وزیر نفت کابینه روحانی بیژن زنگنه روز ۱۶ بهمن در مصاحبهای که قرار بود دستاوردهای نفتی جمهوری اسلامی را به مناسبت چهلمین سال به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در یک نشست خبری بیان کند، با بیان اینکه نوک اصلی حمله دولت آمریکا صنعت نفت را نشانه رفته، گفت: “من در جنگ هم بودم و جنگ را درک کردم اما این شرایط از جنگ سختتر است“.
البته منظور زنگنه بههیچ عنوان شرایط سخت زندگی تودههای مردم نیست. منظور او شرایط جمهوری اسلامی است که از همه جهت در بنبست قرار گرفته، از بحران عمیق اقتصادی و ورشکستگی مالی تا بحران سیاسی داخلی و خارجی. در واقع چهل سال پس از قیام شکوهمند تودههای مردم علیه دیکتاتوری سلطنتی محمدرضا پهلوی، اکنون جمهوری اسلامی از ترس مرگ بر خود میلرزد.
جمهوری اسلامی امروز دستاناش خالیتر از همیشه است و به بیان دیگر ناتوان از حل بحرانهایی که حل فوری آنها ضرورتی حیاتی برای جمهوری اسلامی یافته، تنها امروز را به فردا میرساند. اگر در زمان جنگ ایران و عراق، هنوز بخشهایی از تودهها به حکومت اسلامی توهم داشتند و حتا جمهوری اسلامی توانست با بهرهگیری از جنگ به این توهمات دامن زده و پایههای اقتدار خود را با سرکوب وحشیانه کمونیستها و دیگر مخالفین و سازمان دادن دستگاههای سرکوب و وسعت بخشیدن به آنها در چهرهی سپاه پاسداران، بسیج، وزارت اطلاعات و غیره تحکیم بخشد، امروز تودههای مردم توهمی به ماهیت جمهوری اسلامی ندارند و این تنها مزدوران حکومت اسلامی هستند که به دلیل منافع و نقششان در ساختار حکومت از جمله در دستگاههای سرکوب، پایههای لرزان حکومت را همچنان بر دوش دارند.
همین شرایط موجود اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه است که به بحرانهای متعدد اجتماعی، زیست محیطی و غیره منجر شده که یکی از نشانههای آن خانهخرابی و گسترش نارضایتی دهقانان زمیندار است که تا گذشتهای نه چندان دور از جمله حامیان جمهوری اسلامی بوده و یا نقشی منفعل در قبال تحولات سیاسی جامعه داشتند. شورش اخیر زندانیان زن زندان قرچک یک نمونه دیگر است. گسترش فقر و نابسامانیهای اجتماعی یکی از نتایجاش انبوهی از زندانیانی است که هر روز بر تعداد آنها افزوده شده و میلیونها خانواده را درگیر خود ساخته است. به گفته لاریجانی رئیس قوه قضاییه در سال گذشته ۱۶ میلیون و سیصد هزار پرونده در دستگاه قضایی رژیم بررسی شده که ۹۰۰ هزار پرونده نسبت به سال ۹۵ بیشتر است. خودکشی، ناامیدی، دزدی، جنایت، تجاوز، خشونت، بیماریهای روحی به طرز وحشتناکی در جامعه افزایش یافته. تصویر وضعیت کنونی جامعه و تودهها به حدی دردآور است که باید گفت “بالاتر از سیاهی دیگر رنگی نیست”.
اما جمهوری اسلامی ثابت کرده که زندگی دردآور تودهها و مصیبتهایی که بر تودهها و جامعه روا داشته، برایاش هیچ اهمیتی ندارند. موضوع آنجا برای جمهوری اسلامی اهمیت پیدا میکند که تودههایی که چیزی برای از دست دادن ندارند برای حق خود، برای داشتن یک زندگی انسانی، بپا خاسته و ثبات جمهوری اسلامی را به خطر اندازند. تنها این مساله برای جمهوری اسلامی اهمیت دارد و به همین دلیل است که رژیمی که بقای خود را بر زور سرنیزه قرار داده، تنها اقداماش برای مقابله با تشدید نارضایتی و اعتراضات تودهای، سرکوب وحشیانه است. اگرچه همواره گفته و شنیدهایم که “میتوان به سرنیزه تکیه داد اما نمیتوان بر روی آن نشست”.
