در آستانه اول ماه مه، روز جهانی کارگر قرار گرفتهایم. اول ماه مه، نماد اتحاد و همبستگی بین المللی کارگران، در مبارزۀ جهانی علیه سرمایه است. همبستگی کارگری، ضرورتیست برخاسته از هستی و موجودیت طبقاتی کارگران تمام کشورهای جهان چرا که کارگران در سراسر جهان تحت ستم طبقه واحدی قرار دارند، توسط طبقه واحدی استثمار میشوند، شرایط زندگی مشترک و دشمن مشترکی دارند و اهداف و منافع آنها در تمام کشورهای جهان، واحد و مشترک است.
در اول ماه مه، میلیونها کارگر در سراسر جهان، با برپائی میتینگ و انجام تظاهرات و راه پیمائی، قدرت متحد و همبسته خود را در مقابل دنیای ستم و استثمار سرمایهداری به نمایش میگذارند و به سرمایهداران و مرتجعین در سراسر جهان اعلام میدارند که تا براندازی نظام سرمایهداری و ایجاد نظم نوین و سوسیالیستی از پای نخواهند نشست.
پیشینه اول ماه مه و تعیین این روز به عنوان روز جهانی کارگر، به اواخر قرن نوزده میلادی بر میگردد. در این دوره، سرمایهداری وسیعاً رشد میکند. توأم با رشد و گسترش سرمایهداری، کمیت کارگران در اروپا و آمریکا و کل کشورهای جهان افزایش مییابد. مؤسسات بسیار بزرگی شکل میگیرند که در آنها بیش از هزار کارگر کار میکردند و تولید متمرکزتر میشود. تمرکز تولید، عاملی در رشد و ارتقاء آگاهی و همبستگی مبارزه کارگری میشود و اعتصابات کارگری در کشورهای اروپائی، خصوصاً در آمریکا توسعه می یابد.
در دهه هشتاد قرن نوزده، جنبش کارگری در آمریکا از رشد و اعتلاء چشمگیری برخودار شده بود، موج اعتصابات مهمترین شهرهای صنعتی این کشور را در بر گرفت. شیکاگو به مرکز فعالیتهای کارگری این کشور تبدیل گردید. در نوامبر سال ۱۸۸۱ فدراسیون کار، مرکّب از ۶ اتحادیه تشکیل شد. این فدراسیون که پنجاه هزار کارگر را در صفوف خود متشکل ساخته بود، در کنگره خود در سال ۱۸۸۴ روزکار هشت ساعته را تصویب کرد و مبارزات وسیع و گستردهای را حول کاهش ساعات کار از ۱۶ تا ۱۲ ساعت به ۸ ساعت سازمان داد. در کنوانسیون ۱۸۸۶ که با حضور نمایندگانی از ۲۵ اتحادیه کارگری با سیصد هزار عضو تشکیل گردید، به نفع جنبش مستقل سیاسی طبقه کارگر و مبارزه برای هشت ساعت کار موضعگیری شد. بدنبال آن موج گسترده اعتصابات کارگری، شهرهای مختلف آمریکا را در بر گرفت. در روز اول ماه مه سال ۱۸۸۶ بیش از ۳۵۰ هزار کارگر در شهرهای بزرگ آمریکا مانند سن لوئیز، شیکاگو، میلواکی و برخی دیگر از شهرها، دست به راهپیمائی زدند. بخشی از کارگران آمریکا توانستند، خواستهای خود را بر سرمایهداران تحمیل کنند، اما در شیکاگو به روی کارگران تیراندازی شد و سرمایهداران خون شش کارگر را بر زمین ریختند و دهها کارگر را زخمی و مجروح ساختند. علیرغم این کشتار و وحشیگری سرمایهداران و مزدوران آنها، کارگران شیکاگو دست از مبارزه نشسته و برای تحقق مطالبات خود، روز چهارم ماه مه، دهها هزار کارگر در میدان اصلی شهر (Hay Market) دست به تجمع زدند. در حالیکه مزدوران سرمایه، کارگران را به محاصره در آورده بودند، ناگهان فردی ناشناس، بمبی به میان افراد پلیس پرتاب کرد که در اثر آن یک تن کشته و چند نفر دیگر زخمی شدند. پاسداران سرمایه، که از قبل خود را تجهیز نموده و آمادۀ یورش به صفوف کارگران بودند، بلافاصله بعد از این اقدام توطئهگرانه، به روی کارگران آتش گشودند. شمار زیادی از کارگران دستگیر و زخمی شدند و به دنبال آن هشتاد تن از رهبران کارگری را به جرم قتل، به محاکمه کشاندند. کارگران در دادگاه فرمایشی، قهرمانانه از خود و مطالبات کارگران دفاع کرده و اتهامات بی اساس را رد کردند. سرانجام چهار تن از رهبران کارگری آمریکا به جوخه اعدام سپرده شدند و شمار دیگری نیز به حبسهای طولانی مدت محکوم شدند.
