سازمان فدائیان(اقلیت) مکرر هشدار داده است ، خطر اصلی که جنبش انقلابی کارگران و زحمتکشان و انقلاب قریبالوقوع ایران را تهدید میکند، از داخل ایران و تاکتیکهای طبقه حاکم است. افشای خبر مذاکره و بندوبست احزاب و سازمانهای بورژوا ناسیونالیست کرد با جمهوری اسلامی ( حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، حزب زحمتکشان کردستان و سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران) تنها یک نمونه کوچک از مواردی است که همراه با تشدید بحرانهای جمهوری اسلامی و رشد جنبش اعتراضی تودهای، در آینده با نمونههای متعددی از آن روبهرو خواهیم بود.
بر طبق اخباری که از چند روز پیش در مورد این مذاکرات انتشاریافته بود و اکنون رسماً از سوی عمر ایلخانی زاده، مسئول کنونی رهبری دورهای مرکز همکاری احزاب کردستان ایران تائید شده است، نمایندگان این چهار سازمان از مدتها پیش، مذاکراتی مخفی، نخست غیرمستقیم از طریق یک سازمان نروژی وابسته به وزارت امور خارجه نروژ و اخیراً یک مذاکره مستقیم با نمایندگان جمهوری اسلامی داشتهاند. از محتوای این مذاکرات و بندوبست طرفین هنوز چیزی انتشار نیافته است.
ایلخانی زاده در مصاحبه با دویچه وله گفت:«در طول یک سال و یک سال نیم گذشته از طرف شخصیتها و نهادهای بینالمللی تماسهایی با ما گرفته شد. آنها میخواهند که راهحل آشتی برای جنبش کردستان پیدا بشود. ما پاسخ مثبت دادیم و اعلام کردیم که حاضر به مذاکره هستیم و بالاخره این تماسها برقرار شد.»
کسی که شناخت درستی از ماهیت طبقاتی این احزاب و نقش و موقعیت جنبشهای ملی در اوضاع سیاسی کنونی جهان داشته باشد، از این اقدام سازمانهای ناسیونالیست کرد تعجب نخواهد کرد. چراکه آنها سرشتی مجزا از بورژوازی در کلیت آن ندارند و بنا به ماهیت طبقاتیشان همان اهداف و منافعی را تعقیب میکنند که بخشهای دیگر بورژوازی. توقعی بیجاست که کسی انتظار داشته باشد که آنها جز آنچه هستند، عمل کنند و از بندوبست و سازش با رژیم حاکم بر ایران برکنار بمانند.
برعکس، شرایطی که بورژوازی کرد در چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و سوریه با آن مواجه است، نه امروز که دیگر جنبشهای ملی نقش مترقی خود را ازدستدادهاند، بلکه از سالها پیش، احزاب بورژوائی کرد را واداشته که همواره در پی سازش و بندوبست با رژیمهای استبدادی و سرکوبگر حاکم بر این کشورها برآیند. به سوابق سازمانهای کرد عراق رجوع کنید که تا پیش از حمله نظامی آمریکا همواره یا در پی سازش و بندوبست با رژیم بعثیهای حاکم بر این کشور بودند، یا بندوبست با قدرتهای رقیب منطقهای عراق و دولتهای امپریالیست. امروز هم که به فدرالیسم و اقلیمشان رسیدهاند، متحد بورژوازی عرب عراق هستند. در ترکیه وقتیکه پ-ک-ک به اوج قدرت خود رسید، راه دیگری جز این نداشت که وارد مذاکره با بورژوازی ترک شود. در سوریه نیز کردها همواره متحد بعثیهای سوریه بودهاند. اکنون تکلیف سوریه هم که یکسره شود و سایه آمریکا از سر کردهای این کشور برداشته شود، بازهم متحد بورژوازی عرب سوریه خواهند بود. در ایران هم وضع بر همین منوال است. منتها هر بار که احزاب بورژوا ناسیونالیست کرد تلاش کردند با جمهوری اسلامی مذاکره کنند و به