جنبشی برای کار- نان – آزادی

چرا می‌توان و باید اعتراضات اخیر را جنبشی برای کار – نان – آزادی نامید؟ ویژگی اعتراضات اخیر چیست و چه چیزی آن را به طور مثال از اعتراضات سال ۸۸ متمایز می‌سازد که می‌توان این نام را بر آن نهاد؟ آیا جنبش کار – نان – آزادی می‌تواند در چارچوب نظام سرمایه‌داری تحقق یابد یا برای تحقق این شعار باید نظم موجود را در هم شکسته و نظمی نوین برپا ساخت؟ و بالاخره این نظم نوین چیست؟

 

با شروع اعتراضات اخیر، جریانات گوناگون بورژوازی چه در درون اردوی حاکم و چه خارج از آن، نظرات متفاوتی ابراز داشتند. برخی از ارتجاعی‌ترین جناح‌های بورژوازی خارج از کشور که پرچم سلطنت‌طلبی را بردوش می‌کشند حتا پیام‌هایی برای مردم ایران فرستاده و ادعای “رهبری” جنبش را کردند و در این راه از تبلیغات وسیع رسانه‌های تحت تسلط دول امپریالیستی نیز برخوردار شدند. “سازمان مجاهدین خلق” نیز به عنوان بخش دیگری از این ارتجاع که همان ادعاها را دارد، از این حمایت کم‌وبیش – صدای آمریکا – برخوردار شد.

برخی دیگر از جناح‌های بورژوازی خارج از کشور که باز از امکانات رسانه‌ای دول امپریالیستی بهره‌مند هستند – به‌ویژه بی بی سی – با پناه گرفتن در پشت شعارهایی هم‌چون “رفراندوم”، تا آن‌جا پیش رفتند که “ناصحانه”خواستار کناره‌گیری حاکمان کنونی از قدرت و واگذاری قدرت به “معتمدان مردم” تا برگزاری “رفراندوم” و انتخابات “پارلمانی” شدند.

اما جناح اصلی بورژوازی حاکم و در راس آن خامنه‌ای مثل همیشه در قامت “دائی‌جان ناپلئون” فرو رفت و با “فتنه” نامیدن اعتراضات توده‌ها، و “آشغال” خواندن معترضان، از عربستان و اسرائیل و آمریکا و غیره به عنوان عاملان اصلی فتنه نام برد. نکته جالب ماجرا اما “اصلاح‌طلبان” بودند که با شعارهایی هم‌چون “مرگ بر جمهوری اسلامی” و “اصولگرا، اصلاح‌طلب، دیگه تموم ماجرا” به همان تحلیل‌های “کیهان شریعتمداری” رسیدند و پای “فتنه آمریکایی و صهیونیستی و غیره” را در اعتراضات توده‌ها دیدند.

اما واقعیت چیست؟

جامعه ایران دچار بحران عمیقی‌ست و رژیم جمهوری اسلامی در طول تمام این سال‌ها نه تنها راه حلی برای مقابله با بحران نداشته، بلکه به دلایل متعددی خود به عامل تشدید آن تبدیل شد. رژیم اگر چه با سرکوب، نیرنگ و رنگ عوض‌کردن‌های متوالی، تاکنون از سرنگونی نظام توسط توده‌ها جلوگیری کرده، اما تداوم و تعمیق بحران باعث تلنبار شدن خواست‌های توده‌هایی گردیده است که با کم‌ترین اتفاقی خشم‌شان زبانه کشیده و به صورتی ویرانگر نظام حاکم را به چالش می‌کشند.

اما ریشه این بحران در کجاست و خواست‌های توده‌ها کدامند؟

بحران اقتصادی حاکم منجر به رانده شدن اکثریت بسیار بزرگی از جامعه به زیر خط فقر شده است. یکی از نتایج این بحران، بیکاری حداقل ده میلیون نیروی آماده به کار است که هیچ امیدی به آینده ندارند. بحران هم چنین باعث بیکاری و رانده شدن صدها هزار کارگر به خیابان‌ها شده است. نتیجه‌ی بی‌حقوقی و سرکوب خواست‌های کارگران، معلمان، پرستاران و دیگر زحمتکشان جامعه در طول این سال‌ها، تحمیل فقر بیشتر و استثمار شدیدتر بوده است. دستمزدهای واقعی کارگران سال به سال کاهش یافته و فقر چهره‌ی سیاه خود را به وحشیانه‌ترین شکلی نمایان ساخته است. هم اکنون دستمزد میلیون‌ها کارگر با تعویق پرداخت می‌شود و کسی هم پاسخ‌گوی آن‌ها نیست. اگر کارگری هم اعتراض کند، اخراج شده و به جای او کارگر دیگری به کار گرفته می‌شود. و این همه در حالی‌ست که بخش بسیار کوچکی از جامعه سال به سال ثروتمندتر می‌شوند. در واقع افزایش فقر اکثریت بزرگ جامعه، نتیجه‌ی ثروتمندتر شدن این گروه بسیار کوچک است. گروهی که با هزاران رشته پیدا و ناپیدا با حاکمیت پیوند دارد.

