صفحه گفتگوی اتحاد کارگری یا پسمانده‌های لایه روشنفکری بورژوائی

رفرمیست انگاری، همچنان به لقلقه کردن مواد کم رنگ روشنفکری غیر جدی وآبکی مشغول است. رفرمیسم دراشکال ورنگ‌های متعدد پیشینه طولانی دارند. رفرمیستی که در زمان ومرحله خودش شاید نیمی ضعیف از حقیقت بود.آن زمان رفرمیست‌ها ورفرم تا حدود بسیار زیادی در آشتی ودر تلفیق با هم بودند. تازه داشت نحله‌های روشنفکری واردمبارزات اجتماعی می شدند.گروه های زیادی از چپ،راست ،میانه،آنارشسیت، باکوننینیسم،پرودنیست و… نگاهشان به مسائل سیاسی واجتماعی آغشته به سخن رفرمیستی بود.فاقد اید ئولوژی نظام‌مند طبقاتی وسازمان فکری واندیشه ای مدون که بتواند پاسخگوی نیاز های عمومی اجتماعی باشد،بودند.نحله های روشنفکری تجربه کمی ازمبارزه سیاسی آگاهانه جمعی پشت سر داشتند. مثل امروز نبود، یک قرن واندی تجربه مبارزه انقلابی و راهگشای مارکسیست لنینیست ها،تجربه انقلاب اکتبر ورزم پیروز بلشویک ها به رهبری لنین را درپشت سر نداشتند. تجربه عملکرد جریانات گوناگون رفرمیست ورویزیونیست عمدتا راست روی هم تلنبار نشده بود.رفرمیست بار منفی کنونی را نداشت. هنوزبطور سیستماتیک وتئوریزه دربورژوازی  استحاله نیافته بود. درخدمتگزاری به بورژوازی وطبقه سرمایه دار یقه درانی نمی کرد. برای دلجویی وخوش آمد گوئی به حکومت ها به نیروهای انقلابی تهمت نمی زد،حرف های رکیک نمی گفت ،مارک های نادرست(تروریسم،آمریکائی،تربچه های پوک) به دیگران نمیزد.! رسالتش درهمسویی با حاکمیت ها برای اصلاحات اجتماعی واقتصادی  ناکارآمد درقهر وصلح خلاصه می شد.البته شق راست این جریان مطابق با انگاره های خود مسیرمبارزات اجتماعی توده ها را طولانی وفرسایشی می کرد،اما مثل خزه به دیواره سرمایه داری ویا یک جناح آن سفت و سخت نمی چسبیدند. مثل رفرمیست های امروزی نظراتشان تئوریزه  نشده بودکه حاضر باشند دراجرای اهدافشان به همکاری با حکومت هابپردازندو مرتکب انواع اشتباهات وخیانت به توده هابشوند. در دوره ای که از آن صحبت می شود، علیرغم  اینکه رفرم واصلاح نیمه ضعیف وکم رنگ حقیقت بود وبه سهم خود یک حقیقت نسبی بر خاسته ازشناخت کم رنگ از واقعیتی پرابهام بر گرفته از شرایط عینی بود. دوره ای همزادبا مقوله نیهلیسم که عمر خیلی کمی داشت وزود صحنه اجتماعی وسیاسی را ترک کرد. این نوع رفرمیست ها متعلق به ابتدای نیمه اول قرن ۱۹ وپس از آن بودند .درکی نسبی همراه با توهم داشتند وفاقد برنامه وپلاتفرم مبارزاتی طبقاتی بودند این رفرمیست ها ازچپ وراست متعلق به دوره پیش از تدوین تئوری مارکسیسم وسازمان فکری«علم مارکسیسم »توسط مارکس، بودند. هنوزلباس عاریه ای مارکسیسم را نپوشیده بودند.

