یکصد سال پس از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر ۱۹۱۷، هیچیک از گرایشهای درون جنبش کمونیستی- کارگری ، هیچیک از دوستان و حتا دشمنان این انقلاب نتوانستهاند شکوه و عظمت انقلابی که تمام دنیای سرمایهداری را به لرزه افکند، انکار کنند. انقلاب سوسیالیستی اکتبر چنان تاثیرات ژرف و عمیقی در مقیاس جهانی برجای گذاشت که با قطعیت میتوان گفت، مهمترین تحولات سیاسی – اجتماعی قرن بیستم از این رویداد بزرگ و بیمانند، تاثیر گرفت. اکتبر به الگویی برای تمام کارگران و ستمدیدگانی تبدیل شد که علیه ستم و استثمار و برای رهایی از یوغ بردگی مزدی، به مبارزه برخاسته بودند. انقلاب اکتبر روسیه به رهبری پرولتاریای این کشور و حزب رزمندۀ آن، حزب بلشویک، راه رهایی از انقیاد نظام گندیده سرمایهداری را به پرولتاریا و احزاب کمونیست جهان نشان داد و پیام رهاییبخش خود را به گوش میلیونها انسان در سرتاسر جهان رساند.
قیام مسلحانه و سازمانیافته کارگران، سربازان و ملوانان، تحت رهبری حزب بلشویک، حزبی طبقاتی اخص کارگران روسیه در ۲۴ اکتبر در پتروگراد آغاز شد. پرولتاریای مسلح، یورش ژنرالهای ارتش و واحدهای تحت فرمان آنها به سوی پتروگراد را درهم شکست و قیام روز ۲۵ اکتبر به پیروزی رسید. مقاومت بورژوازی در مسکو نیز به یاری کارگران که به اعتصاب سیاسی روی آورده و به واحدهای گارد سرخ پیوسته بودند، درهم شکسته شد. کنگره سراسری شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان، همان روز برگزار شد و تمام قدرت سیاسی به چنگ شوراها افتاد. پیروزی پرولتاریا در پتروگراد و مسکو، به معنای پیروزی پرولتاریا در سراسر روسیه بود.
شوراها که بر تارک انقلاب اکتبر میدرخشید، مولود جنبش طبقاتی پرولتاریا و انقلابات روسیه بود و نمونۀ آن را تنها پرولتاریای انقلابی در کمون پاریس ایجاد کرده بود، به عنوان مناسبترین شکل تشکل سیاسی برای کسب قدرت سیاسی و اعمال قدرت متشکل پرولتاریا، در جنبش کمونیستی در مقیاس تمام جهان از جایگاه ویژهای برخوردار شد. با انقلاب اکتبر که برهم زننده و زیر و رو کننده تمام دنیای کهن و بشارتدهندۀ دوران نوینی در رهایی بشریت ستمدیده از یوغ ستم و استثمار بود، خون تازهای در رگهای جنبش کمونیستی -کارگری و جنبشهای آزادیبخش در سرتاسر جهان جاری شد.
انقلاب اکتبر ناقوس پایان دوران دولتهای نوع کهن را به صدا درآورد. اکتبر، ثمره تلاش و مبارزۀ انقلابی پرولتاریای روسیه و حزب آن، حزب بلشویک بود اما فقط به طبقه کارگر روسیه و حزب این طبقه تعلق نداشت چرا که بنابه خصلت انترناسیونالیستیاش، روند اعتلاء جنبش پرولتاریایی در مقیاس تمام جهان را به جلو راند. اکتبر شور و شوق بیمانندی را در صفوف طبقه کارگر جهانی و در صفوف کمونیستها و تمام زحمتکشان دامن زد. انقلاب اکتبر محرک نیرومندی شد برای اعتلاء جنبشهای رهاییبخش ملتهای تحت ستم و کشورهای مستعمره. با انقلاب اکتبر، تمام جنبشهای تودهای در مبارزه علیه امپریالیسم و برای آزادی و رهایی، از تکیهگاه بسیار مستحکمی برخوردار شدند. کمونیستهای راستین ایران که تعداد زیادی از آنها در صفوف حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (بلشویک) علیه تزار مبارزه نموده و مسائل نظری و مارکسیستی، کار حزبی و سازماندهی را در مکتب بلشویکها آموخته بودند با شور و شوق توصیفناپذیری به استقبال اکتبر رفتند و مناسباتی که از سالها پیش و از دل مبارزه مشترک در درون طبقه کارگر نطفه بسته بود را گستردهتر و مستحکمتر ساختند.حکومت شوراها که یگانه منادی جدی و واقعی صلح و آزادی و برابری بود، درهمان نخستین اقدامات خود حکومت شوراها و پرولتاریای روسیه به تمام اقدامات زورگویانه و غارتگرانه روسیه تزاری علیه ایران پایان داد. ارزش های تزاری را زیرورو کرد و دست اتحاد به سوی کارگران و خلقهای ایران دراز نمود.حکومت کارگری روسیه که یگانه منادی جدی و واقعی صلح و آزادی و برابری بود، در همان نخستین اقدامات خود، تمام امتیازات و قراردادهای اسارتبار روسیه تزاری با ایران را ملغا ساخت و بر انترناسیونالیسم پرولتری، رفاقت و همکاری میان کارگران و کمونیستهای کشورهای مختلف تاکید ورزید. به اهتزاز درآورندگان پرچم سرخ اکتبر، با سر دادن ندای آزادی، برابری و اتحاد و پشتیبانی از پرولترهای تمام کشورهای جهان، اعتماد کارگران تمام کشورهای سرمایهداری را جلب کردند. حکومت شوراها در بیانیهای به تاریخ ۲۲ نوامبر ۱۹۱۷، خطاب به خلقهای ستمدیده ایران نوشت “ما اعلام میداریم که قراردادی که به موجب آن ایران تقسیم میشد، لغو گردیده و دور انداخته شده است” در نامه مورخ ۲۳ دسامبر ۱۹۱۷ کمیسر خلق امورخارجه شوروی به سفیر ایران تذکر داده شده بود که به موجب ماده ۱۲ قرارداد “برست” که با آلمان و متحدان آن بسته شده، سپاهیان هر دو طرف – شوروی و آلمان – به زودی باید ایران را ترک کنند، بنابراین نه تنها قوای نظامی تزاری (که بعد از انقلاب اکتبر همچنان در ایران باقی مانده بودند) بلکه قشونهای ترک نیز که متحد آلمان است، باید از سرزمین ایران بیرون بروند” و باز در نامه مورخ ۱۶ ژانویه ۱۹۱۸ ، کمیسرهای خلق به سفیر ایران دربارۀ لغو تمام قراردادهای حکومت تزار و از آن جمله قرارداد ۱۹۰۷ روسیه و انگلیس چنین نوشته شده بود “شورای کمیسرهای خلق روسیه اعلام میدارد که این قرارداد که علیه استقلال و آزادی ایران بود، برای همیشه والیالابد لغو میگردد” “شورای کمیسرهای خلق فقط مناسباتی را با ایران قابل قبول میداند که بر مبنای تراضی آزادانه و احترام متقابل ملیتی مبتنی باشد” (۱)
حکومت کارگری روسیه با الغاء تمام سیاستهای استعماری و امپریالیستی تزاریسم، نقطه عطف بزرگی در زندگی سیاسی و انقلابی خلقها شرق بوجود آورد و الگوی رفتاری نوینی را به همسایگان و تمام جهانیان عرضه کرد. حسن نیت حکومت شوراها و حزب بلشویک و رهبر خردمند آن لنین بر کارگران و زحمتکشان ایران نیز پوشیده نماند. نام لنین نه فقط در میان کارگران، روشنفکران و انقلابیون پرآوازه شد، بلکه در میتینگها و تظاهرات در تهران و برخی دیگر از شهرهای بزرگ نیز نام لنین به عنوان سمبل آزادی بر سر زبانها افتاد و حتا به شعر شاعران نیز راه یافت. (۲)
افزون برتأثیرات عمومی انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر و اقدامات حکومت شوراها، تاثیرات آن بر جنبش کمونیستی – کارگری و جنبش انقلابی ایران بسیار گسترده و همه جانبه بود. کارگران و روشنفکران انقلابی مهاجر ایران در روسیه و قفقاز که بسیاری از آنها خود در انقلابات روسیه شرکت داشتند و بعضا حتا به عضویت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (بلشویک) درآمده بودند، با اکتبر، پیوندها و همکاریهای انترناسیونالیستی خود را با بلشویکها مستحکمتر ساختند و خود دستاندرکار ایجاد یک حزب کمونیستی از طراز حزب بلشویک شدند.
حدود ۲۰ ماه بعد از انقلاب اکتبر، ۶۲ کمونیستی که سالها در میان کارگران در داخل ایران یا کارگران مهاجر ایرانی و یا کارگران غیرمهاجر در ترکستان، قفقاز، داغستان و گرجستان فعالیت داشتند و بسیاری از آنها خود کارگر بودند و از درون طبقه کارگر برخاسته بودند در یک اجلاس که در ۲۲ ژوئن ۱۹۲۰ (تیرماه ۱۲۹۹) در شهر انزلی برگزار شد، موجودیت حزب کمونیست ایران را اعلام کردند. شرکتکنندگان در این جلسه که نخستین کنگره حزب کمونیست ایران بود، در واقع نمایندگان اعزامی سازمانهای “حزب عدالت ایران” در ایران و خارج از ایران بودند. از شهر تبریز ۵ نماینده، مرند ۱ نماینده، خوی – سلماس ۳، آستارا ۱، خلخال – زنجان ۴، اردبیل ۳، تهران ۱، قزوین ۱، رشت ۲، مازندران ۱، مشهد ۲ و از تشکیلات حزب عدالت در میان کارگران ایرانی در ترکستان، داغستان، گرجستان، باکو و گنجه ۲۷ نماینده و مجموعا ۵۱ نماینده با رای قطعی در کنگره شرکت داشتند. در این کنگره همچنین ۱۱ نماینده با رای مشورتی و ۹ نماینده به عنوان مهمان شرکت داشتند. کنگره به ریاست آقازاده گشایش یافت. دو نماینده که از طرف حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (بلشویک) (نانیشویلی) و حزب بلشویک آذربایجان (میربشیر قاسموف) در کنگره شرکت داشتند، به کنگره شادباش گفتند و درباره اهمیت این کنگره صحبت کردند. در کنگره، سلطانزاده، کامران آقازاده، علی خانوف، جوادزاده (پیشهوری)، نانیشویلی، آبوکف، پیرامون مسائل مختلف سخنرانی کردند. نمایندگان زنجان، اردبیل، آستارا، رشت، انزلی و مشهد دربارۀ فعالیت سازمانهای خود به کنگره گزارش دادند. کنگره روال کار خود را ادامه داد و به مسائلی که در دستورکار آن قرار داشت پرداخت، برنامه و اساسنامه حزب را تصویب نمود. کنگره همچنین تصمیم گرفت پیامهایی به کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویک)، حزب کمونیست (بلشویک) آذربایجان، کمیته اجرائیه انترناسیونال سوم و و.ای.لنین بفرستد و ۱۵ نفر را به عنوان اعضای کمیته مرکزی انتخاب کرد. نطفه همکاری میان کمونیستهای ایرانی و بلشویکها و نطفه همکاریها و تاثیرپذیریهای متقابل البته سالها قبل از آن بسته شده و در جریان یک مبارزه سخت و طولانی تحکیم یافته بود.
جنبش انقلابی روبه رشد کارگران و زحمتکشان روسیه در اواخر قرن ۱۹ و اوائل قرن بیست، در بیداری مردم ایران نقش موثری ایفا کرد. قیامهای دهقانی، خصوصا اعتصابات کارگری تاثیرات مهمی بر مردم ایران و قبل از همه کارگران و دهقانان برجای گذاشت. تحت تاثیر مجموعهای از شرایط داخلی و نیز گسترش اعتصابات و جنبش کارگری روسیه، نخستین هستههای سوسیال دموکرات ایران (در باکو و در برخی از شهرهای ایران) شکل گرفتند.
دهها هزار ایرانی که هر ساله بر تعداد آنها افزوده میشد برای فرار از ستم ملاکان و ماموران حکومتی، روانه روسیه بویژه ماوراء قفقاز میشدند تا لقمه نانی برای خود و خانواده بدست آورند. این کارگران اندکاندک با حقوق پایه ای خود آشنا میشدند، از پرولتاریای روسیه و حزب انقلابی آن فرامیگرفتنند و خود نیز فعالانه در اعتصابات کارگری آن سالها (۱۹۰۴ – ۱۹۰۰) که در باکو، تفلیس و شهرهای دیگر رخ داد، شرکت میکردند و بعد از بازگشت به ایران افکار و ایدههای نوین و روحیه انقلابی را رواج میدادند. تنها در سال ۱۲۹۰ حدود ۱۹۳ هزار کارگر، ایران را ترک کرده و در مناطق جنوبی روسیه به کار مشغول شدند که از این تعداد حدود ۱۶۰ هزار همان سال به ایران بازگشتند. چندصدهزار کارگر ایرانی، بطور ثابت در قفقاز زندگی میکردند. در سال ۱۲۹۴، تنها در صنعت نفت باکو ۱۳۵۰۰ کارگر ایرانی کار میکرد که در واقع حدود ۲۹ درصد کل کارگران نفت باکو را تشکیل میداد.