به دنبال این رویداد خونین، فدراسیون کار آمریکا، در کنگرهای که در اواخر سال ۱۸۸۸ در سنلوئیز برگزار نمود، تصمیم گرفت در روز اول ماه مه ۱۸۹۰، به یادبود تظاهرات کارگران در سال ۱۸۸۶ و به یادبود رهبران کارگری آمریکا و همچنین برای تعمیم دادن هشت ساعت کار در روز، به تمام بخشهای کارگری در سراسر آمریکا، تظاهراتی برگزار نماید.توأم بااین تحولات ورویدادها و توأم با رشد و ارتقاء مبارزۀ اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر که تجلی رشد و اعتلاء جنبش کارگری بود، زمینههای عینی و ذهنی تشکیل یک سازمان بینالمللی کارگری نیز فراهم گردید. بر این زمینههاست که سالها پس از انحلال انترناسیونال اول، کنگره بینالمللی سوسیالیستی، به ابتکار انگلس، در سال ۱۸۸۹ برگزار گردید. این کنگره که در صدمین سالگرد سقوط باستیل (در انقلاب کبیر فرانسه) در پاریس گشایش یافت و در آن ۳۹۱ نماینده از ۲۰ کشور حضور یافته بودند، به معنای واقعی، بزرگترین گردهمآئی بینالمللی در جنبش کارگری جهانی بود و به کنگرۀ مؤسس انترناسیونال دوم تبدیل شد. کنگره از اعتصاب پیشنهادی فدراسیون کار آمریکا که قرار بود برای ۸ ساعت کار در روز، در اول ماه مه سال ۱۸۹۰ صورت بگیرد حمایت کرد. مهمترین تصمیم کنگره نیز در همین رابطه و تصویب قطعنامهای بود که بر آن پایه، روز اول ماه مه به عنوان روز جهانی کارگر و روز همبستگی بین المللی کارگران شناخته میشد.
قطعنامه چنین اعلام میکرد که “کنگره تصمیم دارد تظاهرات بینالمللی عظیمی به راه بیاندازد به طوری که در تمام کشورها و در تمام شهرها در یک روز مقرر، تودههای رنجبران از مقامات دولتی تقلیل ساعات کار روزانه را به هشت ساعت و همچنین اجرای سایر قرارهای کنگره پاریس را مطالبه کنند. چون تظاهرات مشابهی از طرف فدراسیون کار آمریکا برای اول ماه مه ۱۸۸۸ به تصویب رسید، این روز برای تظاهرات بین المللی پذیرفته میشود. کارگران کشورهای مختلف باید تظاهرات خود را مطابق با شرایط موجود در کشور خود برگزار کنند.”
انگلس در آن موقع پیرامون اول ماه مه، کاهش ساعات کار روزانه و ارادۀ طبقه کارگر برای نابودی تمایزات طبقاتی نوشت “تظاهرات اول ماه مه به خاطر هشت ساعت کار روزانه باید ضمناً نمایانگر ارادۀ طبقه کارگر برای نابودی تمایزات طبقاتی از طریق دگرگونی اجتماعی باشد”
پس از پایان کنگره پاریس، عاجلترین وظیفهای که در برابر سازمانهای کارگری و سوسیالیستی متعهد به مصوبات کنگره قرار داشت، تدارک برگزاری هر چه باشکوهتر مراسم اول ماه مه، روز همبستگی بینالمللی کارگران بود. نتیجه این تلاشها آن شد که در اول ماه مه ۱۸۹۰ صدها هزار کارگر در کشورهای مختلف جهان سرمایهداری به خیابانها ریختند و با تظاهرات و راهپیمائیهای عظیم و با شکوه، اتحاد و همبستگی بینالمللی خود را در مبارزه علیه سرمایه به نمایش گذاشتند.