“مارکسیسم در نیم قرن نخست حیات خود (از دهۀ ۱۸۴۰ به بعد)، درگیر مبارزه با نظریاتی شد که با آن دشمنی بنیادی داشتند. در سال های نخست دهۀ ۱۸۴۰ مارکس و انگلس با هگلی های جوان رادیکال که دیدگاه ایده آلیسم فلسفی داشتند ، تسویۀ حساب کردند. در پایان آن دهه، مبارزه در زمینۀ اقتصادی با پرودنیسم  آغاز شد. دهۀ ۱۸۵۰ شاهد مبارزه با آموزه ها و احزابی بود که در سال توفانی ۱۸۴۸ خود  را به نمایش گذاشتند. در دهۀ ۱۸۶۰ مبارزه از میدان تئوری عام به مبارزه ای در پیوند مستقیم با جنبش کارگری انتقال پیدا کرد: بیرون انداختن باکونینیسم از انترناسیونال [اول]. در آلمان طی سال های نخستین دهۀ ۱۸۷۰، مولبرگرِ پرودنیست، و در سال های آخر این دهه دورینگِ پوزیتیویست صحنه را اشغال کردند. اما نفوذ هردوی آنها در میان پرولتاریا مطلقا ناچیز بود. مارکسیسم در همین حال پیروزی بی چون و چرائی بر همۀ ایدئولوژی های دیگر در جنبش کارگری به دست می آورد.”

رفرمیست هاواندیشه ورزان اجتماعی ازلایه های متفاوت روشنفکری علیرغم اینکه تجربه انقلاب کبیر فرانسه را بعنوان یک تجربه تاریخی ازتحول جنبش های اجتماعی پشت سر داشتند، کمتر مقید به سازمان اندیشه وتشکل توده ای بودند. نمونه راست اینگونه روشنفکران رفرمیست ویا روشنگر اجتماعی در تاریخ قرن های اخیر دراغلب کشور ها وجود دارد مانند خیلی از روشنفکران همدوره وجلوتراز مارکس که در بالا به آنان اشاره شد. نمونه آنان درکشور ما وقتی وارد چنین مرحله ای از تاریخ خود شد ، افرادی مثل ملکم ،پیر نیا، جماالدین افغانی و حتی طالبوف وجلوترقائم مقام وامیر کبیربودند.که می خواستند از اینگونه رفرمها انجام بدهند. علیرغم اینکه نیمه کمرنگ حقیقت با آنان بود،اماچون اغلب از بالا می خواستند دست به تغییراتی بزنند، حاصل کارشان منجربه این می شد که حاکمان وقت به شکل فضاحت باری با آنان تسویه حساب کردند.

دراین دوره که آورد گاه اندیشه ومبارزه اجتماعی عمدتا درشکل غالب در اروپا جاری ودر حال برخاستن بود.به همت مارکس ویار همراه وهمکارش انگلس با تدوین مانیفست، ایجاد بین الملل ومارکسیسم به عنوان علم مبارزه طبقاتی تثبیت شد رفرمیست درقالب اندیشگی وهمینطور عملی ضربه سختی نوش جان کرد.

“در دهۀ ۱۸۹۰این پیروزی به طور عمده کامل شده بود. حتی در کشورهای لاتین که سنت های پرودونیسم بیش از همه دوام آوردند احزاب کارگری برنامه و تاکتیک خود را بر شالوده های مارکسیستی بنا کردند. سازمان بین المللی جنبش کارگری که در شکل کنگره های متناوب احیا شده بود، از همان آغاز و تقریبا بدون مبارزه، موضع مارکسیستی را در همۀ مسایل اساسی پذیرفت. اما پس از آنکه مارکسیسم همۀ آموزه های کمابیش منسجمی را که با او خصومت داشتند از میدان راند، گرایش های موجود در آن آموزه ها مجاری دیگری را جستجو کردند. اشکال و انگیزه های مبارزه تغییر کردند، اما مبارزه ادامه یافت. نیم قرنِ دوم حیات مارکسیسم در دهۀ ۱۸۹۰ با مبارزۀ گرایش مخالف مارکسیسم در درون خود مارکسیسم آغاز شد.”

