پیرامون افاضات رضا مقدم

در تاریخ سی ام بهمن ماه نود وهفت در برنامه تلویزیونی به پیش رضا مقدم درنشست دوره ای شورای مرکزی اتحاد سوسیالیستی کارگری به تبیین تئوریک –سیاسی این جریان برای مخا طبان خود پرداخت. موضوع برنامه جدال الترناتیوها و جنبش مستقل طبقه کارگر نامگذاری شده بود.

ابتدا به تحلیل اوضاع عمومی و نیروهای سیاسی راست اپوزسیون پرداخت, مجاهدین و سلطنت طلبان و دیگرنیروی راست لیبرالی که همسو با این جریانات هستند. جنبش کمونیستی در عرصه تئوریک و سیاسی و در برنامه و عمل با این جریانات به مرزبندی های تقریبا مشخصی رسیده و کمتر ابهامی در مورد این جریانات و ماهیت آنان وجود دارد.

جنبش اجتماعی و توده ای مردم با اعتراضات مطالبه جویانه خود و محاصره رژیم مترصد رخنه و شکافی در دیوار پوسیده ارتجاع سرمایه داری است, توده های ستمکش و طبقه کارگر ایران هر فرصتی را برای جابجائی در بالا با بن بست روبرو خواهند کرد. طبقه کارگر, لایه ها و اقشار پائینی جامعه مزدبگیران و زحمتکشان با اعتراضات و تحرکات اجتماعی خود چشم انداز تغییر را بوجود آورده اند.

در همین راستاست که طبقه کارگر و توده ها با آگاهی می دانند چه نمی خواهند “اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمام ماجرا” و چه می خواهند “نان, کار, آزادی اداره شورائی” چیزی که پروسه بهمن ۵۷ را غیرممکن می کند تا بار دیگر در تاریخ سیاسی ایران تکرار شود, جامعه به شدت قطبی شده نبرد احزاب برای قدرت در دهه شصت آغازشده و تداوم آن تا پیروزی نهائی طبقه کارگر بدون انقطاع و پیوسته ادامه خواهد داشت, تنها ناپیگیران و رفرمیست ها هستند که هنوز در تردید به سر می برند, آنان نیز مسئله اشان بلحاظ تعیین “قدرت” با جریانات راست نه فرق میکند و نه ماهیتا جدا از هم هستند. آنچه مهم است و باید برای تحقق آن تلاش نمود پیشبرد جنبش مستقل مبارزاتی طبقه کارگر است, که می بایست در چارچوبی اصولی, انقلابی و متعهدانه آن را پیگیری کرد و از آن پشتیبانی فعال نمود.

بعد از حرکت های توده ای سرنگونی طلبانه دیماه ۹۶ و پس از نتایج حاصل و جمعبندی این حرکت های رادیکال اعتراضی بود که ضرورت اتحاد نیروهای جنبش کمونیستی و سازماندهی از بالا را به الویت های این جنبش تبدیل نمود. چون که جنبش کمونیستی بیش از تحمل, و ظرفیتش دچار تفرقه و تشتت بود. هر چند نفری به دلایلی سست و غیر اصولی, و دلایلی که عمدتا یا ناشی از سرکوب و رکود طولانی بوده, و یا دخالت دادن سلیقه های فردی و فردگرائی موجب آن بود راه خود را جدا کردند.

