در هفتهای که گذشت تلاشهای دیپلماتیک برخی دولتها برای کاهش تنش و بحران میان دولتهای آمریکا و جمهوری اسلامی ادامه یافت، اما این تلاشها به نتیجهای نرسید.
نخست، وزیر خارجه آلمان به تهران سفر کرد و با وزیر خارجه جمهوری اسلامی و حسن روحانی پیرامون تلاش اروپا برای حفظ برجام، لزوم پایبندی جمهوری اسلامی به تعهدات خود در چارچوب برجام و کاهش تنش در خاورمیانه گفتگو کرد. اما از کنفرانس مطبوعاتی دو وزیر خارجه آشکار بود که این سفر دست آوردی برای طرفین نداشت. وزیر خارجه آلمان گفت:
“اروپا تلاش خواهد کرد منافع اقتصادی ایران در چارچوب برجام تأمین شود، اما نباید انتظار معجزه داشت. ”
وی افزود: “شرایط در منطقه خاورمیانه بسیار حساس و جدی است و باید تلاش نماییم تا از احتمال یک درگیری جلوگیری کنیم.” ظریف هم در مورد راهحل کاهش تنش با آمریکا گفت “شخص آقای ترامپ گفته در جنگ اقتصادی با ایران هستیم. دلیل تنش در منطقه این است. تنها راه کاهش تنش در منطقه، توقف جنگ اقتصادی در منطقه است.” این کنفرانس با جدال طرفین بر سر اسرائیل به پایان رسید.
در اواخر هفته گذشته نیز نخستوزیر ژاپن در راستای همین تلاشهای دیپلماتیک وارد ایران شد. نخستوزیر ژاپن که در اصل قرار بود به دعوت جمهوری اسلامی در چارچوب مناسبات دوجانبه به ایران سفر کند، تلاش نمود که در جریان این سفر، نقش واسطه میان دولت آمریکا و جمهوری اسلامی را بر عهده گیرد و پیام ترامپ به خامنهای را برای گشودن باب مذاکره و توافقهای احتمالی آینده به وی برساند. او بار دیگر گفتههای پیشین ترامپ را تکرار کرد که دولت آمریکا قصد جنگ و سرنگونی جمهوری اسلامی را ندارد و میخواهد صادقانه با جمهوری اسلامی مذاکره کند.
گزارشی که از این دیدار از سوی دفتر خامنهای انتشار یافت، میگفت: در ابتدای این دیدار شینزو آبه نخستوزیر ژاپن خطاب به خامنهای گفت: “من قصد دارم پیام رئیسجمهور امریکا را به جنابعالی برسانم. خامنهای هم در پاسخ به وی گفته است: ما در حسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم اما در خصوص آنچه از رئیسجمهور امریکا نقل کردید، من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد. مطالبی را که بیان خواهم کرد، در چارچوب گفتوگو با نخستوزیر ژاپن است زیرا ما ژاپن را کشوری دوست میدانیم، اگرچه گلایههایی نیز وجود دارد.” این دیدار نیز نهتنها کمکی به تخفیف منازعه نکرد، بلکه بالعکس بر پیچیدگی آن افزود. چراکه عجالتاً راه را حتی بر میانجیگری دولتهای دیگر نیز بست.
خامنهای گفت: ” مذاکره زیر فشار را قبول نخواهد کرد” این فشار چیست که اگر برداشته شود، میتواند مذاکرات شروع شود؟ پیش از وی، روحانی در دیدار با نخستوزیر ژاپن پاسخ این سؤال را داده بود. او در جریان کنفرانس مطبوعاتی خود با نخستوزیر ژاپن گفت:” ریشه تنشهای موجود در منطقه به جنگ اقتصادی آمریکا علیه مردم ایران برمیگردد و هرگاه این جنگ متوقف شود، شاهد رویداد بسیار مثبت در منطقه و جهان خواهیم بود.” البته روحانی در این اظهارنظر کوشید که وسط دعوا نرخ تعیین کند و پای مردم ایران را به نزاع دو دولت ارتجاعی اسلامی و امپریالیست بکشاند. درحالیکه نه مردم ایران نقشی در این نزاع داشته و دارند و نه مردم آمریکا. در این مسئله تردیدی نیست که فشار تحریمهای دولت آمریکا بر دوش تودههای مردم ایران تحمیلشده است، اما چه چیزی باعث این تحریمها شده است؟ نزاع دو دولت مرتجع بر سر توسعهطلبی و هژمونی در منطقه خاورمیانه. از همین روست که از تمام ابزارهای زور و فشار علیه یکدیگر استفاده میکنند، تا طرف مقابل را به توافق و تسلیم وادارند.
آنچه میتوان بهویژه از تحرکات دیپلماتیک چند روز گذشته برای میانجیگری دریافت، این است که ابزارهای کنونی فشار طرفین نزاع، هنوز به آن مرحله نرسیده که حتی وارد مذاکره مستقیم با یکدیگر شوند، تا چه رسد به توافق و زد و بند. جمهوری اسلامی همانگونه که اشاره شد، شرط مذاکره را لغو تحریمها اعلام کرده است. شرطی ناممکن. روشن است که امپریالیسم آمریکا این شرط را نخواهد پذیرفت، چراکه حتی تعلیق تحریمها به معنای فروپاشی آنها خواهد بود. از همین روست که پس از شکست تلاش نخستوزیر ژاپن، ترامپ نیز اعلام کرد: ” بهشخصه احساس میکنم که حتی فکر دستیابی به یک توافق هم خیلی زود است. نه آنها آمادهاند و نه ما.” اما بعد چه؟ این وضع تا کی و تا کجا میتواند ادامه یابد، بهویژه که اتفاقات نظامی جدیدی در منطقه رخداده است.
