این روزها موجی از اعتراضات توده ای – هرچند کوچک و پراکنده – شهرهای مختلف کشور را فرا گرفته است. شکل گیری تجمعات اعتراضی لایه های مختلف اجتماعی در بیش از ۳۰ شهر، آنهم فقط طی دو روز، در روزهای ۲۲ و ۲۳ اردیبهشت نشان از روی آوری تودۀ مردم به اعتراضات خیابانی ست. گسترش این حجم از اعتراضات توده ای که هر کدام با مطالبات معینی در کف خیابان ها و مقابل ادارات دولتی حضور یافته اند، گویای این حقیقت است که توده های مردم ایران از وضعیت اسفباری که رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران بر آنان تحمیل کرده است، به صورت انفجاری به ستوه آمده اند. این وضعیت در همسویی با تعمیق بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که ادامه حیات را بر جمهوری اسلامی دشوار کرده اند، بیانگر این واقعیت عریان است که پاهای سست و لرزان ارتجاع حاکم از آتش زیر خاکستری که بر آن ایستاده است، داغ شده است.
هم اینک، توده های مردم ایران با انبوهی از تضادها و بحران های ناعلاجی که حاکمیت بر سرشان آوار کرده دست به گریبانند. وضعیتی که جامعه را به آستانۀ یک انفجار عمومی رسانده است. در پرتو این وضعیت انفجاری، خشمی همگانی کل کشور را فرا گرفته و فضای عمومی جامعه وقوع تحولات بزرگ و توفان های سهمگین پیش بینی نشده را انتظار می کشد. شیرازه نظام از هم گسسته و توده های ناراضی و معترض به کلی از حاکمیت قطع امید کرده اند. هیچ چیز سر جایش نیست و میلیون ها مردم رنج کشیده در وضعیتی بحرانی و خشم آلود به آینده ای پر ابهام چشم دوخته اند. همه چیز نابسامان و به هم ریخته است. امور روزانه مردم به صورت خودبخودی پیش می رود. بود و نبود دولت – به جز ماهیت طبقاتی سرکوب و بگیر و ببند آن – در هیچ کجای کشور احساس نمی شود. حاکمیت، از پاسخگویی به حداقل نیازهای حیاتی مردم – نظیر آب و برق و نان – عاجز است. خاموشی های مداوم و روزانه برق، قطعی آب و گاز، آلودگی هوا و وجود ریزگردها کشنده امان مردم را بریده اند. گرانی و کمبود دارو بیداد می کند. عدم دسترسی به درمان و امکانات مؤثر پزشکی، افراد دارای بیماری حاد و خانواده های آنان را در روند روزشمار مرگ قرار داده است.
سیستم اقتصاد کشور زیر فشار بحران رکود – تورمی از هم پاشیده و نهادهای دولتی سیاست روز مره گی را پیشه کرده اند. نان از سفره مردم خارج، تورم و گرانی سرسام آور، دزدی و فساد گسترده، ناامنی فراگیر و بحران های ناعلاج اقتصادی – اجتماعی تحت عنوان «ناترازی»ها، یکی پس از دیگری در وضعیتی توأمان علاوه بر زندگی مردم، موجودیت جمهوری اسلامی را نیز در چنبرۀ خود گرفته اند. مشکلات و معضلات تلنبار شدۀ توده های مردم ایران بی کمترین روزنۀ امیدی همچنان در روندی شتابان پیش می روند. وزارت آموزش و پرورش – که دیرگاهیست فقط نامش را یدک می کشد – به جای آموزش و پرورش، به ابزاری برای سرکوب دانش آموزان و مکانی برای محو آرامش روانی آنان تبدیل شده است. بحران آموزشی، بحران بی سوادی و کشاندن پای نیروی انتظامی به مدارس کم بود، که اینروزها متولیان آموزش و پرورش با به صدا درآورن زنگ مدارس در ساعت ۶ بامداد، خواب را نیز از چشم کودکان دانش آموز ربوده اند.
مجموعه شرایط موجود و شکست های پیاپی جمهوری اسلامی در عرصۀ داخلی و بین المللی، جملگی بیانگر این واقعیت اند که اوضاع جامعه به شدت ملتهب و شرایط برای رژیم وخیم تر از آن است که قابل تصور باشد. هیئت حاکمه در مواجهه با تعمیق بحران انقلابی موجود – که مدام تشدید می شود – در وضعیتی کاملاً شکست خورده قرار دارد. برای هیئت حاکمه ایران، هیچ مفری جهت برون رفت از شرایط سخت و دشواری که در آن دست و پا می زند متصور نیست. آنچه شرایط را برای جمهوری اسلامی سخت تر کرده ، همانا وجود دوران انقلابی حاکم بر جامعه و بالا رفتن روحیه اعتراضی توده های مردم ایران است که از دی ماه ۹۶ تا به امروز برای سرنگونی جمهوری اسلامی به مبارزه ای علنی با ارتجاع حاکم روی آورده اند.