درآستانه جنگ جهانی اول ودر موقیعیت حساس وتعیین کننده دیگری  که جامعه جهانی دچاربحران وآبستن انقلاب شده بود.رفرمیست به ناگهان درقالب یک جریان خائن  وپیمان شکن ظاهرشد.بزرگترین خیانت را به پرولتاریا وروند مثبت وروبجلو تاریخ ملتها وکشور هاانجام داد که منجربه فروپاشی بین الملل کمونیستی دوم شد. کارل کائوتسکی که در رهبری بین الملل بود به پرولتاریا وپیمان هایی که با این طبقه بالنده بسته بود پشت کرد،به دامان بورژوازی برای خدمتگزاری به طبقه سرمایه دار پناه برد.بین الملل کمونیستی تحت تاثیرافکار کارل کائوتسکی واخورده به دوشق جداگانه وبه دو دشمن طبقاتی  روبروی همدیگر صفبندی کردند، یک شق برای سرنگون کردن سرمایه داری وگروهی منحط وحقیر برای نجات دادن سرمایه داری کشورهای خودی. خوشنام ترین واصولی ترین کمونیست های این دوره که بعدها به کمونیست های کلاسیک تاریخ جنبش کمونیستی تبدیل شدند، مانند لنین کبیر،روزالوکزامبورگ شجاع ،کلارازتکین متین.کارل لیبکنشت یار وهمرزم وهم سرنوشت روزا،همه در اردوی کاروبین الملل راستین کارگری با ایستادگی تمام در مقابل اندیشه های منحط رفرمیستی ورویزیونستی کارل کائوتسکی وپیش ترادوارد برنشتاین که خودرا به سرمایه داری خودی فروخته بود،صف آرائی کردند. کائوتسکی خائن ومرتدهمراه با شرکاء برای بقای سرمایه داری کشور خود وحراست ازسرمایه جهانی دریک طرف ، لنین کبیر همراه بادیگر مدافعان راستین کارگران وپرولتاریای جهانی برای برپائی سوسیالیسم درسمت دیگر وارد مبارزه شدند. این مبارزه سهمگین درراستای جنگ جهانی ویرانگر اول که سرمایه داری آغاز کردبود ، شروع وتداوم داشت ، تا نتیجه منجر به انقلاب کبیر وپیروزمند اکتبر ۱۹۱۷ شد.«انقلاب پرولتری وکائوتسکی مرتد.!» لنین به جادوی اندیشه وپراتیک اجتماعی کائوتسکی را رسوا کرد. بیش از یک قرن از این جدال گذشته وتا ملت ها ومبارزه طبقاتی وجوددارد ، این نبرد اندیشه  وتجربه های بی نظیرآن فراموش نخواهد شد ، تا زمانیکه  نیروهای جنبش کمونیستی وکارگری درکنارتوده های تحت ستم به اهداف تاریخی خود برسند، رفرمیست ها ، رویزیونیست هاجریانات موسوم به کنشگر ، طرفداران مبارزه مسالمت آمیزوآشتی با سرمایه داری،شبه مبارزین دروغگو که عمدتا درتلاشند تا از بالا سرمایه داری را آرایش واصلاح کنند،کمونیست های انقلابی به پیروی از لنین همچنان آنان را به عقب رانده و خواهند راند واز صفوف فشرده کارگران بیرون خواهند کرد، تا جائیکه در حقیقت وبلحاظ تاریخی باید آنجا باشند. محل پسماندهای روشنفکری بورژوائی.!

انقلاب کبیر پرولتاریای روسیه به رهبری لنین ونوشته درخشان لنین «انقلاب پرولتری وکائوتسکی مرتد»برای همیشه رفرمیست هارا مغلوب مبارزه طبقاتی وآشتی ناپذیر تاریخ کرد. پیش از کائوتسکی خائن برنشتاین با نگاه رویزیونیستی خود را از بین الملل کنار کشیده بود،برنشتاین سرخورده ازمبارزه بنوعی سلف کائوتسکی خائن است.

“برنشتاین که زمانی مارکسیست ارتودوکس [درست آئین] بود، با به راه انداختن هیاهوی بسیار و ارائۀ کامل ترین اصلاحیه ها به آرای مارکس، یعنی تجدید نظر در مارکس و یا رویزیونیسم، نامش با این گرایش درهم آمیخته است. حتی در روسیه که – به خاطر عقب ماندگی اقتصادی کشور و غلبۀ جمعیت دهقانی که زیر بار بازمانده های نظام ارباب – رعیتی (سرواژ) له می شوند –  سوسیالیسم غیر مارکسیستی طبیعتا زمینۀ دوام بیشتری نسبت به جاهای دیگر دارد، این سوسیالیسم آشکارا در برابر چشمان ما در حال گذار به رویزیونیسم است. سوسیال نارودنیک های ما ، هم در مسألۀ ارضی (برنامۀ انتقال مالکیت همۀ زمین ها به شهرداری ها) و هم در مسایل عام برنامه و تاکتیک، «اصلاحیه» های برنشتاین به مارکس را جانشین بازمانده های در حال مرگ و از کار افتادۀ سیستم قبلی خود می کنند، سیستمی که به سبک خود منسجم و اساسا ضد مارکسیسم بود.” من در همین متن ودر همین رابطه دوباره به اوبر خواهم گشت.!

