از باستی هیلز لواسان تا غیزانیه اهواز

در جهان دو قطبی و ظالمانه سرمایه‌داری، تعداد بسیار کمی از جمعیت جهان روز به روز بر ثروت‌شان افزوده می‌شود، آن‌هایی که حتا در دوران شیوع کرونا نیز ثروتمندتر شده‌اند. در برابر این اقلیت بسیار کوچک، اکثریت بسیار بزرگی از جمعیت جهان قرار دارند که در فقر غوطه‌ور هستند و با شیوع ویروس کرونا فقر هولناک‌تر از گذشته زندگی‌شان را به تباهی کشیده است.

برای نمونه براساس گزارش نشریه “فوربس” تنها بین ۱۸ مارس تا ۱۹ ماه مه سال‌جاری، ۴۳۴ میلیارد دلار و به عبارت دیگر ۱۵ درصد بر ثروت ۶۰۰ میلیاردر آمریکایی افزوده شده است، در حالی‌که در آن سو حدود ۴۰ میلیون آمریکایی و اغلب کارگر با شیوع ویروس کرونا بیکار و درخواست بیمه بیکاری داده‌اند.

در این جهان ظلم و ستم که مناسبات سرمایه‌داری بر آن تسلط دارد، ایران یکی ازکشورهایی‌ست که شکاف طبقاتی عمیق فقر و ثروت در آن بسیار گسترده‌ است و بدرستی باید گفت فاصله طبقاتی در ایران از اغلب کشورهای سرمایه‌داری بیشتر است. کشوری که با شیوع ویروس کرونا میلیون‌ها نفر، میلیون‌ها خانواده با از دست دادن کار، همان آب باریکه‌ای را هم که تنها برای زنده ماندن و نه زندگی کردن داشتند از دست دادند، بدون کمکی از سوی دولت جمهوری اسلامی.

از این کشور که اسلام بر آن فرمان می‌راند و ولی‌فقیه “حاکم مطلق” است دو تصویر وجود دارد. در تصویر اول ساکنان کاخ‌های باستی هیلز لواسان، کاخ‌ها و برج‌های قدبرافراشته‌ی تهران و دیگر شهرهای بزرگ و مناطق تفریحی را می‌بینیم که بام‌‌های‌شان باند فرود هلی‌کوپتر است، از امکانات رفاهی رویایی برخوردارند و تجملات داخلی‌شان با کاخ‌های شاهان قابل مقایسه است. تصویر دوم اما تصویر فقر است، تصویر حاشیه‌های شهرها که بیش از ۲۰ میلیون نفر را در خود جای داده‌اند، حاشیه‌هایی غرق در فقر و بدون کمترین امکانات شهری، بدون آب آشامیدنی، اگر هم اعتراض کنند هم‌چون ساکنان غیزانیه اهواز جواب‌شان گلوله است. در این تصویر گورخواب‌ها و کارتن‌خواب‌ها و دیگر بی‌خانمان‌هایی هستند که به معنای کامل کلمه هیچ ندارند، آن‌هایی که کاخ‌نشینان هیچ‌ می‌شمارندشان، نه زندگی‌شان برای آن‌ها اهمیتی دارد و نه مردن‌شان. در این تصویر میلیون‌ها کارگر و زحمتکش قرار دارند، آن‌ها که از بام تا شام جان می‌کنند به امید کورسویی، اما با آن همه جان کندن نان‌شان را در آب می‌زنند و در بیغوله‌هایی زندگی می‌کنند که از خانه تنها اسم‌‌اش را بر خود دارند.

در این کشورکه سرمایه‌داران‌اش از”برکت حکومت اسلامی” غرق در ثروت‌های افسانه‌ای شده‌اند، مردمانی هستند که خون گریه می‌کنند، کلیه که هیچ، کبد که هیچ، مغز استخوان و حتا قرنیه چشم که هیچ، قلب‌شان را می‌فروشند. یکی از آن‌ها که می‌خواست قرنیه چشم‌اش را بفروشد به خبرنگار روزنامه “شهرآرا”ی مشهد که در قالب خریدار درآمده بود، گفته بود: ” می‌فهمی نداری یعنی چی؟ نان خشک خوردن یعنی چه؟ برایم مثل روز روشن است که دیگر اندام‌هایم را نیز می‌فروشم. چه اهمیت دارد که من یک دست داشته باشم یا نداشته باشم؟ یک پا داشته باشم یا نداشته باشم؟ لازم باشد، حتا پوستم را هم می‌فروشم”.

