نگاهی مجدد به حق مردم فلسطین در تعیین سرنوشت خویش

محمود عباس رئیس دولت خودگردان فلسطین، در جریان اجلاس اخیر مجمع عمومی سازمان ملل، درخواست به رسمیت شناختن کشور فلسطین را به دبیرکل سازمان ملل ارائه نمود. او در سخنرانی خود در مجمع عمومی که به این موضوع اختصاص داشت، با خواندن شعری از محمود درویش شاعر برجسته و مبارز فلسطینی، این خواست تاریخی مردم فلسطین را به مخاطبان خود در سراسر جهان یادآوری نمود. از همان ابتدا که دولت خودگردان فلسطین، فعالیت‌های خود را در ارتباط با درخواست فوق آغاز نمود، دو گروه موافق و مخالف با این اقدام محمود عباس شکل گرفتند.

در سوی موافقان، گروه‌های چپ و کمونیست از جمله پیگیرترین موافقان حق ملت فلسطین در تعیین سرنوشت خویش و رفع تبعیض ملی و نژادی بر این مردم بوده و هستند. موافقانی که اقدام دولت خودگردان فلسطین را مثبت و اما نه همه چیز دانسته و معتقدند تاکتیک‌های خود را نباید محدود به دیپلماسی خارجی کرد. بیانیه‌ی ١٨ گروه چپ و دمکرات فلسطینی و اسرائیلی “در حمایت از مبارزه مردم فلسطین برای کسب حقوق ملی و علیه ستم ملی و اجتماعی” یکی از این اعلام حمایت‌ها می‌باشد. در این بیانیه ضمن حمایت از ابتکار دولت خودگران، بر درخواست تشکیل کشور فلسطینی “در مرزهای ۴ ژوئن ۱۹۶۷ به پایتختی اورشلیم شرقی، و تحکیم تلاش‌ها برای پایان دادن به اشغال سرزمین‌های خلق فلسطین، با حفظ حق خلق فلسطینی برای مخالفت با اشغال و حق بازگشت آوارگان طبق قطعنامه ۱۹۴سازمان ملل” (از متن بیانیه) آمده است: “زندگی تحت اشغال، استفاده از تمام شکل‌های مقاومت را طبق هنجارهای جهانی برای برچیدن اشغال از سرزمین خود و برای تعیین سرنوشت خود مشروع می سازد. در این زمینه، ما بر اهمیت مبارزه مشترک مردمی فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها تاکید می‌کنیم. یک مبارزه مردمی مشترک یکی از اصول راهنمای مرکزی در مبارزه علیه اشغال، شهرک‌سازی، نژادپرستی، استعمار، علیه سیاست‌های اخراج، تضعیف، بینواسازی و جدایی نژادی در داخل اسرائیل است” (از متن بیانیه). در این بیانیه هم‌چنین به ارتباط مشکلات اجتماعی و اقتصادی مردم اسرائیل که هم اکنون ٢۵ درصد آن‌ها زیر خط فقر بسر می‌برند با سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ی دولت اسرائیل این‌گونه نگاه شده است: “یکی از دلایل اولیه برای مصیبت‌های اجتماعی و اقتصادی شهروندان اسرائیل، علاوه بر اقتصاد سرمایه‌داری، ادامه اشغال و بودجه امنیتی بیش از اندازه‌ای است که دولت اسرائیل برای توجیه به اصطلاح نیاز به دفاع از امنیت شهرک‌ها در یک دست و مرزهای کشوری در دست دیگر تعقیب می‌کند. ما بنا بر این اعتقاد داریم که پایان دادن به اشغال و استقرار صلحی عادلانه برای موجودیت صلح و رفاه حیاتی هست” (از متن بیانیه).

از دیگر موافقان این طرح دولت‌های عربی می‌باشند. با شروع بهار عربی از ژانویه‌ی گذشته، دولت‌های حاکم در کشورهای عربی هراسان تمام نیرو و توان خود را در راستای مهار و حتا انحراف این مبارزات به‌کار بستند. اما این تلاش‌ها هرگز به فروریختن ترس آن‌ها از ادامه‌ی قیام ها و اعتراضات منجر نگردید. بی‌شک ترس از گسترش این اعتراضات و آغاز یک “انتفاضه”‌ی جدید در فلسطین که می‌تواند به رادیکال‌تر شدن قیام‌ها و اعتراضات در دیگر کشورهای عربی منجر گردد، آن‌ها را بیش از گذشته در تنگنای حمایت از حق مردم فلسطین در تعیین سرنوشت خویش قرار داده است.