سازش و توافقی دست یابند، این رژیم جمهوری اسلامی بود که دست رد بر سینه آنها زد. جمهوری اسلامی یکبار بر سر میز مذاکره، دبیر کل حزب دمکرات کردستان، قاسملو را به قتل رساند، بار دیگر درحالیکه حزب دمکرات بازهم آماده مذاکره بود، کشتار میکونوس را به راه انداخت و دبیر کل بعدی این حزب را به قتل رساند. این احزاب پسازآنکه از جمهوری اسلامی مأیوس شدند وارد همکاری با امپریالیسم آمریکا شدند و فراموش نخواهد شد که دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران خواستار حمله نظامی بوش به ایران شد. بنابراین مذاکره و بندوبست مجدد با جمهوری اسلامی دور از انتظار نبود. دلیل آنهم روشن است. احزاب بورژوا ناسیونالیست، چشمانداز دیگری جز سازش ندارند. اگر فرضاً ۴۰ سال پیش میشد هنوز تهماندهای از رادیکالیسم در عین سازشکاری در این احزاب را پیدا کرد، هرچه خصلت بورژوائی جامعه ایران و توام با آن کردستان، برجستهتر و تضادهای طبقاتی حادتر شدهاند، همین تهمانده رادیکالیسم را نیز از دست دادند و حالا کاملاً آماده هرگونه سازشی حتی خفتبار با بورژوازی حاکم بر ایران هستند. بنابراین ایلخانی زاده درست میگوید ” احزاب اصلی موجود در جنبش کردستان که از اول هم طرف جمهوری اسلامی بودهاند، قبلاً هم در سال ۷۹ مذاکراتی انجام داده بودند و هیچگاه اصل مذاکره بر سر مسائل کردستان را رد نکردهاند.” ولو با شکستهای پیدرپی بر سر این مذاکره، ولو به بهای کشتار رهبران این احزاب، ولو به بهای بمباران مکرر مقرهایشان!
اما اینکه وی ادعا میکند « جواب مثبت احزاب کردی برای مذاکره با ایران بر سر کردستان، با خواستههای کردها مغایر نیست.” بهکلی خلاف حقیقت است. برعکس، هرگونه مذاکره، سازش و بندوبست با جمهوری اسلامی، از اساس، مغایر منافع تودههای کارگر و زحمتکش در کردستان و حتی خواست مردم کردستان به رفع ستم ملی است. جمهوری اسلامی در طول چهل سال حاکمیت خود آشکارا نشان داده است که نهفقط در ماهیت این رژیم نیست که به خواستهای مردم کردستان همچون مطالبات تمام مردم سراسر ایران تن دهد، بلکه همواره به شدیدترین سرکوبها و کشتارها علیه مردم کردستان متوسل شده است. هر جریانی که اندکی مدافع خواستهای مردم ستمدیده و اسیر در چنگال رژیم ستمگر و بیرحم جمهوری اسلامی باشد، هرگز با یک رژیم بهغایت ارتجاعی، سرکوبگر و استبدادی وارد مذاکره، بندوبست و سازش نمیشود. چون اساساً موجودیت این رژیمها برای مقابله با مطالبات مردم است. اگر جز این میبود چه نیازی به دیکتاتوریهای عریان بود. کسی با فاشیسم مذاکره و سازش نمیکند، بلکه باید آن را سرنگون کرد و جمهوری اسلامی چیزی کم و کسر از رژیمهای فاشیستی ندارد. اما این دیگر بسی مسخره است که سازمانهایی درست در شرایطی که یک رژیم ارتجاعی ضد انسانی زیر فشار بحرانها و مبارزات کارگران و زحمتکشان در آستانه سرنگونی قرارگرفته است، از مذاکره صحبت کند. چراکه این دیگر مذاکره و سازش نیست، بلکه همدستی با ارتجاع حاکم برای نجات رژیم ستمگر و استبدادی است.
البته در کردستان علاوه بر سازمانهای ناسیونالیست فوقالذکر، سازمانها و گروههای دیگری نیز فعالاند که وارد مذاکره با رژیم نشدهاند و مهمترین آنها تشکیلات کردستان حزب کمونیست، کومه له است.