اول ماه مه و تلاش طبقه کارگر برای ابراز وجود در این روز اما از همان آغاز، با واکنش خشونت آمیز و سرکوبگرانه بورژوازی روبرو گردید. بورژوازی با توسل به قهر و سرکوب کوشید از برگزاری مراسم اول ماه مه جلوگیری نماید. سالهای بعد از آن نیز، بورژوازی از مقابله خشونتآمیز با جنبش همبستگی بینالمللی کارگران دست برنداشت و خون دهها و صدها کارگر را بر زمین ریخت. اما کارگران نیز در مقیاس جهانی به مبارزه خود، پیگیرانه ادامه دادند و به رغم سرکوب و مخالفت سرمایهداران و دولتها، روز اول ماه مه را به عنوان روز جهانی کارگر به ثبت رساندند. به هر رو، از آن تاریخ به بعد است که کارگران در سراسر جهان روز اول ماه مه را به عنوان روز کارگر در شکلهای مختلفی جشن میگیرند، اتحاد، همبستگی، هم سرنوشتی و قدرت خویش را در برابر دنیای ظلم و ستم و استثمار به نمایش میگذارند و ناقوس مرگ نظام سرمایهداری را به صدا در میآورند.
اول ماه مه درایران
طبقه کارگر ایران نیز که گردانی از ارتش بین المللی کارگران است، هدفی جدا از کارگران جهان، یعنی نابودی نظام سرمایهداری و ایجاد نظم نوین و سوسیالیستی ندارد. بنابراین بدیهیست که طبقه کارگر ایران نمیتوانست از این تحولات، خواستها و مبارزات کارگری در عرصه جهانی از جمله مبارزه کارگران در روز اول ماه مه برای هشت ساعت کار روزانه برکنار باشد. حدود سه دهه بعد از تصمیم کنگره مؤسس انترناسیونال دوم و اختصاص روز اول ماه مه به تظاهرات کارگری و به روز جهانی کارگر، در ایران نیز کارگران در سال ۱۳۰۱ (۱۹۲۲) برای نخستین بار به استقبال روز اول ماه مه رفتند و با تظاهرات، راه پیمائی، برگزاری نمایش و سخن رانی، روز اول ماه مه را گرامی داشتند. شعار اصلی کارگران در این روز هشت ساعت کار در روز بود، در حالیکه در آن سالها، کارگران روزانه باید ۱۴ ساعت کار میکردند. اتحادیه کارگران چاپخانههای تهران واتحادیه عمومی کارگران مرکزی، دراعتصابات و در سازماندهی و برگزاری مراسم اول ماه مه نقش مهمی داشتند. کارگران متشکل چاپ خانه ها که در جریان مبارزات و اعتصابات خود توانسته بودند ۸ ساعت کار در روز را به کارفرما بقولانند، خواستار آن شدند که ۸ ساعت کار روزانه در تمام بخشهای کارگری به مرحله اجرا گذاشته شود. این کارگران در همبستگی با کارگران سراسر جهان، روز اول ماه مه را تعطیل کردند و سال بعد از آن نیز روز اول ماه مه از رفتن به سر کار خودداری نمودند.
از آن به بعد نیز کارگران ایران روز اول ماه مه را به شیوههای مختلفی گرامی داشتهاند و ضمن ابراز همبستگی خود با کارگران سراسر جهان، برای تحقق مطالبات خود، از جمله تعطیل رسمی اول ماه مه و حق برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه توسط خود کارگران، پیوسته تلاش و مبارزه نمودهاند. در تمام طول این سالها، چه در دوره سیاه رضاخانی و دیکتاتوری محمدرضا پهلوی و چه در دوران سیاهتر حاکمیت ارتجاع اسلامی، و بسته به فضای سیاسی و توازن قوای طبقاتی، هرگاه توانستهاند این مراسم را به صورت وسیع و علنی و در غالب اوقات نیز بصورت مخفیانه برگزار نمودهاند.
