نزاع بی‌پایان

یک هفته پرتنش با شدیدترین حملات لفظی متقابل میان سران و مقامات دولت آمریکا و جمهوری اسلامی ، همراه با تحریم‌های جدید و گسیل جنگنده‌های رادار گریز آمریکائی به خلیج‌فارس، سپری شد.

در پی سقوط پهپاد آمریکائی توسط سپاه پاسداران، روز ٣  تیرماه، ترامپ با صدور فرمانی، خامنه‌ای را به همراه تعدادی از فرماندهان سپاه پاسداران به لیست تحریم‌های این کشور افزود. علاوه بر این، به وزرای کابینه‌اش دستور داد، نهادها و منصوبان تحت امر خامنه‌ای را به فهرست تحریم‌ها اضافه کنند. در همین حال، وزیر خزانه‌داری آمریکا اعلام کرد که به‌زودی وزیر خارجه جمهوری اسلامی نیز به لیست تحریمی‌ها افزوده خواهد شد.

این اقدام دولت آمریکا واکنش شدید سران جمهوری اسلامی را برانگیخت. وزارت خارجه جمهوری اسلامی، تحریم خامنه‌ای را “بستن همیشگی راه دیپلماسی با دولت آمریکا” توصیف کرد.

یک روز بعد، ۴ تیرماه، حسن روحانی، تحریم خامنه‌ای را “مضحک و وقیحانه” نامید و افزود: “آمریکایی‌ها، سردرگم شده و کارهای عجیب‌وغریب انجام می‌دهند که تابه‌حال در دنیای سیاست سابقه نداشته است. هیچ حکومتی اگر یک‌ذره خرد و تدبیر داشته باشد نمی‌آید بالاترین مقام یک کشور را تحریم کند. آن‌ها دچار ناتوانی ذهنی شده‌اند و امروز کاخ سفید دچار معلولیت ذهنی شده و نمی‌داند چه‌کاری انجام می‌دهد.”

در پی موضع‌گیری روحانی تهدید‌های لفظی ترامپ شدیدتر شد. او گفت: “رهبر ایران کلمات خوب و مشفقانه نمی‌فهمد” و آنچه سران ایران می‌فهمند فقط “زور و قدرت است.  هر حمله ایران به هر چیز متعلق به آمریکا، با نیروی عظیم و کوبنده مواجه خواهد شد. در بعضی زمینه‌ها، کوبنده به معنای محو کامل است.”

خامنه‌ای نیز پنجم تیرماه حرف‌های قبلی‌اش را تکرار کرد. او مذاکره با آمریکا را یک «فریب» خواند و گفت: دشمن وقتی نتوانسته با فشار به هدفش برسد، با تصور سادگیِ ملت ایران، پیشنهاد مذاکره می‌دهد. وی هدف اصلی پیشنهاد آمریکا برای مذاکره را «خلع سلاح ملت و حذف عوامل اقتدار ایران» خواند.

گرچه تشدید این حملات لفظی و تحریم‌های جدید، بازتابی از تشدید تضاد طرفین نزاع است و احتمال اقدامات نظامی موردی و محدود را از هر دو سو افزایش داده است، اما نباید این تهدیدها و رجزخوانی‌ها را خیلی جدی گرفت و آن‌گونه که برخی ادعا می‌کنند، نشانه قریب‌الوقوع بودن جنگ دانست. چون سیاست هر دو دولت این است که نه در یک جنگ نظامی، بلکه در یک کشمکش و ستیز فرسایشی به اهداف خود برسند. یعنی درعین‌حال که علیه یکدیگر به فشار‌های متعدد اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی محدود متوسل می‌شوند، اما در یک توافق نانوشته، نخواهند گذاشت که کار به مرحله‌ای برسد که راه بازگشتی از آن وجود نداشته باشد.