باید ضمن حمایت از کومه له، که وارد این مذاکره با رژیم نشده است، مواضع این سازمان را نیز که در اطلاعیه اخیر پیرامون مذاکره، انعکاس یافته است و متأسفانه حاوی ابهامات جدی و در پارهای موارد محافظهکاری است، موردنقد قرارداد.
نخست اینکه یک تشکیلات وابسته به یک حزب که خود را کمونیست میداند، قبل از هر چیز باید از موضع طبقه کارگر، از وحدت طبقاتی کارگران در سراسر ایران دفاع نماید و مواضع بورژوازی را بهنقد بکشد، از آلترناتیو سوسیالیستی و شوراها دفاع کند. در این اطلاعیه رد پائی از نقش طبقه کارگر ایران، آلترناتیو سوسیالیستی و شوراها دیده نمیشود. گویا چون کومه له در کردستان فعالیت میکند، مسئلهاش صرفاً “حقوق مردم کردستان” است و نه چیزی فراتر از آن. در این اطلاعیه بهگونهای برخورد میشود که گویا حتی تحقق “حقوق مردم کردستان” مجزا و مستقل از جنبش طبقاتی کارگران سراسر ایران و مبارزه سرا سری کارگران و زحمتکشان قابل تحقق است. لذا کمترین اشارهای به این مسئله نمیشود که تحقق ” حقوق مردم کردستان،” جدا از مبارزه سرا سری برای برانداختن نظم موجود، ممکن نیست. برعکس، اطلاعیه وارد بحث مذاکره و شرایط مجاز بودن آن میشود که اصلاً در مورد رژیم حاکم بر ایران موضوعیتی ندارد. اطلاعیه کومه له بهجای نفی صریح مذاکره با رژیم سرتاپا ارتجاعی مذهبی و استبدادی سرمایهداری که در این سالها همواره مردم کردستان را سرکوب و کشتار کرده است به بورژوا ناسیونالیستها درس میدهد که تحت چه شرایطی میشود با رژیم مذاکره کرد و برای آن شرط و شروط هم تعیین میکند که بله ” اگر این رژیم واقعاً خواهان مذاکره بر سر حقوق مردم کردستان و آزادی فعالیت احزاب سیاسی است، باید بهعنوان مقدمه هر گفتگویی گامهای عملی درراه اعاده پارهای از حقوق پایمال و سرکوبشده مردم کردستان بردارد. بهعنوانمثال زندانیان سیاسی و فعالین مدنی را آزاد کند، موانع امنیتی موجود بر سر راه فعالیتهای مدنی و ایجاد تشکلهای تودهای کارگران، زنان، جوانان ، محیطزیست، فعالیتهای فرهنگی و هنری آزاد و مستقل را در کردستان بردارد. کشتار و آزار کولبران پایان داده شود. تبعیدیانی که تحت فشارهای رژیم ناچار از مهاجرت شده اند، بتوانند در امنیت کامل به کردستان باز گردند و اموال و دارائی های مصادره شده به آنها بازگردانده شود. نیروهای رژیم اعم از ارتشیان و پاسداران صحنه شهرها و روستاها را ترک کنند و به پادگانها بازگردند.” این چیزی جز توهم پراکنی نیست. چون حتی تحقق این خواستها که هنوز به معنای ” تحقق حقوق مردم کردستان” هم نیست، مطلقا با موجودیت جمهوری اسلامی ناسازگار است. پس چه معنائی میتواند جز توهم پراکنی و نفوذ گرایشات ناسیونالیستی در کومه له داشته باشد؟