رحم‌های اجاره‌ای را هم فراموش نکنیم و بویژه مادران را فراموش نکنیم، آن‌ها که کودک نوزادشان را می‌فروشند و یا آن‌ها که دختر ۹ ساله‌شان را به عقد مردی درمی‌آورند تا او فقط اجاره خانه‌ را به صاحب‌خانه بدهد. از کدام درد، از کدام فاجعه، از کدام جنایت در مناسبات ظالمانه سرمایه‌داری و در سایه قدرت حاکمان اسلامی می‌توان گفت و باید نوشت؟!!

از تجارت قاچاق دختران و کودکان به دبی، اروپا، کردستان عراق، شرق آسیا یا روسپی‌خانه‌های اسلامی در مشهد و دیگر شهرهای “زیارتی” و تفریحی، از کدام باید گفت و نوشت؟!! از دخترکانی که ربوده می‌شوند برای اعضای بدن‌شان و یا دخترکانی که هم‌چون برده به فروش می‌رسند، از کدام یک؟!!

در روزهای گذشته رسانه‌های جمهوری اسلامی از دستگیری فردی به نام “آلکس” خبر دادند که چند سال در کار قاچاق و فروش دختران ایرانی در خارج بود. آیا می‌توان باور کرد که “آلکس”ها بدون دست داشتن مقاماتی از جمهوری اسلامی بتوانند “آلکس” شوند و چند سال دختران نوجوان و جوان را به صورت “قاچاق” از ایران خارج کنند؟ آیا می‌توان نقش مناسبات سرمایه‌داری و جمهوری اسلامی در بوجود آمدن “آلکس”ها و قاچاق دختران را انکار کرد؟ حکومتی که خود روسپی‌خانه‌های اسلامی را در همه جا دایر کرده و به آن افتخار می‌کند. حکومتی که در عمل باعث شده است تا دخترکان خردسال به تن‌فروشی وادار شوند. براستی از حکومتی که صیغه دخترکان ۹ ساله را براساس “شرع اسلام” روا می‌دارد، چه انتظاری می‌توان داشت؟!!

در همین روزها گزارشاتی از فروش نوزادان منتشر شد، از دستگیری چند نفر در استان گلستان به دلیل ایجاد باند فروش نوزاد. در گفت‌وگویی که خبرنگار یکی از رسانه‌ها به “بهانه‌ی انتشار این خبر” با یکی از دلالان فروش نوزاد داشت، دلال به خبرنگار می‌گوید این بچه‌ها به خاطر فقر والدین‌شان به فروش می‌رسند، نوزادانی که به گفته‌ی دلال ۳۵ تا ۴۵ میلیون تومان قیمت دارند و از این پول حتا ممکن است کمتر از نصف آن به دست والدین‌اش برسد، یعنی پدر و یا مادری که نوزادش را با ۲۰ میلیون تومان (و شاید کمتر) عوض می‌کند که پول توجیبی یک شب کاخ‌نشینان نیز نیست!!! اگر این فاجعه نیست، بر چه چیزی می‌توان نام فاجعه نهاد؟!! در گزارشی دیگر از زنان صیغه‌ای سخن به میان آمده که بارداری “ناخواسته” داشتند و مجبور شدند پس از دوران صیغه، بچه را بفروشند!!!

در ایران، “بهشت سرمایه‌داران”، کارگرانی هستند که دستمزد ماهانه آن‌ها تنها ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان است. این را جعفر توفیقی اعتراف می‌کند که خود عامل حکومت اسلامی است و البته نام نماینده کارگران در شورای عالی کار جمهوری اسلامی را نیز یدک می‌کشد. او می‌گوید: “٧٠ تا ٧٢ درصد شاغلان در مشاغل پایین دست بیمه نیستند و در رابطه‌های ناسالم کار می‌کنند و حقوق‌های حداقلی ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان دریافت می‌کنند” و این یعنی آن که دستمزد ماهانه آن‌ها حدود ۳۰ دلار است، روزی یک دلار، حراج، حراج، حراج زندگی کارگران، حراج نیروی کار در جمهوری فاشیستی مذهبی و سرمایه‌داری جمهوری اسلامی.