انقلاب ۱۹۰۵ روسیه تاثیرات آگاهی بخش شگرفی بر کارگران و ملل شرق بر جای گذاشت. به گفته لنین، درپی انقلاب ۱۹۰۵ “انقلاب دموکراتیک سراسر آسیا، ترکیه، ایران و چین را فرا گرفت” (۵) جنبشهایی که در نتیجه تشدید تضادهای طبقاتی و افزایش نفرت تودهای از استبداد و امپریالیسم در ایران آغاز شده بود، گسترش بیشتری یافت و بر بستر همین شرایط بود که در دوران انقلاب مشروطیت (۱۲۹۹ – ۱۲۸۳) (۱۹۱۱ – ۱۹۰۵) از درون انجمنهای مخفی که شکل گرفته بود، “سازمانهای اجتماعیون – عامیون” ایران یا سازمانهای سوسیال دموکراتهای ایران بوجود آمدند. نطفههای اولیه سوسیال دموکراتهای ایران در باکو شکل گرفت. در سال ۱۹۰۴ گروه سوسیال دموکرات (همت) در میان مهاجران ایرانی به یاری کارگران و مهاجران روس تشکیل شد. (۶) این سازمان سپس شعبههای خود را در رشت، تبریز، تهران، مشهد و برخی دیگر از شهرها ایجاد کرد. این سازمانها اگرچه مستقل از یکدیگر فعالیت میکردند اما برای انسجام وحدت و یکپارچکی تلاش میکردند. سازمانهای سوسیال دموکرات ایران در آغاز، از کارگران، نیمهپرولترها، بیچیزان شهری، پیشهوران، عناصر خردهبورژوازی و روشنفکران، شکل گرفته بود که به مرور بر ثقل کارگری آن افزوده میشد. در تهران انجمنهای مخفی که کم و بیش قبل از انقلاب مشروطیت بوجود آمده بودند، در دوره انقلاب مشروطیت رشد کردند. در تهران دراواسط سال ۱۲۸۲(سپتامبر سال ۱۹۰۳ ) این انجمنها توانستند جلسه مخفیانهای را با شرکت، ۶۰ نفر تشکیل دهند که یک کمیته ۹ نفره انتخاب شد. ولی شتاب رویدادهای سیاسی و حدت مبارزه، تشکیلات انقلابیتری را در دستورکار قرار میداد. سال۱۲۸۶ ( ۱۹۰۷) به همت حیدرعمواوغلی سازمان سوسیال دموکرات تهران تشکیل شد. حیدرعمواوغلی با سازمان سوسیال دموکراتهای قفقاز ارتباط داشت. این سازمان تا سال ۱۹۰۸ به صورت مخفیانه به فعالیت خود ادامه داد اما پس از توپباران مجلس و تشدید سرکوب انقلابیون، کادرهای فعال این سازمان بازداشت و تبعید و برخی از آنها کشته شدند. حیدرعمواوغلی و برخی دیگر مجبور به ترک تهران شدند و سازمان از هم پاشید. شایان ذکر است سازمان سوسیال دموکرات بسیاری از اعضای خود را مسلح کرده بود و ترور اتابک نخستوزیر محمدعلی شاه را سازمان داد و هنگام حمله قشون شاه و قزاقها به مجلس، برخی اعضاء مسلح سازمان که درعین حال نماینده مجلس نیز بودند، دست به مقاومت زدند. شیخ ابراهیم تبریزی از رهبران سوسیال دموکراتهای تبریز و چند تن دیگر در محل دستیگری خود بلافاصله اعدام شدند. سازمان سوسیال دموکرات در تبریز، رشت و مشهد نیز تاسیس شد و تا حدی توانست در میان کارگران فعالیت کند. برای مثال در آبان ۱۲۸۷ (۱۹۰۸) حدود ۱۵۰ کارگر در سه دباغخانه، به رهبری سوسیال دموکراتهای تبریز دست به اعتصاب زدند و توانستند خواست افزایش دستمزد را بر کارفرما بقبولانند.
توام با قوامگیری سازمانهای سوسیال دموکرات ایران در باکو و شعب آن در ایران، ارتباط و همکاری میان سوسیال دموکراتهای ایران و حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه تعمیق می یافت و تقویت میشد و دانش سیاسی و مارکسیستی چپ کمونیست ارتقا مییافت. سوسیال دموکراتهای تبریز از سال ۱۹۰۵ با سوسیال دموکراتهای روسیه و آلمان ارتباط داشتند. هستههای مخفی که در تبریز فعالیت زیرزمینی داشتند، در سپتامبر ۱۹۰۶ متحد شدند و سازمان سوسیال دموکرات تبریز را بوجود آوردند. نامه سوسیال دموکراتهای تبریز به کائوتسکی در ۱۶ ژوئیه ۱۹۰۸ و پرسش در مورد ماهیت انقلاب ایران و وظایف سوسیال دموکراتهای ایران با امضای آ- چلنگریان، درواقع پرسشیست در مورد تاکتیک سوسیال دموکرا تها در قبال بورژوازی ، که کائوتسکی نیز در نامهای مورخ اوت ۱۹۰۸ به آن پاسخ میدهد و پاسخ این است که باید در مبارزه برای دموکراسی شرکت کرد و از تاکتیک مارکس در انقلابات ۱۸۴۸ استفاده کرد.
نحوه برخورد با بورژوازی و تاکتیک کمونیستها در قبال آن یکی از اختلافات میان سوسیال دموکراتهای تبریز بود. دو نظر در این مورد وجود داشت، نظر اول بر مبارزه مستقل کارگری تاکید میکرد و متحد ساختن انقلابیون به دور بورژوازی را ترمز زدن به انقلاب میدانست و بر حفظ موضع پرولتری تاکید میورزید و بر این باور بود که مانوفاکتورها در ایران بوجود آمده و سرمایهداری تا حدی رشد کرده است. نظر دوم براین اعتقاد بود که ایران هنوز به مرحله مانوفاکتوری نرسیده، پرولتاریای مدرن بوجود نیامده و زمینه برای فعالیت سوسیال دموکراتیک وجود ندارد. از این رو بر انقلاب بورژوایی و اتحاد همه اقشار تاکید میکرد. سوسیال دموکراتهای تبریز برای تعیین تکلیف در این مورد نشستی در۲۴مهر ۱۲۸۷ ( ۱۶ اکتبر ۱۹۰۸ ) با حضور ۳۰ نفر برگزار کردند. در این نشست نظر اول که از طرف “آرشا ویرچلنگریان” و “واسواخاچاطوریان” مطرح شده بود، با ۲۸ رای به تصویب رسید و نظر دوم که از طرف “سدراک” و “ورام” عنوان شده بود رد شد! این اختلاف اگرچه در تشکیلات سوسیال دموکراتهای تبریز حل شد، اما بعدها دوباره سر باز کرد و در حزب عدالت و حزب کمونیست ایران ادامه یافت و به انشعاب در حزب کمونیست منجر گردید. سازمان سوسیال دموکرات تبریز، در ادارات و در کل جامعه از نفود زیادی برخوردار بود. حوزههای یازده نفره داشت و ارگان آن روزنامه “مجاهد” بود. در دوران مقاومت تبریز در برابر ارتش شاه و فئودالها، کارگران ایرانی مهاجر و سوسیال دموکراتهای روسیه، دستههای مسلح و کمکهای دیگری برای مبارزان تبریز میفرستادند. سوسیال دموکراتهای تبریز توانستند هزاران نفر را مسلح کنند. “نزدیک به ۱۷ هزار مجاهد و فدایی در تبریز و تحت ریاست علی موسیو در اوائل سال ۱۹۰۸ اسمنویسی شده بود” (۷) در همین دوره انجمن ملی تبریز، زیر نفوذ سوسیال دموکراتها قرار داشت و تقریبا به مدت یک سال حکومت را در تبریز در دست داشت که یکی از اقدامات آن مصاره تمام غلات و ارزاق انبارهای محتکران و فروش آن به قیمت ارزان به مردم بود.
در طی جنگ یک ساله تبریز، کمکهای قابل توجهی از قفقاز بویژه از باکو و تفلیس به انقلابیون تبریز شد. این کمکها بطور کلی از جانب کارگران ایرانی که در قفقاز کار میکردند و سازمانهای آنها و نیز سازمان قفقاز حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه میشد. کارگران مهاجر ایرانی تحت تاثیر جنبش انقلابی پرولتاریای روسیه بیدار شده و به سر منشاء زندگی فلاکتبار خود پیمیبردند. در پرتو فعالیتهای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه و در کار و مبارزۀ همدوش پرولتاریای روسیه آگاهی سیاسی و مارکسیستی این گروه از کارگران افزایش یافته و فنون سازماندهی را فراگرفته و خود را برای نبردهای آتی آماده میکردند. آنان با علاقمندی مسائل داخل کشور را دنبال میکردند و به مبارزین داخل کشور یاری میرساندند. کمکی که ایرانیان قفقاز به وسیله سازمان سوسیال دموکرات مینمود، از جمله اعزام دستههای مسلح، بصورت متشکل و انتظام یافته بود که به کوشش نریمان نریمانوف از رهبران و بنیانگزاران سازمان سوسیال دموکرات ایران در قفقاز و سازمان قفقاز حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه انجام میشد. علاوه بر نریمان نریمانوف، اسدالله غفارزاده که از ۱۹۰۳ به باکو رفت و از سال ۱۹۰۵ به عضویت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه درآمد، در سال ۱۹۱۷ جزو موسسین حزب عدالت ایران بود و در سال ۱۹۲۰ بنیانگذار حزب کمونیست ایران بود، آخوندزاده اردبیلی، عسگرزاده تبریزی و برخی انقلابیون دیگر در ارگان رهبری این سازمان شرکت داشتند. بهغیر از اینها کمونیستها و انقلابیون برجسته دیگر چون بهرام آقایف امیروف، حسن مالاکش، رضازاده، قاراداغلی، غفار میانالی نیز در این سازمان حضور داشتند. (۸)
از مهمترین وظایف سازمان سوسیال دموکراتهای ایران در قفقاز در دوره انقلاب مشروطیت، تهیه اسلحه و رساندن مخفیانه آن به تبریز و رشت و شهرهای دیگر و مسلح کردن رزمندگانی بود که به ایران اعزام میشدند. علاوه بر انقلابیون و کارگران ایرانی که همواره داوطلب اعزام به ایران بودند، انقلابیون گرجی، آذربایجانی و ارمنی نیز کمکهای ذیقیمتی به انقلابیون ایران کردند و شماری از آنها نیز در راه انقلاب ایران جان باختند. “تریا” نام مستعار یک انقلابی گرجی به نام “مگلادزه” است که شخصا در جنگهای تبریز شرکت داشت. او در اثر خود تحت عنوان “سوسیال دموکراتهای قفقاز در انقلاب ایران” که سال ۱۹۱۰ از طرف روزنامه “سوسیال دموکرات” ارگان مرکزی حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه در پاریس انتشار یافت پیرامون یاری بلشویکهای قفقاز به انقلاب ایران چنین نوشته است “نمایندگان انقلابیون تبریز به کمیته ولایتی سوسیال دموکرات قفقاز مراجعه نموده تقاضای کمک کردند. کارگران سوسیال دموکرات بیآنکه در انتظار صدور قطعنامه کمیته ولایتی باشند، رضایت خود را برای رفتن به ایران به منظور کمک به انقلابیون اعلام داشتند. کمیته ولایتی ضمن عمل کردن موافق آرزوی کارگران حزب، قعطنامهای نیز در این مورد صادر میکند” (۹) در قطعنامه کمیته ولایتی سوسیال دموکراتهای قفقاز، بر ضرورت بسیج کارگران و داوطلبان، مجهز ساختن آنها به سلاح و بمب و موادمنفجره و اعزام در دستههای مجزا به تبریز تاکید شده است. (۱۰) به گفته کسروی تنها “کمیته تفلیس صد تن کمابیش از گرجیان را آراسته و روانه گردانید” (۱۱)
گروه “همت” نیز که کارگران و انقلابیون ایرانی در آن متشکل شده بودند، به مبارزان تبریز کمک میرساند.” قاسم بیکاف” که از اعضای شعبه نخجوان همت بود و در کمکرسانی به انقلابیون تبریز شرکت داشت،در این مورد مینویسد “برای کمکرسانی به انقلابیون آذربایجان، در تفلیس کمیته امداد تشکیل شد. در این کمیته نریمان نریمانوف و چند تن از رفقای گرجی و ارمنی شرکت داشتند. کمیته انقلاب تبریز، توسط همین کمیته از قفقاز کمک دریافت میکرد (۱۲) و باز در همین رابطه، زمانی که جنگهای تبریز شدت گرفته بود، “مشدی عزیزبگوف” (۱۳) از نخستین مارکسیستهای آذربایجان شمالی که از سال ۱۸۹۸ به حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه پیوسته و از رزمندهترین یاران لنین بود و سرانجام در ۱۹۱۸ همراه با ۲۵ کمیسر قهرمان دیگر بلشویک بدست ضدانقلابیون متکی به امپریالیستهای انگلیسی تیرباران شد، ۴۱ نفر از انقلابیون را با مقداری اسلحه و مهمات از طریق یولاخ و شوشا به تبریز فرستاد!
