مقدمه
با ورق زدن تاریخ مبارزات طبقاتی و سیاسی تاکنون کارگران و تودههای تحت ستم نظام سرمایهداری، اعتصاب عمومی و سازمان یافته، تاکتیک و حرکتی کارآمد و مثمر ثمر در پرتو این مبارزات تجربه شده است. تجاربی که در سیر روند مبارزات آزادیخواهانه و سوسیالیستی در سازماندهی هر اعتصاب تودهای چنان تاثیری بر افکار و مبارزه تودههای کارگران و زحمتکشان داشته و خواهد داشت، که تبلیغات سوسیالیستی به تنهایی و در چندین سال پیاپی به آن دست نخواهد یافت. تاثیرات شگرف اعتصاب تودهای بیداری سیاسی و طبقاتی در مقیاس گستردهتری را در میان تودهها میگستراند و از این رو روند مبارزه تودهها را چند گام به پیش خواهد برد؛ پس از هر اعتصاب کارگران و توده های زحمتکش و استثمار شده نه تنها خود را در تقابل با طبقه حاکم و نهادهای سرکوبگرش تنها نمیبینند، بلکه اعتصاب به کارگران یادآوری میکند که موقعیتشان ناامیدانه نیست و آنان تنها نیستند. ببینید اعتصابات هم بر خود اعتصاب کنندگان و هم بر روی کارگران کارخانههای مجاور در حول و حوش و یا کارخانههای همان رشته صنعتی چه تأثیر بسزایی دارد. قدرت بی همتای کارگران در متشکل بودن و اتحاد اعتصاب کنندگان چنان لرزه بر پیکر سرمایه خواهد انداخت، که مرگ و پایان عمر سیستم سرمایه را به چشم خواهند دید. ” … اعتصاب تودهای برای نخستین بار شعور و آگاهی طبقاتی را در میان میلیونها کارگر بیدار کرده است، مثل این است که به آنها شوک الکتریکی وارد کرده باشند… تمامی توده پرولتاریا… به صورت ناگهانی و سریع به این درک رسیدهاند که آن هستی اجتماعی و اقتصادی که برای دههها در زنجیرهای سرمایهداری به طرز دردناکی متحمل میشدند، چه میزان سخت و تحمل ناپذیر بوده است. بنابراین لرزش و تزلزلی خودانگیخته و همگانی در این زنجیرها افتاده است.”(۱)
با این مقدمه اکنون به بحث اصلی در باب اوضاع سیاسی در ایران و اهمیت و جایگاه اعتصاب عمومی خواهیم پرداخت و با رجوع به تجارت ارزشمند اعتصاب تودهای و سراسری مردم کردستان در ۲۳ اردیبهشت ۸۹، بار دیگر به اهمیت و عملی بودن آن در فردای مبارزه سیاسی و طبقاتی کارگران و تودههای زحمتکش در ایران میپردازیم.
بحران عمیق اقتصادی و سیاسی که گریبان رژیم سرمایه داری اسلامی را گرفته و همواره مبارزات سی ساله مردم ایران و مشخصن جنبش تودهای و آزادیخواهانه دو ساله اخیر، عمق آن را شدت بخشیده بود با نزدیک شدن به یک سالگی این جنبش اعتصابی عمومی و حرکتی رادیکال در کردستان در محکومیت اعدام فرزاد کمانگر معلم آزاده و ۴ زندان سیاسی دیگر با هدایت و سازماندهی سوسیالیستها به پیروزی رسید. این اعتصاب پیروزمندانه در حالی به وقوع پیوست که جنبش آزادیخواهانه مردم ایران از شکل اولیه خود وارد فاز دیگری از مبارزه شده بود. از این رو که اعتراضات خیابانی خود را در شکل مبارزات اجتماعی در متن جنبشهای تودهای و طبقاتی به پیش میبرد، رژیم تا دندان مسلح هر چه در توان داشت از سرکوب، کشتار، اعدام و زندان و شکنجه کوتاهی نکرد، تا بتواند تداوم حرکت تودهای مردم را به شکست بکشاند. کردستان که همواره سنگر مقاومت و دفاع از آزادی و برابری انسانها بوده است، رژیم جنایتکار و فاشیست اسلامی سرمایه بار دیگر با به دار آویختن ۵ جوان شجاع و مبارز کردستان در تلاش بود تا با ارعاب و زهر چشم گرفتن از مردم همیشه در صحنه و انقلابی کردستان، آنان را از مبارزه علیه نابرابری و استبداد سرمایه برای خواست آزادی و زندگی انسانی بازدارد.
