از آتش زدن شهردار شهر نودژ و اتومبیل وی توسط کارگر اخراجی شهرداری تا حمله با ماشین به صفوف نیروهای نظامی که برای سرکوب دهقانان معترض در ورزنه گرد آمده بودند و برهم زدن “نماز جمعه”. چرا در ماههای اخیر شاهد افزایش واکنشهای تعرضی و حتا قهری مردم در اعتراض به وضع موجود هستیم و این پدیده چه تحولی در جامعه را نشان میدهد؟! آیا این واکنشها پدیدهای گذرا هستند؟!
در سالهای گذشته ما شاهد حرکتهایی از این نوع بودیم که البته بیشتر جنبه فردی داشته و گذرا بودند. برای نمونه آتشزدن بانک قوامین در فسا (سال ۹۴) و بسیاری از تک نمونههای دیگر که در همه جا و در هر شرایطی ممکن است رخ دهند، حتا در دورانی که از تلاطمات اجتماعی چندان خبری نیست، جامعه از نظر سیاسی در رکود بسر میبرد و مبارزات تودهها محدود و تدافعی است. در گذشتهی نه چندان دور و در برخی از دورههای زمانی نیز شاهد حمله به مراکز دولتی و مذهبی در جریان اعتراضات تودهای بودیم که برای نمونه میتوان به اعتراضات سال ۸۸ اشاره کرد. اما در جریان اعتراضات سال ۸۸ که اعتراضات خیابانی با حضور وسیع تودهها همراه بود، این شکل از حرکتهای تعرضی محدود بود و شاهد این حجم وسیع از حمله به نهادهای مذهبی، حکومتی و مراکز سرکوب نبودیم که در اعتراضات دیماه از سوی معترضان صورت گرفت.
همچنین در روزها و هفتههای اخیر دو مورد از اقدامات تعرضی افراد به تنگ آمده از نظم حاکم، انعکاس خبری گستردهای یافتند که نشانگر خشم نهفته در بطن جامعه نسبت به وضعیت غیرقابل تحمل کنونی هستند.
اولین مورد به آتش کشیدن اداره برق مشهد در تاریخ ۲۵ بهمن توسط فردی بود که برق خانهاش را بدلیل بدهی قطع کرده بودند. در جریان این واقعه رئیس اداره کشته و یکی از معاونان اداره مصدوم شد. در ۲۳ اسفند نیز شهردار شهر “نودژ” در استان کرمان و ماشین وی، توسط یک کارگر اخراجی به آتش کشیده میشوند. در گذشته، در مواردی که افراد به دلیل مشکلات اقتصادی شدیدا تحت فشارهای روحی قرار داشتند، عموما شاهد خودکشی افراد بودیم. حتا روز ۸ اسفند یکی از کارگران نیشکر هفتتپه به نام علی نقدی در اثر فشارهای اقتصادی حاصل از عدم پرداخت دستمزد، متاسفانه دست به خودکشی زد. پیش از وی نیز کارگران دیگری بودهاند که در محیط کار، به دلیل معضلاتی از این نوع، دست به خودکشی زدهاند. اما با نگاهی به مجموعهی اتفاقات اخیر به این نتیجه میتوان رسید که بروز خشم ستمدیدهگان در اشکال تعرضی آن در حال افزایش است و البته برای درک چرایی بروز این پدیده باید به شرایط کنونی جامعه نظر افکند.
ابتدا به چند ماه قبل برمیگردیم. براساس فراخوانی که “محمد حسینی” پایهگذار “ریاستارت” داد، تعدادی از جوانان در طول ماههای مهر تا آذر اقدام به آتشزدن برخی از مراکز مذهبی و حکومتی کردند از جمله تعدادی بانک، مسجد یا حوزه علمیه در شهرهای تهران، مشهد، تبریز، میناب، رشت، دره شهر، شیراز و غیره.
