عصر روز چهارشنبه ۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۷ (۱۳ فوریه) یک اتوبوس نیروی های مرزبانی سپاه در سیستان و بلوچستان هدف یک حمله انتحاری قرار گرفت و در آن دست کم ۲۷ نفر از نیروهای سپاه پاسداران کشته و تعدادی نیز زخمی شدند. از همان ابتدای انتشار خبر این عملیات انتحاری، آمارهای متفاوتی در مورد تعداد تلفات آن گزارش شد. خبرگزاری ایلنا به نقل از منابع غیر رسمی تعداد کشته شدگان را بین ۲۷ تا ۴۱ نفر اعلام کرد. خبرگزاری فارس اعلام کرد، این انفجار دستکم ۳۰ کشته و ۱۰ مجروح برجای گذاشته است. قرارگاه قدس سپاه پاسداران نیز در بیانیه ای نوشت: “در این حمله انتحاری که با استفاده از یک دستگاه خودرو مملو از مواد منفجره در مجاورت اتوبوس حامل یکی از یگان های قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه صورت پذیرفت” جمعی کشته و تعدادی نیز زخمی شدند. قرارگاه قدس همچنین در مورد سرنشینان این اتوبوس اعلام کرد، این افراد نیروهایی بودند که پس از اتمام ماموریت مرزبانی از منطقه در جاده خاش- زاهدان هدف حمله انتحاری قرار گرفتند..
گروه جیش العدل اما ساعاتی پس از این عملیات انتحاری با صدور بیانیه ای مسئولیت این حمله را پذیرفت و اعلام کرد که تمام ۴۰ سرنشین این اتوبوس کشته شده اند. جیش العدل که تاکنون به کرات با نیروهای سپاه و مرزبانان جمهوری اسلامی در سیستان و بلوچستان درگیری داشته و طی عملیات های گوناگون هربار تعدادی از آن ها را گروگان گرفته و یا به قتل رسانده است، از جمله گروه های مسلح و مرتجع اسلامی در سیستان و بلوچستان است که خود را “مدافع” خلق بلوچ و “اهل سنت” در این استان می داند.
حمله انتحاری روز چهارشنبه، بدون شک یکی از مرگبارترین عملیاتی بود که در سال های اخیر علیه یگان قدس سپاه پاسداران و دیگر نهادهای جمهوری اسلامی صورت گرفته است. پیش از این در تاریخ ۱۴ خرداد ۹۶ در دو حمله همزمانی که توسط تعدادی از نیروهای مسلح داعش به صحن علنی مجلس و حرم خمینی به وقوع پیوست، ضربه سهمگینی به اقتدار سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی وارد شد. پس از آن، حمله مسلحانه دو موتور سوار به رژه نیروهای نظامی در اهواز که روز شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ (۲۲ سپتامبر) صورت گرفت، از جمله عملیاتی بود که بخش های امنیتی نظام را به سراسیمگی کشاند. حمله ای که طبق گزارش های رسمی و غیر رسمی ۲۵ نظامی و غیر نظامی از جمله ۱۲ پاسدار در آن کشته و بیش از ۶۰ نفر هم زخمی شدند. با این همه و به رغم وقوع عملیاتی از این دست که در گوشه و کنار ایران اتفاق می افتند، بیشترین عملیات مسلحانه، انتحاری و گروگان گیری طی سال های اخیر در منطقه سیستان و بلوچستان توسط گروه های مسلح اسلامی صورت گرفته است.
در میان موجی از عملیات ریز و درشت مسلحانه که در دو سال گذشته توسط “جیش العدل” علیه پاسداران و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در منطقه سیستان و بلوچستان صورت گرفته است، عملیات گروگانگیری مرزبانان رژیم در میرجاوه و نیز حمله انتحاری روز ۱۳ بهمن ماه جاری دو نمونه برجسته ای هستند که تمامی تبلیغات امنیتی رژیم را نقش بر آب کرده و به نحو آشکاری روشن ساخت که بر خلاف همه جار و جنجال هایی که مسئولان سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی از وجود “اقتدار” نظام و بودن امنیت “کامل” در تمام سطوح کشور به راه انداخته اند، این رژیم تا چه حد در فقدان امنیت بسر می برد. از ده ها عملیاتی که طی ماه های گذشته در نقاط مختلف سیستان و بلوچستان انجام شده که بگذریم، دست کم دو عملیات، یکی عملیات گروگانگیری ۴ پاسدار و ۳ مرزبان جمهوری اسلامی در قرارگاه میرجاوه در سحرگاه ۲۴ مهرماه ۱۳۹۷ که همگی مرزبانان در خواب بوده و بدون کمترین درگیری نظامی توسط نیروهای”جیش العدل” به گروگان گرفته شدند و نیز حمله انتحاری اخیر “جیش العدل” به اتوبوس حامل ۴۰ نفر از افراد یگان های قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران، از جمله عملیات هایی بوده اند که در کمترین حالت، رسوایی امنیتی را برای جمهوری اسلامی در منطقه سیستان و بلوچستان رقم زده اند. مضافا اینکه انجام این دو عملیات به نوعی بازگو کننده نفوذ اطلاعاتی “جیش العدل” در میان نیروهای قدس سپاه پاسداران است.