اما سرمایهداران و مرتجعین ایرانی نیز مانند همقطاران خارجی خود و بدتر از آن، در برابر تلاش و مبارزه کارگران برای ابراز هبستگی بین المللی در روز اول ماه مه به سرکوب و سرنیزه متوسل شدند و با خشونت زایدالوصفی به سرکوب و مقابله با کارگران پرداختند. هر تلاشی از سوی کارگران آگاه و کمونیست و هر اقدامی از سوی اتحادیه ها، با واکنش شدید خشونت آمیز نیروهای سرکوب روبرو میشد و دستگیری رهبران کارگری را درپی داشت. روزنامه “حقیقت” ارگان مرکزی اتحادیه کارگران مرکزی نیز برای دومین بار در آبان ماه در سال ۱۳۰۱ توقیف گردید و دیگر هرگز منتشر نشد. بسیاری از کمونیستها و اعضای اتحادیههای کارگری دستگیر و تبعید شدند. پس از تاج گذاری رضا خان در سال ۱۳۰۴ که حزب کمونیست ایران و اتحادیههای کارگری شدیداً سرکوب شدند، دیگر امکان فعالیت علنی و برگزاری مراسم علنی وجود نداشت.
سرکوب و اختناق به حدی شدید بود که حتا اتحادیههای کارگری نیز مجبور بودند جلسات خود را مخفیانه برگزار نمایند. یازده اردیبهشت ۱۳۰۶ مأموران شهربانی به چاپخانهها یورش بردند و اعلامیههای مربوط به جشنهای ماه مه آن سال را ضبط کردند. در این یورش، شمار دیگری از رهبران اتحادیهها، از جمله باقر نوائی رهبر اتحادیه کارگران چاپخانهها، محمد پروانه دبیر اتحادیه و مهدی کیمرام رهبر اتحادیه کفاشان دستگیر و به زندان افتادند.
با این وجود کارگران در سال ۱۳۰۷ توانستند مراسم اول ماه مه را اگر چه مخفیانه اما با شرکت صدها کارگر در اطراف تهران برگزار نمایند. حزب کمونیست ایران نیز بیانیهای به مناسبت اول ماه مه انتشار داد. از آنجا که روز اول ماه مه تعطیل رسمی نبود، کارگران برای برگزاری مراسم عموماً نزدیکترین روز جمعه به اول ماه مه را انتخاب میکردند. در سال ۱۳۰۷ نیز به رغم جو خفقان و سرکوب، روز جمعه سوم ماه مه، گروههای ۳ تا ۵ نفره کارگران جدا جدا خود را به باغی بیرون از شهر که از قبل تعیین شده بود رساندند. در این مراسم که حدود ۸۰۰ نفر در آن شرکت داشتند، سخنرانیهای متعددی در مورد وضعیت کارگران، لزوم مبارزه علیه ارتجاع، همبستگی بینالمللی کارگری و امثال آن ایراد گردید و سرودهای انقلابی اجرا شد. در سراسر این مراسم که از صبح زود آغاز شده بود، پرچمهای سرخ در اهتراز بود. سال بعد از آن نیز مراسم تقریباً مشابهی با حضور دو هزار کارگر برگزار گردید که این بار شهربانی و نیروهای سرکوب به آن حمله کردند. حدود ۵۰ تن از کارگران از جمله رهبران اتحادیه را دستگیر نمودند و دهها فعال کارگری دیگر به اجبار مخفی شدند.
همین روال تا پایان سلطنت پهلوی و حتا بعد از آن نیز ادامه مییابد. بدین معنی که کارگران، در نبرد دائمی خود با طبقه سرمایهدار، بسته به شرایط و موقعیت سیاسی در جامعه، روز اول ماه مه را در اشکال علنی، نیمه مخفی و یا مخفی و در ابعاد گسترده، کمتر گسترده و یا محدود برگزار نموده، به استقبال روز جهانی کارگر شتافتهاند و بر اتحاد و همبستگی بین المللی با کارگران سراسر جهان تأکید ورزیدهاند.
