دور جدید اختناق وسرکوبی که با روی کا رآمدن کابینه نظامی- امنیتی احمدی نژاد آغاز شد و با شدت و حدت تمام ادامه یافته است، از اوائل سال جاری وارد مرحله هولناک تر وگسترده تری شده است. ارتجاع حاکم، آشکارا برموج اقدامات ارعاب گرانه خود افزوده است. برشمار اعدام ها به وسیله جرثقیل و در انظار عمومی افزوده شده است. یورش وحشیانه به جنبش های اجتماعی زنان، معلمان، دانشجویان، بازداشت های گسترده و حبس فعالین این جنبش ها به قصد خاموشی و قلع وقمع آنها، بیش از پیش تشدید شده است.جنبش کارگری نه فقط از این تعرضات و یورش ها برکنار نبوده است، بلکه بنا به جایگاه و نقش بی همتای طبقه کارگر در تحولات اجتماعی و به خاطر حضور فعال جنبش طبقاتی کارگران درعرصه جامعه درچند سال اخیر و تاثیرات بلا انکار آن بر سایر جنبش های اجتماعی و برکل جامعه، در مرکز توجه دائمی رژیم ضد کارگری وهدف بلاواسطه سیاست های سرکوبگرانه آن قرار داشته است.
هیچکس نمی تواند این واقعیت را انکار نماید که جنبش طبقاتی کارگران پس از برگذاری اول ماه مه سال۸۳ درسقز ، پیوسته در حال پیشرفت بوده است وتقریبا درتمام طول این سال ها نیز به عنوان مهم ترین نیروی عرصه فعال مبارزه درمقیاس تمام جامعه اظهار وجود کرده است. به رغم تمامی موانع موجود و تعرضات پی درپی طبقه سرمایه دار و دولت حامی آن علیه طبقه کارگر، جنبش کارگری هر ساله توانسته است گام هائی به جلو بردارد وبه مراحل تکامل یافته تری گذر نماید. پیشرفت های جنبش کارگری چه از لحاظ رشد و ارتقاء آگاهی طبقاتی در صفوف کارگران و چه در زمینه تشکل های کارگری و تشکل یابی طبقه کارگر، قابل انکار نیست. ایجاد وتقویت کمیته های کارخانه، ایجاد کمیته های کارگری، تکثیر این کمیته ها وکوشش برای ایجاد پیوند وارتباط میان آنها درمقیاس فراکارخانه ای و سراسری، موجودیت سندیکای کارگران شرکت واحد، کوشش واقدام برای همگرائی واتحاد عمل گرایش های رادیکال درون جنبش کارگری در برابر تعرضات طبقه سرمایه دار، نمودها ونمونه هائی از پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران است.
اگر پیش از این، نقش و وزن طبقه کارگر در تحولات اجتماعی ایران و پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران از سوی گرایش های راست، انکار می شد و یا احیانا این مسئله از چشم کسانی پنهان مانده بود، اما برافراشته شدن پرچم مبارزه مستقل کارگران در اول ماه مه امسال در تهران ، دیگر هیچ جائی برای انکار و چشم پوشی باقی نگذاشت. راهپیمائی پرشور کارگران در اول ماه مه که با پرچم ها و پلاکاردهای مستقل وشعارهای کوبنده و رادیکال ومستقل خود وارد میدان شدند، خیابان های تهران و ورزشگاه شیرودی را به تسخیر خویش در آوردند، و توانستند خواستهای طبقاتی خویش را در مقیاس وسیع و توده ای به سطح خیابان ها بکشانند، باید به همگان نشان داده باشد که طبقه کارگر و جنبش پویا و بالنده ی آن ، با چه سرعتی می تواند پیش روی نماید و خود را به منظور برداشتن گام های دیگری به سمت جلو و برای مداخله در تحولات سیاسی جامعه، آماده و تجهیز کند.