تا جایی که به جمهوری اسلامی برمی‌گردد، چنانچه پیش‌ازاین نیز گفته‌شده است، نه توان اقتصادی و نظامی وارد شدن در چنین جنگی را دارد و نه فراتر از آن‌ یک پشت جبهه داخلی مطمئن برای ادامه آن. بالعکس جمهوری اسلامی بیش از آنکه از نیروی نظامی آمریکا هراس داشته باشد، از توده‌های مردم ناراضی از رژیم وحشت دارد. چراکه نمونه‌های عراق و لیبی را دیده و   می‌داند که پیش از آنکه ارتش بیگانه قدم به خاک کشور بگذارد، توده‌های مردمی که در چنگال رژیم دیکتاتوری اسیرند به شورش و قیام روی می‌آورند. دولت آمریکا نیز نه‌فقط هرگز منافعش در جنگ و برافتادن جمهوری اسلامی نبوده و نیست، بلکه از وارد شدن به جنگ در کشوری وحشت دارد که حتی با فرض سرنگونی جمهوری اسلامی، مشکلاتش هزار بار بیش از عراق و افغانستان خواهد بود و با صدها هزار نیروی نظامی هم نمی‌تواند خود را از مخمصه مشکلات آن نجات دهد. حقیقت این است که  پس از شکست‌ لشکرکشی‌های نظامی دولت آمریکا به عراق و افغانستان، این کشور لااقل در شرایط کنونی در وضعیتی نیست که بخواهد وارد جنگی دیگر در خاورمیانه شود و هوس اشغال نظامی یک کشور را داشته باشد. خود ترامپ هم نه‌فقط مکرر اعلام کرده است که خواهان جنگ و برافتادن جمهوری اسلامی نیست، بلکه می‌خواهد با همین جمهوری اسلامی و سران آن مذاکره کند و به سازش برسد. او حتی در آخرین موضع‌گیری‌اش که همراه با تهدیدات نظامی بود، به‌صراحت گفت که اگر کار به مرحله درگیری‌های نظامی نیز برسد، نیروی زمینی در ایران پیاده نخواهد کرد. یعنی آنچه آمریکا در چنین شرایطی می‌تواند انجام دهد چیزی جز این نیست که فرضاً  از پایگاه‌های نظامی که جمهوری اسلامی امکان دسترسی به آن‌ها را ندارد، مراکز موردنظرش را با موشک و بمب هدف قرار دهد. آن‌هم همان‌گونه که گفته است، کوتاه‌مدت. علاوه بر این، دولت آمریکا می‌داند که جنگ با جمهوری اسلامی به معنای وارد شدن همه دولت‌های منطقه در این جنگ خواهد بود. اگر جنگی دربگیرد تمام کشورهای حاشیه خلیج‌فارس وارد آن شده‌اند. اسرائیل و حزب‌الله لبنان وارد جنگ شده‌اند. گروه‌های طرفدار جمهوری اسلامی عراق را وارد جنگ کرده‌اند. کردهای عراق به جانب‌داری از آمریکا وارد جنگ شده‌اند. تازه اگر فقط محدود به کشورهای خاورمیانه باقی بماند. بنابراین، بی آنکه احتمال بسیار ضعیف یک جنگ، انکار گردد، دلایل متعددی وجود دارد که گفته شود، جنگی رخ نخواهد داد.

اگر چنین است، چگونه طرفین می‌خواهند به اهداف خود برسند. همان‌گونه که گفته شد، دولت آمریکا می‌خواهد در جریان یک کشمکش و نزاع فرسایشی از طریق فشارهای حداکثری اقتصادی و سیاسی به اهداف خود برسد. علاوه بر این، دولت آمریکا در تلاش است که برای افزایش فشار به جمهوری اسلامی، پای قدرت‌های جهانی دیگر را هم به نفع خود وارد این نزاع کند. ترامپ اخیراً اعلام کرد: کشورهای دیگر، خودشان از نفت‌کش‌هایشان در تنگه هرمز حفاظت کنند. معنای حرف او این است که اتحادیه اروپا، چین، ژاپن، کره جنوبی که عمدتاً نفت خاورمیانه به این کشورها صادر می‌شود، باید مستقیماً وارد این نزاع شوند و هزینه‌های مالی، نظامی و سیاسی آن را نیز متقبل شوند. در همین حال، دولت آمریکا می‌کوشد از ارگان‌های سازمان ملل هم به‌عنوان اهرمی برای زیر فشار قرار دادن بیشتر جمهوری اسلامی استفاده کند. چند روز پیش شورای امنیت با خواست دولت آمریکا تشکیل جلسه داد. با صدور قطعنامه‌ای حمله به نفت‌کش‌ها را محکوم کرد. آن را “تهدیدی جدی برای دریانوردی تجاری و تأمین انرژی جهان و تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌المللی” خواند” و از طرف‌های درگیری و نزاع خواست  از طریق مذاکره، اختلافات خود را به نحوی مسالمت‌آمیز حل‌وفصل کنند.” گرچه در این قطعنامه، نامی از جمهوری اسلامی در میان نیست، اما صحبت از حمله به نفت‌کش‌ها به‌عنوان “تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌المللی” همان چیزی است که دولت آمریکا در پی آن بود و با همین قطعنامه دست و پای جمهوری اسلامی را برای انجام عملیات ایذائی  بست.