جنبش کارگری و کمونیستی تجربه ای بس کسل کننده و ملال آور طی این چند دهه و بخصوص یک دهه اخیر از بعضی کجرفتاری منتسبین به این جنبش دارد. حرف های بی هوا و گنده گنده گفتن و بدون پی آمدهائی که انتظار می رفت نتایجی وارونه به بار می آورد, نمونه این گونه برخوردهای سبکسرانه و فرقه ای را می توان در تشکل های آنچه معروف به “کمونیست های کارگری” است مشاهده نمود. خسارات وارده به جنبش از طرف کمونیست کارگری و تبلیغات پوچ و بدون پشتوانه این جریان موجب گمراهی, توهم خارج کردن جنبش کارگری از ریل اصلی بود, جنبش کارگری و کمونیستی بعد از چند سال تلاش و تعمق و تجربه های منفی توانست خود را از تناقضات رهاکند, و بر بستری درست خود را احیاء نموده و اراده کند با نظمی استوار و دیسیپلینی کمونیستی و انقلابی در راه استراتژی طبقه کارگر گامهای اساسی و با رغبت خود را بردارد. کمونیست کارگری! یک روز استراتژی حکومت “انسانی “را طرح می کند, روز دیگر انقلاب را زنانه نام گذاری می کند. یک روز استراتژی حزب بر علیه مذهب است, و روز دیگر هدف انقلاب یرداشتن حجاب است. آنچه جایگاهش در برنامه احزاب موسوم به کمونیست کارگری خالی است استراتژی طبقه کارگر است. البته کارگری ها در تلاش برای مدرنیسم و تقلید محض از کشورهای سرمایه داری اروپا در بزک کردن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی سنگ تمام گذاشتند, خیلی بیشتر از وظایف حزب برای رستگاری طبقه کارگر در این زمینه تلاش نمودند.! تناقض و پریشانگوئی همزاد این حزب و از آن جدائی ناپذیر است. از سلطنت طلبان دلبری می کنند و کوفتشان را نثار طبقه کارگر می کنند.!

جریانات منتسب به کمونیست کارگری چنان عمیق غرق در پریشان فکری و آشفتگی فرقه ای هستند که مشکل بتوانند در مسیر مبارزه طبقه کارگر و جنبش کمونیستی مسئولانه فعالیت کنند. عموم این جریانات البته با کم و کیفی متفاوت (جریان مادر) بشدت از اپورتونیست پیدا و پنهان رنج می برند. این موضوع مشمول آنان که با سابقه ای چند ساله از این جریان جدا شده اند نیز می شود. برخورد با کمونیست کارگری در شرایط کنونی که این جریان بیش از هر زمان دیگری در منگنه سیاسی و تئوریک قرار دارد و دچار فلاکت سیاسی شده نه سزاوار است و نه جوانمردانه.! طرف حرف ما بیشتر یاران دلخور و قدیمی این جریان است که از آنها جدا شده اند و یه سیاق و سرمشق از گذشته خود یک تنه می خواهند بی پرنسیبی این جریان را جبران کنند و همچنان خود را تافته جدابافته بدانند و فکر می کنند تنها با فاصله گرفتن از این جریان می توانند حزب و طبقه را نمایندگی کنند. میزان سنجش و عیار مبارزه طبقه کارگر از نگاه این جریانات, تحلیل پایه ای از اوضاع و احوال عینی و مادی طبقه کارگر و تاکتیک های مبارزاتی این طبقه در شرایط مشخص نیست, بلکه در رقابت با همدیگر و در بستر فکری سال های ۱۸۳۰ میلادی سیر می کنند. در حوزه مسائل نظری و سیاسی و در عمل و دخالت گری در ارتباط با جنبش کارگری و کمونیستی نقش غیر سازنده, پرهیا هوئی و جنجال برانگیزی داشته اند.

رضا مقدم و اتحاد سوسیالیستی کارگری یکی از این جریانات است که تلاش دارد خود را پاکیزه جلوه دهد و در میان این طیف واخورده و سرگردان این شبهه را ایجاد نماید که تعریف و نگاه  من از مارکسیسم درست است. نگاه مقدم شاید از میان منسوبین به کمونیست کارگری بهتر باشد (البته اگر رقیبی میان این طیف نداشته باشد) اما با محور جنبش کارگری و کمونیستی فاصله زیادی دارد.  نچهاذهعتآ

جنبش کارگری بدنبال رشد کمی خود در چند سال اخیر بالاخره بلحاظ کیفی نیز وارد یکی از مراحل اعتلائی و رشد خود شده که نسبت به گذشته تفاوت اشکاری دارد. ضرورتی ندارد که به کلیه علائم و مشخصاتی که منجر به این وضعیت شده اشاره طولانی داشته باشیم, خود طرح موضوع بحث نشست جریان بالا و تلاش هائی که در زمینه سازماندهی از بالا که در میان کلیه جریانات کمونیستی به موضوعی فوری تبدیل شده نیز یکی از علائم رشد این جنبش است.