روشن است که پیشرفت واعتلاء جنبش طبقاتی کارگران، نه فقط برنگرانی در میان کارفرمایان و سرمایه داران دامن می زند و منافع این طبقه را به خطر می اندازد، بلکه بدیهی است که این پیشرفت ها از حدود ظرفیت رژیم سیاسی پاسدار منافع این طبقه نیز به کلی خارج است و با آن عمیقا درتباین قرار دارد. رژیمی که در آن دین ودولت کاملا درهم ادغام شده است، رژیمی که تداوم حیات خود را در تشدید فزاینده ی خفقان و سرکوب و گسترش مداخلات پلیسی در زندگی توده های مردم می بیند، رژیمی که موجودیت آن با سلب آزادی های سیاسی و لگدمال کردن حقوق دمکراتیک کارگران و زحمتکشان ملازم است، این رژیم، اساسا نمی تواند چیزی به نام جنبش های اجتماعی و تشکل های مستقل و متعلق به آنها را تحمل کند چه رسد به پیشرفت این جنبش ها به خصوص، جنبش طبقاتی کارگران.
تجربه حاکمیت جمهوری اسلامی بارها این موضوع را به اثبات رسانده است که رژیم سیاسی حاکم، در برابر جنبش های احتماعی به ویژه در برابر جنبش کارگری و فعالیت هائی که متضمن سازماندهی طبقه کارگر است، همواره به سرنیزه و به حداکثر سرکوب متوسل شده است. اگر حتا گذشته ها را در نظر نگیریم وبه همین چند سال اخیر نگاه کنیم می بینیم که جمهوری اسلامی با کاربست یک سیستم سرکوب متمرکز و سیستماتیک علیه کارگران پیشرو و فعالان کارگری، از جمله اخراج، بازداشت، احضارهای مکرر، تهدید و ضرب وشتم، زندا ن و شلاق واعمال یک رشته فشارهای ممتد روحی و روانی وایجاد ناامنی برای کارگران پیشرو واعضای خانواده آن ها سعی کرده است کارگران پیشرو وفعالین کارگری را مرعوب سازدو دست آنها را از محیط های کارگری کوتاه کند تا مانع آگاهی و تشکل یابی کارگران شود. اقدامات وحشیانه ومکرر نیروهای امنیتی علیه کارگران پیشرو وفعالان کارگری، تعقیب و پی گرد طولانی مدت کارگران سقز، دستگیری،شکنجه و آزار و تهدید وحبس محمود صالحی، ربودن منصور اسانلو، ضرب و شتم مکرر و حبس وی، بازداشت، محاکمه، احضار و ارعاب دهها کارگر پیشرو و فعال کارگری وسندیکائی دیگر در تهران، سنندج ، کرمانشاه، خرم آباد و برخی دیگر از شهرهای ایران، تماما بیانگر وحشت رژیم از آگاهی و تشکل یابی کارگران وانتقام جوئی طبقه سرمایه دار از جنبش طبقاتی کارگران وپیشرفت های آن است.
ضدیت با تشکل و آگاهی کارگران و ضدیت با هرگونه آزادی سیاسی، از خصلت های اصلی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی، رژیمی است فوق ارتجاعی که حیات و موجودیت اش، با اعمال دیکتاتوری خشن و عریان واختناق بیشتر عجین شده است. این رژیم که از روز اول به قدرت رسیدن اش هم نشان داده است قویا مخالف تشکل یابی کارگران و مخالف تشکل های مستقل کارگری است وآن را برنمی تابد، اکنون آشکارا بر شدت اختناق و اقدامات سرکوبگرانه خود علیه کارگران وتشکل های کارگری افزوده است. فرقی هم نمی کند که این تشکل، تشکلی است صنفی، سیاسی یا دمکراتیک. همین قدر کافی ست که تشکلی مستقل از نهادهای حکومتی باشد، به ابتکار کارگران و به نیروی خود آنها به وجود آمده باشد و برای تحقق مطالبات کارگران فعالیت ومبارزه نماید.
محمود صالحی تنها به جرم فعالیت برای سازماندهی وتشکل یابی کارگران که قادرشوند مبارزات خود را متشکل تر سازند، به زندان می افتد. منصور اسانلو نیز به جرم فعالیت برای سازماندهی کارگران و ایجاد سندیکای شرکت واحد، روز روشن و برای چندمین بار در وسط خیابان واز داخل اتوبوس شرکت واحد ربوده می شود وهمراه با ضرب وشتم به زندان اوین منتقل می گردد. سندیکای کارگران شرکت واحد می گوید، این تشکل، یک تشکل صنفی است که در چارچوب قوانین موجود فعالیت می کند. منصور اسانلو، ابراهیم مددی و دیگر مسئولین سندیکا نیز بارها، همین مسئله را تکرار کرده اند. اما جمهوری اسلامی گوشش بدهکار این حرف ها نیست و به سندیکا و فعالان آن یورش می برد!