از یک سو به پیروزی رسیدن این اعتصاب تودهای و سراسری در کردستان، بار دیگر عزم راسخ و محکم مردم زحمتکش و مبارز کردستان را در برابر حربههای رژیم سرمایهداری نشان داد. پاسخی که رژیم اسلامی از خیز بلند و شکوهمند مردم رزمنده کردستان گرفت این بود که هر اقدامی جهت سرکوب و کشتار مردم در کردستان با اراده پولادین و میلیونی، با حرکتی یکپارچه و صفوفی در هم تنیده که بخش چپ و سوسیالیست رهبران و سازمان دهندگان واقعی این جنبش رادیکال هستند، روبرو خواهد شد. و از سوی دیگر اقدامات و توهم برانگیختن بخش راست جامعه، از اصلاحطلبان رانده شده از قدرت حاکمه گرفته تا ناسیونالیستهای بحرانزدۀ کٌرد، نه تنها در میان مردم کردستان خریداری ندارند، بلکه ناکارآمدی و بی ربط بودن آنان به خواست و مبارزه برحق مردم را بیش از همیشه عیان ساخت. بی مایگی اصلاحطلبان و ناسیونالیستها که بیش از همیشه در یک سال اخیر بر همه روشن شد، اکنون به بخشی از تاریخ خفتبار و شرمگین آنان تبدیل شده است.
جنبش رادیکال و آزادیخواهانه مردم کردستان در شرایطی کاملن مشخص و با در نظر گرفتن تاکتیکی صحیح بود، که در تداوم کشتارهایی که رژیم حاکم در پیش گرفته بود و نوک پیکان حملهاش را با اعدام ۵ نفر از زندانیان سیاسی ادامه میداد، متقابلن به ابتکار عمل آگاهانه و پیروزمند اعتصاب عمومی در محکومیت اعدامها و انزجار عمومی از دیکتاتوری حاکم دست زدند. اینک بار دیگر کارآمدی چنین تاکتیک و راهکاری را در پرتو جنبشهای آزادیخواهانه را وضوح بخشید و یادآور شد که پیروزی و به سر انجام رساندن هر جنبش رادیکال و طبقاتی در گرو توده ای بودن و سازمانیافتگی آن به رهبری بخش چپ و سوسیالیستی جامعه ممکن و متحقق خواهد شد. اعتصابی یکپارچه و سراسری که توده های کارگران، کارمندان ادرات، معلمین، دانشجویان و دانشآموزان و بازاریان همه با هم در صف متحد و غیر قابل گسست، حقانیت درک دخالت آگانه مردم رزمنده کردستان در سیر روند رو به پیش مبارزات جاری توده های کارگران و زحمتکشان در سراسر ایران، علیه هر نوع بی حقوقی و نابرابری، ستم و استثمار، سلب آزادی و حق زندگی کردن و محکوم کردن هر نوع سرکوب، کشتار و اعدام را با صدایی رسا به گوش جهانیان فریاد زدند. برتری راه کار سوسیالیستها و بخش رادیکال جامعه در حرکت اعتصاب عمومی کردستان بار دیگر این واقعیت را برای همه روشن ساخت که تودههای کارگران و زحمتکشان، زنان آزاده و جوانان پیشرو و مبارز همواره آلترناتیو و راهحلهای سوسیالیستی را سرمشق مبارزه آنی و آتی خود قرار میدهند. از سوی دیگر این خیز شکوهمند بار دیگر یادآور شد که سیاست و راهکارهای اصلاحطلبان و ناسیونالیستها برای سترون سازی جنبش رادیکال کردستان و در به بیراهه بردن و تهی کردن آن از ظرفیتهای رادیکال و انقلابی بی ثمر خواهد بود. بی شک چنین موفقیت سرافرازانهای ارتقای کیفی فعالیتهای سوسیالیستی و گستراندن آن را تسهیل میکند، و قطب چپ و سوسیالیستی را به این امر وامیدارد که تقویت قطب سوسیالیستی با مقبولیت و نفوذ اجتماعی در گرو به میدان آوردن تودههای کارگران و زحمتکشان جامعه و هدایت و رهبری آن را بیش از هر زمانی ضرورت بخشیده است.