رضا مقدم در تحلیل خود از نیروهای آلترناتیو چپ اشاره ای به اتحاد نیروهای چپ و کمونیست دارد که: اینان گروه عمده ای هستند و برای ایجاد یک آلترناتیو شورائی و سوسیالیستی تلاش میکنند. البته معتقد نیست که  تلاش این اتحاد سوسیالیستی است بلکه می گوید به  زعم خودشان  تلاششان سوسیالیستی است.! و در ادامه حرفهایش می گوید این اتحاد انجام نخواهد گرفت, منتها دلیل شکل نگرفتن اتحاد را نداشتن نیرو در داخل کشور می داند!که دلیل قانع کننده ای نیست برای عدم شکل گیری اتحاد, چنانچه ناکامی در کار اتحاد نیروهای چپ و کمونیست ایجاد شود آن را باید در برنامه, استراتژی و نحوه رسیدن به هدف جستجو کرد, نه در داشتن نیرو در داخل کشور. در ادامه می گوید که این اتحاد خوبی است برای طرح یک سری شعارهای خوب در سطح خارج کشور چون این جریانات فاقد پایگاه و نیرو در جامعه ایران هستند! اما! چگونه مقدم احزابی که سابقه ای چندین ساله در پیکار طبقاتی در تاریخ کشور دارند و نامشان برای عموم فعالان سیاسی شناخته شده است و بعضا از فعالان کارگری تا پای جان از آرمان این احزاب و سازمانها جانفشانی می کنند فاقد پایگاه می داند, آنوقت ادعا دارد که جریان بی نام نشانی که برای پیرامونیانش شناخته شده نیست نماینده جنبش می داند! بایدخیلی خیلی خود شیفته و از خودراضی بود که چنین تصوری را داشت.! البته ادعاهای این چنینی و گزافه از جریانات و نحله کمونیست کارگری عجیب نیست. چون بارها چنین افاضاتی به خود بستند. مقدم در ادامه حرفهایش به شیوه کمونیست کارگری ها با نوعی تقلب و زرنگی می گوید که این “اتحاد” راست است و فوری آن را درز می گیردتا کمتر شنیده شود. البته مقدم درست می گوید! ایشان از ابتدا عنوان جناح چپ سوسیالیستی را برای خودش انتخاب کرده بناچار تحت هرشرایطی همه را باید راست بخواند.!

رضا مقدم در ادامه ایرادهایش به گروه های متشکل در اتحاد می پردازد و اینکه این اتحاد معضلات و مشکلات خود را دارد و سرانجام شکل نخواهد گرفت. همه چیز برای مقدم بدون دلیل قابل پیش بینی است. ابتدا به سازمان فدائیان اقلیت اشاره می کند. و اینکه یکی از سازمان های متشکل در اتحاد است, و شعاری دارد تحت عنوان “کار نان آزادی حکومت شورائی” فوری اضافه می کند که بعدا این شعار را با شعار جنبش مستقل کارگری مقایسه خواهد کرد! اگر بگویم هدف نهائی نشست اتحاد سوسیالیستی و رضا مقدم این بوده تا به شکلی خود را بالا بکشد و وانمود کند که همه رقیبان را پشت سر گذاشته و این آخرین رقیب است، حرف دور از حقیقتی نخواهد بود.