وکلای مدافع داوود رضوی، عضو دیگر هیئت مدیره سندیکا، پا را از این هم فراتر گذاشته و خطاب به رئیس شعبه ۱۴ دادگاه انقلاب تهران، می نویسد “هدف و قصد اعضای سندیکا دفاع از حقوق صنفی و قانونی خود از طریق مسالمت آمیز بوده ونتیجه این فعالیت ها نیز تقویت امنیت ملی و جلوگیری از رادیکالی شدن مطالبات گروه های اجتماعی کم درآمد و آسیب پذیر می باشد” (نقل از لایحه دفاعیه دکتر یوسف مولائی و پرویز خورشید، وکلای داوود رضوی، مورخ شهریور ۸۶، مندرج در سایت سندیکای شرکت واحد)
. اما جمهوری اسلامی در لحظه فعلی کاری به این مسائل ندارد و قبل از هر چیز می خواهد هر تشکلی را که در این سال ها شکل گرفته است جارو کند و مخالف هر تشکلی است که بخواهد ظرفی برای متشکل ساختن کارگران، زنان، معلمان، دانشجویان وسایر اقشار زحمتکش مردم باشد. چنین است که سرکوب واختناق را تشدید می کند و به قصد قلع و قمع، به چنین تشکل هائی یورش می برد، رهبران و سازما ندهندگان آنهارا نیز بازداشت وحبس و مجازات می کند.
جمهوری اسلامی البته ممکن است به طور تاکتیکی وموقتی هم که شده به برخی افراد که تمایلات سیاسی هم دارند، اجازه بدهد حرف هائی بزنند وفعالیت های علنی محدودی نیز داشته باشند. مادام که چنین افرادی، تک نفره هستند، فعالیت جمعی ندارند و صرفا حرف می زنند، ولو آنکه این حرف ها ظاهر تند وتیزی هم داشته باشند واز آنها بوی مخالفت هم به مشام برسد، جمهوری اسلامی ممکن است کاری به کار آنها نداشته باشد و نسبت به این پدیده، عکس العمل فوری از خود نشان ندهد. با این همه، این مسئله بسیار بدیهی است که دستگاه امنیتی واطلاعاتی رژیم، همه این ها و تحرکات علنی را زیر نظر خود می گیرد وچنان چه کسی بخواهد پای خود را از حد حرف، آنطرف تر بگذارد و فرضا پای اقدام عملی و سازماندهی برود، فورا وی را بازداشت می کند و با اعمال شکنجه و تهدید به مجازات، سعی می کند فرد مورد نظر را یا به تسلیم وسکوت وادار نماید و یا درنهایت وی را به زندان واعدام محکوم می کند.
روشن است که نه پدیده تشدید خفقان و گسترش سرکوب و مختنق تر شدن شرایط حاکم بر جامعه نسبت به دو سال قبل، نه کوشش رژیم برای ممانعت از ادامه کاری تشکل ها وفعالین کارگری و قلع وقمع آنها از چشم کارگران پیشرو وآگاه پنهان مانده است ونه عواقب ونتایج اعمال چنین سیاست هائی. با تشدید فشار سرنیزه و اختناق، این، یک خطر واقعی است که آن دسته از فعالان کارگری که خود راعلنی نموده و فعالیت علنی داشته اند، به نخسین قربانیان سیاست تشدید سرکوب رژیم تبدیل شوند. آنان از سوی دستگاه امنیتی و سرکوب رژیم، آن قدر تحت فشار و پی گرد قرارمی گیرند که یا دیگر فعالیت چندانی نداشته باشند و یا در بدترین حالت مجبور گردند خود را به کلی از عرصه فعالیت ومبارزه کنار بکشند. بدیهی است که وحشی گری های رژیم وتشدید فشار و سرکوب بی حد وحصر کنونی، روی افراد ونیروهای غیر علنی و مخفی نیز تاثیرات ولو خفیف تری نیز برجای خواهد گذاشت.