در جای دیگری از این اطلاعیه در نقد گروههای بورژوا ناسیونالیست گفتهشده است، ” ما هرگونه مذاکره پنهانی و به دور از چشم مردم را رد می کنیم.” اما تا جایی که رهبران کومه له در مصاحبههای اخیر خود مطرح کردهاند، بهرغم آگاهی آنها از این مذاکرات، آن را مخفی نگه داشتند، تا زمانی که مذاکره چهار سازمان علنی شد. یعنی خود کومه له به آنچه اکنون میگوید عملنکرده است. اکنونکه ماجرای مذاکره علنی شده است، دیگر گفتن اینکه ما مذاکره پنهانی را رد میکنیم هنر نیست. امروز حتی عمر ایلخانی زاده هم میگوید پیششرط ما این است که مذاکرات علنی باشد. نا پیگیری و محافظهکاری کومه له در برخورد با این احزاب بهویژه در پایان اطلاعیه خود را نشان میدهد که اشکال کار احزاب بورژوا ناسیونالیست را در این میداند که کمی عجله کردند. در این اطلاعیه پس از اشاره به شروط کومه له برای مذاکره با رژیم آمده است “تعجیل آنها برای شرکت در این نشست، بدون تأمین ملزومات واقعی، آن را توهم برانگیز، زیانبار و ادامه آنها گرفتار شدن در دام توطئەهای جمهوری اسلامی می دانیم.” این موضع سازمانی که ادعای سوسیالیستی دارد در برخورد به بورژوازی آنهم بورژوازی که وارد مذاکره و بندوبست با جمهوری اسلامی شده است، نیست. مشکل این احزاب در تعجیلشان نیست. ماهیت طبقاتیشان حکم کرده است که پای میز مذاکره با رژیم بروند. سازمان ما در گذشته نیز این موضع محافظهکارانه کومه له را در برخورد با احزاب و سازمانهای بورژوا ناسیونالیست کرد موردانتقاد قرار داده است و اکنون نیز تأکید میکند که کومه له برای اینکه بتواند در برابر فشارهای ناسیونالیسم کرد، مقاومت کند، باید با گرایشهای ناسیونالیستی تسویهحساب کند و از موضعی رادیکال با بورژوازی ناسیونالیست برخورد نماید. به ادامه بحث اصلی بازگردیم.
اینکه رژیم جمهوری اسلامی در شرایط کنونی حاضر به مذاکره با احزاب ناسیونالیست شده است، دلیل دارد. در وهله نخست بهویژه با بحران انقلابی که از دیماه ۹۶ در ایران شکل گرفت و ازآنپس موقعیت رژیم پیوسته وخیمتر شده است، جمهوری اسلامی در تلاش است به شیوهها و تاکتیکهای مختلف جنبش تودهای سرا سری برای سرنگونی را تضعیف کند. یکی از همین تاکتیکها، مذاکره با جریانات بورژوائی اپوزیسیون باهدف ایجاد توهم و شکاف در میان تودههای مردم در سراسر ایران است. بیهیچ تردیدی اگر جمهوری اسلامی میتوانست یا میخواست گروههایی امثال سلطنتطلبان و مجاهدین خلق را نیز بهپای میز مذاکره بکشاند، همین ماجرای احزاب ناسیونالیست کرد در مورد آنها نیز صادق بود. اما فعلاً آنها این آمادگی را ندارند، چراکه ادعای این سازمانها نه منطقهای بلکه سرا سری است. اما جمهوری اسلامی با این تاکتیک یعنی مذاکره با بورژوا ناسیونالیستهای کرد، میکوشد نهفقط در صفوف دیگر سازمانهای بورژوائی توهم و شکاف ایجاد کند، بلکه مهمتر در میان بخشهایی از مردم توهم ایجاد کند، لذا از این بابت نیز از مذاکره بهره میبرد.
