دیدگاه‌ها

آفتابِ درکمین نشسته‌ی پشت کوه

پشت روستای ما دشت بزرگی است که تمام روستا با مردمانش درآن جا می‌شوند. هرصبح، دشت پرمی‌شود از گوسفندان که تنها علف‌زار‌های تازه وسبز را می‌بینند. اسب‌های رام و سربه زیری  که میان علف‌های بکر و پا

با هرنفس درود بر کارگران !

فقیر که باشی همیشه سنگ سیاه سنگینی روی روزهایت نشسته‌است. چه روزباشد چه شب باشد. فقیر که باشی چه زمستان باشد چه بهار برهنه‌ای و گرسنه. تنها ابر اشک بر سرت می‌بارد فقیر که باشی  جوهر زیبایی برایت

نامرئی سازی کار زنان

به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر نامرئی سازی کار زنان نگارنده: افسانه پویش به ویژه در اول ماه مه، روزی که به پاس مبارزات تاریخی طبقه‌ی کارگر در سراسر جهان گرامی داشته می‌شود، نباید فراموش

بحران آب و تبعیض جنسیتی

نگارنده: افسانه پویش   عید نوروز، نماد تجدید حیات طبیعت، فرصتی است برای تأملی دوباره بر رابطهٔ انسان و محیط‌زیست؛ انسانی که در بستر مناسبات سرمایه‌داری معاصر، نه‌تنها با استثمار نیروی کار، بلکه

عید نوروز و هیولای بازار سرمایه‌داری!

آمدن فصل بهار برای عموم توده‌ها همیشه همراه با یک شادمانی درونی بوده و هست. یک دگرگونی از فصلی سرد و کرخت‌کننده به فصلی متعادل‌تر که جنب‌وجوش زندگی را برمی‌انگیزد. با نوروز و شروع فصل بهار،

محاکمه ثابتی آرزوی دیرینه دادخواهان

برادر من هوشنگ پورکریمی یکی از بی‌شمار کمونیست‌های آزادی‌خواه و انقلابی بود که در دهه ۱۳۵۰ توسط سازمان جهنمی ساواک، قربانی شکنجه، زندان و خشونت سازمان‌یافته گردید و عاقبت در سال ۵۵ یا ۵۶ به قتل

در گرامی داشت روز جهانی زن؛ پرواز را به خاطر بسپار

تو می‌توانی هرکسی که دلت می‌خواهد باشی. تو می‌توانی با افکاری رمانتیک پشت شکوفه‌های گیلاس به خیال‌پردازی‌های شاعرانه بپردازی. با پرندگان هم‌آوازشوی. آرام‌آرام دل ببندی به چشمان گل سرخ. دوست شوی

لنگهٔ جوراب

سرم را از زیر پتو بیرون آوردم. ابر زیادی هوا را سیاه کرده بود. پدرم خواب بود. لحاف را محکم دورخودش پیچیده. حتماً سردش است. منم دلم می‌خواهد دوباره بخوابم. سرم را کردم زیر پتو. این صبح زود بیرون