جنگ علنی جمهوری اسلامی علیه توده های به پا خاسته

کشتار بیش از ۳۰ تن از جوانان مبارز و دستگیری دست کم ۴ هزار نفر از توده های معترض توسط نیروی انتظامی و سازمان اطلاعاتی جمهوری اسلامی طی دو هفته گذشته، یک اعلام جنگ علنی علیه جوانان و توده های بپا خاسته است. جنگی تمام عیار علیه جوانان بیکار و توده های سرکوب شده، توده هایی که طی دو هفته گذشته با شعار نان و آزادی و مرگ بر خامنه ای علیه فقر و گرانی، دزدی و احتکار و فساد حاکم بر دستگاه دولتی در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ ایران حماسه آفریدند. یک خیزش انقلابی و عمومی که تمام ستون های کاخ ستمگران حاکم بر ایران را به لرزه انداخت.

نوع شعارها و گستردگی این خیزش توده های ستمدیده علیه نظام فاسد و تبهکار جمهوری اسلامی همانند ریختن آب در خوابگه مورچگان بود، که به یکباره رهبران و تمامی دست اندر کاران جمهوری اسلامی را به وحشت انداخت. سراسیمگی و بهت زدگی دستگاه های دولتی اولین مشخصه آشکار هیئت حاکمه ایران در نخستین روزهای مواجهه با موج اعتراضات جوانان و توده های ستمدیده بود. سرکوب، کشتار و دستگیری وسیع جوانان بپا خاسته، واکنش بعدی دولت بود که عمدتا با سکوت مسئولان حکومتی و بدون تبلیغات علنی نیروی های سرکوبگر و اطلاعاتی عملیاتی شد.

بهت و سراسیمگی هیئت حاکمه اما، با سخنان چند دقیقه ای خامنه ای در روز ۱۲ دی ماه مبنی بر اینکه “در قضایای روزهای اخیر، دشمنان ایران با ابزارهای گوناگون در اختیارشان از جمله پول، سلاح، سیاست و دستگاه امنیتی هم پیمان شدند تا برای نظام اسلامی مشکل ایجاد کنند”، پایان یافت و به اعلام جنگی علنی علیه توده های معترض تبدیل شد. با این همه، در شرایطی که بازداشت گسترده معترضین همراه با کشتار توده های بپاخاسته در ابعاد کم سابقه ای پیش می رفت، مسئولان امنیتی رژیم اما، از اعلام تعداد کشته ها و بطور اخص از آمار دستگیرشدگان خودداری می کردند. پیشبرد این سیاست هیئت حاکمه، تماما برگرفته از وحشت آنان از بیشتر شعله ور شدن خشم و عصیان جوانان و توده های بپاخاسته بود.

اعلام قطره چکانی آمار بازداشت شدگان که با اعلام رسمی۷۰۰ نفر در روز پنجم اعتراضات شروع شد و در روزهای بعد به تعداد ۹۰۰، ۱۲۰۰ و ۱۷۰۰ تن رسید و سرانجام محمود صادقی نماینده مجلس ارتجاع از دستگیری ۳۷۰۰ نفر پرده بر داشت، خود دلیل روشنی بر وحشت هیئت حاکمه نسبت به واکنش خشم آگین جوانان و توده های معترض نسبت به اقدامات سرکوبگرانه آنان بود. در واقع دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی به رغم اعلام جنگ علنی به مردم بپاخاسته، نگران بود که مبادا در آن شرایط معین که خیزش انقلابی توده های جان به لب رسیده هر روز ابعاد بیشتری می یافت، اعلام علنی و رسمی آمار کشته ها و تعداد دستگیرشدگان به جای ایجاد رعب و وحشت در دل توده های بپا خاسته، موجب خشم و عصیانگری بیشتر آنان گردد.

این نگرانی هیئت حاکمه ایران علاوه بر سرعت و گستردگی خیزش عمومی مردم، ریشه در شرایط بحرانی رژیم و ناتوانی آن در پاسخگویی به انبوه مطالبات تل انبار شده کارگران، جوانان و توده های فقر زده داشت. وضعیتی که همانند آتش زیر خاکستر هر لحظه در حال شعله ورتر شدن است. پوشیده نیست، بحران و گردابی که جمهوری اسلامی اکنون در آن دست و پا می زند، بسیار متفاوت با وضعیت سال های دهه ۶۰ است.

جمهوری اسلامی هم اینک در شرایط سال های دهه ۶۰ نیست که صرفا برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه دست به سرکوب و کشتار می زد. به رغم اینکه اقدام به کشتار، سرکوب و ایجاد رعب و وحشت در جامعه همواره سیاست استراتژیک هیئت حاکمه در مواجهه با اعتراضات توده ای بوده است، اما در این شرایط معین، سیاست جمهوری اسلامی بسیار فراتر از ایجاد رعب و وحشت در جامعه است. اینبار اما، رهبران تبهکار نظام و طبقه حاکم علاوه بر ایجاد رعب و وحشت، سیاست بنیادی شان بر پایه سازماندهی یک جنگ علنی تمام عیار علیه زحمتکشان، جوانان و توده های عصیانزده استوار است. سیاستی که در آینده بیشتر برآن متمرکز خواهند شد.