سوسیال دموکراتهای قفقاز به اعزام نیرو و مهمات اکتفا نکردند. به یاری آنها در تبریز کارگاه بمبسازی تاسیس گردید. انقلابیون تبریز اصول و شیوههای بمبسازی و چگونگی کاربرد آن را در این کارگاه فرا میگرفتند. در پرتو ارادۀ استوار کارگران و تودههای تهیدست تبریز در مبارزه علیه استبداد و ستم و فداکاری انقلابیون تحت رهبری سازمان سوسیال دموکرات تبریز و همراهی بلشویکهای قفقاز و روسیه بود که شهر تبریز در برابر ارتجاع به دژی مستحکم و تسخیرناپذیر تبدیل گردید. با مقاومت دلاورانه تبریز، جنبش انقلابی از فوریه ۱۹۰۹ در رشت و جاهای دیگر شدت یافت. در رشت یک جمعیت مخفی ایجاد شد که با انقلابیون و سوسیال دموکراتهای تبریز وارد مکاتبه شد و آمادگی خود را برای مبارزه مسلحانه اعلام داشت. چند تن از اعضای سوسیال دموکرات تبریز در شرایطی که شهر تبریز در محاصره بود، عازم رشت شدند و حتا در جلسات مخفی آنها شرکت کردند. این تحرکات نشان میداد که سوسیال دموکراتها درعین آنکه از نزدیک و همدوش تودۀ مردم مبارزه و آن را رهبری میکنند، در صدد گسترش ارتباطها، تحکیم و تقویت پیوند و اتحاد میان خود هستند. اواخر سال ۱۹۰۸ انقلابیون رشت میرزا کریمخان رشتی را به تفلیس اعزام نموده و از کمیته ایالتی قفقاز حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه طلب یاری نمودند. این درخواست با پاسخ مثبت سازمان قفقاز حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه مواجه شد و دستههایی مرکب از انقلابیون ایرانی مقیم قفقاز، گرجیها، آذربایجانیها و ارمنیها به گیلان اعزام شدند. بنابه تصمیم کمیته باکوی بلشویکها، سرگو اورجونیکیدزه، در راس یک دسته ۱۴۰ نفری در اواخر سال ۱۹۰۸ به رشت آمد که ۴۰ تن از آنها گرجی و نزدیک به صد نفر آذربایجانی بودند. غیر از سلاحهایی که از قفقاز برای انقلابیون ارسال میشد، بسیاری از نیروها و افراد اعزامی به رشت، متخصصان اسلحهسازی بودند. از برجستهترین آنها “میشا جاپاریدزه” (۱۴) و “نیودور برادیاگین” بودند که هزاران فشنگ و به مقدار کافی بمب و سلاح آماده کردند. رشت پر تب و تاب بود. اوائل سال ۱۹۰۹ دوازده تن از اعضای جمعیت سری، یک کمیته انقلابی را در رشت تشکیل دادند. این کمیته در واقع ارگان رهبری سازمان سوسیال دموکرات رشت بود. سوسیال دموکراتها اگرچه بطور مستقل در شهرهای مختلف بوجود آمدند، اما در صدد انسجام بیشتر و ایجاد وحدت و یکپارچگی در صفوف خود بودند. چنانکه از نامه سرگراورجونیکیدزه که از سال ۱۹۰۹ در رشت بود و از نزدیک به انقلابیون کمک میکرد، به لنین برمیآید تا آن زمان کمونیستها و انقلابیون هنوز موفق به ایجاد یک تشیکلات حزبی نشده بودند، او مینویسد “ایرانیها در فکر تاسیس یک سازمان سوسیال دموکرات هستند، ممکن است در این مورد گزارشی برای “ا.م” (ارگان مرکزی) بفرستم. ” (۱۵) در همین زمان است (۱۰ – ۱۹۰۹) که سوسیال دموکراتهای رشت به کمک اورجونیکیدزه، برای نخستین بار “مانیفست حزب کمونیست” را به فارسی ترجمه میکنند. کار فرهنگی و نظری نیز همواره یکی دیگر از عرصههای فعالیت سوسیال دموکراتها بویژه اعضای بنیانگذار این تشکیلات و یا اعضای اعزامی تشکیلات حزب سوسیال دموکرات روسیه بود. اورجونیکیدزه که به گفته پیشهوری از بلشویکهای نامدار و برجسته “و دومین شخصیت انقلابی روسیه بعد از استالین” بود، تشکیلات سازمان سوسیال دموکرات رشت و تربیت انقلابی ایرانیان جوان را رهبری میکرد. وی کلوپی را تحت عنوان “بینالملل” در رشت تاسیس کرد، مطالبی پیرامون مبارزه طبقاتی درایران نوشت و مطالعه آن را در میان جوانان انقلابی سازمان داد.
دراواخر سال ۱۲۸۷ ( فوریه ۱۹۰۹) جنبش انقلابی در رشت اوج تازهای گرفت. بسیاری از مردم به انقلابیون پیوستند ادارات دولتی به تصرف انقلابیون درآمد و زمامامور به دست انقلابیون افتاد. ماموران حکومت خودکامه در رشت و در سراسر گیلان از مقامات خود خلع شدند.
سازمانهای سوسیال دموکرات ایران، چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، از نظر طبقاتی یک ترکیب به شدت مختلط داشت. غیراز کارگران، عناصر خردهبورژوا، پیشهوارن و حتا افرادی که از منافع ملاکان دفاع میکردند در آن حضور داشتند و در شرایطی که مبارزه حدت و شدت بیشتری مییافت میتوانست به انشقاق منجر شود. در سازمان سوسیال دموکرات رشت برخی عناصر از منافع ملاکان دفاع میکردند و در نهایت خواهان سرنگونی استبداد بودند و نه بیشتر! حال آنکه عناصر دیگری نیز وجود داشتند که نه فقط خواهان براندازی استبداد، بلکه همچنین خواهان نابودی هرگونه ظلم و جور و نابرابری بودند. کارآمدترین و رادیکالترین بخش سوسیال دموکراتهای رشت، در واقع همان جناحی بود که زیر رهبری “سرگواورجونیکیدزه” اداره میشد. جنبش انقلابی در رشت و تبریز و سایر شهرها اوج گرفت. دولتهای امپریالیستی که منافع خود را در ایران با خطر مواجه دیدند، در همدستی با ارتجاع و استبداد حاکم، به سرکوب انقلابیون روی آوردند. انگلیس در مارس ۱۹۰۹ در سواحل ایران نیروی نظامی پیاده کرد و بندرعباس و بوشهر را به تصرف خود درآورد. ارتش تزار نیز آوریل همین سال از مرزهای ایران گذشت، تبریز و اردبیل را تصرف کرد. سپاهیان ترکیه عثمانی نیز که در آن مقطع در طول جنگ جهانی اول، همدست آلمان بود، کردستان و روستاهای ارومیه را به اشغال خود درآورد. ضدانقلاب داخلی و همدستان خارجی آن، انقلابیون ایران را مورد شدیدترین سرکوبها قرار دادند. صدها انقلابی برجسته و اکثر اعضای سازمان سوسیال دموکرات در تبریز تیرباران شدند. سازمان سوسیال دموکرات تبریز متلاشی شد. تزار روسیه که در اعتصابات کارگری و جنگ داخلی در روسیه از طرف کارگران روسیه و حزب پیشتازآن حزب بلشویک ضربات سختی خورده بود، از انقلابیون ایران انتقامجویی کرد.
لنین در این مورد نوشت “قابل درک است که نیکلای رومانف (تزار) در راس زمینداران صدهای سیاه و سرمایهداران به وحشت افتاده از اعتصابات و جنگ داخلی، چرا خشم خود را بر سر انقلابیون ایران خراب میکند” (۱۶) علاوه برانقلابیون و سوسیال دموکراتهای ایران، بسیاری از انقلابیون قفقاز نیز که به یاری انقلابیون ایران آمده بودند، بدست جلادان تزار در تبریز کشته شد ند. بسیاری دیگر به سیبری تبعید شدند. ۲۲ تن از انقلابیون قفقازی که در جنگ تبریز کشته شدند، از اعضای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بودند. (۱۷) انقلابیون قفقازی بخاطر یاریهای صمیمانه خود نسبت به انقلاب و مردم ایران، از احترام و نفوذ قابل توجهی در بین مردم برخودار بودند. روزنامه “نامه ملت” که در زمان انقلاب در تبریز انتشار مییافت دربارۀ مراسم تدفین “چیتون” (چلیتو) بلشویک گرجی که در جنگهای تبریز جانباخت چنین نوشت “الحق و الانصاف که آذربایجان نه، بلکه تا ایران بوده است، جنازۀ احدی از بزرگان و اشراف و رجال مملکت بدین وضع و ترتیب و عزت و جلال نقل ننموده و در حق هیچیک از شهدای حریت، این احترام فوقالعاده را مرعی نداشتهاند” (۱۸) در جنگهای رشت نیز بسیاری از انقلابیون قفقازی زخم برداشتند و تنی چند از آنان از جمله انقلابیون برجستهای چون “شالاکوف” گرجی و “پاشاخان” (شوشی) به قتل رسیدند.” (۱۹)
سوسیال دموکراتهایی که در جریان انقلاب مشروطیت و کمک به انقلابیون ایران جان باختند، منحصر به قفقازیها نمیشد. برای نمونه سرکرده توپچیهای فدایی در تبریز یکی از دریانوردانی بود که در شورش سال ۱۹۰۵ رزمناو پوتمکین ناوگان دریای سیاه شرکت داشت. “پانوف” نیز یکی از سوسیال دموکراتهای بلغارستان بود که در جنگهای رشت و استرآباد جانباخت.
آنچه را که به عنوان یک جمعبندی کوتاه در مورد فعالیت تشکیلات سوسیال دموکراتهای ایران در داخل و خارج کشور میتوان بیان کرد این است که؛ سازمان سوسیال دموکرات ایران در سالهای ۱۱ – ۱۹۰۵، مبارزات درخشانی را سازمان داد و نقش بسیار مهمی در انقلاب مشروطیت، ارتقاءآگاهی و سازماندهی اقشار زحمتکش و انقلابیون ایران ایفا کرد. سوسیال دموکراتهای ایران ضمن یادگیری از حزب سوسیال دموکرات روسیه به فعالیت در میان کارگران مهاجر ایرانی در قفقاز و روسیه و تا حدی در میان کارگران و زحمتکشان داخل ایران پرداخت و توانست هستهها و تشکیلاتهای اولیه در میان کارگران، زحمتکشان و انقلابیون ایجاد کند. سوسیال دموکراتها با تلاشها و فعالیت خود، نقش موثری در ارتقاء آگاهی و دانش سیاسی عمومی ایفا کردند. سوسیال دموکراتهای ایران توانستند مناسبات محکمی با سوسیال دموکراتهای قفقاز و روسیه و گرجستان برقرار ساخته ، پشتیبانی و همبستگی آنها را جلب نمایند و روابط رفیقانه و خوبی را با آنها برقرار سازند. تا آنجا که حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه، در محکومیت اقدامات سرکوبگرانه تزار علیه سوسیال دموکراتهای ایران و در حمایت از آنها، در کنفرانس ششم خود که در پراگ برگزار شد، قطعنامهای صادر نمود که در آن چنین آمده است “حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه، علیه سیاست غارتگرانه دارودسته راهزن تزاری که عزم بر خفه کردن آزادی خلق ایران جزم کرده و در این کار، از انجام بیشرمانهترین اعمال، رویگردان نیست، اعتراض میکند…. کنفرانس همدردی بیپایان خود را نسبت به مبارزه خلق ایران و بویژه مبارزه حزب سوسیال دموکرات ایران که بسیاری ازاعضای خودرا در جنگ با تجاوزگران تزاری از دست داده، ابراز میدارد.” (۲۰)
بهرغم سرکوب انقلاب و جنبش انقلابی و برچیده شدن سازمانهای سوسیال دموکرات، فعالیت مبارزاتی شش ساله این سازمانها تاثیرات بیواسطهای را بر ترویج ادبیات و آرمانهای مارکسیستی و افزایش آگاهی سیاسی تودهها برجای گذاشت و به آشنایی بیشتر آنها با آرمانهای سوسیالیستی و آزادیخواهانه یاری رساند. این مبارزات و فعالیتها به نیروهای کمونیست و انقلابی آموخت که برای پیروزی در نبردهای آینده، باید پیوندهای نزدیکتر و گستردهتری با کارگران و زحمتکشان برقرار سازند و خود را در یک حزب سیاسی کارگری متشکل سازند. شش سال مبارزه سختکوشانه و ترویج افکار و ایدههای مارکسیستی، درعین حال در حکم بهترین مدرسه آموزشی و حاوی تجارب زیادی بود برای انقلابیون و کمونیست ها. تجاربی که در مبارزات بعدی بایدازآن استفاده می شد. جنبش شش ساله سوسیال دموکراتهای ایران حاوی این درس بزرگ بود که با سازمانهای پراکنده و مستقل از یکدیگر نمیتوان توده کارگران و زحمتکشان را بسیج کرد. کارگران و کمونیستها باید خود را در یک حزب سراسری متشکل سازند. در دوره فعالیت شش ساله سوسیال دموکراتها در اساس زمینهها و آمادگی لازم برای این امر مهم پرورده میشود. در واقع جنبش کارگری نیز از آخر همین دوره است که مستقلا وارد صحنه میشود. کارگران چاپخانههای تهران اتحادیه خود را ایجاد میکنند، روزنامه خود “اتفاق کارگران” را (۱۹۱۰) انتشار میدهند، اعتصاب راه میاندازند به نحوی که هیچ روزنامه و مجلهای چاپ نمیشود، کارفرما عقبنشینی میکند و کارگران چاپ به برخی از خواستهای خود میرسند. اعتصابات کارگری گرچه پیش از آن نیز وجود داشت، اما این اعتصاب نقطه عطفی شد در جنبش کارگری و اعتصابات کارگری. بسیاری از سوسیال دموکراتهای ایران که در این دوره در جنبشهای انقلابی و در انقلاب مشروطیت شرکت داشتند، در دورههای بعدی و سیر تکاملی جنبش کمونیستی – کارگری نیز، نقش پیشرو را ایفا کردند.