بحران اقتصادی، گسترش بیکاری، ورشکستگی مداوم شرکتها و رشد سرسامآور تورم یکی دیگر از معضلاتیست که جمهوری اسلامی نه تنها راهحلی برای آنها ندارد، بلکه دیگر حتا مسکنهایی را هم که تجویز میکرد و میکند، تاثیر معکوس یافته و بر وخامت اوضاع میافزایند.
به گفته محبینژاد، دبیر انجمن قطعهسازان، در ماههای اخیر ۲۸۰ هزار کارگر در صنایع قطعهسازی از کار بیکار شدهاند. مسعود خوانساری رئیس اتاق بازرگانی تهران نیز ۱۴ بهمن ماه گفت: “هفتهای نیست که ۱۰ تا ۵۰ شرکت بزرگ کشور تعطیل نشوند، روزی نیست که صدها کارگر بیکار نشوند، سال گذشته از ۱۵۰۰ شرکت پیمانکاری نفتی ۸۰۰ شرکت تعطیل شدهاند”. در میلیونها خانوار حتا یک فرد شاغل وجود ندارد و بر این تعداد، سال به سال افزوده میشود. براساس آمارهای رسمی در حالی که در سال ۹۱ در ۳/ ۲۳ درصد خانوارهای کشور حتا یک فرد شاغل وجود نداشت، در سال ۹۵ این تعداد به ۶/ ۲۶ درصد رسید. بعد از سال ۹۵ نیز هنوز آماری انتشار نیافته است اما همه چیز نه تنها حکایت از افزایش تعداد بیکاران دارد، بلکه نشانگر این واقعیت نیز هست که شیب افزایش بیکاری در سال ۹۷ بسیار تند شده است. بسیاری از کسبه کوچک به دلیل کاهش قدرت خرید مردم ورشکست شده و به صفوف بیکاران پیوستهاند. صدها هزار کارگر نیز به دلیل تشدید بحران اقتصادی از کار بیکار شدهاند. بحران اقتصادی حتا موجب نگرانی بخشی از طبقهای شده که حامی اصلی رژیم میباشند یعنی سرمایهداران. همینها هم هستند که به دلیل وخامت اوضاع و بیثباتی رژیم، از ترس سرنگونی جمهوری اسلامی سرمایههایشان را به خارج از کشور منتقل کرده و میکنند. به عبارت دیگر رژیم جمهوری اسلامی بهعنوان حکومتی که به شکل وحشیانهای سیاستهای اقتصادی نئولیبرال را به نفع سرمایهداران و به ضرر کارگران اتخاذ کرد، اکنون در اثر بحران اقتصادی و از همگسیختگی سیاسی حتا حمایت بخشی از سرمایهداران را از دست داده است. تورم آنچنان افسار گسیخته است که اکثریت بسیار بزرگ جامعه حتا قادر به سیر کردن شکم خود نیستند و با این شرایط نیز رژیم حاضر به افزایش دستمزد و حقوق به میزانی که بتواند قدرت خرید تودهها را افزایش داده و بدینترتیب تا حدودی بر میزان تقاضا افزوده و گردش چرخه اقتصاد را بهتر کند، نمیشود. به گفتهی تاجیک از اعضای کمیته مزد شورای عالی کار افزایش ۳۰ درصدی دستمزد تنها ۳ درصد در قیمت کالا اثرگذار است، آنهم کالاهایی که در این مدت دو تا سه و حتا چهار برابر افزایش قیمت داشتهاند. اما تمام تلاش جمهوری اسلامی بر آن است که حقوق و دستمزد بیش از ۲۰ درصد افزایش نیابند. آن هم در کشوری که به گفتهی رئیس کمیته امداد “۵۰ میلیون نفر از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران زیر خط فقر هستند”.