دولت ترکیه نیز از موافقان شدید طرح محمود عباس می‌باشد. اردوغان نخست‌وزیر ترکیه در جریان سفری به کشور مصر پیش از اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، طی سخنانی خطاب به وزرای خارجه اتحادیه عرب گفت: “شناسایی کشور مستقل فلسطین نه یک گزینه، بلکه یک وظیفه است.” وی گفت: “زمان آن فرا رسیده تا پرچم فلسطین در سازمان ملل متحد به اهتزاز درآید.” حمایت سرسختانه‌ی دولت ترکیه از طرح دولت‌خودگران فلسطین که پیش از این در سیاست خارجی ترکیه سابقه نداشته است، بیش از هرچیز به نقش جدیدی بازمی‌گردد که ترکیه در حال ایفا کردن آن در منطقه است. به‌موازات رشد اقتصادی ترکیه، دولت این کشور به دنبال موقعیت سیاسی متناسب با آن می‌باشد. موقعیتی که بتواند بازارهای جدیدی در اختیار بورژوازی ترکیه قرار داده و به همان نسبت در رشد اقتصادی آن موثر واقع گردد. تلاش ترکیه و این سهم‌خواهی، به‌ویژه پس از حمله دولت اسرائیل به کشتی‌های صلح در ماه مه سال ٢٠١٠ – از نظر سیاسی – به اوج خود رسید که توانست محبوبیت زیادی را نیز برای دولت ترکیه در کشورهای عربی و منطقه به‌دنبال آورده و وزنه‌ی ترکیه در معادلات منطقه‌ای را بالاتر ببرد.

اما در سوی مخالفان این طرح، آمریکا و اسرائیل یگانه مخالفان مُصِر این طرح هستند. در اسرائیل هم‌اکنون یکی از راست‌ترین دولت‌ها برسرکار است که با زور و قلدری تمام، تلاش دارد تا فلسطینیان را هر چه بیشتر به عقب رانده و با کوبیدن بر طبل شوینیسم افراطی و نژادپرستانه، خود را ناجی ملت یهود معرفی کند. این دولت با بیان این‌که فلسطینیان باید دولت اسرائیل را به عنوان یک دولت یهود به‌رسمیت بشناسند (که به‌معنای تایید کردن تبعیض نژادی در کشور اسرائیل است)، و با آغاز مجدد شهرک‌سازی درمناطق اشغالی ١٩۶٧ که فلسطینیان بر تشکیل کشور خود در آن محدوده تاکید دارند (آن‌هم درست پس از ارائه درخواست به رسمیت شناختن کشور فلسطینی در سازمان ملل)، باردیگر نشان داد که به دنبال صلح با فلسطینیان نبوده و آمادگی پذیرش حق آنان در تشکیل کشور فلسطینی را ندارد.