این اما هنوز تمام حقیقت نیست، زنان کارگری هستند که از این هم کمتر دستمزد دارند، از کارگران معلم که معلمان آزاد می‌خوانندشان تا پرستارانی که با قراردادهای ۸۹ روزه استخدام می‌شوند، و تا زنانی که درکارگاه‌ها و یا مغازه‌های کوچک کار می‌کنند، کودکان کار نیز که جای خود را دارند، کودکانی که برخی از آنان برای دلالان “آشغال” در میان زباله‌ها می‌چرخند با دستانی کوچک، کودکانی که هر روز با خطر بیماری صبح را به شب می‌رسانند.

این اما هنوز تمام حقیقت نیست. ۷۰ درصد کارگران ایران حداقل بگیر هستند، یعنی کمی بیش از دو میلیون تومان دستمزد می‌گیرند و این یعنی ۱۲۰ دلار در ماه و روزی ۴ دلار. متوسط حقوق معلمان و پرستاران کمی بیشتر است اما هنوز تا خط فقر فاصله بسیار دارد. خط فقری که کمیته دستمزد “کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور” در شهریور سال گذشته بالای ۸ میلیون تومان اعلام کرده بود و اکنون بویژه با شیوع کرونا که برخی از کالاها حتا تا ۱۰۰ درصد گران‌تر شده‌اند، بسیار بالاتر از رقم شهریور سال گذشته است.

داستان پُر غصه بازنشستگان نیز حکایت خود را دارد، آن‌ میلیون‌ها کارگر و زحمتکشی که وقتی کار می‌کردند فقیر بودند و وقتی بازنشست شدند فقیرتر.

بیکاران را نیز فراموش نکنیم، بیکارانی که با شیوع ویروس کرونا بر تعدادشان بسیار افزوده شد. پیش از این گفته می‌شد بیش از ده میلیون که بخش بزرگی از آنان را جوانان تشکیل می‌دهند بیکار هستند. آن‌هایی که از هیچ حمایت دولتی نیز برخوردار نیستند، زنده در فقر، زنده با فقر، آن‌ها که بزرگ‌ترین گناه‌شان بیکاری در نظام سرمایه‌داری‌ست.

بیکاری اما تنها نتیجه‌اش فقر نیست، بیکاری بسیاری از نابسامانی‌های اجتماعی‌ را دامن می‌زند که امروز از خشونت‌های خانگی تا اعتیاد، تا قتل و دزدی و غیره را دربرمی‌گیرد. جوانانی که در نزاع‌های خیابانی کمر به قتل یک‌دیگر می‌بندند و سال‌ها در انتظار قصاص در زندان‌ها با مرگ زندگی می‌کنند.

وقتی از بیکاران صحبت می‌شود، کولبران و سوختبران را نیز فراموش نکنیم. آن‌ها که گویا کار دارند اما کار ندارند و چون بیکارند کولبر و سوختبر شده‌اند، هم‌چون دستفروشان. آن‌ها که پول خون خود را بر سفره محقر خود می‌گذارند تا کودکان‌شان، تا پدران و مادران پیر و از کارافتاده‌شان که فاقد هرگونه تامین اجتماعی هستند، از گرسنگی تلف نشوند!!!

این است واقعیت امروز جامعه ما، این است ریشه قیام آبان ماه. کشوری که امید اسد بیگی‌ها یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار به جیب می‌زنند اما کارگران هفت‌تپه، کارگران کارخانه‌ای که مالک‌اش امید اسد بیگی است، دست به خودکشی می‌زنند و اسماعیل بخشی نماینده کارگران که از درد این را فریاد می‌زند به زندان و شکنجه‌گاه می‌رود. کارگرانی که فریاد می‌زدند “کارگر هفت تپه‌ایم گرسنه‌ایم گرسنه”.

اما دنیا برای کارگران و زحمتکشان، برای زنان ستم‌دیده، برای کودکان فقر، برای جوانان بیکار به آخر نرسیده است. کارگران راه حل دارند، قیامی پرشکوه‌تر از قیام بهمن ۵۷ فرا خواهد رسید، این را همه می‌دانند، قیامی که پس از اعتصاب سراسری سربرخواهد آورد، قیامی که توده‌های کار و زحمت با تکیه بر سلاح، دشمن جنایتکار خود را خلع‌سلاح خواهند کرد و به گورستان تاریخ خواهند سپرد، قیامی که برای پیروزی نهایی تنها یک گزینه دارد و آن برقراری حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان، نابودی مناسبات ظالمانه سرمایه‌داری و برقراری سوسیالیسم است. تا آن روز می‌مانیم، برای آن روز متحد می‌شویم، برای آن می‌جنگیم، تا روزی که پیروز شویم.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۷۱ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.