پرشکوهترین مراسم اول ماه مه، پس از سقوط رژیم سلطنتی، در سال ۵۸ برگزار گردید. به دعوت “شورای هماهنگی برگزاری اول ماه مه در تهران” نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر در این مراسم و تظاهرات با شکوه که درسالهای قبل از آن سابقه نداشت، شرکت داشتند. صفوف به هم فشرده و گامهای استوار کارگران، شعار “اتحاد اتحاد کارگر اتحاد” و شعارهای دیگری در نفی استثمار و نظام سرمایهداری، خیابانهای مرکزی تهران را به لرزه افکند و کلیه سرمایهداران و مرتجعین تازه به قدرت خزیده را، شدیداً به وحشت انداخت. اما طولی نکشید که رژیم جمهوری اسلامی به کشتار و سرکوب وحشیانۀ کارگران، کمونیستها و نیروهای انقلابی دست زد. انبوهی از کارگران پیشرو و آگاه را از کار اخراج نمود و به زندان افکند. شوراها و سایر تشکلهای کارگری را قلع و قمع نمود و خفقان بیمانندی را بر جامعه مستولی ساخت. باکشتارهای خونین و هولناک دهه شصت، هرگونه فعالیت و برگزاری مراسم علنی منتفی گردید و اول ماه مه باز هم به زیر زمین رفت.
رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی، در عین ممنوع ساختن هرگونه تجمع کارگری و سرکوب خشن اجتماعات و مراسمهای مستقل کارگری، به پادوان خود در خانه کارگر اجازه داد، مراسمهای فرمایشی و کنترل شدهای را برگزار نماید، تا اولاً وانمود سازد که در جمهوری اسلامی آزادی تجمع و آزادی برگزاری مراسم اول ماه مه وجود دارد و ثانیاً، از این طریق، هم روز اول ماه مه و مراسم اول ماه مه، و هم مطالبات کارگران را به آنچه که توسط این تشکل ارتجاعی- جاسوسی و از زبان سران آن عنوان میشود، خلاصه نماید. اما کارگران هیچگاه به خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار اعتماد نکردند و حتا در بدترین شرایط خفقان و سرکوب، ولو در جمعهای محدود، در اشکال مختلفی روز کارگر رامستقلاً جشن گرفتند.
جنبش کارگری اندک اندک از رکودی که در اثر سرکوبهای دهه شصت گرفتار آن شده بود در آمد و در نیمه دوم دهه هفتاد و به ویژه از اوائل دهه هشتاد با رشد و گسترش چشمگیری همراه شد. از اوائل دهه هشتاد، جنبش کارگری ایران شاهد شکلگیری تشکلها، جمعها و کمیتههای مختلف کارگریست که بسیاری از آنها علناً اعلام موجودیت میکنند. طی این دوره، در اساس همین تشکلها، جمعها و کمیتههای مختلف کارگری هستند که مراسمهای اول ماه مه در شهرهای مختلف را سازماندهی و برگزار مینمایند. با برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه در سقز در سال ۸۳، جنبش کارگری و مبارزه کارگران در اول ماه مه، وارد مرحلۀ جدیدی میشود. از آن به بعد نیز به رغم تشدید فشارهای سیاسی، برغم ارعاب و بازداشت و شکنجه و زندان کارگران پیشرو و فعالان کارگری، اما کارگران در طول این سالها نیز هر ساله با شور و حرارت به استقبال اول ماه مه رفتهاند، و با برگزاری آزادانه مراسم مستقل اول ماه مه، در اشکال و مکانهای مختلف، از حق خود برای تجمع و برگزاری مراسم مستقل روز کارگر جانانه دفاع نمودهاند . با برافراشتن پرچم مبارزه مستقل کارگری، مطالبات اقتصادی و سیاسی خود را به میان کشیده و بر خواستهای طبقاتی خویش پای فشردهاند. در مراسمهای اول ماه مه در این سالها، کارگران پیوسته علیه سیاستهای ضد کارگری دولت سخنرانی و از آن انتقاد نمودهاند، بر ضرورت متشکل شدن کارگران و حق برپائی تشکلهای مستقل کارگری اصرار ورزیدهاند و بر همبستگی جهانی کارگران و عزم و ارادۀ واحد پرولتاریای جهان برای براندازی نظام سرمایهداری و نابودی هر گونه تبعیض و استثمار و نابرابری تأکید نمودهاند.