دولت جمهوری اسلامی از نظر مالی کاملا ورشکسته است. جمهوری اسلامی به دلیل شرکت مستقیم و غیرمستقیم در جنگهای منطقهای و دستگاه گسترده مذهبی ، بوروکراسی و نظامی، چاه ویلی برای خود کنده است که قادر به درآمدن از آن نیست. این را حتا در بودجه سالانه میتوان دید که مدام از صندوق توسعه ملی برای هزینههای نظامی استفاده میشود. همانطور که در بودجه سال جاری نیز از صندوق توسعه ملی با دستور خامنهای برای پوشش هزینههای نظامی استفاده شد، در بودجه سال آینده نیز به دستور خامنهای از صندوق توسعه ملی برای تامین هزینههای نظامی استفاده خواهد شد.
اما مشکل به همین جا خاتمه نمییابد، با آغاز تحریمهای نفتی و بانکی آمریکا، مشکلات مالی دولت که شدیدا به دلارهای نفتی وابسته است، افزایش یافت. جمهوری اسلامی در رقابت با دولت آمریکا در منطقه خاورمیانه در تنگنای شدید مالی قرار گرفته است، اما سیاست خارجی به نحوی پیش میرود که به افزایش این تنگناها منجر میشود و البته برای جمهوری اسلامی در شرایط کنونی راه حل دیگری هم به صورت واقعی وجود ندارد.
هم اکنون و با وجود اینکه ۸ کشور به صورت موقت از تحریمهای نفتی معاف شدهاند، جمهوری اسلامی قادر به دریافت پولهای نفت نیست و تنها میتواند برخی از کالاها را از همان کشورها وارد کند، برای نمونه بانکهای چین. به گفته مجیدرضا حریری عضو اتاق بازرگانی ایران و چین، بانکهای این کشور با ایران کار نمیکنند. به گفتهی وی حتا بانک “کونلون” که با سرمایه اولیهای که از پول فروش نفت ایران به چین و به منظور دور زدن تحریمها تشکیل شده بود، تنها امکان مبادله کالاهای محدودی را که جزو تحریمهای آمریکا نیستند، فراهم میکند. حتا دولت عراق نیز بهرغم روابط گسترده با جمهوری اسلامی به تحریمهای آمریکا تمکین کرده و به گفته زنگنه نه تنها جمهوری اسلامی بابت دریافت پول فروش گاز و برق از دولت عراق دچار مشکل شده، بلکه سوآپ ۱۱ هزار بشکهای از کرکوک را نیز دولت عراق به دلیل تحریمهای نفتی قطع کرده است.
جمهوری اسلامی در حالی از دریافت پول نفت محروم شده که به این پول برای پیشبرد سیاستهای خارجی خود شدیدا نیازمند است. همه اینها در حالیست که به گفته برایان هوک رئیس گروه ویژه اقدام ایران در وزارت امور خارجه آمریکا در مصاحبه با شبکه “ان اچ کی” ژاپن، معافیت نفتی ۸ کشور در ماه مه ۲۰۱۹ تمدید نخواهد شد و این یعنی افزایش مشکلات مالی دولتی که درآمدهای نفتی برایاش مثل نان شب میماند.
اگر آنچه را که ما در این مقاله آوردیم به عنوان تکههای یک پازل در نظر بگیریم، در نهایت پازل کامل شده تصویری را به ما نشان میدهد که چیزی جز سرنگونی جمهوری اسلامی نیست و این همان چیزیست که ترس و وحشت زنگنه را به همراه آورده است. اما این سرنگونی تنها با انقلاب تودهها، با اعتصاب سیاسی سراسری و سپس قیام مسلحانه تودهها ممکن میشود. تودههایی که این بار با نه گفتن به همه اشکال رژیمهای بورژوایی و با نه گفتن به دیکتاتوری سلطنتی و مذهبی، حکومت شورایی خود را برپا خواهند ساخت.
متن کامل نشریه کار شماره ۸۱۰ در فرمت پی دی اف
نظرات شما