اما! در مقام مقایسه و در نقد اقلیت و شعار “کار نان آزادی- حکومت شورائی” چنان دست خالی است که نه بمثابه یک مارکسیست منتقد و جدی, بلکه مانند یک روشنفکر عادی ظهور می کند. با دستانی خالی بجای یک نقد محکم محتوائی و تحلیلی, به بازی با لغات و جابجا کردن آنان اکتفا میکند.! جدال آلترناتیوها را که موضوع نشست دوره ای این جریان است, به جدال شعارها تقلیل میدهد. می گوید شعار کارگران, و جنبش زنان و جنبش دانشجوئی “نان کار آزادی” است, شعار اقلیت “کار نان آزادی” است و اقلیت حاضر نیست جای نان و کار را عوض کند! در ادامه نتیجه می گیرد و با مشدد می گوید- اینا معضلات جدی این جمع است.! طوری  می گوید که به گوش مخاطبینش برود و آنان حرفش را قبول کنند.!

در ارتباط با شعار نان کار آزادی یا  کار نان آزادی در پایان به آن خواهیم پرداخت. و اما, رضا مقدم  در ادامه نقد خودش در بحث جدال آلترناتیوها و جنبش مستقل کارگری به حزب کمونیست ایران و حزب کمونیست کارگری طولانی تر می پردازد, در حالیکه اشاره ای به حزب کمونیست حکمتیست نمی کند, این حزب از حزب کمونیست کارگری سابقه ای طولانی تر در نشست مشترک اتحاد نیروهای چپ و سوسیالیست دارد. خودش بهتر می داند چرا این جریان مسکوت گذاشته شد, مقدم حزب حکمتیست را در شکم کمونیست کارگری جا داد تا نقد طولانی که از کمونیست کارگری داشته, حکمتیست را هم مشمول آن کند, و سرانجام به سیاق اسبق خود همه ایرادهائی که نسبت به کمونیست کارگری ها دارد، روی کل جنش سرشکن کند تا نتیجه دلخواهش را بگیرد و بگوید- این حال و روز آلترناتیو سوسیالیستی اتحاد چپ است.!

“برید و درید و شکست و ببست”

پاسخ به انتقادات و ایرادات فراوان رضا مقدم نسبت به احزاب سه گانه فوق در این یادداشت نمی گنجد و هدف این نوشته نیست. در ادامه به حرف های پایانی مقدم می پردازیم.

مقدم می گوید: “در مقابل همه این جریانات جنبش مستقل کارگری را در ایران داریم, که یک نیروی اجتماعی داخل ایران است, که تشکیلات رهبران و فعالین خودش را دارد و در اتحاد با جنبش های دیگر, در اتحاد با معلمان, در اتحاد با بازنشستگان, و در اتحاد با پرستاران, در اتحاد با جنبش دانشجوئی, زنان و راه حل کارگری ملیتها برای رفع ستم ملی. این هم یک جنبش اجتماعی داخل ایران است, و همانطور که گفتم شعارها و شخصیتهایش همه معلوم است چه کسانی هستند. این هم یک حرکت آینده دار, توی سیستم سیاسی ایران و جدال آلترناتیوها است, این حرکت همین آلان از همه جلوتر است. بالاخره اسماعیل بخشی بحث نان- کار-آزادی- اداره شورائی را مطرح کرد به سرعت این جنبش گسترش پیدا کرد تو جنبش دانشجوئی, تو محافل زنان داخل ایران, تو حرکت بازنشستگان توی حرکت معلمان و این…داره میره یک جبهه بزرگی را در اتحاد با جنبش ها بوجود بیاره علیه تمام آلترناتیوهائی که می خواهند یک اقتصاد لیبرالی را بیاورند توی ایران. مهم ترین بحث شان مجانی بودن آموزش و رایگان بودن بهداشت و درمان است.”

این نحوه استدلال کمتر شباهتی به نگاه یک جریان مارکسیست متعهد و اصولی دارد که می خواهد پاسخگو باشد. بلکه نگاه یک جریان عجول و شتابزده است که دیر آمده و زود می خواهد برود. جنبش اجتماعی و کارگری ایران ملک شخصی هیچ فرد و گروه خاصی نیست که به این شیوه توسط مقدم مصادره به مطلوب می شود. این جنبش برخاسته از بطن جامعه و حاصل کارکرد دیالکتیک اجتماعی و ماتریالیستی یک جامعه در مسیری طولانی است. مولود پاگرفته متاثر از چهل سال مبارزه و خیلی جلوتر از آن است.