“عدالت” حزبی که از دل سوسیال دموکراتها جوانه زد
بعد از سرکوب خشن سازمانهای سوسیال دموکرات ایران، فعالیت کمونیستها و گرایش چپ جامعه محدود شد. اختناق و سرکوب شدید، گرایش به کار قانونی را دامن زد. برخی از سوسیال دموکراتهای سابق به این سمت کشیده شدند. سال ۱۹۰۹ در انتخابات مجلس دوم، تعدادی از افرادی که قبلا عضو سوسیال دموکرات بودند، وارد مجلس شدند تا از درون مجلس مبارزه علیه فئودالها و روحانیون مرتجع را پیش ببرند. گرایش به تحزبیابی در میان اقشار گوناگون تقویت گردید. جنگ جهانی اول تمام معادلات و تحولات در ایران، روسیه، ترکیه و انگلیس را که نقش و نفوذ زیادی در ایران داشتند، تحت تاثیر قرار داد. سال ۱۹۱۴ بهرغم اعلام بیطرفی از طرف حکومت ایران، مناطق شمال و جنوب کشور توسط روسیه تزاری و انگلیس و مناطق غرب توسط آلمان و ترکیه عثمانی که متحد آلمان بود اشغال شد. آلمان و متحد آن ترکیه که با روسیه و انگلیس، رقابتهایی داشت، با ایجاد “حزب اتحاد اسلام” دستههای مسلحی را سازمان داد. شرایط جنگی عملا به ایران کشیده شد. قیمت خواروبار و غلات و ارزاق عمومی چند برابر شد. نارضایتی تودهای فوقالعاده افزایش یافت. خشم و نفرت مردم در برخی مناطق به صورت قیامها و زدوخوردهای مسلحانه بروز یافت. در گیلان دستههای مسلح در جنگل پناه گرفتند.
طبقه کارگر به لحاظ کمی و کیفی با رشد بطئی همراه بود. در سال۹۳-۱۲۹۲ (۱۴ – ۱۹۱۳) هزاران کارگر ایرانی و هندی در صنعت نفت به کار مشغول بودند. آبادان، خرمشهر، اهواز، مسجدسلیمان و امثال آن اندکاندک به مراکز صنعتی و تجمع کارگری تبدیل شدند. شرایط کار در صنعت نفت ایران که توسط انگلیس اداره میشد، طاقتفرسا بود. دستمزدها اندک، مسکن نامناسب و ۱۴ ساعت کار روزانه، نارضایتی شدید، فشار کار و وخامت شرایط زندگی و کار، اعتصابات خودبخودی را درپی داشت. کشته شدن دو کارگر صنایع نفت جنوب در زیر لکوموتیو در ژوئن سال ۱۹۱۴ (خرداد ۱۲۹۳) خشم کارگران را برانگیخت. اعتراض کارگران علیه انگلیسیها اوج گرفت. کارگران با سنگ و چوب در و پنجرههای محل سکونت انگلیسیها را درهم شکستند و در تمام قسمتها کار را تعطیل کردند. (۲۱)
در آن سالها هنوز هیچ اتحادیه و حزب و سازمانی برای رهبری اعتصابات کارگران نفت وجود نداشت و سطح آگاهی کارگران از نظر آشنایی با حقوق خویش کموبیش پایین بود . مبارزات کارگران در مجموع بیشتر برای خواستهای صنفی و خودانگیخته بود.
وضعیت وشرایط کار کارگران مهاجر ایران که در روسیه و قفقاز و در صنایع نفت باکو کار میکردند اگرچه بسیار بد و حتا وخیم تر ازکارگران نفت ایران بود،اما از نظرسطح آگاهی وتشکل متفاوت بود.سرمایه داری روسیه نیز شرایط متفاوتی را ازسر می گذراند.دهقانان کنده شده از زمین، نیروی کار آزاد شده، تاآن جا که این نیرو دراثر اقتصاد کالائی- پولی آزاد شده بودند، جذب صنایع داخلی نمی شد بلکه روانه باکو، ترکستان و سواحل ولگا می شدند.کارخانه هائی که تا سال های۹۳- ۱۲۹۲درایران تأسیس می شد تحت فشار سیاست های غارتگرانه انگلیس و روسیه تزاری باورشکستگی روبرو می شدند.این کارخانه ها قدرت رقابت با خارجی را نداشت و ورشکست و تعطیل می شد. بسیاری از زحمتکشان و دهقانان ایرانی برای کار راهی مراکز صنعتی روسیه از جمله قفقاز و بخصوص معادن نفت باکو میشدند. سرمایهداری روسیه در حال رشد و توسعه بود و برخلاف سرمایهداری ایران که قدرت جذب نیروی کار آزادشده از روستا را نداشت، از این نیروی کار فوقالعاده ارزان استقبال میکرد. ورود نیروی کار ارزان قیمت ایرانی برای سرمایه داری جوان رو به رشد روسیه جذاب بود. این نیروی کار ارزان می توانست در رقابت با نیروی کار مبارز درمحل، سطح دستمزد هارا تا حد اقل ممکن تقلیل دهد.کارگر ایرانی درحالیکه سختترین کارها را انجام میداد، اما دستمزدش از همه کمتر بود. از آنجا که هیچ گزینه دیگری نداشت مجبور بود هم پرکارتر باشد و هم قانعتر! استخدام کارگر ایرانی همه جا به صرفه بود. در صنعت نفت، در راهآهن، در صیدگاههای سواحل خزر، در بنادر و در بخش کشاورزی و مزارع پنبه، کارگر ایرانی هرگونه فشار و تحقیر را با آرزوی اینکه چندرغازی بدست آورد و به شهر و روستای خود نزد خانوادهاش برگردد تحمل میکرد.کارگرایرانی را به قرآن قسم می دادند که به هیچگونه اتحادیه ای وارد نشود وسعی می شد از وی به عنوان اعتصاب شکن استفاده شود. قفقازیها و اهالی محل ایرانی را “همشهری” خطاب و او را تحقیر میکردند. همشهری از غلام و برده حقیرتر و پستتر شمرده میشد و معنای آن چیزی شبیه نیمهحیوان بود!
کارگر ایرانی هیچگونه تکیهگاهی نداشت. تنها حامی کارگر ایرانی پرولتاریای آگاه روسیه و حزب سیاسی آن حزب بلشویک بود. حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه از کارگر ایرانی نیز دفاع میکرد، آرامآرام او را با حقوق خود آشنا میکرد و راههای مبارزه و رهایی را به او میآموخت. کارگر ایرانی که همدوش پرولتاریا روسیه در یک محل، در یک کارخانه و یا در یک معدن کار میکرد، اندکاندک درمییافت که رهایی از ظلم و تحقیر امکانپذیر است. به صفوف مبارزه طبقاتی جذب میشد و میآموخت که چگونه متشکل شود و از حقوق خود دفاع کند. از اوائل قرن بیستم که اعتصابات، میتینگها و تظاهرات کارگری در قفقاز رو به گسترش نهاد، کارگر ایرانی نیز در تمام این اعتصابات و میتینگها شرکت داشت و چنان که پیش ازاین اشاره شد هزاران کارگر ایرانی در مبارزات انقلابی سالهای ۷ – ۱۹۰۵ نیز فعالانه مشارکت داشتند. در آن مقطع بیش از ۱۲۵ هزار کارگر ایرانی دائمی در مراکز صنعتی و بازرگانی قفقاز کار میکردند. (۲۲)
رشد آگاهی، کارگران مهاجر ایرانی را به سمت تشکل و تحزب میراند. صرفنظر از آنکه تعداد زیادی از پیشروترین کارگران ایرانی به صفوف حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه پیوسته بودند، بسیاری ازکارگران در سازمان سوسیال دموکرات ایران متشکل شده بودند و تجربه مبارزه در صفوف این سازمان را نیز داشتند .آن ها سالها در “همت” سازمان باکوی سوسیال دموکراتهای ایران مبارزه کرده وبیش از پیش متشکل می شدند.(۲۳) سرمایهداران و صاحبان صنایع وهمدستانشان درکنسولگری ایران که از رشد آگاهی در صفوف کارگران بویژه کارگران مهاجر ایرانی وحشت داشتند، بارها و بارها به توطئه علیه کارگران آگاه و پیشرو دست میزدند و دهها تن از کارگران را به قتل رسانده و سر به نیست کردند. اما این جنایات نمیتوانست در ارادۀ کارگری که به آگاهی دستیافته و برای نابودی نظام سرمایهداری همدوش پرولتاریای روسیه، تحت رهبری رفقای خود و حزب بلشویک بپا خاسته بود، خللی ایجاد کند. در اعتصاب ۴۲ روزه پرولتاریای باکو در ژوئیه ۱۹۱۴، کارگران ایرانی تا آخرین روز اعتصاب در کنار کارگران باکو بودند و تعدادی از آنها نیز از جمله بهرام آقایف از بنیانگذاران بعدی حزب عدالت و اعضای برجسته کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران، دستگیر و به مدت ۶ ماه زندانی شدند.
کارگران ایرانی تحت تاثیر فعالیت حزب سوسیال دموکرات روسیه و همچنین فعالیت کمونیستهای ایرانی، بسیار سریعتر از آنچه که در تصور مبارزین کمونیست بود، به مبارزه طبقاتی کشیده شدند. کارگر مهاجر ایرانی سطح آگاهی خود را بالا میبرد، سواد میآموخت. وارد اتحادیه میشد، دست به اعتصاب میزد و خود را برای مبارزات بزرگ تر آماده میکرد. آنان به تدریج درمییافتند که برای رهایی از چنگال امپریالیسم و نابودی نظام استبدادی و سرمایهداری، باید تشکیلات داشته باشند و خود را در یک حزب سیاسی انقلابی از نوع حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه متشکل سازند. کارگران آگاه و کمونیست مهاجر ایرانی به عنوان یک وظیفه، پای در راه ایجاد چنین حزبی گذاشتند و در این راه از یاریها و همراهیهای بلشویکها نیز برخوردار شدند.
در سال های اولیه جنگ جهانی، گروه کوچکی متشکل از کارگران آگاه که در راس آن کمونیستهای مبارزی چون اسدالله غفارزاده، بهرام آقایف و احمد امیروف قرار داشتند و رهبری اجتماعات کارگران ایرانی و میتینگها و تظاهرات کارگری را در دست داشتند، در واقع نطفههای یک حزب کمونیستی را ایجاد کرده بودند. در سال ۱۹۱۶ کارگران انقلابی و کمونیستهای ایرانی که عضو حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بودند، به منظور سازماندهی کارگران ایران دریک جزب مستقل،از حزب جدا شدند و مستقلا برای متشکل ساختن کارگران ایرانی زیر پرچم یک حزب کمونیستی به فعالیت در میان کارگران پرداختند. با پیروزی انقلاب فوریه، فعالیت آنها نیز رشد و گسترش بیشتری یافت و شرایط مساعدی برای تشکیل حزب بوجود آمد. کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی و کمونیست که سالها در درون طبقه کارگر مبارزه و فعالیت کرده بودند در ماه مه ۱۹۱۷ نخستین حزب پرولتاریایی ایران را تشکیل دادند و این حزب را “حزب عدالت ایران” نامیدند. مرکز حزب در مدرسه تمدن ایرانیان واقع در محله صابونچی باکو قرار داشت. وقتیکه حزب عدالت تشکیل شد، به گفته پیشهوری گروه گروه از کارگران ایرانی با پوشیدن تمیزترین لباسهای خود به محله صابونچی دفتر مرکزی حزب مراجعه کرده و پس از پذیرایی توسط موسسین حزب، کارت عضویت دریافت میکردند. کسانی که تا دیروز ایرانی را با قصد تمسخر و اهانت “همشهری” خطاب میکردند، بعدا به او احترام گذاشته و او را رفیق خطاب کردند. (۲۴)
اعضای موسس حزب عدالت در واقع شیوههای تشکیل و اداره حزب سیاسی انقلابی را از پرولتاریای روسیه و بلشویکها آموخته بودند. کمیته مرکزی حزب (۲۵) را از برجستهترین و کارآمدترین رفقای انقلابی همرزم خود تشکیل دادند. نخستین جلسات حزب عدالت در “کازرن” های معادن نفتآلود سیاه مرطوب روی نیمکتهای خشن و کثیف کارگری تشکیل گردید و تشکیلات حزب از میان هزاران کارگر فداکار و سختکوش انتخاب شد.
