جامعه سرمایهداری، هر کارفرما و سرمایهداری، تنها در فکر سود و افزایش سود خویش است. کارفرما و کل طبقه سرمایهدار پیوسته نقشه میکشد که از چه راههایی، طبقه کارگر را بیشتر استثمار کند. تولیداتش را با هزینهی تمام شده کمتری سازماندهی کند، مبلغ کمتری به عنوان دستمزد به کارگر بپردازد و بخش هرچه بیشتری از ارزش اضافهای که کارگر ایجاد میکند، به خود اختصاص دهد.
کارگر نیز تلاش میکند دستمزد بیشتری دریافت کند تا برای خود و خانودهاش، غذا، پوشاک و مسکن بهتری تهیه نماید. از اینرو علیه کارفرما و کل طبقه سرمایهداربه مبارزه برمیخیزد. این درگیری و مبارزه ی کارگر با سرمایهدار، یک درگیری و مبارزهی رایجیست که از دیرباز و از آغاز شکلگیری نظام سرمایهداری وجود داشته است و مادام که این نظام هنوز برنیفتاده است، وجود خواهد داشت. کارگر، برای زنده ماندن، برای بهبود شرایط زندگی، برای افزایش دستمزد و احقاق حقوق خویش، از روشها و تاکتیکهای مبارزاتی مختلفی استفاده میکند و در جریان رشد و تکامل نظام سرمایهداری، به مبارزهی دستهجمعی و برجستهترین شکل آن اعتصاب روی میآورد. حیات سرمایه، به تولید ارزش اضافه و انباشت سرمایه وابسته است. اگر چرخ تولید از کار بیفتد، اگر تولیدی در کار نباشد، ارزش اضافه و سودی نیز در کار نخواهد بود. بدون تولید و ایجاد ارزش اضافه، گردش کار سرمایه دچار اخلال میشود و این را هر سرمایهداری نیز میداند. از همین روست که سرمایهدار، شدیدا از اعتصاب میترسد و مدام مراقب است که چرخ تولید از کار نیفتد.
اعتصاب و خواباندن چرخ تولید اما، مهمترین ابزاریست که طبقه کارگر میتواند برای قبولاندن مطالبات خود بر کارفرما و طبقه سرمایهدار، از آن استفاده نماید. اعتصاب مهمترین سلاح طبقه کارگر است در مبارزه علیه طبقه سرمایهدار. نه فقط از اینرو که کارگر با اعتصاب دستهجمعی میتواند مطالبه خود را بر کارفرما بقبولاند، بلکه همچنین از این بابت که اعتصاب، چشم کارگر را نیز باز میکند و موجب ارتقا آگاهی سیاسی وی میشود. در جریان اعتصاب است که کارگران، نسبت به سرمایهداران به عنوان یک طبقه شناخت پیدا میکنند و به ماهیت دولت پی میبرند. در مدرسه اعتصاباست که کارگران به نیروی اتحاد خویش پی میبرند و میآموزند که به مبارزه کل کارگران به عنوان یک طبقه، علیه تمام کارفرمایان و کارخانهداران و بر علیه حکومت آنها بیاندیشند. هر اعتصابی، این مطلب را که دولت دشمن کارگر است و طبقه کارگر باید خود را برای مبارزه علیه دولت و به زیر کشیدن تمام نظم سرمایه، آماده سازد، تقویت میکند. بنابر این تاکتیک اعتصاب و خواباندن چرخ تولید، نه فقط از لحاظ تاثیر بلا انکار آن در قبولاندن مطالبات کارگران برسرمایه داران، بلکه همچنین ازلحاظ تأثیرات آن بررشد درجه آگاهی طبقاتی درصفوف کارگران نیز، از مهمترین تاکتیکهای مبارزاتی طبقه کارگر علیه طبقه سرمایهدار است. بیهوده نیست که گفتهاند “پشت هر اعتصاب، اژدهای انقلاب خوابیده است”! بنابر این بیدلیل نیست که سرمایهداران و دولت حامی آنها از اعتصاب کارگران میترسند و سعی میکنند به هر شکل ممکن در کارِ اعتصاب، اخلال ایجاد کنند و مانع اعتصاب شوند و اگر اعتصابی برپا میشود، برای آنکه هرچه زودتر پایان بگیرد، به هر کاری دست میزنند. هرگز دیده و شنیده نشده است که سرمایهدار، از