آمریکا نیز با تهدید استفاده از ابزار وتو در شورای امنیت تلاش خود را به‌کار بست تا مانع ارائه درخواست به‌رسمیت شناخته شدن کشور فلسطینی شود. تلاش آمریکا برای جلوگیری از ارائه این طرح در سازمان ملل از این جهت بود که از تبعات منفی وتو در شرایط بحرانی کنونی برای دولت آمریکا ممانعت به‌عمل آورد. دولت آمریکا که سیاست خارجی آن تحت‌تاثیر شدید گروه‌های پرواسرائیلی مانند “آی‌پَک” (AIPAC) است؛ نمی‌تواند سیاستی را اتخاذ کند که مخالف خواست اسرائیل و گروه‌های حامی آن در آمریکا ‌باشد. قدرت گروه‌های پرواسرائیلی در تعیین سیاست خارجی آمریکا نتیجه‌ی نقشی است که این گروه‌ها در اقتصاد و جامعه‌ی آمریکا برعهده دارند. هم اکنون ٢٠ درصد میلیاردرهای آمریکایی یهود هستند که تامین مالی گروه‌های پرواسرائیلی را برعهده دارند. این گروه‌ها هم چنین نقش برجسته‌ای در نهادهای گوناگون جامعه‌ی آمریکا و در انتخابات این کشور ایفا می‌کنند. دولت آمریکا از زمان پیدایش اسرائیل تاکنون سیاستی برخلاف منافع اسرائیل اتخاذ نکرده است و به این منظور و در نقطه مقابل افکار عمومی جهانی تاکنون بیش از ۴٠ بار از حق وتوی خود در شورای امنیت استفاده کرده است. دولت‌های آمریکا و اسرائیل با مخالفت خود با حق ملت فلسطین در تعیین سرنوشت خویش از سویی نشان دادند که آن‌ها از همه‌ی ابزار خود برای پایین آوردن سطح خواست‌های مردم فلسطین، تثبیت آپارتاید و به نفع بورژوازی اسرائیل استفاده خواهند کرد و از سوی دیگر نشان دادند که این طرفداران دروغین دمکراسی دفاع‌شان از حق ملل در تعیین سرنوشت خویش در کشورهایی هم چون بالکان دروغ محض بوده است. آن‌جا که منافع امپریالیست‌ها در ایجاد کشورهای کوچک‌تر است، آن‌ها از این حق دفاع کرده و اما آن‌جا که این حق مغایر با منافع آن‌هاست با رذیلانه‌ترین روش‌ها به مقابله با آن می‌پردازند. از همین‌روست که مردم فلسطین، هم‌چون کارگران و زحمتکشان دیگر کشورهای جهان هرگز نباید چشم امیدی به نقش مثبت دولت آمریکا در مبارزات خود برای لغو ستم ملی و یا سرنگونی حاکمیت‌های دیکتاتور و جنایت‌پیشه داشته باشند.

اما طرح محمود عباس مخالفان دیگری نیز دارد. جمهوری اسلامی و گروه‌های افراطی اسلام‌گرا که حول و حوش آن قرار دارند هم‌چون حماس و جهاد اسلامی از دیگر مخالفان آن می‌باشند، هر چند حماس هنگامی که در برابر افزایش محبوبیت محمود عباس به‌دنبال ارائه طرح فوق قرار گرفت، موضع خود را تعدیل کرده و از مقاومت محمود عباس در برابر خواست دولت آمریکا برای عدم ارایه این درخواست حمایت کرد. اما دولت جمهوری اسلامی هم‌چون دولت اسرائیل به‌شکلی واضح‌تر با این طرح به مخالفت برخاست. خامنه‌ای رهبر حکومت در سخنانی به بهانه‌ی “حمایت از انتفاضه مردم فلسطین” در تهران گفت: “هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند، یکسره مردود است. طرح دو دولت که لباس حق به جانب پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل را بر آن پوشانده‌اند، چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیست‌ها، یعنی پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین نیست.” پیش از وی محمود احمدی‌نژاد نیز در نیویورک در مصاحبه با تلویزیون الجزیره گفته بود: “برخی دولت‌ها به عنوان تاکتیک تاریخی موضوع تشکیل دولت فلسطینی را مطرح کردند تا فرصتی برای نجات رژیم صهیونیستی فراهم کنند”. جمهوری اسلامی اگر هم در سازمان ملل مجبور به موافقت با این طرح است، تنها به دلیل فشار افکار عمومی می‌باشد وگرنه تمامی سیاست‌های جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که هدف این دولت دفاع از حق مردم فلسطین نبوده و تنها ادامه‌ی وضعیت کنونی به نفع بقای جمهوری اسلامی می‌باشد.

اما جمهوری اسلامی که با طرح محمود عباس و استقبال بسیاری از نیروهای آزادی‌خواه جهان و مردم عرب از آن، خود را در انزوای بیشتری احساس می‌کرد، سعی نمود با طرح شعارهای به ظاهر رادیکال که امکان عملی آن وجود ندارد و تنها فاناتیک‌های مسلمان را می‌تواند راضی نماید، به مقابله با آن برخیزد. هرچند که این مواضع نیز مانند تمام مواضع پیشین جمهوری اسلامی تنها به کارِ دولت افراطی اسرائیل و تقویت مواضع آن می‌آید. مواضعی که  ناتانیاهو در سخنان اخیر خود در مجمع عمومی سازمان ملل نیز برای تحت تاثیر قراردادن شنوندگان از آن استفاده کرد و سیاست‌های جمهوری اسلامی را خطری برای امنیت اسرائیل نامید. وی در سخنان خود گفت: “بهار عربی می‌تواند به زمستان ایرانی و روی‌ کار آمدن دولت‌های اسلامگرا در منطقه منجر شود”. در حالی‌که محمود عباس برای تحت‌تاثیر قراردادن جهانیان در سخنان خود شعری از محمود درویش را خواند، ناتانیاهو به ایران استناد کرد.