حزب عدالت در پرتو فعالیتها و فداکاریهای اعضای مبارز و آبدیده خود که از کارگران آگاه و روشنفکران کمونیست بوده ، در میان کارگران زیسته بودند و در اعتصابات کارگری روسیه و انقلاب ۱۹۰۵ و انقلاب مشروطیت حضور و نقش فعال داشتند و بعضا در صفوف حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه نیز مبارزه نموده و در ایجاد سازمانهای سوسیال دموکرات ایران در باکو و شاخههای آن در تبریز، تهران، گیلان، مشهد و سایر شهرها مشارکت داشتند، در اندک زمانی توانست مراحل رشد و پیشرفت خود را طی کند. حزب عدالت خود را یک حزب پرولتری معرفی میکرد که برای الغاء مالکیت خصوصی و برقراری مالکیت اجتماعی مبارزه میکند. این حزب بر همبستگی بینالمللی و رفاقت و همکاری با حزب بلشویک و همچنین بر کمک به این حزب و پرولتاریای روسیه برای پیروزی انقلاب روسیه تاکید داشت. حزب عدالت ایران بمنظور پیشبرد و ترویج برنامه خود در میان کارگران و زحمتکشان مقالات وبیانیههای مختلفی را در ارگان حزب “بیرق عدالت” بچاپ رساند و در نخستین شماره خطاب به کارگران و زحمتکشان، آنها را به اتحاد و مبارزه علیه دشمن زیر پرچم حزب عدالت فرا خواند. این درست زمانیست که حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (بلشویک)، پرولتاریای روسیه را برای انقلاب سوسیالیستی و انتقال تمام قدرت به شوراها آماده و تجهیز میکند. حکومت موقت که پس از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ روی کار آمد، در واقع سیاستهای تزار در زمینۀ مسائل خارجی از جمله در مورد ایران را ادامه داد. “میلیوکف” وزیرخارجه و دولت موقت در ۷ مارس ۱۹۱۷ به “مینورسکی” سفیر حکومت تزار در ایران که هنوز محل خدمت خود را ترک نکرده بود، در تلگرامی چنین دستور داد “به حکومت شاه خبر داده شود که روسیه مانند گذشته در مورد امور مربوط به ایران، به همکاری متقابل با انگلیسیها ادامه خواهد داد…. در سیاست روسیه هیچگونه تغییری حاصل نشده است.” (۲۶)
لنین نیز در کنفرانس هفتم بلشویکهای سراسر روسیه که در ۲۴ آوریل ۱۹۱۷ تشکیل شد، ضمن افشاء سیاست اشغالگرانه حکومت موقت، این سیاست و تایید و تصدیق و ادامه قراردادهای مخفی تزار توسط حکومت موقت را، سرسختانه مورد حمله قرار داد. کارگران و زحمتکشان در سراسر روسیه خود را مسلح میکردند. گارد سرخ پیوسته تقویت میشد. حزب عدالت ایران نیز در باکو به تسلیح کارگران ایران پرداخت. هزاران کارگر ایرانی در باکو به گارد سرخ پیوستند و با رفقای بلشویک که خود را برای پیکارهای انقلابی جدید آماده میکردند همراه شدند.
با پیروزی انقلاب اکتبر دولت اشغالگر انگلیس – همراه با سایر دولتهای امپریالیستی و ارتجاعی وضد انقلاب داخلی- که به مقابله با حکومت جوان شوروی برخاسته بود ، بعد از آنکه گیلان را در ژوئیه ۱۹۱۸ اشغال کرد از طریق دریای خزر، به باکو برای سرکوب کمونیستها یورش برد. اشغالگران ترکیه عثمانی نیز پیشروی به سوی باکو را آغاز کرده بودند. حزب عدالت ایران و تشکیلات “همت” در ۹ تیر ۱۲۹۷ (۳۰ ژوئن ۱۹۱۸) در بیانیه مشترکی (۲۷) تمام اعضای خود را به تسلیح فرا خواند. بسیاری از کارگران ایرانی و اعضای حزب عدالت و همت، همدوش پرولتاریای روسیه وارد گارد سرخ شدند. مصطفی صبحی (۲۸) نماینده بوروی مرکزی تشکیلات کمونیستی خلقهای شرق در نخستین کنگره انترناسیونال کمونیستی که در سال ۱۹۱۹ برگزار شد، همکاری میان کمونیستهای ملل شرق با بلشویکها را اینگونه توصیف کرد “در این تشکیلات، کارگران و کمونیستهای ترکستان، باشقیرستان، تاتارستان، حوضه ولگا و قرقیزستان و نیز کمونیستهای مهاجر ترکیه، ایران، آذربایجان (شمالی) و بخارا متشکل شدهاند. دستههای مسلح ۵۰ هزار نفری این سرزمینها همدوش اردوی سرخ علیه ژنرالهای گارد سفید، همچون کراسنوف، دنیکین، کلچاک و دوتور میجنگند” (۲۹)“درتابستان ۱۹۱۸ که تجاوزگران خارجی به اتفاق متحدان روسی خود(سرمایه داران و ژنرال های گاردسفید) دولت جوان شوروی را ازهمه سو مورد تعرض قراردادند، کمونیست های مهاجر هیچ درنگی دردفاع ازحکومت شوراها به خود راه ندادند.ازجمله، خارجیان مقیم ترکستان، آتریاد های جداگانه خود و گاه آتریاد مختلط تشکیل داده به جبهه اعزام می کردند.مجموعاً بیش از۲۰۰ هزار نفر اتباع خارجی در روسیه درزمان های مختلف درصفوف ارتش سرخ درجبهه های جنگ داخلی جنگیدند که عده ای ازان ها نیز ایرانی بودند…آتریاد مستقل انترناسیونالیستی ایرانی ها که درجبهه ترکستان عمل می کرد درآوریل ۱۹۲۰ تشکیل شده بود.یک گروهان از داوطلبان ترک به فرماندهی آگاه نامی نیز جزو این آتریاد بود. این آتریاد دراوت ۱۹۲۰ به هنگ مستقل سواره نظام تبدیل شد که دارای چند اسواران بود” (اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران – جلد اول)
حزب عدالت در بیانیهها و اطلاعیههای متعددی انقلابیون ایرانی را که در روسیه زندگی میکردند، به مبارزه علیه مداخلهگران فرا میخواند. سال ۱۹۲۰ در جریان هجوم پانهای لهستان با صدور اطلاعیهای در ۱۵ مه ۱۹۲۰ تمام کمونیستهای ایران را که در روسیه زندگی میکردند به مبارزه علیه مداخلهگران لهستانی فرا خواند. هرجا که ضدانقلاب علیه حکومت شوراها بلوا راهمیانداخت، اعضای حزب عدالت و کارگران ایرانی در کنار بلشویکها، در دفاع از حکومت شوراها و خنثا ساختن تلاش ضدانقلاب حاضر بودند. میرمقصود لطفی یکی از بنیانگذاران حزب عدالت و عضو کمیته مرکزی حزب، علیاصغر عرباف عضو فعال حزب، داداش حسینزاده و صدها کمونیست و مبارز فداکار دیگر در جنگ داخلی روسیه علیه ضدانقلاب شرکت کردند و بسیاری از آنها زخمی و یا کشته شدند. کمونیستها و کارگران آگاه ایران در سالهایی که حکومت شوراها از جانب دولتهای امپریالیستی و نیروهای ضدانقلابی داخلی مورد هجوم و خطر قرار گرفت، به بلشویکها و پرولتاریای روسیه یاری رسانده و در حد توانایی خود از هیچگونه تلاش و فداکاری دریغ نکردند. تنها در ماههای اوت و سپتامبر ۱۹۱۸ که قوای امپریالیسم انگلیس از یک سو و ترکهای عثمانی از سوی دیگر، باکو را آماج حملات خود قرار داده بودند، ۱۰۰ نفر از اعضای حزب عدالت ایران کشته و ۹۵ نفر به زندان افتادند. (۳۰)
حزب عدالت بعد از انقلاب اکتبر و تحت تاثیرات بیواسطه آن، به سرعت رشد کرد و توسعه یافت. این حزب تا اواخر سال ۱۹۱۷ و اوائل سال ۱۹۱۸ در بخشهای مختلف آذربایجان، داغستان، هشترخان، تفلیس، باطوم، ایروان و…. سازمانهای خود را پدید آورد. سال ۱۹۱۷ تنها در شهر گنجه حزب عدالت ۴۷۰ عضو داشت که در هفت سازمان حزبی متشکل شده بودند. در پرتو فعالیتهای حزب عدالت کارگران مهاجر ایرانی توانستند ماموران کنسولگری ایران را از مناطق کارگری بیرون برانند. ماموران کنسولگری برای سرکوب و متلاشی ساختن حزب عدالت که کارگران را آگاه و متشکل و بعضا مسلح میساخت بارها به توطئه دست زد و در این راه از همکاری سرمایهداران و بازرگانان بزرگ ایرانی که در شهرهای مختلف روسیه بویژه در باکو اقامت داشتند استفاده کرد. حزب عدالت علاوه بر فعالیتهای گسترده در میان کارگران و زحمتکشان به ضرورت اتحاد کمونیستهای ایران پیبرده و کوشش برای ایجاد و تقویت سازمانهای حزبی در داخل کشور را گسترش داد. حزب عدالت بعد از کنفرانسی که بطور مخفیانه در سال ۱۹۱۹ برگزار نمود، تصمیم به گسترش فعالیتهای حزب در داخل ایران گرفت. در راستای اتحاد کمونیستها، سازمانهای حزب عدالت ایران که در آذربایجان بویژه درباکو وجود داشتند، به ابتکار کمیته مرکزی حزب در فوریه ۱۹۲۰ با سازمان های کارگری دیگر محلی متحد شد. شایان ذکر است که در آن مقطع پرولتاریای آذربایجان در اوائل سال ۱۹۲۰ خود را برای سرنگون ساختن رژیم بورژوا – ملاک حاکم و برپاداشتن حاکمیت شورایی آماده میکرد و گرد آمدن تمام نیروهای کمونیست و انقلابی و رهبری آن توسط یک حزب واحد را در دستورکار خود قرار داده بود. از این رو سه سازمان کارگری موجود در باکو یعنی “همت”، “عدالت” و “حزب کمونیست روسیه (بلشویک) تشکیلات باکو” در کنگرهای در ۱۱ فوریه ۱۹۲۰ حزب کمونیست آذربایجان را بوجود آوردند. حزب عدالت علاوه بر آذربایجان و مراکز صنعتی قفقاز در شهرهای آسیای مرکزی نیز در میان حدود صدهزار کارگر و زحمتکش ایرانی فعالیت میکرد و از سال ۱۹۱۹ سازمانها و شعبههای حزبی خود را نیز ایجاد کرده بود. برای مثال در اوائل سال ۱۹۲۰، در ۵۲ ناحیه از شهرها و قشلاقهای آسیای مرکزی شعبههای حزب عدالت وجود داشت. کمیته مرکزی حزب عدالت بمنظور متمرکز ساختن و تشکیل کنفرانس این شعبهها، دو عضو کمیته مرکزی را به آسیای میانه اعزام نمود. در کنفرانسی که در فوریه ۱۹۲۰ تشکیل شد، ۱۷ نماینده دارای حق رای قطعی بودند. علی خانوف، محمدفتحالله اوغلی دو عضو اعزامی کمیته مرکزی حزب عدالت، نماینده حزب کمونیست روسیه (بلشویک) و نماینده کمیته مرکزی حزب کمونیست ترکستان همچنین حیدرعمواوغلی و سلطانزاده سخنرانی کردند. مصطفی صبحی به نمایندگی از طرف شورای تبلیغات ملل شرق کمینترن به کنفرانس شادباش گفت. کنفرانس پیامی نیز به کنگره نهم حزب کمونیست روسیه (بلشویک) مخابره کرد. حزب عدالت پس از این کنفرانس بود که برای برپاداشتن تشکیلات و شعبههای حزب در شهرهای مهم ایران و تقویت آنها، تلاشهای باز هم بیشتری مبذول داشت و مصمم شد تمام نیروهای کمونیست را زیر پرچم واحدی متشکل سازد. در پیامی به کنگره نهم حزب کمونیست (بلشویک) روسیه، رفع هجوم راهزنان بینالمللی از طرف کنفرانس ایالتی حزب عدالت ایران تبریک گفته شد. کنفرانس ۷ نفر را به عنوان “کمیته ایالتی ترکستان” انتخاب نمود که سلطانزاده و حیدرعمواوغلی نیز در آن حضور داشتند. اما این کمیته مدت زیادی نتوانست به کار خود ادامه دهد. سازمانهای حزب عدالت با سازمانهای کارگری محلی درهم آمیختند (ژوئیه ۱۹۲۰) در نتیجه اعضای حزب عدالت به دو دسته تقسیم شدند. گروهی تابعیت حکومت شوروی را پذیرفتند و بطور دائمی در آسیای میانه زندگی میکردند و وارد سازمانهای محلی شدند، گروه دوم در تابعیت ایران باقی ماندند و بعدها به تدریج بازگشتند و تعداد زیادی از آنها وارد صفوف “حزب کمونیست ایران” شدند. فعالیتها و تلاشهای روبه داخل حزب عدالت فزونی گرفت. تلاشهای پیشین حزب عدالت در زمینه ایجاد و گسترش سازمانهای حزبی در داخل، با موانعی روبرو گشته بود. حزب در ماه مه ۱۹۱۸ هجده تن از سازماندهان ورزیده حزبی از جمله اسدالله غفارزاده، بهرام آقایف، کامران آقازاده و میربشیر قاسموف را به داخل اعزام نمود. اما غفارزاده توانست با یک نفر دیگر خود را به رشت برساند و بقیه مجبور به بازگشت شدند. غفارزاده نیز که برای دیدار با کوچکخان به رشت رفته بود، بدست عوامل ضدکمونیست به قتل رسید. سالهای ۱۹۲۰ – ۱۹۱۹ نیز حزب عدالت گروههای متعدد دیگری از اعضا و کادرهای برجسته خود را بطور مجزا، به منظور گسترش فعالیتهای حزب به داخل اعزام نمود. برخی از آنها دستگیر و زندانی و برخی دیگر تبعید شدند. اما علیرغم دستگیریها و ضربات وارد شده، حزب عدالت موفق شده بود سازمانهای محلی خود را تا اواخر سال ۱۹۱۹ در تبریز، مرند، خوی، اردبیل، خلخال، زنجان، تهران، رشت، قزوین، مازندران و مشهد تشکیل دهد. سازمان تبریز حزب عدالت در سال ۱۹۱۷ تشکیل شد و بعضی از اعضای برجسته سازمان سوسیال دموکرات تبریز که در سال ۱۹۱۲ منحل شده بود، در صفوف نخستین حزب عدالت قرار گرفتند که از جمله میتوان از حسین قنادزاده، حاجی ابراهیم شبستری و ابوالقاسم اسکندری نام برد. (۳۱)
بهرغم تمام این تلاشها و جانفشانیها و بهرغم گسترش نفوذ حزب عدالت در چندین شهر ایران، اما جنبش طبقه کارگر هنوز از یک حزب محکم سراسری برای سازماندهی و بسیج کارگران و کار در میان عموم زحمتکشان محروم بود. حزب عدالت در عینحال فاقد یک ارگان مرکزی بسیجکننده بود. اگرچه حزب عدالت در زمان فعالیت خود مجله “بیرق عدالت” و سپس روزنامه “حریت” را انتشار میداد و انتشار این نشریات تاثیرات مهم و مفیدی در آگاهسازی مردم داشت، اما این نشریات نتوانستند به سطح یک روزنامه عمومی سیاسی حزب ارتقا یابند. “بیرق عدالت” که ارگان حزب بود، نخستین شماره آن در ژوئن ۱۹۱۷ به سردبیری اسدالله غفارزاده انتشار یافت. این نشریه تا اواسط سال ۱۹۱۸ منتشر شد و پس از قتل غفارزاده انتشار آن متوقف گردید. “حریت” به سردبیری جوادزاده (پیشهوری) از ژوئن ۱۹۱۹ تا مه ۱۹۲۰ انتشار یافت. این روزنامه نیز ناشر افکار حزب عدالت بود. “حریت” در باکو منتشر میشد. علاوه بر این حزب عدالت روزنامه دیگری بنام “حمال لار” (باربران) در آسیای میانه انتشار میداد. با این همه هیچیک از این روزنامه ها انتشار گسترده نیافت و نتوانست نقش سازمانده ایفا کند و کارگران را برگرد آن سازمان دهد.