همزمان با مذاکرات نخستوزیر ژاپن با خامنهای، دو کشتی که حامل محمولههای متانول و نفتا برای ژاپن بودند موردحمله قرار گرفتند و به آتش کشیده شدند. دولت آمریکا بلافاصله پسازاین حمله به کشتیها، جمهوری اسلامی را متهم کرد و وزیر خارجه آمریکا گفت: ” «ارزیابی دولت ایالاتمتحده این است که جمهوری اسلامی ایران مسئول حملاتی است که امروز(پنجشنبه ۲۳ خرداد )در دریای عمان صورت گرفت».
«این ارزیابی بر اساس اطلاعات امنیتی، سلاحهای مورداستفاده، سطح تجربه موردنیاز برای این حمله، حملات اخیر مشابه ایران علیه کشتیرانی و این واقعیت که هیچ گروه نیابتی در منطقه منابع و کارایی برای دست زدن به چنین اقدام پیچیدهای ندارد، صورت گرفته است».
مقامات جمهوری اسلامی نیز نخست حمله به کشتیها را یک اقدام مشکوک نامیدند و نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل، دولت آمریکا را عامل این حملات معرفی کرد. دولتهای دیگر بهجز انگلیس که از موضعگیری آمریکا حمایت کرد، یا سکوت کردند و یا طرفین را به آرامش فراخواندند. شورای امنیت نیز پشت درهای بسته جلسه تشکیل داد، اما این روال عادی کار است. تصمیمی نگرفت و نخواهد گرفت، چراکه در درون ۵ قدرت بزرگ در شورای امنیت، بر سر نزاع جمهوری اسلامی و دولت آمریکا، اختلافنظر وجود دارد.
با این اوصاف چه اتفاق جدیدی رخ خواهد؟ سرپرست وزارت دفاع آمریکا روز جمعه ۲۴ خرداد گفت که “دولت دونالد ترامپ در پی حمله به نفتکشها در دریای عمان به دنبال ایجاد اجماع جهانی در برابر جمهوری اسلامی ایران است ”
اجماع جهانی برای چه و با چه هدفی؟ دولت آمریکا تلاش خواهد کرد به بهانه حفاظت از کشتیهای تجاری و اسکورت آنها، نیروهای نظامی متحدان بینالمللی خود را زیر فرماندهی نیروی نظامی آمریکا وارد منطقه کند تا از یکسو، کشورهای دیگر را نیز مستقیماً وارد این نزاع کند و از سوی دیگر، هزینه این تشدید بحران را بر دوش آنها قرار دهد. بنابراین، آنچه میتواند بهفوریت رخ دهد، میلیتاریزه شدن بیشتر سراسر منطقه خلیجفارس، دریای عمان و حتی دریای عرب است. این افزایش حضور نظامی در مناطق مرزی ایران، البته میتواند احتمال درگیری نظامی موضعی را افزایش دهد، اما این احتمال منتفی یا بسیار ضعیف است که در شرایط موجود، حتی با تشدید منازعه و بحران، بتواند به جنگ منجر گردد. چرا که بهجز احتمالاً دولتهای اسرائیل و عربستان، فعلاً هیچ دولتی خواهان چنین جنگی نیست. جمهوری اسلامی نهفقط توان اقتصادی و نظامی وارد شدن به چنین جنگی را ندارد، بلکه بیش از هر چیز نگران وضعیت داخلی خود است که با بحرانهای متعدد و موج وسیعی از نارضایتی تودهای، حتی بدون جنگ مواجه است. دولت آمریکا هم در شرایط کنونی به دلایل متعددی که پیشازاین مکرر در نشریه کار توضیح دادهشده است، آمادگی یک چنین جنگی را ندارد. پس چه خواهد شد؟
وضع موجود همراه با افزایش تنش و تشدید بحران، لااقل تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ادامه خواهد یافت. آنگاه است که احتمالا طرفین تصمیم قطعی را بر سر این نزاع اتخاذ خواهند کرد. در این میان آنچه میتواند اوضاع کنونی را تغییر دهد، نقشی است که تودههای مردم ایران میتوانند بر عهده گیرند. چنانچه کارگران و زحمتکشان ایران به وضع موجود و فشارهای روزافزون تمکین نکنند و به انقلاب روی آورند، همه معادلات در هم خواهد ریخت. راه حل قطعی این نزاع و بحران نیز در همینجاست. منافع کارگران و زحمتکشان ایران در این است که به پا خیزند، ابتکار عمل را خود در دستگیرند و سرنوشتشان را خودشان تعیین کنند و اجازه ندهند جمهوری اسلامی و دولت آمریکا برای آنها تصمیم بگیرند.
نظرات شما