روی میل و بهطور داوطلبانه، چیزی به کارگر بدهد و فرضا دستمزد کارگر را افزایش دهد. اما وقتی که کارگران یک کارخانه، بهطور یکپارچه دست به اعتصاب میزنند و تولید را میخوابانند، آنان از این طریق، دریچه ی سود را موقتا به روی سرمایهدار میبندند. سرمایهدار برای باز شدن این دریچه، برای جلوگیری از ضرر بیشتر و برای از سرگیری تولید، به اجبار به خواست کارگران تن میدهد و مطالبات آنان را میپذیرد. صاحبان سایر کارخانهها و دولت حامی آنها نیز ترجیح میدهند که هرچه زودتر و پیش از آنکه اعتصاب به سایر کارخانهها و بخشها تسری یابد، فریاد اعتراض و اعتصاب خاموش گردد که این نیز در نتیجه بخش بودن اعتصاب و پذیرش مطالبات کارگران موثر میافتد.
اما مسئله، همواره به این سادگی و سرراستی روالی که از مبارزه و اعتصاب کارگری بهدست داده شد، نیست. استفاده از سلاح اعتصاب علیه طبقه سرمایهدار، تاکتیک بسیار موثر و مهمیست که برخاسته از شرایط کار و در دسترس کارگر است. اما سازماندهی اعتصاب و خواباندن چرخ تولید، به معنای پیروزی اعتصاب نیست. تلاش سرمایهدار برای مقابله با اعتصاب و مبارزه متشکل کارگران، فقط به این خلاصه نمیشود که با هزار و یک نیرنگ و تهدید و فشار، سعی میکند مانع اعتصاب و خواباندن چرخ تولید شود، بلکه حتا زمانی که اعتصاب درمیگیرد نیز با تمام قوا سعی میکند اعتصاب را به شکست بکشاند. نباید فراموش کرد که هر اعتصابی، مترادف با محرومیتهای متعددی برای کارگران است. محرومیتها، محدودیتها و فشارهایی که به قول انگلس فقط با بدبختیهای دوران جنگ قابل مقایسه است. گرسنگی وحشتناک خانواده کارگران، از دست دادن دستمزد، بازداشت و زندان و تبعید نمایندگان ورهبران اعتصاب و عواقب دیگر نظیر اینها.
در ایران استبدادزدهی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و در سایهی امنیتی که رژیم برای استثمار خشن کارگران فراهم ساخته، سرمایه، حد و مرزی در استثمار کارگران و تحمیل بیحقوقی بر آنها نمیشناسد. در جمهوری اسلامی که کارگران از ابتدائیترین حقوق دمکراتیک خود از جمله حق اعتصاب و تشکل محروماند و دستمزدهای کارگران به طرز وحشتناکی پائین است،هر کارگر اعتصابی با مشکلات و عواقب عدیدهای روبرو خواهد شد. در جمهوری اسلامی دستمزدی که به کارگر داده میشود، کفاف هزینه زندگی را نمیدهد. دستمزدهای کارگری حتا به یک سوم خط فقر هم نمیرسد و از آن پائینتر است. کارگر و اعضای خانواده وی در فقر دائمی به سر میبرند. با این وجود، ادامهی حیات و زندگی کارگر و اعضای خانواده او به همین دستمزدهای ناچیز وابسته است. اعتصاب، یعنی قطع دستمزد و بدون دستمزد، هیولای گرسنگی، کارگر و اعضای خانواده وی را از پای درمیآورد و داغان میکند. هر اعتصاب، بهویژه اگر بخواهد به درازا بکشد، عواقب وحشتناک و فشارهای متعدد اقتصادی و معیشتی برای کارگر و اعضای خانوادهاش در پی خواهد داشت. این مساله از روز هم روشنتر است که کارگری که دستمزدش زیر خط فقر است و برای هزینههای زندگی اش کفایت نمیکند، هیچگونه پسانداز و اندوختهای ندارد که در زمان اعتصاب از آن طریق نیازهایش را تامین کند و حتا در موارد استثنایی چنانچه اندک اندوختهای هم داشته باشد، این اندوخته ناچیز نیز مانند دانهی برفیست که در برابر تابش آفتاب به فوریت ذوب میشود.