علیرغم تمام این کمبودها، حزب عدالت ایران در پرتو فعالیتها و مبارزات خود، خواه در خارج یا داخل کشور در زمینه انتشار ایدهها و آرمانهای مارکسیستی و پاسداری از آن پیروزیهای بزرگی بدست آورد. حزب عدالت همیاریهای متقابل و پیوندهای انترناسیونالیستی کارگران و کمونیستهای ایران را با پرولتاریای روسیه و حزب رزمنده آن حزب بلشویک مستحکمتر ساخت. حزب عدالت بوسیله تشکیلات و سازمانهای حزبی خود و کار در میان کارگران و زحمتکشان و پرورش دهها و صدها کارگر رزمنده و کمونیست، گامهای بسیار مهمی در راستای ارتقاء آگاهی کارگران و در راه به پیروزی رساند مبارزات آزادیخواهانه تودههای زحمتکش مردم ایران برداشت. حزب عدالت ایران توانست بر بسیاری از موانعی که بر سرراهش وجود داشت غلبه کند، سازمانهای حزبی خود را در شهرهای مختلف کشور ایجاد کند و شالوده حزب کمونیست ایران را بریزد. حزب کمونیست ایران که درتیرماه ۱۲۹۹ ( ژوئن سال ۱۹۲۲) تاسیس گردید در اساس برپایه همین سازمانها و به کوشش حزب عدالت شکل گرفت.
حزبی از طراز حزب بلشویک
حزب عدالت ایران بهرغم آنکه در فوریه ۱۹۲۰ منحل شده بود، اما سازمانهای حزب به شکل مخفی و زیرزمینی به فعالیت خود ادامه میدادند. بعد از اعلام جمهوری در گیلان، کمونیست ها امکان فعالیت علنی یافتند. پس از متلاشی شدن نهضت جنگل در اوائل سال ۱۹۱۹ و عقبنشینی مبارزین به عمق جنگلها – که جای بحث آن اینجا نیست – گیلان بدست اشغالگران انگلیسی و ماموران حکومتی افتاد. انگلیسیهای اشغالگر که همهجا از ضدانقلاب و ژنرالهای گارد سفید برای مقابله با حکومت شوراها حمایت میکرد، از یک سال قبل از آن بندرانزلی را به یک پایگاه جنگی و انبار اسلحه علیه حکومت شوراها تبدیل ساخته بود وهمراه با حاکم وقت گیلان سرگرم توطئه علیه نهضت جنگل بود که ناوگان سرخ از آوریل ۱۹۲۰ و در ادامه سرکوب و تعقیب ضدانقلاب و کوتاهکردن دست متجاوزان خارجی، به پاکسازی دریای خزر از وجود انگلیسیها و گارد سفیدیها پرداخت و پیروزی دیگری را نصیب خود ساخت. این ناوگان در ۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹ (۱۸ مه ۱۹۲۰) بندرانزلی را گرفت. بدنبال این رویداد جنبش انقلابی در گیلان اوج نوینی یافت و وارد مرحله جدیدی شد. جنگلیها در ظرف حدود دو هفته رشت را به تصرف خود درآوردند و در ۱۴ خرداد ۱۲۹۹ ( ۴ ژوئن ۱۹۲۰) در میتینگ بزرگی، “جمهوری شورایی سوسیالیستی” در گیلان بنیانگذاری شد و کوچکخان در راس حکومت موقت قرار گرفت. یک کمیته انقلابی به فوریت تشکیل شد که علاوه بر کوچکخان و احسانالله خان، کامران آقازاده (عضو حزب عدالت) نیز در آن حضور داشت. قابل ذکر است که همین میتینگ پیام تبریکی به مناسبت پیروزی بلشویکها بر ضدانقلاب در دریای خزر برای لنین فرستاد. در قسمتی از این پیام گفته میشد “به و.ای.لنین و به توسط او به جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه، شما و تمام یارانتان را به مناسبت پیروزی درخشانتان بر دشمنان نظام سوسیالیستی تبریک میگوییم” در قسمتی دیگر از پیام درخواست یاری و حمایت شده و چنین آمده بود “جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران بنام بشریت از تمام سوسیالیستهای داخل در انترناسیونال طلب میکند که برای رهایی ما و دیگر ملتهای ضعیف یاری نمایند. انتظار داریم که خلقهای روسیه آزاد، ما را برای تحکیم پایههای جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران یاری نمایند.” (۳۲)
البته این کاملا روشن بود که با توجه به مختصات عمومی جامعه ایران چه از نظر ساختار اقتصادی و چه به لحاظ تشکل و آمادگی طبقه کارگر، زمینه برای پیروزی یک جمهوری شورایی سوسیالیستی در ایران و دگرگونی بنیادی مناسبات تولید و الغاء مالکیت خصوصی و امثال آن وجود نداشت. اما انقلابیون و کمونیستهای ایران تحت شرایط انقلابی آن روز و جوشوخروش انقلابی و سوسیالیستی که با انقلاب اکتبر همهجا آثار آن مشهود بود، به این کار دست زدند. شاید یک جمهوری دموکراتیک میتوانست مستقر شود اما استقرار جمهوری شورایی سوسیالیستی و الغاء مالکیت خصوصی آن هم با توجه به اینکه در راس این جمهوری کسانی قرار گرفته بودند که از “تقدس مالکیت” خصوصی دفاع میکردند، غیر ممکن بود که موضوع بحث ما نیست.
در پرتو وضعیت جدیدی که حاصل پیروزی بلشویکها بر ضدانقلاب داخلی و متحدان خارجی آنها بویژه انگلیس بود، تحرکات جدید گستردهای نیز در صفوف حزب عدالت و اعضا و رهبران آن بوجود آمد. رهبران حزب عدالت به لزوم بهم پیوستن سازمانها و شعبههای حزب و سایر کمونیستها حول یک مرکز و رهبری واحد، به نحوی که حزب بتواند نفوذ تودهای خود را در مقیاس سراسری گسترش دهد و نقش موثرتری در تحولات سیاسی جامعه ایفا کند، پی برده و برای آن تلاش میکردند. انقلاب کبیر اکتبر و پیروزیهای بعدی پرولتاریای روسیه و حزب آن بر ضدانقلاب داخلی و خارجی، همراه با تکانهای بزرگی که در سرتاسر جهان ایجاد کرد، علاقه و احترام کارگران و زحمتکشان جهان را برانگیخت و زمینههای مساعدی را برای مبارزه و فعالیت کمونیستها پدید آورد و تاثیرات بیواسطهای بر شکلگیری حزب کمونیست ایران و فعالیتهای آن برجای گذاشت. به گفته سلطانزاده ح.ک.ا در آستانه تشکیل کنگره اول بیش از دو هزار عضو در سازمانهای مخفی خود داشت (اسناد تاریخی جنبش کارگری سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران. جلد چهار)حزب کمونیست ایران بر بستر این شرایط در سال ۱۹۲۰ تشکیل شد. حزب کمونیست در نخستین کنگره خود تصمیم گرفت فعالیت حزب را به تمام شهرهای بزرگ و در میان کارگران بویژه کارگران نفت تعمیم و گسترش دهد. نخستین کنگره حزب کمونیست ایران تصمیم گرفت هر یک از اعضای کمیته مرکزی، دستکم مدت سه ماه در مناطق تحت اشغال انگلیس و حکومت شاه فعالیت زیرزمینی داشته باشد و واحدهای حزبی را ایجاد کند. بلافاصله بعد از پایان کنگره شش عضو کمیته مرکزی و مجموعه ۷۵ سازمانده حزبی به بخشهای مختلف اعزام شدند (۳۳) برای گسترش فعالیتهای سراسری و کار در میان طبقه کارگر، مرکز حزب از رشت به تهران انتقال یافت و بدنبال آن فعالیت حزب در میان کارگران گسترش بیشتری یافت. جعفر پیشهوری (جوادزاده) عضو کمیته مرکزی و یکی از افراد اعزامی به تهران مینویسد “هنوز جنگل داشت تازه تمام میشد، در صورتیکه ما در تهران علاوه بر سازمانهای جدی سیاسی (حزبی) شورای مرکزی اتحادیههای کارگران را که اعضایش آن روز به هفت هزار نفر بالغ میشد، موفق شده بودیم تشکیل بدهیم. شورای اتحادیه کارگران، ارگان خود را تاسیس کرد. این روزنامه حقیقت بود” (۳۴)
کوششهای اولیه کارگران برای متشکل شدن و ایجاد سندیکا و اتحادیه، از همان سالهای نخستین انقلاب مشروطیت آغاز شد و مقدم بر همه کارگران چاپخانههای تهران نخستین سندیکای خود را تشکیل دادند. اما این اتحادیه زیر نفوذ شدید یک حزب بورژوایی بنام “حزب دموکرات” بود و پس از تسلط کامل ارتجاع و زمانی که رهبران این حزب پستهای مهم دولتی گرفتند، به سینهچاکان تاج و تخت شاه تبدیل شدند، این سندیکا منحل شد، این وضعیت تا سال ۱۲۹۷ (۱۹۱۸) ادامه یافت (۳۵) پیش از آن محمد پروانه و گروهی از کارگران نخستین اتحادیه کارگری را در چاپخانهای در تهران بوجود آورده بودند. اما این اتحادیه دوامی نیاورد تا اینکه در سال ۱۲۸۹ اتحادیه سراسری چاپخانه های تهران بوجودآمد. این اتحادیه نشریه ای بنام”اتفاق کارگران” را انتشار می دادودر خرداد ۱۲۸۹اعتصاب موفقی را سازمان داد. کارگران آگاه و پیشرو و کمونیستهای ایران از دیرباز، از زمان شکلگیری هستههای اولیه سوسیال دموکرات و بعد همت و بعد از آن حزب عدالت ایران، توجه زیادی به کارگران و متشکل ساختن طبقه کارگر داشتند. به منظور هدایت و رهبری اتحادیهها و پیشبرد امر آموزش کارگران و همچنین تشکیل اتحادیههای جدید، سال ۱۹۲۰ به ابتکار و کوشش حزب کمونیست ایران، اتحادیههای کارگری که در سال ۱۹۱۸ تشکیل شده بودند، در تشکیلات واحد متحد شدند. شورای مرکزی اتحادیهها، مرکب از نمایندگان یازده اتحادیه تشکیل شد که در آن از هر اتحادیه سه نماینده منتخب شرکت داشتند. شورای مرکزی دارای ۳۳ عضو و سیدمحمد دهگان صدر شورا بود. “بدین ترتیب در اوائل سال ۱۹۲۲ تمام اتحادیههای مذکور با قریب به ۱۰ هزار عضو که ۲۰ درصد کل کارگران تهران را تشکیل میدهند به شورای اتحادیهها ملحق شد” (۳۶) به کوشش حزب کمونیست ایران روزنامه “حقیقت ” ارگان شورای مرکزی اتحادیههای کارگری انتشار یافت که مقالات آن توسط محمد دهگان، پیشهوری، بهمن شیدانی که هر سه عضو کمیته مرکزی حزب بودند و برخی دیگر از اعضای حزب کمونیست ایران نوشته میشد. حقیقت نمونه برجستهای از مطبوعات کارگری بود که مطالب آن با دیدگاه مارکسیستی – لنینیستی تهیه میشد.