چشم‌اندازها و نتایج

برای بررسی دقیق‌تر موضوع و چشم‌انداز نتایج گام جدید دولت خودگردان فلسطین، لازم است به شرایطی که محمود عباس را وادار ساخت تا به‌رغم مخالفت اوباما خواست به‌رسمیت شناختن کشور فلسطینی را به سازمان ملل ارائه کند، نگاهی داشته باشیم.

دولت خودگردان به شدت به دولت‌های آمریکا، اروپا و عربی وابسته است، این وابستگی به‌حدی است که در صورت عدم حمایت مالی این دولت‌ها از دولت خودگردان، محمود عباس توان پرداخت حتا حقوق کارمندان دولت را ندارد. اما از سوی دیگر این دولت به‌شدت تحت فشار افکار عمومی مردم فلسطین است که در صورت عدم تحرکی از سوی وی می‌تواند به ریزشی دیگر در میان طرفداران “فتح” و گرایش به جریانات دیگر و یا حتا شکل‌گیری آلترناتیوهای جدید منجر گردد. شرایطی که از سویی دولت راست افراطی اسرائیل همه‌ی راه‌ها به سمت صلح و تشکیل یک دولت فلسطینی را بسته است و از سوی دیگر وضعیت وحشتناک اقتصادی، زندگی کارگران و زحمتکشان فلسطینی را به تباهی کشانده است. بستری که می‌تواند با توجه به “بهار عربی” و وزیدن نسیم‌ شعار “نان و آزادی” در سرزمین فلسطین، موج جدیدی از اعتراضات را شکل دهد که این‌بار نه تنها دولت اسرائیل که دولت خودگردان فلسطین و حماس نیز مورد خطاب آن قرار گیرند. دولتی ناتوان که رشوه و اختلاس در آن ریشه دوانده و قادر به رهبری مبارزات مردم فلسطین نیست.

اگرچه شورش و طغیان مردم در کشورهای عربی در شرایطی شکل گرفته است که سازمان‌های انقلابی متاسفانه در یکی از ضعیف‌ترین دوران خود بسر می‌برند، اما ادامه‌ی این روند می‌تواند منجر به تقویت دگرباره‌ی این جریانات که تنها راه‌حل‌های انقلابی را برای وضعیت کنونی دارند، بشود. از همین روست که تمامی نیروهای ارتجاعی منطقه از ایران گرفته تا کشورهای عربی و نیز کشورهای امپریالیستی همه در تلاش هستند تا این موج را کنترل نموده و بر آن سوار شوند. این دولت‌ها متناسب با شرایط از همه‌ی ابزار خود استفاده می‌کنند تا بهار عربی که از کشور تونس و با شعار نان و آزادی آغاز گردید به یک انقلاب واقعی در منطقه فرا نروید. انقلابی که می‌تواند بساط تمام دیکتاتورهای منطقه از شمال آفریقا و اسرائیل گرفته تا ایران را برچیند.

هم اکنون یکی از معضلات بزرگ دولت اسرائیل، رشد اعتراض در میان توده‌هایی‌ست که از شرایط کنونی اقتصادی و حتا سیاسی ناراضی و ناامید می‌باشند. تظاهرات صدها هزار نفری ۶  آگوست (١۵ مرداد) در تاریخ اسراییل بی‌نظیر بود. اعتراضی که در پی بحران مسکن و عدم توانایی در پرداخت اقساط وام مسکن و تحصن در یک چادر آغاز گردید و به سرعت به اعتراضی وسیع و توده‌ای فرا رویید، اعتراض توده‌هایی که قربانیان اصلی سیاست‌های نئولیبرالیستی دولت راست افراطی به نفع اقلیت بورژوازی بزرگ اسرائیل می‌باشند.