مبارزه ای فزاینده و رو به جلو که هم اینک با خشمی انفجارگونه در جای جای کشور زبانه می کشد. اکنون این فقط معلمان نیستند که صدای اعتراض شان از هر سو شنیده می شود. این فقط بازنشستگان نیستند، که دو روز در هفته با تجمعات اعتراضی خود فریاد می زنند: «فقط کف خیابون، به دست میاد حقمون». تنها پرستاران نیستد که در اعتراض به سختی کار و وضعیت بد معیشتی شان فریاد و اعتراض علنی را پیشه کرده اند. این فقط کارگران پروژه ای، قراردادی، ارکان ثالث و دیگر بخش های نفت و گاز و پتروشیمی نیستند که برای افزایش دستمزد و دیگر مطالبات معوقه شان با برگزاری تجمعات کوچک و بزرگ، دست از کار می کشند.
اکنون با وضعیت بحرانی ایجاد شده، دامنۀ اعتراضات گوناگون و پراکنده در گستره ای توده ای کل جامعه را فرا گرفته است. ابعاد بحران های اجتماعی، نظیر آب، برق، نان، دارو، درمان، مسکن، آموزش و پرورش، عدم امنیت و گسترش ناامنی و سرکوب در جامعه، به میزانی تعمیق یافته اند که نه فقط اقشار معینی از مردم، بلکه همه گروه های مختلف اجتماعی در وضعیتی بسیار نابسامان روزگار می گذرانند.
این وضعیت آتش زیر خاکستر را، نه ما، که اعتراضات رو به رشد توده ای به صد سخن فریاد می زنند. این را خانواده های شماری از زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در تهران، گروهی از جوانان و بیکاران جویای کار در گچساران، جمعی از نانوایان در شهرهای رشت و بابلسر، تعدادی از کارگران آلومینیم سازی اراک، جمعی از نیروهای شرکتی مخابرات منطقه آذربایجان شرقی، گروهی از کشاورزان شیراز و جمعی از بازنشستگان صنعت نفت در اهواز به ما می گویند. این را گروه های مختلفی از مردم که فقط در روز سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه جاری با برگزاری تجمعات اعتراضی در مقابل ادرات دولتی مطالبات خود را فریاد زدند، می گویند.
این وضعیت بحرانی و غیر قابل تحمل را نه ما، که شماری از بازنشستگان مخابرات در شهرهای اراک، تبریز، تهران، شهرکُرد، کرمانشاه، سنندج، مریوان، اهواز، اصفهان، زنجان، بابل، رشت و بیجاربه ما می گویند. بازنشستگانی که در دوران استراحت خود با برگزاری همزمان تجمعات اعتراضی در مقابل ساختمان های این شرکت در شهرهای مختلف کشور خواستار تحقق مطالبات خود هستند. این را جمعی از کارگران شرکت نفت فلات قاره ایران در منطقۀ عملیاتی لاوان، گروهی از کارکنان بهداشت دانشگاه تبریز، جمعی از بازنشستگان شرکت ایران پوپلین در رشت، شماری از رانندگان کامیون های وارداتی و جمعی از مالکان زمین های شهرک زیتون در تهران به ما می گویند. گروه های مختلفی از مردم رنج کشیده که با برگزاری تجمعات اعتراضی در روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه جاری خواستار رسیدگی به مطالباتشان شدند. این وضعیت آتش زیر خاکستر را، تعدادی از کُمپرسی داران در رستم آباد گیلان به تصویر کشیده اند که در همین روز، برای تحقق خواست هایشان برای سومین روز متوالی دست به اعتصاب زدند. این را جمعی از کسبه بازار سنندج به ما می گویند که روز یکشنبه ۲۱ اردیبهشت در اعتراض به قطعی برق دست به تجمع زدند.