درتداوم وحمایت از اندیشه های مارکس رهبر پرولتاریا جهانی نقطه عزیمت لنینیسم در مبارزه با کائوتسکی (که به اندیشه های آموزگارپرولتاریای جهانی مارکس) پشت کرده بود آغازشد وبا معماری وساختمان انقلاب پیروزمند اکتبربه رهبری لنین وبلشویک ها ، لنینیسم به فرجام پیروز خو در پیوند با مارکسیسم قرارمی گیرد..رفرمیست منکوب تاریخ می شود.روزالوکزامبورگ سهم قوی در روشنگری حول این مقوله در کنار لنین دارد.

رفرمیسم از این مقطع تاریخی برای ادامه حیاتش بناچار خودرا به همه گونه اندیشه قشری وحاشیه آراست.ویک لباس عاریه ای وتقلبی هم از جنس مارکسیسم برای خود دوخت.مارکسیسم علم مبارزه است وهرشکلی از مبارزه در جوامع سرمایه داری می تواند ازاین علم سودببرد.خیلی ها از فرمول ها وقانونمندهای مارکسیسم درزمینهای متفاوت بطور عاریه ای ومجزاازتئورهای مارکسیسم استفاده می کنند،مدعی مارکسیست های واقعی هم نیستد.مارکسیست ها موردی با اینگونه استفاده از مارکسیسم چنانچه ضرورتی پیش بیاید برخوردسیاسی می کنند.اما رفرمیست ها ورویزیونیست ها چون مدعی هستند وخودرا به شکل تقلبی وبرای فریب دیگران(عمدتا کارگران وزحمتکشان وحامیان واقعی آنان) به لباس مارکسیسم تهی از گوهرو ذات خود وبه شکلی سرودم بریده ورفرمیستی استفاده است درمی آورند وبطور غیر اصولی ازمارکسیسم استفاده می کنند.بشدت مورد تنفرمارکسیست ها واقعی هستند، لنین می گوید مبارزه با سرمایه داری جدااز مبارزه با رویزیونیست نیست.مارکسیستهای واقعی از این علم مانند شمشیری کارا وبرنده ازلبه تیز آن با تبحر وفن خاص خودش بر علیه سرمایه داری ودشمنان طبقه کارگرازآن استفاده می کنند ،رفرمیست ها بدروغ این شمشیر را به کمرمی بندند وبرعلیه دشمن از آن استفاده نمی کنند،ولی همواره با لبه پهن آن غفلتا ودرآشکارخائنانه بر سرکارگران و مبارزین کارگری فرود می آورند.دربزنگاه تاریخ ناجوامردانه وبا فرصت طلبی که خصلت ویژه رویزیونیست است، نوک تیزآلوده به زهراین شمشیر را در تهیگاه جنبش ویارهبری جنبش فرومی کنند.!درمقطع انقلاب وتداوم مبارزه طبقاتی میان انقلاب وضد انقلاب حزب توده وجریان موسوم به اکثریت(هم اینک حزب چپ)به اردوی ضد انقلاب پیوستند هزینه های سنگینی بابت این خیانت متوجه توده های مردمی که انقلاب کرده بودند وسازمان های انقلابی گردید.به همین میزان بدنبال شکست انقلاب برای این دو جریان رسوائی  به بارآمد،باوربه یقین هرگزنمی تواننداز زیرفشار وسنگینی این خیانت رها شوند. نمونه تغییرنام جریان اکثریت درهمین راستا قرار دارد.بیست سال مشورت ورایزنی وحتما بحث و گفتگو به این نتیجه رسیدند که برای فریب بهتراست نام را تغییر داد.فرصت طلب به آگاهی وبلوغ سیاسی توده ها اهمیت نمی دهد. رویزیونیست ها پرچمدار رفرمیسم هستند با عقاید وتئوری های قرض و قوله گرفته خود ازاین وآن وسر هم کردن تئوری های  نصفه ونیمه  وناکارآمد درپیوند با زدن با تئوریهای مسخ شده ،زهرگرفته وتحریف شده مارکسیسم، برای خود حربه ای می سازند ، بسیار کم دل وازموضعی پست وزبون ازاین حربه استفاده می کنند .کارشان همواره التماس وتمنا از بورژوازی است، به توده ها بی اعتماد هستند.برای همسان سازی خود باشرایط از واقعه ای  تاواقعه دیگر رنگ عوض می کنند.