فساد گسترده و کم‌نظیر کنونی در میان طبقه حاکم نیز نتیجه‌ی همین روابط است. فسادی که امروز در تاروپود دستگاه حاکم ریشه دوانده و همه‌ی مزدوران رژیم از سر تا نوک پا به آن آلوده‌اند. عوامل و مزدوران رژیم یا خود به بزرگ‌ترین سرمایه‌داران کشور تبدیل شده‌اند یا با بهره‌گیری از موقعیت خود در دستگاه‌های سرکوب و بوروکراسی در ناز و نعمت زندگی می‌کنند.

بحران اقتصادی و نتایج آن هم‌چون فقر و بیکاری، هم‌چنین منجر به بحران‌های اجتماعی متعدد عمیقی شده است. میلیون‌ها کودک کار و خیابان، تن‌فروشی، اعتیاد، افزایش خودکشی و دیگر معضلات اجتماعی همه ریشه در همین نابرابری‌ها دارند.

سال‌ها اعتراضات توده‌ها به وضعیت جاری نیز با سرکوب رژیم روبرو شده است. رژیم هرگونه صدای مخالفی را – حتا اگر انتقادی در چارچوب سیستم حاکم بوده – با قهر پاسخ داده است. سرکوب اعتراضات کارگران و معلمان یک نمونه آن است و سرکوب خونین اعتراضات سال ۸۸ نمونه‌ای دیگر. ممنوعیت ایجاد تشکل‌های سیاسی مخالف و یا تشکل‌های صنفی کارگری و غیره باز یک نمونه دیگر. برای رژیم حتا مثلا آب بازی در پارک و شادی جوانان یک مخالفت سیاسی محسوب شده و دست‌های پنهان “اسرائیل، آمریکا و عربستان” را در آن می‌بیند. دوچرخه سواری زنان نیز از همین جمله است. بسیاری از کارهایی که در کشورهای دنیا معمول است در ایران مخالفت سیاسی محسوب شده و توسط رژیم سرکوب می‌شود. این فضای واقعی اختناق و دیکتاتوری در ایران است.

در چنین شرایط بحرانی، سیاست خارجی رژیم به یک عامل دیگر در تشدید بحران و گسترش فقر تبدیل شده است. تمام درآمدهای دولت که حاصل کار کارگران است یا نصیب دستگاه‌های سرکوب و تحمیق مذهبی شده و یا خرج جنگ و جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای رژیم در سوریه، لبنان، عراق، یمن و غیره می‌شود.

اینها ریشه اعتراضات اخیر هستند که در شعارهای معترضان نیز به خوبی شنیده می‌شوند. میلیون‌ها بیکار خواستار کار هستند. میلیون‌ها گرسنه خواستار نان هستند و همان‌ها باز خواستار آزادی هستند. قریب به اتفاق شعارها هم‌چون: کار نان آزادی، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر گرانی، مرگ بر بیکاری و غیره بیان‌گر همین مساله است.

اگر در سال ۸۸ جناح “اصلاح‌طلب” تا حدود زیادی رهبری اعتراضات را با طرح شعارهایی در رابطه با “انتخابات ریاست جمهوری” در دست گرفت، این بار شعار توده‌ها حاکی از نفی کلیت نظام جمهوری اسلامی بود. شعار مرگ بر روحانی، در کنار شعار مرگ بر خامنه‌ای و دیگر شعارهایی که علیه اصلاح‌طلبان سر داده شد، بیان‌گر همین مساله است.

اگر در سال ۸۸ بیشتر خرده‌بورژوازی شهری بویژه در شهرهای بزرگ میدان دار اعتراضات بود، این بار جوانان بیکار و به ستوه آمده از ظلم نظام حاکم میدان‌دار اعتراضات هستند. برای همین بود که بویژه در شهرها و استان‌هایی که فقر و بیکاری بیشتر است، شاهد خروش خشمگینانه‌تر و توده‌ای‌ معترضان بودیم، شهرهایی هم‌چون ایذه، دورود، تویسرکان و غیره.

بنابر این، این جنبش، جنبشی برای کار – نان – آزادی‌ست و این جنبش به دلیل ریشه‌های واقعی آن، نه تنها خاموش نخواهد شد، بلکه هر بار توده‌های بیشتری را از میان کارگران و زحمتکشان همراه خود خواهد ساخت. اما این جنبش در تداوم خود، ضمن فراگیرتر، عمیق‌تر و متنوع‌تر شدن نوع اعتراضات، به یک سوال مهم دیگر باید پاسخ دهد. جنبش تا هم اکنون به این سوال پاسخ داده است که تحقق کار – نان – آزادی در چارچوب جمهوری اسلامی ممکن نیست و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی بیان همین آگاهی‌ست. اما چگونه می‌توان به کار – نان – آزادی تحقق بخشید؟ پاسخ ما به آن حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان است. هیچ دولت بورژوایی (دیکتاتوری بورژوایی) چه در شکل پارلمانی آن (رفراندوم – مجلس موسسان) و چه در شکل فردی آن (سلطنت) قادر به پاسخ به این خواست کارگران و زحمتکشان نیست. بنابراین شعار کار – نان – آزادی می‌باید به شعار کار – نان – آزادی – حکومت شورایی فرا روید.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۵۷ در فرمت پی دی اف

 

 

 

 

 

 

 

 

 

POST A COMMENT.