این وضعیت بحرانی حاکم بر کشور را، ادامه تجمعات اعتراضی ده روزه نانوایان به عدم واریز یارانه ها، افزایش نرخ بیمه و قطعی مکرر برق در شهرهای مختلف کشور از جمله اصفهان، خوزستان، ایلام، قم، کرمانشاه، بیرجند و ماهشهر در مقابل فرمانداری ها، در خرم آباد و مشهد مقابل اتحادیه و اعتصاب نانوایان یزد در اعتراض به قطعی مکرر آب و برق تصویر کرده اند. این وضعیت آتشفشانی را، اعتراضات هفته پیش مردم کلاهی در میناب علیه سرکوب و کشتار، ادامه اعتراضات کارگران شرکتی شرکت مخابرات استان آذربایجان شرقی در روز شنبه ۲۷ اردیبهشت نسبت به عدم تبدیل وضعیت و سطح پایین حقوق در مقابل نمایندگی شرکت شسکام در تبریز و ادامه اعتراضات کارگران شاغل و بازنشستۀ فروشگاه های زنجیره ای رفاه نسبت به عدم پرداخت مطالبات شان در مقابل دفتر مرکزی این شرکت در تهران به صد سخن فریاد می زنند.
این وضعیت اسفبار و تحمل ناپذیر حاکم بر جامعه را، ادامه اعتراضات متقاضیان مسکن ملی کشور نسبت به افزایش قیمت و عدم تحویل واحدها در مقابل فرمانداری کاشان، ادامه اعتراضات کشاورزان رفسنجان نسبت به قطعی مکرر برق در مقابل فرمانداری این شهر، اعتصاب نیسان داران خمینی شهر و درچه در اعتراض به عملکرد اتحادیه و نرخ کرایه حمل بار، اعتراض اهالی منطقه جکیگور شهرستان راسک نسبت به توقیف خودروی یک سوختبر با مسدود کردن جاده در روز ۲۷ اردیبهشت و در سطحی کلان تر مبارزات دلاورانه زنان به ما می گویند. این حجم از تجمعات اعتراضی در شهرهای مختلف کشور که صرفاً بخشی از اعتراضات توده های مردم ایران در ده روز گذشته است، به روشنی وضعیت آتشفشانی جامعه را برای ما تصویر می کنند.
با اینهمه و به رغم این حجم از تجمعات اعتراضی کوچک و بزرگ، آنچه مایۀ نگرانی ست، همانا پراکندگی این اعتراضات و عدم حضور متشکل و کارساز طبقه کارگر در فرایند این اعتراضات عمومی است. اینکه طبقه کارگر ایران با برگزاری دستکم ۲ هزار اعتراض و تجمع و اعتصاب سالیانه در سال های اخیر، پیش قراول مبارزه در جامعه بوده است، کمترین تردیدی در آن نیست. اینکه طبقه کارگر ایران در مسیر مبارزه برای اهداف طبقاتی خود، برای تحقق برابری و رهایی جامعه از نظم استثمارگرانه موجود هزینه های سنگینی پرداخته است، باز هم بر کسی پوشیده نیست. اما تجربه خیزش انقلابی دیماه ۹۶، قیام شکوهمند آبان ۹۸ و جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در نیمه دوم ۱۴۰۱ به روشنی نشان داده اند که جنبش های خیابانی با همه حجم و وسعتی که داشته باشند، در غیاب حضور طبقاتی و سازمان یافته طبقه کارگر که می بایست نقش هدایت و رهبری جنبش های بزرگ اجتماعی را در گستره سراسری ایفا کند، هرگز قادر به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی نیستند و نخواهند بود.
اینکه جمهوری اسلامی رفتنی ست، کمترین تردیدی در آن نیست، اینکه نظام پوسیده جمهوری اسلامی غرق در بحران است و وجود بحران های ژرف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ادامه حیات را بر حاکمان اسلامی سد کرده اند، باز هم تردیدی در آن نیست. با این همه و به رغم همه اعتراضات پراکنده ای که بسان آتش زیر خاکستر وقوع سر بر کشیدن آتشفشان جنبش های بزرگ اجتماعی را نوید می دهند، باید بر این موضوع تأکید داشت که این نظام فاسد و سرکوبگر هرگز بدون مبارزات متشکل توده های مردم ایران و بدون مبارزات سازمان یافته و متشکل طبقه کارگر که لازمه هدایت و رهبری جنبش های بزرگ اجتماعی ست، در فرایندی انقلابی سرنگون نخواهد شد. این آتش زیر خاکستری که زیر پای جمهوری اسلامی در حال شعله بر کشیدن است، خاموش شدنی نیست. همگان، به هوش باشیم و بدانیم که جمهوری اسلامی را می بایست در پرتو مبارزات وسیع توده ای، اعتصاب عمومی سیاسی همراه با سازماندهی یک قیام مسلحانه توده ای بر انداخت.
نظرات شما