حزب کمونیست ایران، توام با گسترش واحدها و سازمانهای حزبی خود در شهرهای مختلف بیوقفه برای متشکل ساختن کارگران و ایجاد و تقویت تشکلهای کارگری تلاش میکرد. بنابراین تلاشهای حزب و تشکیل اتحادیهها به تهران خلاصه نشد.
در پرتو کوششهای حزب کمونیست در سایر شهرها نیز اتحادیههای کارگری بوجود آمد. در تبریز اتحادیهای به نام “حزب کارگر” تشکیل شد که فقط کسانی میتوانستند عضو آن شوند که از استثمار دیگران زندگی نمیکنند! اواخر سال ۱۹۲۱، این حزب یا اتحادیه حدود سه هزار عضو داشت (۳۷) کارگران شاغل در مغازهها و بازار را نیز متشکل ساخت. در تبریز دفتری دائر کرد که به مسائل و مشکلات کارگری رسیدگی مینمود. “حزب کارگر” از نفوذ بسیار زیادی در میان کارگران و عموم تودههای مردم برخوردار بود. دامنه نفوذ و قدرت این تشکل به حدی رسید که قادر بود شهردار شهر را نیز عوض کند! در انزلی نیز اتحادیه کارگران و کارکنان شیلات دریای خزر تشکیل شد که ۵ هزار عضو داشت (از ۹ هزار نفر ۵ هزار نفر عضو اتحادیه بودند).حزب کمونیست ایران درخراسان و درمیان کارگران قالیباف نیز فعال بود وتوانسته بود عدهی زیادی ازکارگران را متشکل و “اتحادیه کارگران قالیباف” را سازمان دهد(اسناد تاریخ جنبش کارگری سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران جلد اول – خاطرات اردشیر آوانسیان). در رشت و سایر شهرها نیز اتحادیههای کارگری شکل گرفتنند و “در مجموع در تمام کشور ۲۰ هزار کارگر سازمان داده شده وجود داشت” (۳۸) اتحادیههای کارگری بهرغم آنکه جوان و تازه تاسیس بودند، اما در نیمه دوم سال ۱۹۲۱چندین اعتصاب موفق ازجمله اعتصاب خبازان،چاپخانه ها،ریسندگی ها، پست و تلگراف، و اعتصاب کارگران بندر را سازمان دادند.فعالین حزب کمونیست ایران وکارگران رزمند درصفوف این حزب درسال ۱۳۰۰ ( ۱۹۲۱) دفتر مرکزی اتحادیههای کارگری را پایهگذاری و با جدیت به سازماندهی کارگران نفت جنوب و سایر کارگران را ادامه دادند. اتحادیههای کارگری ایران به کوشش حزب کمونیست ایران در نوامبر ۱۹۲۲(آبان ۱۳۰۱) به عضویت “اتحادیههای سرخ انترناسیونال مسکو” درآمدند.
اتحادیه عمومی کارگران مرکزی نقش مهمی در جهت ایجاد تشکل در درون کارگران صنعت نفت داشت و از اعتصاب کارگران نفت در سال ۱۳۰۱ حمایت کرد.
روزنامه “حقیقت” ارگان شورای مرکزی اتحادیه های کارگری، بخاطر افشاگریهای خود و ترویج ایدههای مارکسیستی و کارگری نخست در شهریور ۱۳۰۱ و دوباره در آبان همان سال توقیف شد و دیگر هرگز انتشار نیاف. حزب کمونیست ایران اما به فوریت روزنامه “کار” را جایگزین آن کرد و روزنامه “اقتصاد” را نیز منتشر کرد. مطبوعات حزب کمونیست ایران، از جمله مطبوعات کارگری حزب، به اینها محدود نمیشد، روزنامه هفتگی “تکامل” ارگان اتحادیههای تبریز ، با کمک سازمان تبریز حزب کمونیست ایران و با قلم اعضای آن نوشته و انتشار مییافت و وسیعا در میان کارگران پخش میشد. مدیر آن میرعلی اکبر سراج عضو حزب کمونیست ایران بود. در شهر خوی، روزنامه “کارگر” به مدیریت میرمهدی یکی از اعضای برجسته حزب انتشار مییافت. در تفلیس روزنامه “عدالت” توسط حزب کمونیست ایران منتشر میشد و در بین کارگران و زحمتکشان ایرانی ساکن تفلیس و بطور کلی گرجستان پخش میشد که به دو زبان فارسی و آذربایجانی مطلب داشت و بسیاری از نسخههای آن از راه جلفا به تبریز و از طریق باکو به گیلان و حتا تهران فرستاده میشد. در گیلان نیز روزنامههای متعددی توسط حزب کمونیست منتشر میشد. حزب کمونیست بلافاصله بعد از نخستین کنگره خود، “روزنامه کمونیست ایران” را در گیلان منتشر کرد که توسط سه تن از اعضای کمیته مرکزی، جوادزاده، کامران آقازاده و نعمت بصیر اداره و انتشار مییافت. “نوای سرخ” ، “انقلاب سرخ” و “ایران سرخ” روزنامههای دیگری بودند که توسط اعضای حزب به مدیریت ابوالقاسم ذره و عبدالحسن حسابی انتشار یافتند. روزنامه “عدالت” نیز به همت حیدرعمواوغلی در گیلان انتشار مییافت که پس از کشته شدن حیدرعمواوغلی انتشار آن متوقف شد. تا اواخر سپتامبر ۱۹۲۱ (اوائل مهر ۱۳۰۰) نشریات حزب در گیلان بصورت علنی چاپ میشد، اما بعد از توطئهای که علیه کمیته انقلابی و تشکیلات کمونیستها صورت گرفت و منجر به مرگ حیدرعمواوغلی شد، حزب کمونیست به ناگزیر انتشارات خود را در گیلان متوقف ساخت! درمشهد نیز حتابعدازروی کارآمدن رضاخان، مجله “کمونیست” ارگان کمیته ایالتی حزب کمونیست ایران منتشر می شد.تیراژ این مجله محدود بود اما به گفته اردشیرآوانسیان نسخه هائی ازآن برای تهران و نیز برای کمینترن ارسال می شد.( اسناد تاریخ جنبش کارگری سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران جلد اول – خاطرات اردشیرآوانسیان )حزب همچنین “ستاره سرخ” را از فروردین ۱۳۰۸ انتشار داد. حزب کمونیست ایران تا قبل از کودتای رضاخان و آغاز سلطنت وی، توانست تشکیلات حزبی و نفوذ خود را در تمام شهرهای بزرگ و در میان کارگران گسترش دهد و در زمینه متشکل ساختن کارگران و ایجاد سندیکاها و اتحادیههای رزمنده کارگری گامهای بسیار بزرگی برداشت. حزب کمونیست ایران که خود را بخش کوچکی از اردوی پرولتاریای جهان به شمار میآورد، در سال ۱۹۲۰ به عضویت انترناسیونال سوم پذیرفته شد و در آن جا دارای حق نمایندگی شد.
صرف نظر از تاثیرات و نقش حزب کمونیست ایران در قیامها و جنبشهای آزادیبخش مردم ایران که خود بحث مفصلی را میطلبد، در پرتوگسترش بیشتر تشکیلات و فعالیت حزب و اتحادیههای کارگری که زیر پرچم انقلابی آن گرد آمده و فعالیت میکردند، حزب کمونیست ایران نقش بسیار مهمی در حیات سیاسی کشور ایفا کرد. شایان ذکر است که این فعالیتها و انتشار روزنامه حقیقت که ارتجاع حاکم را نیز زیر ضرب میگرفت، در شرایطی انجام میشد که رضاخان آرامآرام به سوی قدرت پیشروی میکرد. و در تمام دوره انتشار “حقیقت” (حدود ۶ ماهاز اوائل دی ماه ۱۳۰۰ تا اوائل تیر ماه ۱۳۰۱) در تهران و چند شهر دیگر حکومت نظامی برقرار بود. “حقیقت مقالات تندی علیه ارتجاع و اوضاع دولت و مخصوصا دخالتهای بیمورد خلاف قانون وزیرجنگ (رضاخان) مینوشت که فوقالعاده مورد توجه ملت واقع شده بود. روزانه ۴۰۰۰ برگ تک فروشی در تهران داشت” (۳۹)
بدنبال تشدید جو خفقان و سرکوب، روزنامه حقیقت توقیف شد. گیلان مورد یورش نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان قرار گرفت. موج سرکوب، دامنه فعالیت اتحادیهها و شورای مرکزی را محدود و آن را تضعیف نمود. دهگان که برای شرکت در چهارمین کنگره جهانی انترناسیونال سوم که در پاییز ۱۳۰۱ در مسکو برگزار شد، ایران را ترک کرده بود، هنگام بازگشت دستگیر و زندانی شد. در همین اثناء اختلافات درونی حزب کمونیست ایران بر سر مسائل متعددی از جمله بر سر نحوۀ برخورد با کوچکحان و ماجرای جنگل، اختلاف بویژه در قبال نحوه برخورد با بورژوازی و بعدتر رضاشاه، تشدید گردید.ارزیابی اشتباه کمینترن از رضاشاه و رهنمودهائی که دراین زمینه به حزب کمونیست ایران داده شد، براختلافات دامن زد. اختلاف در سطح کمیته مرکزی به انشعاب کشید و دو کمیته مرکزی ایجاد شد. به کمیته اجراییه انترناسیونال سوم، شکایت شد. کمنتیرن دو کمیته مرکزی را به اتحاد دعوت کرد. پیش از حل اختلاف میان این دو بخش، گروه سومی در مرداد ۱۳۰۰(۱۹ اوت ۱۹۲۱) اقدام به برپایی کنگره کرد و کمیته مرکزی دیگری انتخاب کرد که مورد اعتراض دو کمیته مرکزی دیگر قرار گرفت. اواخر سال ۱۹۲۱، کمنتیرن نامهای به جوادزاده، دبیر تشکیلات تهران حزب کمونیست ایران فرستاد و خواستار اتحاد حزب شد. در این نامه قید شده بود که وظیفه متحد کردن سه کمیته مرکزی در درون حزب کمونیست ایران به اورجونیکیدزه سپرده شده است. بدنبال آن، در ۲۵ ژانویه ۱۹۲۲ نمایندگانی از هر سه کمیته مرکزی، از کمنتیرن و بوروی قفقاز طی جلسهای پس از مذاکرات و تبادل نظر، قطعنامهای را به تصویب رساندند و ضمن اشتباه خواندن تشکیل دو (و یا سه) کمیته مرکزی در داخل حزب، بر ضرورت اتحاد تاکید و کمیته مرکزی واحدی انتخاب شد (۴۰) در این قطعنامه همچنین تاکید شد که کمیته مرکزی باید در تهران مستقر شود.