علاوه بر این، هر اعتصاب در تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، بازداشت، زندان، اخراج و بیکاری شماری از کارگران را نیز در پی دارد. رهبران اعتصاب و فعالان کارگری دستگیر میشوند و به زندان و زیر شکنجه میروند، سازمانها و نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی رژیم، این افراد و خانواده آنها را تحت شدیدترین محدودیتها و فشارهای اقتصادی و معیشتی و نیز بیرحمانهترین فشارهای جسمی و روحی قرار میدهند، فقر و گرسنگی هولناکی را بر خانوادهها تحمیل میکنند و آنها را در معرض تباهی و از هم پاشی قرار میدهند!
سؤال این است که کارگری که با این همه محدودیتها گوناگون دست به گریبان است، چگونه میتواند دست به اعتصاب بزند و به پیروزی آن امیدوار باشد؟ کارگری که به خاطر اعتصاب و سازماندهی اعتصاب و مانند آن، اخراج میشود، کارگری که به زندان میافتد و از کار بیکار میشود و کارگری که اعتصاب کرده است و دستمزدش را نگرفته است، این کارگر چگونه باید شکم خود و اعضاء خانودهاش را سیر کند؟ چگونه میتواند به اعتصاب ادامه دهد؟
کارگر اعتصابی، اگر نخواهد اعتصاب را بشکند و به شرایط خفتبار کارفرما تن دهد، و اگر بخواهد به اعتصاب تا پیروزی آن ادامه دهد، روشن است که باید نیازهای روزانه خود و خانوادهاش تامین شود. سرمایهدار که شرایط زندگی و فقر و نداری کارگر را میداند، چند روز در برابر اعتصاب مقاومت میکند، برای آنکه امتیازی به کارگران ندهد، ضرر خواباندن تولید را موقتا تحمل میکند تا کارگران را به تسلیم، و اعتصاب را به شکست بکشاند. سرمایهدار با مقاومت در برابر اعتصاب، ضرر چند روز توقفِ تولید را آگاهانه میپذیرد اما برای آنکه به کارگران بگوید، اعتصاب آنها بیفایده است، در برابر اعتصاب تسلیم نمیشود. سرمایهدار میداند که کارگران اعتصابی یا باید از گرسنگی بمیرند و یا به اعتصاب پایان دهند.
اعتصاب مهمترین سلاح طبقه کارگر است در مبارزه علیه طبقه سرمایهدار، این درست، اما سازماندهی اعتصاب و آغاز اعتصاب یک چیز است و توانایی ادامهی اعتصاب برای عقب راندن سرمایهدار و پیروزی اعتصاب، چیز دیگر! این جاست که ملزومات اعتصاب و ادامه اعتصاب و فراهم ساختن آن چنان امکاناتی که پیروزی اعتصاب را تضمین کند، باید ذهن هر کارگر آگاه و فعال کارگری و ذهن هر نیروی چپ و کمونیستی را که از منافع طبقه کارگر دفاع میکند، به خود مشغول سازد و برای آن چارهای بیاندیشد. اگر اعتصابها بخواهند موفقیتآمیز باشند، باید یک منبع مالی قوی مورد اعتماد کارگران، یک صندوق اعتصاب وجود داشته باشد که نیازهای مالی کارگران در طول اعتصاب را تامین کند.