کشتار جوانان در خیابان ها و بازداشت های بسیار گسترده و به قتل رساندن دستگیرشدگان در زیر شکنجه های مرگ آور که اسامی شان یکی پس از دیگری اعلام و پیکر شکنجه شده آنان تحویل خانواده ها داده می شود، اینبار بسیار فراتر از وقایع کهریزک است. همه این اقدامات سرکوبگرانه گوشه هایی از اعلام جنگ علنی رژیم جمهوری اسلامی علیه توده های جان به لب رسیده است. جمهوری اسلامی، هم اینک در وضعیتی است که خطر ساقط شدن خود را به دست نیروی پرتوان طبقه کارگر، جوانان پر شور و خشمگین، زنان سرکوب شده و توده های زحمتکش جامعه به خوبی احساس کرده است. وضعیت پیش آمده برای حاکمان جمهوری اسلامی یک زنگ خطر بسیار جدی بوده است.

چرا که، تمامی سران و دست اندرکاران این نظام مستبد و ارتجاعی به خوبی بر این امر واقف اند که با یک خیزش همگانی تر و در شرایطی که جنبش به مرحله عالی‌تری ارتقاء یافته‌ باشد، تمامی دم و دستگاه این نظام توسط همین مردم و توده های ستمدیده نابود می شوند. به دلیل وسعت کشتارها و سرکوبی که هیئت حاکمه ایران طی چهار دهه بر توده ها روا داشته اند، آنان بهتر از هر کسی می دانند که در یک خیزش عمومی که به قیام مسلحانه توده ای منجر شود، هیچ روزنه امیدی برای زنده ماندن هیچ کدام از جانیان جمهوری اسلامی وجود ندارد.

به رغم اینکه کلیت سازمان های سیاسی بر لغو اعدام تاکید دارند و برای تحکیم و تثبیت لغو اعدام در قوانین جزائی و قضایی کشور پیگرانه مبارزه می کنند، با این همه رهبران جمهوری اسلامی بر این امر به خوبی واقف اند، که همزمان با ساقط شدن کامل این نظام و انحلال دستگاه های بوروکراتیک دولتی آن، تمامی دست اندکاران این رژیم مستبد و فاسد پیش از اینکه دستگیر و زندانی شوند، توسط توده سرکوب شده نابود می شوند. چرا که در یک موقعیت انقلابی و به هنگام وقوع یک قیام مسلحانه توده ای همانند قیام ۲۲ بهمن ۵۷، هیچ سازمان و نیرویی قادر نخواهد بود خشم انقلابی جوانان و نفرت فرو خفته توده های قیام کننده را نسبت به آمران و عاملان ۴ دهه کشتار و جنایت مهار کنند. جنایتکارانی که نام و چهره هایشان در هر شهر و روستا برای عموم توده های ستمدیده شناخته شده است.

جمهوری اسلامی و سران آدمکش آن با چنین پیشینه و وضعیت مرگباری که برای خود فراهم کرده اند، بجز رو در رویی با توده ها راه دیگری برای خود نگذاشته اند. مرگ سینا قنبری (۲۳ ساله)، وحید حیدری (۲۴ ساله)، محسن عادلی(۲۳ ساله)، سارو قهرمانی (۲۴ ساله) در زندان های جمهوری اسلامی و مفقود شدن تعداد دیگری از دستگیرشدگان از جمله اشکان آبسواران یک خطر جدی برای جان بقیه بازداشت شدگان است. خطری که تا همین لحظه نیز از فاجعه مرگ دستگیرشدگان سال ۸۸ در بازداشتگاه کهریزک به مراتب فراتر رفته است.

پوشیده نیست که در موقعیت فعلی، طبقه حاکم و تک تک افراد مزدوران این نظام سرکوبگر، با کشتار جوانان در خیابان ها و دستگیری های چند هزار نفری و سپس به قتل رساندن آنان در شکنجه گاه های مخوف، صرفا به دلیل ایجاد رعب و وحشت در جامعه کشتار نمی کنند. دیوار رعب و وحشتی را که جمهوری اسلامی طی سالیان دراز بنا کرده است، چندی است ترک برداشته و در حال فرو ریختن است. واکنش و عملکرد جمهوری اسلامی نسبت به خیزش انقلابی جوانان و توده های جان به لب رسیده مردم طی روزهای اخیر، گویای این حقیقت است که طبقه حاکم، توده های رنجدیده و زحمتکش ایران را به مثابه “دشمن” می نگرد و برای مقابله با لشکرکارگران و زحمتکشان، تهیدستان و عموم ستم دیدگان صف آرایی کرده است. بنابراین، لازم است تا ما کارگران، جوانان، زنان، معلمان و عموم توده های زحمتکش نیز خود را برای نبردهای قهرآمیز و سرنوشت ساز با این دشمن سرکوبگر آماده کنیم.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۵۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.