اعتراضاتی که مردم دو ملیت فلسطینی و اسرائیلی را به‌صورت متحد در کنار هم قرار داد(١). اعتراضاتی که اگرچه وضعیت اقتصادی کارگران و زحمتکشان در شکل‌گیری آن نقش اصلی را داشت، اما در ادامه می‌تواند به‌سرعت سیاست‌های نژادپرستانه‌ی دولت اسرائیل را هدف خود قرار دهد. واقعیت این است که کارگر اسرائیلی تا زمانی که در سیاست‌های نژادپرستانه‌ی بورژوازی اسرائیل شریک باشد، نمی‌تواند به رهایی خویش دست یابد. مبارزه برای تغییر شرایط برای کارگر اسرائیلی از کانال به‌رسمیت شناختن حق مردم فلسطین در تعیین سرنوشت خویش و نفی آپارتاید میسر است. همان گونه که مارکس در رابطه با کارگران انگلیسی و در رابطه با حق تعیین سرنوشت خویش در ایرلند می‌گوید. مارکس می‌نویسد: “مدت‌ها تصور می‌کردم که ممکن است رژیم ایرلند را از طریق به جنبش درآوردن طبقه کارگر انگلستان سرنگون ساخت. همیشه از این نظریه در نیویورک تریبون دفاع می‌کردم. ولی بررسی عمیق‌تر مساله مرا به‌عکس این نظریه معتقد نمود. طبقه‌ی کارگر انگلستان، مادامی که گریبان خود را از مساله ایرلند خلاص نکرده است، هیچ کاری انجام نخواهد داد… ریشه‌های ارتجاع انگلستان در اسارت ایرلند است” (منتخب آثار لنین – درباره‌ی حق ملل در تعیین سرنوشت خویش – ص ٢٧٣ – تاکید از ماست).

اگرچه سیاست‌های تاکنونی آمریکا و اسرائیل به‌نظر گره‌ای لاینحل برای حل این مساله بوجود آورده است، اما در هر شرایطی وظیفه‌ی کمونیست‌ها و کارگران تمام کشورها، حمایت بی‌قیدوشرط از خواست مردم تحت ستم فلسطین برای تعیین سرنوشت خویش است. از همین رو اقدام دولت محمود عباس باید مورد حمایت قرار گیرد. اما حمایت از این اقدام هرگز به‌معنای بسنده کردن به این روش و سیاست نیست. همان‌طور که تاریخ ملت فلسطین و مبارزات آن ثابت کرده است، تنها مبارزات مستقیم مردم فلسطین علیه اشغال‌گری می‌تواند، دشمن صهیونیستی و نژادپرست را به‌عقب رانده و خواست‌های مردم فلسطین را به آن‌ها تحمیل کند، همان‌گونه که شکل‌گیری دولت خودگردان فلسطین خود حاصل “انتفاضه”ی اول مردم فلسطین بود. در این میان حمایت کارگران و زحمتکشان اسرائیلی از خواست مردم فلسطین و مبارزات مشترک آن‌ها می‌تواند به این جنبش حیاتی نوین ببخشد. حیاتی که در آن جریانات راست افراطی هم‌چون حماس و جهاد اسلامی جایی نداشته و از حیات سیاسی فلسطین محو می‌گردند و یا حداکثر به‌صورت گروه‌های کوچکی بدون جایگاه توده‌ای درمی‌آیند.

پی‌نوشت:

١ – برای درک اهمیت این موضوع خوب است تا نگاهی به ترکیب جمعیتی اسرائیل و فلسطین داشته باشیم. براساس آمارهای اعلام شده جمعیت کنونی اسرائیل ١/ ٧ میلیون نفر است که از این عده ۴/ ١ میلیون نفر فلسطینی هستند. هم‌چنین بیش از ۵٠٠ هزار نفر از جمعیت یهود اسرائیل در مناطق اشغالی کرانه باختری و در ١۴۴ شهرک ساخته شده‌ توسط دولت اسرائیل زندگی می‌کنند. جمعیت فلسطینی‌های ساکن نوار غزه و کرانه باختری رود اردن نیز به ترتیب ۵/ ١ و ۵/ ٢ میلیون نفر می‌باشد.

متن کامل نشریه در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.