با آغاز سلطنت رضاخان، سرکوب و خفقان تشدید شد. حزب کمونیست ایران و اتحادیههای کارگری از همه سو مورد یورش قرار گرفتند. نشریات علنی حزب کمونیست توقیف و تعطیل شد. حزب کمونیست ایران ثقل فعالیتهای انتشاراتی خود را به خارج از کشور انتقال داد و روزنامه “پیکار” را از اوائل سال ۱۳۱۰ به همت مرتضی علوی و تحت سرپرستی سلطانزاده در برلین انتشار داد. اواخر دی ماه ۱۳۰۶ دومین کنگره حزب کمونیست ایران در ارومیه برگزار شد. کنگره با توجه به اوضاع جامعه، تصمیمات جدیدی در مورد تلفیق فعالیت مخفی و علنی و بازسازی اتحادیهها و سندیکاهای کارگری اتخاذ کرد. در این کنگره درمورد شیوه برخورد با بورژوازی نیز بحث های مفصلی صورت گرفت. حزب کمونیست ایران که پیشتر توانسته بود واحدهای حزبی خود را در شهرها بزرگ ایجاد کند، بعد از کنگره دوم این فعالیتها را گستردهتر ساخت و توانست تشکیلات حزبی خود را در میان کارگران در شهرها و استانهای مختلف از جمله اصفهان، تبریز، مازندران و بخصوص در صنایع نفت جنوب ایجاد و تقویت نموده و توفیقات مهمی بدست آورد. در صنایع نفت حزب کمونیست ایران به فعالیت دراز مدت پرداخته و با کار فوقالعاده پرمشقت و مخفی و پرمخاطره، توانست هستههای حزبی و سلولهای سندیکایی را ایجاد کند به نحوی که در سال ۱۳۰۶ قادر شد یک کنفرانس مخفی مرکب از نمایندگان این واحدها و هستهها که مرکب از ۲۰۰ کارگر بود برگزار نماید. در همین سال حزب توانست مراسمی به مناسبت اول ماه مه را در تهران بطور مخفیانه برگزار نماید که در آن دو هزار نفر شرکت داشتند. این مراسم مورد یورش واقع شد و حداقل ۵۰ نفر دستگیر شدند که پیشهوری و آوانسیان نیز در زمره دستگیرشدگان بودند. درست در شرایطی که به نظر میرسید دیکتاتوری رضاخانی همه کارگران و کمونیستها را منکوب کرده است، در ماه مه ۱۳۰۸ (۱۴ اردیبهشت) ۹ هزار کارگر نفت آبادان با خواستهایی چون، افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و همطرازی کارگران ایرانی و هندی، دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب نیز توسط پلیس محلی و نیروهای انگلیسی سرکوب شد. ۴۵ تن از فعالان سندیکایی به جرم “شرکت در یک توطئه بلشویکی” دستگیر و زندانی شدند. بدنبال آن اعتصاب در کارخانه وطن اصفهان در دو سال بعد، نشان داد که علیرغم سرکوب و خفقان رضاخانی، حزب کمونیست ایران در همه بخشهای کارگری ریشه دوانده است. کارگران وطن اصفهان روز اول ماه مه ۱۳۱۰ از جمله با خواست آزادی تشکل سندیکایی دست به اعتصاب زدند. رهبری این اعتصاب در دست سیدمحمد اسمعیلی (معروف به محمد تنها) بود که دستگیر شد و پس از ۷ سال حبس در زندان قصر کشته شد. اعتصاب بزرگ در راهآهن مازندران در همان سالها نیز توسط سندیکای مخفی کارگران سازماندهی شده بود که بعد از کشف موضوع، ۱۷ تن از سازماندهندگان اعتصاب بازداشت و تا سال ۱۳۲۰ در زندان بودند. بسیاری دیگر از فعالان حزبی و سندیکایی و همرزمان محمد تنها، از جمله علی شرقی، محمد انزابی و پوررحمتی که سالها در میان کارگران فعالیت نموده و از رهبران جنبش کارگری و سندیکایی بودند، در زندانهای رضاشاه به قتل رسیدند. تقی حجازی کارگر چاپخانه که در سال ۱۳۰۶ (۱۹۲۸) در کنگره بینالملل کارگری سرخ شرکت جست، در بازگشت به ایران در بندرانزلی دستگیر و زندانی و در زیر شکنجه کشته شد. با تصویب قانون سیاه سال ۱۳۱۰ دهها تن از کمونیستها و کارگران آگاه تیرباران و سر به نیست شدند، صدها تن دیگر تبعید شدند و زندانهای رضاشاه از کمونیستها و کارگران آگاه و فعالان سندیکایی پر شد. اتحادیههای کارگری و حزب کمونیست ایران بعد از بیش از یک دهه فعالیت متلاشی شد.
حزب کمونیست ایران حزبی از طراز حزب بلشویک بود. حزب کمونیست ایران خواه از نظر ترکیب طبقاتی اعضا و خواه به لحاظ نظری، یک حزب کمونیستی و نماینده طبقه کارگر بود. حزب کمونیست ایران، در سازماندهی کارگران و اتحادیههای کارگری و در ارتقاء آگاهی سیاسی طبقه کارگر نقش مهم و بیهمتایی ایفا کرد. تاثیرات سازمانگرانه و آگاهیبخش حزب کمونیست ایران بر کارگران ایران را حتا دشمنان این حزب نمیتوانند انکار کنند.
حزب کمونیست ایران حزبی بود که بعد از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر تشکیل شد. انقلاب اکتبر روسیه که دنیا را تکان داد، بدیهی بود که نخستین ترکشهایش به ایران که در همسایگی روسیه بود اصابت کند. اکتبر عرصه جدیدی را فراروی کمونیستها و کارگران ایران گشود. پس از ده سال فعالیت سخت کوشانه شبانه روزی، حزب کمونیست ایران بهدست رژیم رضاخان برچیده شد، چنانکه سالها بعد از آن حزب انقلابی پرولتاریای روسیه، حزب بلشویک نیز از میان رفت، با اینهمه آرمانهای کمونیستی این هر دو حزب لنینی همچنان زنده است و زنده خواهد بود.
انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبرنیز شکست خورد و در برابر دنیای ستم و سرمایه از پای درآمد. با این همه ۱۰۰ سال پس از آن، انقلاب سوسیالیستی اکتبر و حاکمیت شوراها که مولود اکتبر بود، همچنان قطبنمای فعالیت تمام کمونیستهاست. به گفته لنین در آن سالها، “مسئله اساسی آن است که یخ از جا کنده شده و به حرکت درآمده است، جاده باز شده و راه نشان داده شده است.”!
پس بگذار در یکصدمین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، بر اعتقاد خود به راه اکتبر، اندیشهها و حزب لنین پای فشاریم، مشتها را گره کنیم و با صدای بلند و رسا و پرطنین بگوییم؛ زنده باد اکتبر! زنده باد لنین! زنده باد حکومت شوراها! و زنده باد سوسیالیسم!
——————————————————–
زیرنویسها:
۱ – پیدایش حزب کمونیست ایران – ت.ا. ابراهیموف. ترجمه ر. رادنیا
۲ – همان
۳ – اسناد تاریخ جنبش کارگری سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران جلد اول – خاطراتی دربارۀ فعالیت سازمان کمونیست ایران در تهران – اردشیر آوانسیان
۴ – نام برخی از افرادی که به عضویت کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران انتخاب شدند: سلطانزاده (آوانس میکائیلیان) – کامران آقازاده – جوادزاده (پیشهوری) – علی خانوف – نعمت بصیر – محمد فتحالله یف – رحمت الله – محمدعلی حسینزاده – حسین رحمی اوغلو – سید قلی – عیسی فتح – ئردی اوغلی – …..
۵ – لنین – بیداری آسیا
۶ – اسناد تاریخی جنبش کارگری سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران. جلد یک
۷ – پیدایش حزب کمونیست ایران – ت.ا. ابراهیموف، ترجمه ر. رادنیا
۸ – پیدایش حزب کمونیست ایران – ت.ا. ابراهیموف، ترجمه ر. رادنیا
۹ – همان – “تریا” بعد از ترک ایران در شهرهای مختلف اروپا کنفرانسهایی پیرامون وضعیت ایران و سوسیال دموکراتها برگزار نمود که اغلب به تصویب قطعنامههایی در پشتیبانی از انقلاب ایران و محکومیت قدرتهای امپریالیستی منجر شدند.
۱۰ –”۱ – به سازمانهای محلی پیشنهاد میشود که از افراد ذخیره که دوره خدمت نظام را دیدهاند و نیز از بهترین متخصصان فنی و کارگران راستین و مجرب ارتشی بسیجیده شوند ۲) اینان بایستی با قسمتی از سلاحهایی که در اختیار سازمان است، با بمب و مواد منفجره و در دستههای مجزا به تبریز فرستاده شوند.”
۱۱ – کسروی؛ تاریخ مشروطه
۱۲ – پیدایش حزب کمونیست ایران – ت.ا. ابراهیموف، ترجمه ر. رادنیا
۱۳ – عزیز بگوف از بلشویکهای نزدیک به لنین بود. او با هنرمندان و شاعرانی چون جلیل محمد قلیزاده، اردوبادی، بلنیسکی، حاجی بیکف و…. دوستی نزدیک داشت. در مدارس شبانه، به کارگران درس میداد. طی سالهای ۱۰ – ۱۹۰۸ به منظور کمکرسانی به انقلابیون ایران دستکم ۴ بار به گیلان سفر کرد و هر بار اسلحه و ادبیات انقلابی و مهمات به ایران برد و در بهار و تابستان ۱۹۱۰ همدوش انقلابیونی چون اورجونیکیدزه در شهر رشت و انزلی فعالیت میکرد.
۱۴ – پیدایش حزب کمونیست ایران – ت.ا. ابراهیموف، ترجمه ر. رادنیا
“میشا جاپاریدزه” متخصص بمبسازی بود. او هنگام حمله به “دارالحکومه” رشت به قتل رسید. گویند چون به هنگام حمله نگاه وی متوجه دشمن بوده، پایش در حین دویدن به ریشه درختی گیر میکند و بمبی که در دست داشت منفجر میشود.
۱۵ – پیدایش حزب کمونیست ایران – ت.ا. ابراهیموف، ترجمه ر. رادنیا
۱۶ – همان ۱۷ – همان ۱۸ – همان ۱۹ – همان ۲۰ – همان
۲۱ – همان، روزنامه پیکار، ارگان حزب کمونیست ایران (۲۴ خرداد ۱۳۱۰)
۲۲ – همان
۲۳ – آقابابا یوسفزاده از طرف سازمان باکوی سوسیال دموکراتهای ایران به نمایندگی از “همت” در کنگره ششم حزب سوسیال دموکرات روسیه (بلشویک) که در اوت ۱۹۱۷ در دوران حکومت موقت کرنسکی بطور نیمه علنی در پتروگراد برگزار شد شرکت داشت. در این کنگره یوسفزاده بیاناتی ایراد میکند که با کف زدنهای شورانگیز کنگره روبرو میشود و کسانی چون اورجونیکیدزه، نوگین و جاپاریدزه در صحبتهای خود به بیانات وی استناد و از کار “همت” تقدیر میکنند. قسمتی از صحبتهای یوسفزاده به شرح زیر است:
رفقای نماینده کنگره! از طرف سازمان حزبی ما “همت” به شما تبریک میگوییم. اولین بار است که نماینده حزب ما در کنگره حزبی سوسیال دموکراسی شرکت میکند. سازمان ما بین مسلمانهای قفقاز کار میکند. سازمان “همت” زیر این نام از اوائل سال ۱۹۰۵ فعالیت میکند.
وی همچنین به نقش “همت” در انقلاب مشروطیت و کمک به انقلابیون داخل ایران از طریق ارسال مطبوعات و اعزام داوطلب و غیره نیز اشاره میکند. یوسفزاده از سال ۱۹۰۶ به عضویت سوسیال دموکراتهای قفقاز درآمده بود.
۲۴ – تاریخچه حزب عدالت – میرجعفر پیشهوری (جوادزاده)
۲۵ – اعضای کمیته مرکزی حزب عدالت عبارت بودند از: اسدالله غفارزاده (صدر حزب) – میرزا قوام (دبیر کمیته مرکزی) – بهرام آقایف – محرم آقایف – ملا بابا – رستم کریمزاده – قاراداداش – سیفالله ابراهیمزاده – آقا بابا یوسفزاده – محمد فتحالله اوغلی – حسینخان طالبزاده – میرمقصود لطفی – محمدعلی خانوف
۲۶ – پیدایش حزب کمونیست ایران – ت.ا. ابراهیموف، ترجمه ر. رادنیا
۲۷ – همان – این بیانیه را بهبود شاهتختینسکی و داداش بنیادزاده از طرف تشکیلات همت و بهرام آقایف و باباهاشمزاده از طرف حزب عدالت ایران امضا کرده بودند.
۲۸ – مصطفی صبحی سازمانده و رهبر حزب کمونیست ترکیه بود. او در ژانویه ۱۹۲۱ توسط مرتجعان ترکیه به طرز فجیعی به قتل رسید.
۲۹ – – پیدایش حزب کمونیست ایران – ت.ا. ابراهیموف، ترجمه ر. رادنیا
۳۰ – همان
۳۱ – همان – ابوالقاسم اسکندانی، چاپچی و از همرزمان علی موسیو رهبر سازمان سوسیال دموکرات تبریز، نقش بسیار مهمی در چاپ و نشر ادبیات انقلابی داشت. اسکندانی از ۱۹۱۷ در صفوف حزب عدالت و بعدها در حزب کمونیست ایران فداکارانه فعالیت میکرد و سال ۱۹۲۲ به عضویت کمیته مرکزی حزب انتخاب شد.
۳۲ – همان
۳۳ – همان – از خاطرات کامران آقازاده
۳۴ – پیدایش حزب کمونیست ایران – ت.ا. ابراهیموف، ترجمه ر. رادنیا
۳۵ – کوششهای اولیه برای تشکیل اتحادیههای کارگر در ایران. سلطانزاده
۳۶ – کوششهای اولیه برای تشکیل اتحادیههای کارگر در ایران. سلطانزاده
۳۷ – کوششهای اولیه برای تشکیل اتحادیههای کارگر در ایران. سلطانزاده
۳۸ – کوششهای اولیه برای تشکیل اتحادیههای کارگر در ایران. سلطانزاده
۳۹ – تاریخچه نهضت کارگری ایران – شکرالله مانی
۴۰ – در این جلسه ۲۰ نفر به عنوان کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران تعیین شدند که عبارت بودند از: سلطانزاده – رستم کریموف – حمید سلطانف – میرحبیب – علیاکبر علیوف – ابوالقاسم اسکندانی – بهرام آقایف – جوادزاده – دهقانی – فارس – شیدانی- سیدعبدالغنی – بیرنگ – امید – رحیموف – سلامالله – حسین بیچیز – آخوندوف – کامران آقازاده – نعمت بصیر
متن کامل نشریه کار شماره ۷۵۲ در فرمت پی دی اف
نظرات شما