ترامپ اخیراً گفت که عجله‌ای برای کشاندن جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره نخواهد داشت. جمهوری اسلامی هم البته همانگونه که اعلام کرده است، عجله‌ای برای رفتن به پای میز مذاکره ندارد و تلاش می‌کند با اقدامات ایذائی سیاسی و نظامی مستقیم و غیرمستقیم و انتقال بار فشارهای دولت آمریکا به‌ویژه در عرصه اقتصادی بر دوش کارگران و زحمتکشان ایران، در برابر موج حملات مقاومت کند.

بنابراین، دولت آمریکا درحالی‌که پی‌درپی فشارهای اقتصادی و سیاسی را بر جمهوری اسلامی تشدید می‌کند، مدام دعوت به مذاکره می‌کند، جمهوری اسلامی هم پیوسته این مذاکره را نفی و انکار می‌کند.

اما دولت آمریکا چه نفعی از مذاکره دارد و نفع جمهوری اسلامی در رد مذاکره چیست؟ نفع مذاکره برای آمریکا، وادار کردن جمهوری اسلامی به عقب‌نشیبی و تثبیت هژمونی خود در خاور میانه است. بالعکس، عقب‌نشینی نتیجه هر مذاکره‌ای برای جمهوری اسلامی خواهد بود. در این نکته جای تردید نیست که جمهوری اسلامی راهی جز مذاکره ندارد و سرانجام هم روزی ناگزیر خواهد شد مستقیماً وارد مذاکره شود. اما معضل جمهوری اسلامی برای مذاکره در شرایط کنونی، آن‌گونه که خامنه‌ای ادعا می‌کند، شخص ترامپ نیست، بلکه این مذاکره به ناگزیر با مسائلی مرتبط است که وارد شدن در آن‌ها به‌راحتی برای جمهوری اسلامی پذیرفتنی باشد.چرا؟

خامنه‌ای می‌گوید: هدف اصلی پیشنهاد آمریکا برای مذاکره، «خلع سلاح ملت و حذف عوامل اقتدار ایران» است. “عوامل اقتدار ایران” که خامنه‌ای از آن حرف می‌زند، در واقعیت، چیزی جز موشک، مانور و تهدید بر روی فعالیت‌های هسته‌ای و گروه‌های اسلام‌گرای طرفدار جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر نیست. این دقیقاً همان چیزی است که دولت آمریکا زیر عنوان توقف فعالیت موشکی و هسته‌ای و توقف کمک و حمایت از گروه‌های تروریست و بی‌ثبات‌سازی منطقه از آن نام می‌برد. جمهوری اسلامی می‌داند که هر مذاکره‌ای با دولت آمریکا، حول این محورها خواهد بود. این‌ها موضوعاتی نیستند که جمهوری اسلامی به‌سادگی بتواند بر سر آن‌ها کوتاه بیاید. چون همان‌گونه که خامنه‌ای می‌گوید این‌ها جزء عوامل اقتدار جمهوری اسلامی و حتی موجودیت آن هستند. بنابراین کوتاه آمدن بر سر آن‌ها یعنی پنبه شدن تمام آنچه را که در این چهل سال رشته است و پایان یافتن دوران توسعه‌طلبی پان‌اسلامیستی و پذیرش هژمونی آمریکا. این‌هاست نقاط گرهی مذاکره برای جمهوری اسلامی.