جنبش کمونیستی و کارگری یک دهه اخیر در تداوم جنبش کارگری و کمونیستی بیش از یک صد سال این کشور است. هزاران انسان در راستای آن خون دادند، میلیونها انسان ستم کشیدند، رنج زندان و پیگرد پلیسی، رنج سانسور و سرکوب را تحمل کردند در یک جامعه سرمایه داری ارتجاعی مزه تلخ انواع و اقسام تبعیض های طبقاتی و غیره را چشیدند. دهها حزب، گروه، سازمان، و جریانات و خیل افراد و عناصر در پیشبرد این جنبش اجتماعی سهیم هستند. در همین دور اخیر حداقل ما شاهد چه مقاومت ها از چه موضع های متفاوت و از ناحیه احزاب متفاوت تر بوده ایم. رضا مقدم بجای تلاش در جهت هدایت و پیشبرد جنبشی که هنوز خیلی فرصت می خواهد تا به مقصود برسد. سبکسرانه می کوشد برای به مالکیت در آوردن آن با چنگ و دندان گلوی جنبش کارگری را  فشار دهد. بنچاق جنبش کارگری تاریخ این جنبش و مبارزه جاری آن است، ملک نیست تا کسی فکر کند می شود با آن معامله خصوصی کرد.

شک نمی توان داشت که جنبش کارگری شخصیت ها، رهبران، فعالین و تشکیلات های مشخص خودش را دارد. اما چرا رضا مقدم درباره اینکه جنبش رهبران و تشکیلات های خودش را دارد چشمبندی می کند!؟ موضوع روشنی است، هدفش این است رو به جنبش و افکار رقیب بگوید، که تشکیلات های کارگری و فعالین این عرصه همه منتسب به من و جریان من است!! و ادامه می دهدکه بالاخره اسماعیل بخشی بحث نان- کار-آزادی اداره شورائی را مطرح کرد و این شعار گسترش پیدا کرد.! رضا مقدم نه تنها رهبران و فعالین کارگری که آزاد هستند به بازی می گیرد، بلکه اسماعیل بخشی که در زندان و در زیر فشار است را نیز به ابزار دست خودش تبدیل می کند. اسماعیل بخشی مولود و محصول جنبش کارگری است. بیشتر تجربه اش را در محیط کارخانه و در کنار همکاران و کارگران هم طیقه ای خودش کسب کرده. رضا مقدم طوری می گوید مثل اینکه اسماعیل در خارج و در کنار ایشان بوده و سرانجام با تدارک ایشان به ایران آمده تا ماموریت خود را انجام بدهد و شعار نان کار آزادی اداره شورائی را مطرح کند!!