علاوه بر این، گرچه در نزاع میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا، جنگی رخ نخواهد داد و یا لااقل احتمال آن بسیار ضعیف است، اما جمهوری اسلامی خود را برای همین احتمال ضعیف هم آماده میکند. یکی از خطراتی که رژیم در شرایط جنگ با آن مواجه خواهد بود، وقوع شورشها و قیامهای تودهای است. اگر به فرض، جنگی رخ دهد، جمهوری اسلامی برای کنترل موج نارضایتی و اعتراض تودهای، نیروهای سرکوبش را در شهرهای بزرگ متمرکز خواهد کرد. اما اولین نقاطی که کنترل آنها از دست رژیم در میرود، مناطق مرزی است که هم نارضایتی مردم در این مناطق بسیار شدید است و هم گروههایی در میان مردم فعالاند که از حمایت قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای رقیب جمهوری اسلامی برخوردارند. کردستان یک نمونه بالفعل و آمادهتر یک چنین مناطقی است. بنابراین جمهوری اسلامی از هماکنون تلاش خواهد کرد که نهفقط مانع از وقوع چنین تحولی در کردستان شود، بلکه آن را به یک پشت جبهه مطمئن برای خود تبدیل کند، یا چنانچه جنگی رخ دهد، لااقل سیاست رژیم بشار اسد را در قبال کردهای سوریه در ایران پیاده کند و آنها را تبدیل به یک نیروی بیخطر برای خود تبدیل کند.
اما از این سیاست و تاکتیکهای رژیم چه چیزی عاید سازمانهای بورژوا ناسیونالیست کرد خواهد شد. فعلاً هیچ. اکنون نه جمهوری اسلامی هنوز در آخرین مرحله سرنگونی است و نه قراری است که جنگی رخ دهد. جمهوری اسلامی فعلاً آنها را به بازی گرفته است برای ایجاد توهم و شکاف در میان مردم. جمهوری اسلامی فعلاً هنوز در شرایطی نیست که به فرض، حتی اجازه فعالیت آزادانه به این سازمانها بدهد. جمهوری اسلامی نه صرفاً ازآنرو که یک رژیم استبدادی- مذهبی سرکوبگر است و ازاینرو حاضر به دادن همین امتیاز ناچیز به آنها نیست، بلکه احزاب کرد را تجزیهطلب میداند و همانگونه که میدانیم طبقه حاکم بر ایران همواره سیاستش سرکوب آنها بوده است. علاوه بر این، کردستان جزیره جدا افتادهای در ایران نیست که فرضاً رژیم جمهوری اسلامی بتواند در کردستان به این احزاب اجازه فعالیت سیاسی بدهد و در بقیه مناطق ایران اوضاع به روال کنونی باقی بماند. بنابراین، جمهوری اسلامی نهفقط حاضر نیست خواست آنها را ولو در حد یک خودمختاری محدود اداری بپذیرد، بلکه لااقل در لحظه کنونی حتی اجازه فعالیت سیاسی آزادانه را نیز به آنها نخواهد داد. شکست آنها از همین حالا آشکار است و شکستی دیگر بر شکستهای پیشین این سازمانها افزوده خواهد شد.
اما تودههای مردم کردستان که در طول چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامی ماهیت ارتجاعی و به غایت استبدادی و سرکوبگرانه این رژیم را شناختهاند، میدانند که جمهوری اسلامی هیچگاه به مطالبات آنها تن نخواهد داد. تحقق مطالبات آنها و ازجمله برافتادن ستم ملی، تنها و تنها مشروط به اتحاد آنها با جنبش سرا سری کارگران و زحمتکشان ایران است.
جمهوری اسلامی امکان دوام و بقاء ندارد. بحرانهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تمام ارکان نظم موجود را به لرزه انداخته است. نارضایتی، اعتراض و مبارزه مدام در حال افزایش است. رژیم در بنبست قرار دارد و قادر به حل بحرانهای موجود و تحقق هیچیک از مطالبات تودههای زحمتکش و ستمدیده مردم ایران نیست. تودههای مردم ایران هرگز با رژیمی که تمام موجودیتش سرکوب، اختناق، کشتار و به بند کشیدن مردم بوده است و دهها میلیون انسان را به فقر، گرسنگی، بیکاری، اعتیاد و دهها مصیبت اجتماعی دیگر محکوم کرده است، سازش نخواهند کرد. این رژیم را باید سرنگون کرد تا تودههای مردم از طریق شوراها بر سرنوشت خود حاکم شوند و مردم کردستان نیز با برخورداری از خودمختاری وسیع منطقهای و حاکمیت بر سرنوشت خود از طریق شوراها، ستم ملی را براندازند.
نظرات شما