بنابراین برخلاف ادعای طبقه حاکم بر ایران و پادوان سیاسی جمهوری اسلامی که می‌کوشند اقدامات ماجراجویانه و توسعه‌طلبانه پان‌اسلامیستی جمهوری اسلامی و نزاع با دولت آمریکا را بر سر سلطه و هژمونی در خاورمیانه به بهانه دفاع از کشور توجیه کنند یا رسواتر این‌که آن‌ها را اقداماتی ضد امپریالیستی معرفی کنند، این اقدامات صرفاً عوامل اقتدار یک رژیم ارتجاعی توسعه‌طلب اسلام‌گرا هستند که جز ضرر و زیان و فشارهای متعدد اقتصادی و سیاسی نفعی برای مردم ایران نداشته و نخواهد داشت. ده‌ها میلیارد دلاری که جمهوری اسلامی هرسال صرف هزینه‌های نظامی نیروهای سرکوب یا اهداف و مقاصد جاه‌طلبانه و توسعه‌طلبانه خود در سوریه و عراق، کمک به گروه‌های اسلام‌گرای مرتجع از قماش حزب‌الله لبنان، جهاد اسلامی فلسطینی، انصار الله یمنی، حشدالشعبی عراقی و ده‌ها گروه ریزودرشت تروریست اسلام‌گرا در خاورمیانه و آفریقا کرده است، کدام نفع را برای کارگران و زحمتکشان ایران داشته است؟ آنچه جمهوری اسلامی در این چهل سال انجام داده است، تمام آن‌ها علیه مردم و جز خدمت به امپریالیسم و ارتجاع چیز دیگری نبوده است. اختناق، استبداد، سرکوب و کشتار مردم برای حفظ نظم سرمایه‌داری حاکم بر ایران، تلاش برای ایجاد و تقویت گروه‌های اسلام‌گرا در منطقه خاورمیانه و آفریقا که در اساس، سیاست امپریالیسم برای مقابله با جنبش‌های کمونیستی و کارگری بوده است، ماجراجوئی‌های منطقه‌ای و ایجاد بازار پررونق برای صنایع تسلیحاتی امپریالیست‌ها، ضربه زدن به جنبش مردم فلسطین از طریق ایجاد گروه‌های اسلام‌گرا و ایجاد اختلاف و شکاف در صفوف مردم فلسطین، همه این اقدامات، علیه توده‌های زحمتکش مردم ایران و منطقه و خدمت به امپریالیسم بوده است. نزاع جمهوری اسلامی با دولت آمریکا چیزی جز یک نزاع و اختلاف میان دو ارتجاع نیست. این هر دو دولت دشمن توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران‌اند. نزاع آن‌ها بر سر منافع اقتصادی و سیاسی طبقات حاکم بر این کشورها است و ربطی به منافع توده‌های مردم ایران ندارد. تجربه چهل سال گذشته نیز نشان داده است که این نزاع، منازعه‌ای بی‌پایان است و بدون مداخله انقلابی توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران قابل‌حل نیست. مادام که کارگران و زحمتکشان نتوانند با سرنگونی جمهوری اسلامی، ابتکار عمل و سرنوشت خود را در دست بگیرند، این نزاع ادامه خواهد یافت و تمام بار آن نیز بر دوش آن‌ها قرار خواهد گرفت، همان‌گونه که اکنون در نمونه  تحریم‌های اقتصادی شاهد آن هستیم. حتی به فرض اگر این دو دولت مرتجع، تحت شرایطی  پای میز مذاکره هم بروند، اگر جمهوری اسلامی ناگزیر به عقب‌نشینی تاکتیکی هم بشود و در محدوده‌ای به توافقی نیم‌بند برسند که در لحظه کنونی چنین چشم‌اندازی هم وجود ندارد، به همان سرنوشت توافق هسته‌ای و برجام گرفتار خواهد شد. چراکه مادام جمهوری اسلامی وجود دارد، نمی‌تواند تغییری در سیاست خارجی خود و سازمان‌دهی گروه‌های اسلام‌گرای تروریست که اساس این منازعه هست بدهد، چون جزئی از موجودیت جمهوری اسلامی‌اند، همان‌گونه که استبداد، سرکوب و کشتار مردم ایران در داخل جزئی جدائی‌ناپذیر از موجودیت جمهوری اسلامی است و این سیاست خارجی مدام با دولت‌های دیگر اصطکاک و برخورد پیدا می‌کند و کار به تشدید منازعاتی می‌انجامد که نمونه‌های آن را از جنگ هشت‌ساله تا به امروز مکرر دیده‌ایم و یک نمونه آن‌هم در همین لحظه در جریان است. هیچ معجزه‌ای در کار نیست. اگر اوضاع به روال کنونی پیش برود و کارگران و زحمتکشان ایران تکلیف را با رژیم یکسره نکنند، چشم‌اندازی تیره‌وتار در مقابل توده‌های مردم ایران، قرار خواهد داشت.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۲۸ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.