و اما، شعار نان کار آزادی، اداره شورائی، یا شعار کار نان آزادی، حکومت شورائی؟ شعار تبلیغی و هم ترویجی کار، نان، آزادی- حکومت شورائی حدود نزدیک به سی سال این شعار و شعار کارگران جهان متحد شوید آذین بالای صفحه اول نشریه “کار” ارگان شناخته شده سازمان فدائیان (اقلیت) است. طی این سی سال کمتر کمونیست فعالی بوده که این موضوع را نداند و با آن آشنائی نداشته باشد. نباید تاثیر این شعار را که یکی از شعارهای محوری و استراتژیک اقلیت بوده نادیده گرفت.! شعارهای اصلی جریانات کمونیستی برای خیل توده های کارگر، هواداران جریانات کمونیستی و فعالین این عرصه اهمیت بسزائی دارد، و خواه ناخواه تاثیر خود را روی اذهان عمومی و همچنین ذهن آگاه و ناخودآگاه جامعه باقی می گذارد، بخصوص وقتی عنصر آگاهی در مسیر زمان دخالت کند این تاثیر در ذهن جامعه بیشتر روشن می شود و نقش می بندد. شعار کار نان آزادی برای اولین بار در مراسم خاکسپاری فعال اجتماعی و کارگری جان باخته کاک شریف باجور توسط توده های شهری سنندج در مقیاس چند هزار نفری و در خیابان ها سر داده شد. این ناشی از کارکرد این شعار کمونیستی در مدت طولانی بوده که در میان فعالین و توده ها در جریان بوده و یا به مرور رواج پیدا کرد. فرصت اعتلائی نسبی کنونی موجب شدکه این شعار اوج بگیرد و به شعار بخش های پیشرو جنبش تبدیل گردد. این شعار یتیم بدنیا نیامد و یا آنگونه که مقدم می گوید نه یک شبه نطفه آن بسته شد و نه یک شبه توسط یک ماما بدنیا آمد. شعار در هم کوفته و یا جا بجاشده نان، کار، آزادی اداره شورائی یا کار، نان، آزادی حکومت شورائی تفاوت آنچنانی ندارد. مقدم برداشت سطحی از این شعار دارد, بیهوده می کوشد جدال آلترناتیوها را به بازی با کلمات تقلیل بدهد. اگر جدالی باقی مانده می تواند روی محتوای اداره شورائی و حکومت شورائی باشد، که به نظر من در شرایط کنونی ضرورتی ندارد و یک نوع شتابزدگی می باشد، در مسیر اعتلای انقلابی حل خواهد شد. شعار کار، نان، آزادی حکومت شورائی، در کنار شعار زنده باد جنبش مستقل کارگری و همچنین شعار زنده باد اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه توده ای است که هویت کامل خود را پیدا می کند نه معلق در هوا و آن طور که مقدم در همین سخنرانی می گوید، نان، کار، آزادی می تواند با هر پسوندی مثل رفاه عمومی، یا بهداشت عمومی رایگان کامل شود.! در حالی که شعار نان کار آزادی با نیمه خودش که استراتژی و نحوه رسیدن به آن است حداقل در همان شکلی که اسماعیل مطرح می کند “اداره شورائی” تکمیل می شود. رضا مقدم نه تنها در تکمیل این شعار و دو لنگه آن ابهام دارد، بلکه در نحوه اجراء و تحقق این شعار و راه رسیدن به هدف نهائی هیچ بحثی نمی کند.! در یکی دو –سه  جلسه تلویزیونی پیش از جلسه فوق بود، کمتر از دو یا سه ماه پیش و شاید بعد از طرح این شعار توسط اسماعیل بخشی بود، که مقدم در آن برنامه تلویزیونی در یک حالت انفعالی و بی تفاوتی برای اضافه کردن “نان” به شعار کار و آزادی این جریان در تردید و چه کنم با مخاطبان خود بود.! این اسماعیل بخشی و طبقه کارگر بود که شعار نان کار آزادی اداره شورائی را در ذهن مقدم و سوسیالیستی کارگری فرو  کرد، نه بالعکس آن. جنبش کارگری تجربه ذهنی تلخی از گزاف گوئی و لاف زنی بخشی از منتسبین جنش کارگری دارد. آنقدر تلخ که ممکن نیست فراموش کند.!

آنتونیو گرامشی کمونیست شهیر و متفکر برجسته می گوید: برای درک نویسنده ای که در عین حال درگیر فعالیت های سیاسی است می باید که از “بازسازی زیست نامه اش نه تنها از نظر فعالیتهای عملی اش بلکه به ویژه از نقطه نظر فعالیت های اندیشه گی وی آغاز نمود.”

کـــار نــــان آزادی   حکــــــــــومت شــــــــورائی

زنــــــــــــــــــده بــــــــــــــــــــاد انـــــــــــــــــقلاب

زنـــــــــــــــــــده بــــــــــــــــــــادســـــــــــوسیالیسم

۱۳ اسفند نود وهفت – کارگر پروژه ای

POST A COMMENT.