کارگران و جنبش کارگری ایران از یک منبع مالی قوی مورد اعتماد خویش محروماند و همین محرومیت و کمبود اساسی نیز تاکنون لطمات جبران ناپذیری بر مبارزات کارگری وارد ساخته و یکی از موانع عمده پیشرفت جنبش کارگری بوده است. تامین منابع مالی اعتصاب و ایجاد صندوقهای کمک و همیاری و صندوق اعتصاب، از نیازهای مبرم جنبش کارگریست که شرایط کنونی جامعه و چشمانداز تحولات آتی آن، این نیاز و مبرمیت را صد چندان کرده است.
در کشورهای پیشرفته سرمایهداری که طبقه کارگر در طی مبارزات طولانی خویش، حداقلهایی را در زمینهی آزادیهای سیاسی از قبیل حق اعتصاب و ایجاد تشکل به کف آورده و اتحادیههای کارگری و سندیکاها و فعالیت آنها، به رسمیت شناخته شده است، ایجاد صندوقهای مالی و صندوق اعتصاب، امر دشواری نیست و مشکلات و محدودیتهای کارگران این کشورها در این زمینه بههیچوجه با کارگران ایران و کشورهای سرمایهداری استبدادزده مشابه آن، قابل مقایسه نیست. در این کشورها، اتحادیههای کارگری، از محل پرداخت حق عضویت اعضای خود، دست به ایجاد صندوق اعتصاب زدهاند و مبالغ قابل توجهی نیز در این صندوقها اندوختهاند و هر زمانی که اتحادیه اعتصابی را فراخوان میدهد، دستمزد کارگران در روزهای اعتصاب نیز از همین صندوق پرداخت میشود. البته در مواردی که اعتصاب کارگران مورد تائید و توافق اتحادیه نباشد، اگر چه دستمزد کارگران در زمان اعتصاب قطع میشود، اما دولت موظف است به خانوادههای کارگران اعتصابی مبلغی در حد حقوق بیکاری پرداخت نماید. حتا در مواردی حادتر که مسئله به اخراج و بیکاری کارگر بیانجامد، باز کارگر از حق بیمه بیکاری برخوردار است و در نهایت و در بدترین حالت، دولت موظف است هزینهی زندگی این کارگر و اعضای خانوادهاش را در حداقل آن که همان حقوق بیکاری باشد، تامین کند.
هرچند در این کشورها نیز سرمایهداران میتوانند در هنگام بحران و یا در شرایط خاص دیگری که تعطیلی کارخانه را به سود خود تشخیص دهند، عامدانه ایجاد اعتصاب کنند و از این طریق وجوه جمعآوری شده در صندوق ذخیره مالی یا صندوق اعتصاب کارگران را کاهش دهند و یا به صفر برسانند،- موضوعی که نشان میدهد کارگران تحت هیچ شرایطی نمیتوانند و نباید مبارزهی خود را به اعتصاب و اجتماعات اعتصابی محدود سازند بلکه این مبارزه را باید تا به زیر کشیدن دولت و تمام نظم سرمایهداری تعمیم دهند- با این وجود، در اینگونه کشورها، کارگران اولا از حق اعتصاب و تشکل و امثال آن برخوردارند و ثانیا با ایجاد صندوقهای ذخیره مالی و صندوق اعتصاب، برای تامین نیازهای حیاتی خود و خانوادههایشان در روزهای اعتصاب چارهجویی کردهاند.