“این جملۀ کوتاه برنشتاین: «جنبش همه چیز است و هدف نهایی هیچ»، ذات رویزیونیسم را بهتر از شمار زیادی نوشته های تحلیلی طولانی نشان می دهد. تعیین خط مشی از واقعه ای تا واقعۀ دیگر، انطباق خود با رویدادهای روز و با تغییرات و این سو و آن سو شدن خرده سیاست ها، فراموش کردن منافع حیاتی پرولتاریا و جنبه های بنیادی کل نظام سرمایه داری، کل تحول سرمایه داری، فدا کردن این منافع حیاتی در مقابل مزایای واقعی یا فرضی ِ لحظه ای، چنین است سیاست رویزیونیسم.”

این نقل قول لنین کبیر گوئی امروز جریانات چپ وراست رویزیونیست های ایرانی را مخاطب خودقرارداده.!طی چند سالی که وارد یک دوره اعتلائی شده ایم ،تجربه های فراوانی از یک جریان شبه کمونیست داریم که هر روز انقلاب اجتماعی کارگران وزحمتکشان را درتلفیق با رویدادهای روزانه نام گذاری می کند. انقلاب زنانه،انقلاب انسانی،از ابتدای موجودیت تا کنون مقوله پرارزش وبااهمیت «مبارزه طبقاتی» که مغز مبارزه انقلابی ومارکسیسم لنینیسم  است درادبیات این حزب سانسور می شد،چون موج سواربود وناشکیب ،امروز که به منزلگاه نزدیک شده ایم یادش آمده که مبارزه طبقاتی هم وجود دارد؟!