اما چرا این فراخوان در آن لحظه مشخص مورد استقبال گروهی از جوانان قرار گرفت؟! و آیا مثلا اگر این فراخوان دو سال پیش هم داده میشد، شاهد این حملات بودیم؟! بدون تردید پاسخ این سوال منفی است. همانطور که خیلی از افراد دیگر نیز فراخوانهای متعددی به مناسبت های متعدد دادند اما اغلب استقبالی حتا محدود از آن فراخوانها نشد.
علت این استقبال از سوی گروهی از جوانان به شرایط مشخص آن لحظه از جامعه برمیگردد. شرایطی که بدنبال وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه پس از “انتخابات ریاستجمهوری” و فراموشی وعدهها و هیاهوهای پیش از “انتخابات” توسط مقامات حکومتی، تودهها به سرعت و در ابعادی گسترده از زیر سلطه وعدههای تبلیغاتی “اصلاحطلبان” حکومتی بیرون آمده و به دنبال آلترناتیوی برای جایگزینی با نظام جمهوری اسلامی میگردند. طبیعیست که این مساله در انتخاب اشکال اعتراضی نیز خود را نشان داده و اعتراضات شکل تعرضیتری به خود میگیرند.
برای نمونه در همان مقطع (اول آبان) در ارومیه بدنبال درگیری نیروهای انتظامی با اولیاء دانشآموزان مدرسه دخترانه “راه شهدا”، چند نفر شبانه بخشی از پایگاه بسیج در مسجد قدس منطقه اسلامآباد ارومیه را به آتش میکشند. گسترش این شکل از اعتراضات و حمله به مراکز دولتی، مذهبی، نظامی و بانکها بهعنوان نمادهای قدرت سیاسی، اقتصادی و مذهبی مناسبات حاکم که در نزد تودهها مسبب وضعیت کنونی هستند، در اعتراضات دیماه این موضوع را بهخوبی آشکار میسازد. حمله به این مراکز و شکل تعرضی اعتراضات همراه با انتخاب شعارها بهگونهای بود که حتا هماکنون نیز سران رژیم از اعتراضات دیماه بهعنوان یک هشدار جدی و بیسابقه در طول تاریخ حاکمیت جمهوری اسلامی نام میبرند.
در تاکستان مردم دفتر امام جمعه، حوزه علمیه، تبلیغات اسلامی و بانکها را به آتش کشیدند. در “خمینیشهر” نیز اقدامات مشابهی صورت گرفت. در قهدریجان جوانان معترض به فرمانداری و پاسگاه نیروی انتظامی حمله کردند. در همدان، مراغه، بانه، اراک و تویسرکان شاهد حمله مردم به فرمانداری بودیم. در لنجان به سمت فرمانداری تیراندازی شد و در اهواز نیز گروهی به سمت پایگاه بسیج تیراندازی کردند. در سوادکوه و قائمشهر ۶ امامزاده و بقعه توسط چند نفر به آتش کشیده شدند و در شهرهای رودسر و شلمان جوانانی مساجد را به آتش کشیدند ووو.
در حمله به دراویش گنابادی در خیابان پاسداران نیز شاهد حمله با اتوبوس و اتومبیل به صفوف نیروهای سرکوب هستیم. در اعتراضات ورزنه اصفهان، نیز یک نفر با اتومبیل به صفوف نیروهای سرکوب زد (که رژیم از ترس تکرار این روشها در این مورد حتا صدایش را هم در نیاورد). انداختن دو تیر برق که باعث قطع انتقال آب به یزد شد و برهم زدن نماز جمعه اصفهان با پشت کردن به “امام جمعه” و سردادن شعار “رو به میهن، پشت به دشمن” از دیگر اقدامات تعرضی دهقانان ورزنه بود.
همهی اینها فاکتهایی هستند که روحیهی تودهها را در آن لحظهی معین که برخاسته از شرایطی معین است، بازتاب میدهند و بر بستر همین شرایط مشخص است که برخی مواقع با حرکتهای قهری فردی مانند اقدام کارگر اخراجی شهرداری نودژ روبرو هستیم و گاهی با حرکتهای تعرضی و حتا قهری جمعی مانند اعتراضات دیماه و حمله به مراکز مذهبی، دولتی و نظامی رژیم.