در جمهوری اسلامی اما مسئله به کلی متفاوت است و همانطور که پیش از این نیز به آن اشاره شد، کارگران نه فقط از حق اعتصاب و تشکل و ابتدائیترین حقوق دمکراتیک خود محروماند، بلکه هر اقدام کارگر و هر ابتکار کارگری در این زمینه، به شدت مورد سرکوب قرار میگیرد. کارگران ایران، در زمان اعتصاب نیز از هر گونه پشتوانه مالی محروماند و قادر به تأمین نیازهای حیاتی خود و اعضای خانواده خود نیستند. هیچ کس و هیچ نهادی نیز در برابر کارگر اخراجی، کارگر زندانی و خانواده وی پاسخگو نیست. دولت جمهوری اسلامی، در این گونه موارد نیز نه فقط هزینه زندگی خانواده کارگر زندانی را تأمین نمیکند، بلکه در برابر تلاش و ابتکار عمل کارگران بدین منظور ، مانعتراشی نیز میکند و به تهدید و ارعاب و زندان علیه کارگران نیز متوسل میشود. در یک کلام، اعتصاب و کارگر اعتصابی هیچ تکیهگاهی برای ایستادن درازمدت در برابر کارفرما ندارد. این است آن شرایط واقعی که کارگران ایران در آن قرار گرفتهاند و ابتکار عمل فعالان سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفتتپه، به ویژه علی نجاتی، کارگر آگاه و شجاع و رئیس هیئت مدیره این سندیکا برای جمعآوری کمک مالی از کارگران، برخاسته از شرایط واقعی مبارزه کارگران و مبتنی بر نیازهای واقعی جنبش کارگریست.
این ابتکار عمل کارگری باید مورد حمایت و توجه عموم کارگران و فعالان کارگری و نیز نیروهای مدافع منافع طبقه کارگر قرار بگیرد. بر زمینه یک نیاز مبرم و واقعی است که فراخوان رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران هفتتپه، خطاب به کارگران به منظور جمعآوری کمک مالی برای خانوادههای کارگران زندانی هفتتپه، و اعلام یک شماره حساب بانکی بدین منظور، بلافاصله از سوی فعالان کارگری و جمعهایی از کارگران مورد استقبال قرار میگیرد. همبستگی طبقاتی در میان کارگران تقویت میشود. گروههایی از کارگران، به حمایت از کارگران هفتتپه برمیخیزند و ماهانه مبالغی را برای کمک به خانواده کارگران زندانی اختصاص میدهند. خود کارگران هفتتپه نیز آستینها را بالا میزنند و فعالانهتر از گذشته، دست به کار جمعآوری کمک مالی میشوند. این روند حمایت از کارگران زندانی و تقویت همبستگی کارگری، به رغم تمام فشارها، محدودیتها و موانعی که رژیم بر سر راه کارگران قرار داده است، همچنان ادامه دارد.
برای جنبش کارگری، این مسئله حائز اهمیت بسیار زیادیست که خود کارگران در واحدها و بخشهای مختلف کارگری، ابتکار عمل را به دست گیرند، حمایت مالی کارگران و دیگر اقشار مردم زحمتکش را جلب کنند و بسته به شرایط، راههای عملی برای جمعآوری کمک مالی و ایجاد صندوقهای تعاونی و همیاری و صندوق اعتصاب را پیدا کنند. صندوقهای تعاونی و همیاری و صندوق اعتصاب را در هر بخش صنعتی و یا در هر کارخانه میتوان ایجاد کرد. بدیهیست که در هر گام این فعالیتها، باید شرایط مشخص را در نظر گرفت و تلاشهای خرابکارانه رژیم و امکان دستاندازی آن بر ماحصل این تلاشهارا خنثا ساخت. صندوق اعتصاب و جمعآوری کمک مالی و باز کردن شماره حساب بدین منظور، اگر چه از لحاظ “قانونی” ممنوع نیست، اما جمهوری اسلامی بنا به ماهیت ضد کارگری و ارتجاعیاش، همانگونه که تشکلهای کارگری و سندیکا را برنمیتابد، قطعاً بر سر راه اینگونه تلاشها نیز اخلال ایجاد میکند. دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی رژیم، به بهانههای واهی میتوانند حساب صندوق و حساب سندیکار را مسدود و آن را بلوکه کنند و آنقدر وقیح و پررو هستند که پول کارگران را نیز ضبط و کارگرانی را که در ایجاد صندوق نقش داشتهاند، بازداشت و زندانی کنند. سرمایهداران و دولت حامی آنها که از اعتصاب کارگران میترسند، ایجاد یک پشتوانه مالی و صندوق مالی کارگری را مطلقاً به زیان خویش میبینند. برای مقابله با ابتکار کارگران به هر عمل مذبوحانهای دست میزنند. اخلال و خرابکاری بر سر راه واریز کردن کمک مالی به شماره حساب بانکی اعلام شده از سوی رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران هفتتپه، و فشارهای متعددی که در همین رابطه بر کارگران و اعضای خانواده آنها، اعمال شده است، شاهد همین مدعاست.