انجام اینگونه اقدامات مسلحانه و انتحاری در دو سال گذشته از جمله عملیات متداول “جیش العدل” و دیگر گروه های مسلح اسلامی در منطقه سیستان و بلوچستان بوده اند. حملاتی که بر بستر اعمال سیاست های تبعیض آمیز و تحمیل شرایط غیر قابل تحمل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی طبقه حاکم بر توده های محروم سیستان و بلوچستان شکل گرفت، روز بروز رشد بیشتری یافت و اکنون با توجه به تشدید سرکوب و فقر و فلاکت غیر قابل تصوری که بر توده های این منطقه حاکم است، شرایط بهتری برای گروه های مرتجع اسلامی همچون “جیش العدل” فراهم کرده تا از میان جوانان بیکار، محروم و سرخورده این منطقه افراد بیشتری را عضوگیری و برای عملیات انتحاری آماده کند. نیروهای واپسگرایی که بر بستر سرکوب و نارضایتی عمومی از جمهوری اسلامی، منافع توده های محروم و ستمدیده سیستان و بلوچستان را وجه المصالحه اهداف ارتجاعی، ناسیونالیسم مذهبی و قرون وسطایی خود کرده اند. نیروهای عقب مانده و واپسگرایی که به لحاظ سیاسی و باورهای ارتجاعی از جنس القاعده، طالبان و جمهوری اسلامی هستند و حتا در مواردی از سران فاسد و تبهکار جمهوری اسلامی هم مرتجع ترند.
آنچه اکنون در سیستان بلوچستان در شرف تکوین است، کمترین سازگاری با منافع کارگران و توده های زحمتکش این منطقه ندارد. توده های محروم سیستان و بلوچستان نخست باید بر زمینه های شکل گیری اینگونه جریانات ارتجاعی و واپسگرایانه در منطقه آگاه باشند و بدانند که درگیری نیروهایی همچون “جیش العدل” با جمهوری اسلامی تعارض میان دو ارتجاع مذهبی است. تعارضی که نه تنها هیچ ارتباطی با منافع زحمتکشان این منطقه مرزی ندارد، بلکه بیشترین صدمات و فشارها را نصیب همان توده های محروم و فقر زده سیستان و بلوچستان خواهد ساخت.
تردیدی نیست که ۴۰ سال عملکرد سرکوبگرانه و تبعیض آمیز جمهوری اسلامی عامل اصلی شکل گیری وضعیت موجود در این منطقه است. در واقع این حاکمان اسلامی بوده اند که با سرکوب و اعمال تبعیضات مداوم سیاسی، اقتصادی و مذهبی، زمینه های مادی شکل گیری و رشد گروه های مرتجعی از قبیل “جیش العدل” را فراهم کرده اند. پوشیده نیست در دوران حاکمیت ارتجاع اسلامی به رغم اینکه تمامی توده های مردم ایران به طور وحشیانه سرکوب و از ابتدایی ترین حقوق دمکراتیک و آزادی های فردی و اجتماعی خود محروم بوده اند، اما ستمی که طی ۴۰ سال گذشته بر مردم سیستان و بلوچستان رفته، فقر و فلاکتی را که آنان در این سال ها تجربه کرده اند، بسیار فزونتر از مناطق دیگر بوده است. جوانان و کودکان این استان از حداقل امکانات شغلی، رفاهی، بهداشتی، درمانی و آموزشی محرومند. در این منطقه ده ها هزار انسان زندگی می کنند که اساسا شناسنامه ندارند تا فرضا بتوانند حتی از همان یارانه ناچیز استفاده کنند. امکانات آموزشی در این استان آن چنان محدود است که اگر کلاسی هم در مناطق روستایی دایر شود، در کپَرها و وسط بیابان است. وضعیت مدارس آنچنان اسفبار است که به گفته مدیرکل نوسازی مدارس این استان، “۷۰۸ مدرسه خشت و گِلی در سیستان و بلوچستان وجود دارد”.
