلیس اعلام میکند در طول سه هفته ۵۰ هزار کیلو مواد مخدر کشف کرده است، در واقع گستردگی خرید و فروش و مصرف مواد مخدر را در ایران نشان میدهد. این گستردگی اعتیاد به مواد مخدر، در همان حال گستردگی فقر، بیکاری و بیآیندگی در میان مردم ایران را نشان میدهد. میلیونها بیکار و گرسته، جوانانی که آینده امید بخشی در برابر خود نمیبینند و توده زحمتکشی که با تمام تلاش و جان کندن، راه خلاصی از فجایع نظم حاکم نمیبیند، به سوی مواد مخدر پناه میبرند تا برای یک لحظه، بدبختی های خود را فراموش کنند.
این نظم اقتصادی-اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایران است که مردم را به سوی مصرف مواد مخدر سوق داده است. بنابراین، نه تنها راهی برای علاج این معتادان در چارچوب نظم موجود نیست، بلکه مدام بر تعداد آنها افزوده میشود . در همین تهران ، در هرماه، پلیس از دستگیری صدها و هزاران معتاد به اصطلاح متجاهر خبر میدهد و به کمپ های مرگ فرستاده می شوند. اعلام شده است که تعداد آنها ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر است و پی در پی وعده میدهند به زودی ده درصد باقیمانده آنها نیز جمع خواهد شد. اما هرچه دستگیر میکنند، تمام شدنی نیست. چرا که مدام بر تعداد آنها افزوده میشود.
جمهوری اسلامی که خود مسبب این فاجعه بزرگ در ایران است، البته ادعا میکند که با مواد مخدر مبارزه میکند و با همین ادعا نیز صدها تن را به جوخه اعدام سپرده و دهها هزار معتاد بدبخت را در کمپهای ظاهراً ترک اعتیاد، به بند کشیده است. اما این ادعا نه واقعی است و نه کمترین تاثیری حتی بر کاهش تعداد معتادان داشته است.
اکنون خودشان هم مستقیم و غیر مستقیم عنوان میکنند که راهی برای علاج این مصیبت اجتماعی ندارند. مدیرکل فرهنگی و پیشگیری مبارزه با مواد مخدر میگوید: زمانی تصور از مبارزه با مواد مخدر، ریشه کنی اعتیاد بود . اما واقعیت این است که به دلیل پیچیدگی های اعتیاد و قدمت حضور آن در میان اقشار مختلف مردم، دنیا هم نتوانست آن را ریشه کند. به همین دلیل، سیاست کنونی، کنترل و محدود کردن و پایین آوردن آثار اجتماعی و فردی و خانوادگی اعتیاد است.
نخست این که ادعای ناممکن بودن ریشهکنی اعتیاد پوچ است. همین کشور چین که امروز به یک قدرت اقتصادی بزرگ جهان تبدیل شده است، تا پایان جنگ جهانی دوم ، کشوری بود با یک ملت معتاد به مواد مخدر. اما انقلاب در این کشور، با سیاستی در خدمت مردم، اعتیاد را ریشه کن کرد. در ایران اما از آنجائی که انقلاب توسط ارتجاع سرکوب شد و پس ماندههای قرون وسطائی بر مردم حاکم شدند، نه فقط بحثی از ریشه کنی اعتیاد نمی توانست در میان باشد، بلکه جبراً میبایستی این اعتیاد به مواد مخدر مدام گسترده تر و وسیع تر گردد و همین اتفاق رخ داد.
اما بعد، همانگونه که از آمار و گزارشها آشکار است، حتی از کنترل و محدود کردن ادعائی مدیر کل فرهنگی و پیشگیری مبارزه با مواد مخدر نیز خبری نیست. این واقعیت چنان آشکار است که مدیرکل توسعه مشارکتهای مردمی و سازمانهای مردم نهاد ستاد مبارزه با مواد مخدر به آن اعتراف می کند و میگوید: “در بحث مبارزه با مواد مخدر نتوانستیم از ظرفیت سازمانهای مردم نهاد بهره مفید ببریم یا به عبارتی به دلیل اینکه مبارزه با مواد مخدر مردمی نشده چندان در این راه موفق نبودهایم.” دولتیها خودشان اذعان میکنند که در بهترین حالت تنها ۲۰ درصد آن هائی که تحت درمان قرار گرفته در ترک باقی میمانند، اما این ادعا نیز هرگز تایید نشده است، چرا که اصل قضیه که همانا زمینههای اقتصادی-اجتماعی روی آوری به مواد مخدر باشد، از میان نرفته است. کاری که کردهاند، به اسم مداوا، هزاران تن ازمعتادان موسوم به متجاهر را به کمپهائی فرستادهاند که قتلگاه آنهاست. این کمپها در واقع زندانهائی هستند که در آنها با زور کتک و شکنجه میخواهند این معتادان را وادار به ترک اعتیاد کنند و کم نیستند کسانی که بی سر و صدا در همین کمپها میمیرند.
یک نمونه آن در همین تیرماه امسال رخ داد که به حسب اتفاق، انعکاس وسیعی پیدا کرد. در یکی از این کمپها یک جوان ۳۱ ساله معتاد را آنقدر کتک زدند و شکنجه دادند تا به قتل رسید. فاجعه بارتر نیز این بود که اعلام شد، گردانندگان این کمپ دو برادر هستند. یکی از آنها پیش از این به موادمخدر اعتیاد داشته که ترک کرده و با کمک برادرش این کمپ را دایر کرده است. ببینید کمپهائی که از آنها به عنوان مراکز ترک اعتیاد صحبت میکنند توسط چه کسانی ایجاد و اداره میشوند.
تمام عملکرد جمهوری اسلامی در طول چهار دهه گذشته نشان داده است که این رژیم، وظیفهای جز اشاعه و افزایش اعتیاد در ایران نداشته و نخواهد داشت. حل این معضل بزرگ اجتماعی و ریشه کردن اعتیاد در ایران، در چارچوب نظم حاکم ممکن نیست، بلکه فقط از طریق یک انقلاب اجتماعی میسر است.
نظرات شما