پیکار و مبارزه کارگران با سرمایهداران و دولت آنها در اول ماه مه و بر سر اول ماه مه در طی چند سال گذشته، پیوسته اشکال وسیعتر و علنیتری به خود گرفته و تا آنجا پیشرفت که اول ماه مه در مقطعی، تمام رویدادهای جامعه را تحت الشعاع خود قرار داد و از طریق صدور قطعنامهها، طرح شعارها و موضعگیریهای رادیکال و سوسیالیستی، حضور سیاسی جنبش طبقاتی کارگران را به عرصه تمام جامعه کشاند.
کارگران و فعالان کارگری، تقریباً در طول یک دهه، از سال ۷۶ تا ۸۶، علاوه بر آنکه در اشکال مختلفی، مستقلانه مراسم اول ماه مه را برگزار نمودند، در عین حال در شرایط معینی با شرکت و حضور فعالانه در مراسمهائی که از سوی خانه کارگر برگزار میشد، توانستند شعارها و مطالبات واقعی کارگران را به میان توده کارگران ببرند، سطح مطالبات و مبارزات کارگران را ارتقاء دهند و کمک کنند به اینکه خود کارگران ابتکار عمل را به دست گیرند. کارگران پیشرو و فعالان کارگری با استفاده از این تاکتیک، در بسیاری از موارد قادر شدند مراسم فرمایشی خانه کارگر را، به صحنه واقعی مبارزه کارگری و طرح شعارها و خواستهای رادیکال کارگری تبدیل کنند. آنان توانستند در اینگونه مراسمها، پرچمها و پلاکاردهای مستقل خویش را برافرازند و تلاش خانه کارگر برای محدود ساختن مطالبات کارگری و برای مهار و کنترل اعتراضات و مبارزات کارگران را به شکست بکشانند.
در سال ۸۶ کارگران و فعالان کارگری، به میزان حداکثر، از این تاکتیک سود بردند، هزاران کارگر، در برابر خانه کارگر تجمع کردند و بلافاصله با برافراشتن پلاکاردها و پرچمها و پارچه نوشتههائی که مطالبات کارگران بر آن نقش بسته بود، در حالیکه به طوریکپارچه شعارهایی چون: “اتحاد اتحاد کارگران اتحاد”، “تشکل مستقل حق مسلم ماست”،سرداده بودند، در خیابانهای تهران به سمت ورزشگاه شیرودی دست به راه پیمائی زدند. پس از ورود به ورزشگاه شیرودی نیز غریو شعارهای یکپارچه ی بیش از چهار هزار کارگر که دم به دم بر شمار آنها افزوده میشد، خانه کارگر و سران آن را مستاصل ساخت . مراسم روز کارگر عملاً از دست خانۀ کارگر خارج شد و به دست کارگران افتاد. ورزشگاه شیرودی نیز مانند خیابانهای تهران به تسخیر کارگران درآمد. بدین ترتیب طبقه کارگر ایران در اول ماه مه سال ۸۶، طرح مطالبات و خواستهای خود را از محیطهای بسته، یا جمعهای محدود بسیار فراتر برد و با تظاهرات و راهپیمائی در مقیاس تودهای مطالبات و خواستهای طبقاتی خود را به سطح خیابانها کشاند.
تاکتیک کارگران پیشرو و فعالان کارگری یعنی استفاده از مراسم قانونی خانه کارگر، اگر چه در سال ۸۶ نتایج درخشانی به بار آورد، اما در سال ۸۷ قابل تکرار نبود و رژیم توانست این تاکتیک را خنثا کند.