اعتصاب تودهای و سراسری مردم کردستان نقطه عطف مبارزات آزادیخواهانه کارگران و تودههای مردم ایران است که با اتکا به چنین تجارب و سرمشق قرار دادن اعتصاب عمومی نوید بخش پیشروی مبارزات جاری خواهد بود. همانطور که قبلا گفتهایم “به هیچ وجه نباید به اعتصاب و اعتراض در یک محدوده جغرافیایی مشخص اکتفا نمود و باید آن را به اعتراض و اعتصابی فراگیر تبدیل نمود؛ چرا که جنایت سازمان یافته اعدام، به ویژه اعدام زندانیان سیاسی فجیعترین اقدامی است که میتوان علیه بشریت مرتکب شد و مسالهای است که هیچ محدودیت جغرافیایی، قومیتی، جنسیتی را برنمیتابد و ابدا نباید به هیچ جریان سیاسی خاصی محدود باشد.”(۲)
اگر مبارزات جاری در متن جامعه نابرابر و استبداد زده سرمایه نگاهی بیفکنیم، چنین استنتاج خواهیم کرد که تنها با حرکت آگاهانه و تودهای قدرت تحمیل خواست و مطالبات کارگران و زحمتکشان بر طبقه حاکم ممکن است. اکنون که طبقه کارگر در اوج فلاکت اقتصادی و معیشتی بسر میبرند و برای کسب مطالبات برحق خود دست به اعتراض و اعتصابات مختلف زدهاند، زنانی که به خاطر پوشش آزاد و خواست آزادی و برابری در همه عرصههای حیات زندگی هر روزه مورد توهین و تحت حاکمیت اسلامی سرمایه به شدیدترین شیوه ممکن سرکوب میشوند، دانشجویان و جوانانی که هر گونه آزادی را از آنان سلب کرده اند و هر روزه بازار کار و نابرابر سرمایه آنان را در آغوش میگیرد و بار گران فلاکت زندگی را برای انباشت هر چه بیشتر سود بر دوش آنان میاندازند، به راه انداختن ماشین کشتار و اعدام که جان انسانها را به خاطر دفاع از حق انسانی خود و ابراز عقاید و افکار آزادیخواهانهاشان میگیرد، همه و همه وضعیت اسفباری را در جامعه نابرابر کنونی وضع کرده است.
مبارزه علیه وضع کنونی فوق الذکر تنها با در پیش گرفتن استراتژی سوسیالیستی و اتخاذ سیاست و تاکتیک مناسب در شرایط مشخص است تا با شکلگیری آلترناتیو سوسیالیستی چشمانداز نوینی را در افق جنبشهای اجتماعی قرار داد. بحران اقتصادی که وخامت و ویرانیهای آن بر شانههای کارگران و تودههای تحت ستم قرار گرفته است، تنها با حرکتی یکپارچه و متحد در اعتصابات کارگری مقابله خواهد شد. اعتصاب تودهای و سراسری و باز ایستادن چرخهای تولید در شرایط کنونی امری عاجل را در دستور کار فعالین پیشرو وسوسیالیست بایستی قرار گیرد و برای عملی کردن آن گامهای جدی باید برداشت. اعتصاب تودهای طبقه کارگر و از کار انداختن چرخ تولید عملیترین و موثرترین راه کار و تاکتیک مناسب جنبش طبقه کارگر است که میتوان طبقه کارگر را چندین گام به جلو سوق داد. از این رو بر متن وضعیت و مبارزات کنونی جنبش کارگری میتوان طرح چنین حرکتی را سازمان داد.