بدیهیست که در ایجاد این گونه صندوقها و جمعآوری کمک مالی نیز، کارگران با دست زدن به ابتکارات جدید، و با توجه به شرایط مشخص، قادرند تلاشهای مذبوحانه رژیم را خنثا سازند، اینگونه فعالیت ها را، تا حد امکان از چشم پلیس سیاسی رژیم مخفی سازند و راههایی پیدا کنند که رژیم نتواند مانع فعالیت کارگران برای تأمین نیازهای مالی اعتصاب گردد و یا بر موجودی صندوقهای مالی دستاندازی کند. تا هم اکنون نیز کارگران چه در دوران رژیم سلطنتی و چه در دوره جمهوری اسلامی، در این زمینه فعالیتهای مفیدی داشته و تجارب ارزندهای را نیز اندوختهاند. تلاش و ابتکار عمل کارگران برای ایجاد صندوقهای مالی و صندوق اعتصاب، حائز اهمیت جدی است. نه فقط از این جهت که با این تلاشها گام مؤثری در راستای تأمین نیازهای مالی کارگران و خانوادههای آنها در زمان اعتصاب برداشته میشود، بلکه همچنین از این جنبه که فعالیت و تلاش کارگران در این زمینه، تأثیرات ملموس و بلا انکاری بر تقویت اتحاد و همبستگی کارگران بر جای میگذاردنیز، بسیار مهم است. ابتکار عمل سندیکاری کارگران شرکت نیشکر هفتتپه و فراخوان مسئول این سندیکا، بازتاب یک نیاز حیاتی جنبش کارگری است که باید مورد توجه کارگران سایر کارخانهها و بخشهای کارگری قرار بگیرد.
در اهمیت تلاش کارگران به منظور تأمین کمک مالی و ایجاد صندوقهای تعاونی و صندوق اعتصاب، چه به لحاظ تأمین نیازهای مالی اعتصاب و چه از لحاظ تأثیرات آن بر تقویت روحیه همبستگی و اتحاد در میان کارگران، کمترین تردیدی وجود ندارد. به رغم تأکید چند باره بر این موضوع، اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که در تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی مادام که توازن قوا به طور قطعی به سود طبقه کارگر به هم نخورده است، تشکیل چنین صندوقهایی که هم بتواند کمکهای مالی قابل توجهی جمعآوری کند و هم آن را از معرض دستاندازی پلیس سیاسی و دولت ضد کارگری دور نگاه دارد، کار چندان سادهای نیست. مادام که چنین صندوقهایی اعضای قابل توجهی نداشته باشند و در مقیاس وسیع و علنی به جمعآوری کمکهای مالی نپردازند، اندوخته آنها نیز از حد معینی فراتر نخواهد رفت که برای تأمین نیازهای کارگران و خانوادههای آنها در اعتصابات دراز مدت و به ویژه در شرایط اعتلای بیشتر جنبش و چشمانداز گسترش اعتصابات کارگری، کافی نخواهد بود.