سال ۸۸ نیز کارگران در تهران و در شهرهای مختلف دیگر روز جهانی کارگر را، مستقلاً و ایضاً در اشکال مختلفی جشن گرفتند. مراسم مستقل و علنی کارگران در پارک لاله تهران اگر چه سرکوب شد و مزدوران سرمایه ۱۵۰ تن از شرکت کنندگان در مراسم را بازداشت و به زندان افکندند، اما این مراسم در مقیاس داخلی و جهانی بازتاب بسیار گستردهای پیدا کرد. مراسم اول ماه مه در پارک لاله تهران از چند جهت حائز اهمیت بود. اولاً تشکلها و فعالان کارگری، برگزاری مراسم اول ماه مه را مانند سال قبل از آن، به استفاده احتمالی از مراسم قانونی خانه کارگر متصّل نکرده و خود، مستقلاً پای مراسم علنی رفتند. این در حالی بود که رژیم جمهوری اسلامی، تمام تلاش خود را برای ارعاب فعالان کارگری و کارگران پیشرو جهت منصرف ساختن آنها از برگزاری مراسم اول ماه مه به کار گرفته بود و با توسل به دستگاههای پلیسی- امنیتی خود، سعی کرده بود مانع از هرگونه ابراز علنی مخالفتِ سازمان یافته کارگران گردد. ثانیاً برخلاف مراسمهای مستقل اول ماه در سالهای گذشته که هر تشکلی مراسم مستقل خود را در محیطهای دربسته و یا بیرون شهر برگزار مینمود، اینبار، مراسم واحدی در یکی از مناطق پر رفت و آمد تهران و با فراخوان کمیته مشترکی به نام کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه برگزار میشد که ده تشکل و گروه کارگری از جمله سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفتتپه، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، اتحادیه آزاد کارگران ایران و چند تشکل دیگر در آن حضور داشتند.
ثالثاً قطعنامۀ مشترکی که از سوی این تشکلها، تحت عنوان “قطعنامه کارگران ایران به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر” انتشار یافت، قطعنامهای بود که هم از لحاظ مضمون و محتوا و هم از نظر جسارت و شجاعت جنبش کارگری در رو درروئی با تمام نظم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم، در سه دهۀ اخیر کم نظیر و بیسابقه بود. در قطعنامه ۱۵ مادهای کارگران ایران به مناسبت اول ماه مه، علاوه بر اینکه مهمترین خواستهای مشخص سیاسی و اقتصادی کارگران بطور موجزعنوان شده است، به تمام دنیای سرمایهداری اعلام جنگ داده شده است. از بحران و گندیدگی نظام سرمایهداری، از نفی مناسبات ضد انسانی نظام سرمایهداری و از ضرورت برپائی دنیائی فارغ از ستم و استثمار سخن گفته شده است.
پس از گذشت بیش از ۱۲۰ سال از نام گذاری اول ماه مه به عنوان روز جهانی کارگر، و پس از سپری شدن حدود ۹۰ سال از برگزاری نخستین مراسم اول ماه مه در ایران، به دلیل حاکمیت رژیمهای دیکتاتوری و سرکوب آزادیهای سیاسی، کارگران هنوز هم مجاز به برگزاری علنی مراسم اول ماه مه نمیباشند و باید برای آن مبارزه کنند.
در آخرین سطروآخرین بند قطعنامه سال ۸۸ کارگران ایران به مناسبت اول ماه مه چنین میخوانیم “۱۵ – اول ماه مه باید تعطیل رسمی گردد و در تقویم رسمی کشور گنجانده شود و هرگونه ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز ملغی گردد”.
اگر چه سرکوب و زندان و کشتار کارگران و کمونیستها همچنان ادامه دارد، اما تردیدی در این مسئله وجود ندارد که طبقه کارگر ایران در تداوم پیکار و رو در روئی خود با طبقه سرمایهدار حق برگزاری آزادانه مراسم مستقل و علنی اول ماه مه را به چنگ خواهد آورد. طبقه کارگر ایران فقط خواستار برگزاری آزادانه مراسم اول ماه نیست. کارگران ایران اگر بر این خواست و مطالبه درآخرین سطر قطعنامه خود تأکید میکنند به خاطر جایگاه وزینیست که این روز در پیکار طبقاتی کارگران با سرمایهداران و دولت آنها دارد، و همانطور که در نخستین سطر قطعنامه خود به آن اشاره کردهاند، به خاطر آن است که “اول ماه مه روز همبستگی بینالمللی طبقه کارگر و روز جوش و خروش کارگران در سراسر جهان برای رهائی از مشقات نظام سرمایهداری و بیان خواستههای آنان جهت برپائی دنیائی عاری از ستم و استثمار است.”
نظرات شما