بر کسی پوشیده نیست که مردم سیستان و بلوچستان اکنون در فقر و تبعیضی بی نظیر دست و پا می زنند. توده های محروم این استان به دلیل داشتن اعتقادات مذهبی “اهل سنت” همواره با اعمال شدیدترین تبعیضات سیاسی، اقتصادی و مذهبی مواجه بوده اند. درصد بیکاری در این استان سرآمد دیگر مناطق کشور است. جوانان بیکار این منطقه برای امرار معاش و تداوم زندگی بعضا یا به قاچاق مواد مخدر کشیده می شوند و یا در ساده ترین حالت به “قاچاق” بنزین و گازوئیل جهت انتقال به آن سوی مرز روی آورده اند. شیوه ای از امرار معاش که اکنون به راه کار متداول اغلب جوانان بیکار و انبوه مردم فقر زده سیستان و بلوچستان تبدیل شده است. راه کاری پرخطر که اغلب با تعقیب و گریز سرکوبگران جمهوری اسلامی مواجه بوده و هر از چند گاهی خبر کشته شدن آنان توسط شلیک نیروی های پلیس جمهوری اسلامی در رسانه ها منتشر می شود.
با این همه و در چنین وضعیتی اسفبار که بر سیستان و بلوچستان حاکم است، خامنه ای، رهبر شارلاتان جمهوری اسلامی از جابجایی یکسان “خدمت” و “ثروت” در تمام استان های کشور سخن می گوید. او که انگار از کره مریخ به زمین آمده و بر تخت رهبری نشسته است، به مناسبت چهلمین سالگرد جمهوری اسلامی با وقاحتی بی نظیر اعلام کرد: جمهوری اسلامی در شمار موفق ترین حاکمیت های جهان در جابجایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور، و از مناطق مرفه نشین شهرها به مناطق پائین دست آن بوده است. آمار بزرگ راه سازی و خانه سازی و ایجاد مراکز صنعتی و اصلاح امور کشاورزی و رساندن برق و آب و مراکز درمانی و واحدهای دانشگاهی و سد ونیروگاه و امثال آن به دورترین مناطق کشور حقیقتا افتخارآفرین است”. (تاکید از ما است). البته از خامنه ای که خود مسبب همه تبعیضات و فقر و فلاکت حاکم بر جامعه است، انتظاری غیر از این نیست. این رهبر شارلاتان حتا اگر اینگونه دروغ بافی ها را جهت تطهیر خود و روحیه دادن به عناصر درون نظام گفته باشد، لااقل آن پاسدارانی که برای تحقق منویات سرکوبگرانه خامنه ای مردم سیستان و بلوچستان را به گلوله می بندند، اکنون دیگر باید فهمیده باشند که رهبرشان تا چه حد شارلاتان، دروغ گو و لاف زن است. لذا، وقتی در دو طرف این نزاع موجود که اکنون در سیستان و بلوچستان جاری است، در یک طرف آن شارلاتان وقیحی همچون خامنه ای و نظام ارتجاعی حاکم بر ایران قرار دارد و در طرف دیگر آن نوع دیگری از ارتجاع اسلامی همانند “جیش العدل” صف آرایی کرده اند، نتیجه این نزاع ارتجاعی برای توده های محروم و فقر زده منطقه سیستان و بلوچستان از پیش روشن است. “جیش العدل” و نیروهای مشابه آن که به لحاظ مالی و تسلیحاتی از عربستان و دیگر کشورهای سنی مذهب منطقه تامین می شوند، هرگز به فکر تامین رفاه، امنیت و آسایش مردم محروم سیستان و بلوچستان نیستند. جریاناتی از این دست در بهترین حالت سرنوشتی مشابه دوران حاکمیت القاعده و طالبان در افعانستان را برای کارگران و توده های زحمتکش این منطقه در سر می پرورانند. بنابر این در چنین وضعیتی که بر کشور حاکم است، در شرایطی که کارگران و دیگر لایه های زحمتکش مردم ایران برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به تحرک و جنب و جوش در آمده اند، راه رهایی و نجات جوانان و توده های فقر زده سیستان و بلوچستان نه در همراهی با گروه های واپسگرا و مرتجعینی همچون “جیش العدل” که در همگامی و همسو شدن آنان با مبارزات عمومی کارگران و توده های زحمتکش ایران است. مبارزاتی که از دیماه ۹۶ وارد مرحله نوینی شده است. مبارزاتی که با بیان شعارهایی همانند، “مرگ بر جمهوری اسلامی”، “مرگ بر دیکتاتور” و “اصلاح طلب، اصولگرا- دیگه تموم ماجرا” در مسیر نفی کلیت نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و پس از آن با تبیین شعار “نان، کار، آزادی- اداره شورایی” بدیل جمهوری اسلامی را نیز پیش پای همگان قرار داد. شعاری که بیان دیگری از شعار “کار، نان، آزادی – حکومت شورایی” است. شعاری که رهایی تمامی کارگران و زحمتکشان ایران از جمله توده های محروم و فقر زده سیستان و بلوچستان در گرو تحقق آن است.
نظرات شما