بحران عمیق اقتصادی که ریشه در اقتصاد کشور دوانیده است در واقع مصائب و پیامدهای آن را کارگران و اقشار تهی دست جامعه متحمل میشوند. تشدید بحران اقتصادی بیش از هر زمانی ورشکستگی و تعطیلی هر چه بیشتر کارخانهها و کارگاههای تولیدی کشور را پی داشته است، خیل عظیم بیکارسازی با سرعت سرسامآوری رشد یافته است و به صف ارتش میلونی بیکاران افزوده میشود، عدم پرداخت دستمزدهای معوقه کارگران را با شرایط وخیم زندگی روبرو کرده است، قراردادهای موقت و سفید امضا که کارگران را با عدم امنیت شغلی روبرو و در منگنه قرار داده است. از سوی دیگر طرح هدفمند کردن یارانهها آمار خط فقر را در جامعه افزایش داده و معضلات و مصیبتهای بی اندازه دیگر را بر دوش طبقه کارگر خواهد انداخت که این امر بدون تردید در تشدید افت شاخصهای زندگی و سطح معیشتی طبقه کارگر و متوسط تاثیر خواهد گذاشت و در آینده با افزیش هر چه بیشتر شکاف طبقاتی و موجی از گرسنگی شدید، عدم بهرمندی از رفاهیات زندگی و بی سروسامانی کارگران روبرو خواهیم بود. چنین وضعیتی بدون هیچ تردیدی بیش از هر چیز به خانهخرابی و حتی مرگ و میر میلیونها انسان از طبقات فرودست خواهد انجامید.
نتیجه چنین وضعیتی رشد اعتراضات کارگری – که هر روز شاهد آن هستیم – در مقابله با فلاکت بیش از اندازه زندگیشان را به دنبال خواهد داشت. اعتراضاتی که نه از سازماندهی و هدایت معیین برخوردار است، بلکه عملن فقدان تشکلهای تودهای و طبقاتی و پراکندگی مبارزه کارگران، قدرت کارگران را از کسب خواست و مطالباتشان محدود ساخته است. درک این واقعیت است که فعالین و پیشروان کارگری را به این امر وا میدارد که امر عاجل کنونی آنها هماهنگی و رهبری این مبارزات است. فعالین و تشکلهای کارگری بایستی با طرح فوریترین و مهمترین خواست و مطالبات و نیازهای کنونی طبقه کارگر در سطح سراسری و گسترده، بستری شکل دهند که وسیعترین تودههای طبقه کارگر و فرودست جامعه را حول این خواستها متشکل و هدایت کنند. اگرچه موانع عملی و ذهنی متعددی جلودار چنین حرکتی هستند، اما تنها با رفع این موانع و به میدان آوردن کارگران و زحمتکشان به میدان مبارزه جهت کسب خواسته هایشان قادر به تحمیل آن بر دولت و سرمایه داران خواهد بود. اکنون که جنبش کارگری حضور خود را در صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی جاری در ایران بر مناسبات نابرابر و طبقاتی کنونی تحمیل نموده است، بایستی با هماهنگی و مرتبط ساختن این اعتراضات و شکل گیری به یک جنبش فراگیر و کانالیزه کردن آن به اعتصابات سراسری و تودهای ممکنترین راه را جهت کسب حداقلیترین خواست و مطالبات کارگری و نیل بسوی کسب رهایی نهایی با بر چیدن تمامی بساط بورژوازی ممکن خواهد بود.
به گفته رهبر کبیر و داهیانه طبقه کارگر جهانی – لنین – در باره اعتصاب توده ای چنین میگوید: “…اعتصاب به کارگران می آموزد که بر علیه تمام کارخانهداران و بر علیه حکومت پلیسی استبدادی فکر کنند. به این دلیل است که سوسیالیستها اعتصاب را “مکتب جنگ” مینامند. مکتبی که در آن کارگران یاد میگیرند که با دشمنانشان برای آزادی تمام مردم، تمام آنهایی که زحمت میکشند، از زیر یوغ مأمورین دولت و سرمایه جنگ کنند.
- · این مقاله در شهریور ۸۹ توسط نگارنده برای درج در” نشریه سوسیالیست” نگاشته شده بود و به خاطر اینکه نشریه سوسیالیست بنا به دلایلی انتشار آن فعلا متوقف شده است، بنا به اهمیت موضوع مقاله و در سالگرد اعدام فرزاد کمانگر و دوستانش با تغیراتی اقدام به انتشار آن کرده است.
نظرات شما