رویزیونیست ها ورفرمیست‌ها در اشکال متفاوت خودهمه ازیک قبیله وقماش هستند. قشری از روشنفکران زائد بی مصرف که به دروغ با ساختن القاب جعلی برای خودتلاش می کنند مبارزه انقلابی توده هارا به عقب بیاندازند ،به توده ها پند و اندرز می دهند که انقلاب بد است شرایط انقلاب موجود نیست ،ضررانقلاب بیش از سود آن است همه این بیهوده گوئی ها فقط برای این است که می خواهند مطابق تئوری های خود انقلاب را نفی کنند.با تکیه به یک جناح از بورژوازی که از قبل تعریفی دروغین از ماهییت آن دارند سعی می کنند به حیات سیاسی خود در جامعه ادامه بدهند . موضوعاتی شبیه رفرم از بالا، اصلاح تدریجی ،کنشگری اجتماعی ،مبارزه مدنی، مبارزه تدریجی  برای خود انتخاب کنند.چون برمنطق محکم تاریخ مادی استوار ایستاده نیستند.همواره در میانه بازی میکنند، وبحث آشتی با سرمایه داری پیش می گیرند.کارشان وعملشان همواره نتایج بد فرجام وخفت آوری برای آنان دارد.چون غافل هستند که تئوری مارکسیسم – لنینیسم به شکل قانونمند یک ارگانیسم است .رویزیونیست ورفرمیست ها از آن بعنوان ابزار یدکی استفاده می کنند. رویزیونیست ها درقالب رفرمیست های منحط که عَلَم دروغین مارکسیسم را بردوش می کشند،ازسخت جان ترین رویزیونیست ها ورفرمیست ها هستند. هیچ ابائی ندارد که یک تجربه منفی وخفت باررا از یک عمل بد چند بار تکرار نکند. برای نمونه تجربه خفت بار عمل حزب توده وجریان موسوم به اکثریت را در تاریخ امروز خودمان داریم ،این دوجریان با اتکاء به رفرمیسم وبربستر عمل رویزیونیستی و با لم دادن به مارکسیسم  درجنگ سرنوشت ساز سال ۶۰ درمبارزه طبقاتی سهمگین میان انقلاب وضد انقلاب بقول خودشان دوره تعیین کننده«که برکه» دراردوی ضد انقلاب شانه به شانه سپاه پاسداران برعلیه نیروها وجریانات سیاسی انقلابی وارد مبارزه شدند. نفرت همیشگی تاریخ وکارگران وزحمتکشان نیروهای سیاسی انقلابی وتوده ها را برای خودخریدند. این نوع رفرمیسم ورویزیونیسم دیرپادرتاریخ معاصردرشوروی وهمزمان با کنگره های بیست وبیست دو وبعد از مرگ استالین ، درزمان خروشچف پا گرفت.ازآن زمان تا فروپاشی شوروی وتا هم اینک رفرمیسم درقالب مارکسیسم رنگ باخته ورویزیونیسم غالب براحزاب طرفدار شوروی با عث شد که این احزاب دراغلب کشورها به حاشیه مبارزات جاری رانده شوند.این احزاب با خصلت وویژگی فرصت طلبی،آنجا که توانستند خودی نشان بدهند بعنوان وسیله دردست حکومت های سرمایه هنرشان خاک پاشیدن در چشمان مبارزان راستین طبقه کارگر ومانع تراشی در مسیرمبارزه انقلابی کارگران وزحمتکشان بوده.بیشترین حجم مبارزات تئوریک وجدال سیاسی دراین چند دهه بر علیه این جریانات درسطح جنبش بین الملل کمونیستی وکشورها انجام گرفت.این شیوه مبارزه کم قوت  وتکیه داده به یکی از جناحهای رژیم مسلط هزینه های سنگینی بردوش جامعه ،کارگران و کمونیست های انقلابی گذاشت ، نیرووانرژی بسیاری از طبقه کارگروجنبش های انقلابی کشورها راهدرداد.لزومی ندارد که ما دراین زمینه  ودر این نوشته کوتاه بیشتر بنویسم.به اندازه کوهی کتاب ومقالات دراین زمینه نوشته شده.هرعنصر انقلابی وهر جریان مارکسیستی دراین چند دهه بااعلام موجودیت خودوپیش از وارد شدن  به مبارزه عملی ودرهنگامه پراتیک اجتماعی همه جا همراه بانقد،افشاء وطرد این جریانات ، رفرمیست،دروغگو وناراستین پرداختند.امروز جریانات رفرمیست ورویزیونیست بسیار شقه شقه شده اند علیرغم اینکه همراه با فروپاشی شوروی همه آرزو ها وآمال آنان برباد رفت کمترنقدی  به مسائل تئوریک سیاسی خود بعمل نیاوردند،تئوری راه رشد غیر سرمایه داری،گذار مسالمت آمیز وهمزیستی مسالمت آمیز که مغز وهسته اصلی تئوری های این جریانات راتشکیل میداد وگرفته از مصوبات ورهنمودهای حزب رویزیونیست شوروی ونظریه پردازانی چون الیانفسکی،سوسولف وآندریف و… بود.چنان بی سر وصدا نظریه پردازان خودرا پشت سر جاگذاشتند، گوئی هرچه بود باد هواشد. حقیقت هم چنین است امروز کمتر کسی پیدا می شود که به آثاراین اشخاص مراجعه کند. اما،شوخی تاریخ رانگاه کنید اینان بجای درس گرفتن ازتاریخ وتحول بجلو سر از ارتجاع محض در آوردند.! مؤسس صفحه گروه اتحاد که متعلق به جریان حزب چپ (همان اکثریت)برنشتینی است . یعنی طرفدار برنشتاین ونگاه برنشتانی دارد. سیر قهقرائی را نگاه کنید.!اینان تازه درتلاش هستندکه با کمک ازتجربیات مارتین لوترکینگ، تولستوی ، گاندی ولابد باپیوند زدن با اندیشه های رویزیونیستی برنشتاین مانیفست مبارزاتی تهیه کنند! انحطاط حد ومرزی ندارد. مسخره .! اینان غافل از آنند که: – رفرمیسم فریب بورژوایی کارگران است، که به رغم بهبودهایی در اینجا یا آنجا، تا زمانی که سلطه سرمایه وجود دارد همچنان برده مزدی باقی خواهند ماند.

بورژوازی لیبرال با یک دست اصلاحات میدهد و با دست دیگر همیشه، آنها را پس میگیرد، به هیچ تنزل میدهد و از آنها برای به بردگی کشیدن کارگران، ایجاد چنددستگی در میان آنان و جاودانه کردن بردگی مزدی بهره میجوید. به این دلیل، رفرمیسم حتی اگر صادقانه باشد، به سلاحی مبدل میشود که بورژوازی با آن، کارگران را فاسد و تضعیف میکند. تجربیات همه کشورها نشان میدهد کارگرانی که به رفرمیستها اعتماد کنند همواره فریب میخورند.

فکر می کنید کمونیست ها واحزاب مارکسیست لنینیست های انقلابی چه وظیفه تاریخی در مقابل این نوع گروه ها دارند.غیر از اینکه بعنوان پسمانده های روشنفکری آنان را از صفوف جنبش انقلابی کارگران وزحمتکشان و مردم عاصی طرد کنند.!!؟

فعالین کارگری جنوب

سهراب امیری ۳/۵/۹۹

 

POST A COMMENT.