اگر قرار باشد کارگران ایران در ابعاد وسیع و گسترده به اعتصاب و اعتصابات دراز مدت روی آورند، و اگر قرار باشد کارگران در ابعاد سراسری دست به اعتصاب بزنند، آنان قطعاً باید از یک پشتوانهی قوی مالی مورد اعتماد خود نیز برخوردار باشند. بسیار شنیده و گفته میشود که سرنوشت جنبش انقلابی کنونی و پیروزی آن، در گرو ورود کارگران به صحنه است. بسیار شنیده و گفته میشود که با اعتصابات کارگری و اعتصاب عمومی سیاسی سراسری رژیم جمهوری اسلامی به کلی فلج میشود، اما متأسفانه کسی به این موضوع نمیپردازد کارگری که هیچ اندوختهای ندارد، کارگری که زندگی و ادامه حیات خود و خانوادهاش، به فروش نیروی کار و دستمزدی که در ازای آن دریافت میکند، وابسته است، و اگر دست به اعتصاب بزند، دستمزدش قطع میشود، نیازهای حیاتی خود و خانوادهاش را چگونه باید تأمین کند؟
روشن است که کارگران حتا بدون برخورداری ازصندوق همیاری و صندوق اعتصاب نیز دست ازمبارزه علیه کارفرما وطبقه سرمایه دارنمی شویند ودراشکال مختلف به این مبارزه ادامه می دهند وبه رغم همه مشکلات و محدویت هایی که طبقه حاکم برکارگران تحمیل نموده است، دست به اعتصاب نیز می زنند.هزارها و ده هاهزار اعتصاب کارگری درحیات جمهوری اسلامی نیز بیان گر همین واقعیت می باشد. بنابراین بحث بر سرِدرگرفتن اعتصاب نیست ، بلکه بحث برسرِتأمین شرایط تداوم اعتصاب و به زانودرآوردن سرمایه داراست.
سازماندهی اعتصاب و دست زدن به اعتصاب یک چیز است، توان ادامه اعتصاب تا پیروزی آن، چیز دیگر! بدون ایجاد یک پشتوانه قوی مالی و یک صندوق اعتصاب که پاسخگوی تأمین نیازهای حیاتی کارگران و خانوادههای کارگری در زمان اعتصاب باشد، اعتصابات کارگری، قرین پیروزی نخواهد شد. تجربه انقلاب ۵۷ و اعتصابات کارگری، به ویژه اعتصابات نفت گران نیز این موضوع را تأیید میکند. اعتصابات سراسری کارگران و کارکنان شرکت نفت، به ویژه تداوم این اعتصابات تا خرد کردن و در هم شکستن رژیم سلطنتی، بدون جمعآوری وسیع کمکهای مالی توسط کارگران و نمایندگان آنها، بدون کمکهای مالی سایر اقشار مردم و بدون حمایتها و و پشتوانه مالی قوی، قابل تصور نبود!
در یک کلام، کارگران ایران به یک پشتوانه مالی قوی مورد اعتماد نیاز دارند و این وظیفهی تمام فعالان کارگری و تمام نیروهای کمونیست و طرفداران طبقه کارگر است که همپای تلاشهایی که در داخل کشور بدین منظور صورت میگیرد، در خارج کشور نیز، در این راه تلاش کنند و برای متحقق ساختن این نیاز مبرم جنبش کارگری چارهاندیشی نمایند و راهی پیدا کنند. ایجاد صندوق اعتصاب یکی از نیازهای حیاتی و مبرم جنبش کارگری است. یک صندوق اعتصاب نیرومند و فراگیر که به این یا آن کارخانه و این یا آن بخش تولیدی و خدماتی محدود و خلاصه نشود و قادر باشد تمام کارگران و بخشهای کارگری را زیر پوشش خود قرار دهد.
نظرات شما