اما نکته بسیار مهم دیگر این است که بهرغم رشد این شکل از اعتراضات تعرضی و قهری، بررسی کلیت حرکتهای اعتراضی جامعه این را نیز نشان میدهند که هنوز شرایط برای بکارگیری قهر در ابعاد تودهای آن مهیا نمیباشد. در همین اعتراضات دیماه نیز که شعارهایی با محتوای “سرنگونی نظام سیاسی حاکم” سر داده شد و مراکز دولتی و مذهبی مورد تهاجم قرار گرفتند، دیدیم که معترضان اغلب از جوانان بیکار بودند، یعنی گروههایی خاص از جامعه که اتفاقا هیچ آیندهای برایشان در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد. اما در اعتراضات کارگری (یا دیگر گروههای اجتماعی) میبینیم که شکل اعتراضی کارگران اینگونه نیست. البته خواستها و بویژه شعارها بسیار رادیکالتر شده و شکل اعتراضات حتا گاه میتوان گفت دارای جنبههای تعرضی هستند، اما در همین حد. در این اعتراضات هرگز شعارهایی با مضمون “مرگ بر جمهوری اسلامی” داده نشده است. در واقع شعارها، خواستها و شکل اعتراض همواره تناسبی با هم دارند و بیش از هر چیز نتیجه و بیانگر روحیه و سطح مبارزه تودهها در آن لحظه مشخص و به بیان دیگر آن مرحله از تکامل و رشد “بحران انقلابی” هستند.
اما رشد اشکال تعرضی و قهری مبارزه در عین حال دو نکته مهم دیگر نیز دارد که باید بر آنها تاکید کرد. اول اینکه همانطور که در ابتدای مقاله آمد، بستر شکلگیری این نوع از اعتراضات، واقعیتهای موجود جامعه است. بنابراین، بهکارگیری اشکال تعرضی و قهری اعتراض در شیوههای گوناگون آن – با توجه به بحران انقلابی موجود در جامعه – افزایش خواهند یافت، بهویژه اشکال تعرضی. برای نمونه مقابله با نیروهای سرکوب و حتا فراری دادن آنها که با روحیه تودههای وسیعی از جامعه و تجارب اخیر آنها هماهنگی بیشتری دارد، اما در لحظهی کنونی (به غیر از استثنائاتی هم چون اعتراضات دیماه) عموما شاهد برخورد انفعالی با نیروهای سرکوب هستیم. به عبارت روشنتر و به عنوان مثال، اگر در لحظهی کنونی و در هنگام دستگیری دختران خیابان انقلاب توسط نیروهای سرکوب، شاهد برخورد انفعالی گروهی از مردم هستیم و شکل تماشاچی را به خود میگیرند، در آیندهای نه چندان دور در برخورد به اعتراضاتی از این نوع، شاهد افزایش مقابله با نیروهای سرکوب و برخورد تعرضی تودهها خواهیم بود.
دوم آنکه بکارگیری اشکالی از اعمال قهر از سوی معترضان و توسعهی آن با این سرعت و در حالی که در مراحل ابتدایی بحران انقلابی هستیم و اکثریت بزرگ تودهها هنوز به فعالیت انقلابی روی نیاوردهاند (اعتراضاتی که با خواست سرنگونی نظام حاکم همراه است)، نشان میدهد که اشکال مبارزه تودهها میتواند با سرعت تغییر کند و در صورت رویآوری اکثریت بزرگ تودهها و بویژه طبقه کارگر به فعالیت انقلابی و اشکال تعرضی مبارزه، مبارزات تودهها میتواند به سرعت قهرآمیز شود.
پینوشت:
برای درک بهتر مفهوم “بحران انقلابی”، این که بحران انقلابی چیست، مراحل تکاملی آن چهگونه است و چه ویژگیهایی دارد، خوانندگان گرامی میتوانند به نشریه کار شماره ۴۱۱ (تاریخ انتشار نیمه دوم مرداد سال ۸۲)، پاسخ به سوالات “دوران انقلابی”، “بحران انقلابی” و “اعتلای انقلابی” مراجعه نمایند.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۶۶ در فرمت پی دی اف
نظرات شما