اگرچه حرکت های اعتراضی کارگران متمایز ازسایر اقشار جامعه است وکارگر درمحیط کار خود، در هر حال در برابر کارفرما واجحافات وی ایستادگی می کند و برای بهبود شرایط کار دست به اعتراض ومبارزه می زند، اما تردیدی نیست که مجموعه این شرایط، اثرات منفی خود را بر اعتراضات کارگران ومراکزی که در آن می بایستی حرکت اعتراضی واعتصاب کارگری سازماندهی شود، نیز برجای خواهد گذاشت.
شرایط مشخص حاکم برجامعه، اماقبل ازهرچیز،عدم کفایت وحتا زیان بار بودن فعالیت صرف علنی و قانونی را، هر روز ودر هر گام مبارزه، به اثبات می رساند. اگر کسی نخواهد بر این شرایط مشخص چشم فروبندد، راهی ندارد جز آنکه از علنی کاری صرف پرهیز کند و تلفیق مناسبی میان کار علنی و قانونی و فعالیت مخفی و زیر زمینی ایجاد کند. درواقعیت امرهم، اکنون، چه کسی این را بخواهد یا نخواهد، رعایت پنهان کاری در عرصه فعالیت ها ومحیط های کارگری و تلفیق دقیق میان فعالیت علنی ، نیمه علنی و مخفی به ضرورتی انکار ناپذیر تبدیل شده است. البته کارگران پیشرو وآگاهی که درگیرمبارزه طبقاتی هستند وشرایط مشخص را باگوشت وپوست خود لمس می کنند، براین ضرورت وقوف داشته اندو وقوف دارند وهرگز به دام گرایش ها ویا افرادی که مبنای فعالیت خود را علنی کاری وکارقانونی می گذارند، فعالیت مخفی را به سخره می گیرند وهمه را به علنی کاری و کار قانونی صرف دعوت می کنند، نیافتاده ونخواهند افتاد.
شرایط جدید حاکم بر جامعه که وجه ممیزه آن، تشدید بیش از پیش فشار واختناق است، به جنبش کارگری و همه کارگران آگاه و پیشرو حکم می کند ، هوشیاری خویش را دوچندان سازند و با اتخاذ به موقع روش ها وتاکتیک های مناسب، اثرات سوء این سرکوب ها را تا حد ممکن خنثا ساخته ،میزان خسارات وتلفات راپایین آورند. فعالین کارگری نمی توانند از کنار این شرایط و تشدید خفقان و سرکوب بگذرند، بلکه با توجه به شرایط مشخص حاکم بر جامعه وتوازن قوای موجود، باید شیوه حرکت وفعالیت خود رابه نحوی تنظیم کنند، که بتوانند از این تند پیچ گذر نمایند. اکنون افزون بر ایجاد وتکثیر کمیته های مخفی کارخانه درمراکز کارگری، یکی دیگر از وجوه فعالیت کارگران پیشرو، فعالیت درتشکل های توده ای نظیر تعاونی ها و سازمان های ورزشی و امثال آن و فعالیت برای ایجاد این گونه تشکل ها است.بدیهی است که رعایت تلفیق کارمخفی، نیمه علنی و علنی برای فعالیت در درون این گونه تشکل ها نیز ضروری ست. این نحوه حرکت وفعالیت، می تواند به کارگران پیشرو وفعالین جنبش کارگری کمک نماید که خود را از زیر ضربات مرگبار پلیسی- امنیتی رژیم برهانند، از تند پیج موجود گذر نمایند و در شرایط مساعدتر واعتلاء بیشتر جنبش کارگری با توان و آمادگی بیشتری وارد میدان شوند.
دور جدید اختناق وسرکوبی که با روی کا رآمدن کابینه نظامی- امنیتی احمدی نژاد آغاز شد و با شدت و حدت تمام ادامه یافته است، از اوائل سال جاری وارد مرحله هولناک تر وگسترده تری شده است. ارتجاع حاکم، آشکارا برموج اقدامات ارعاب گرانه خود افزوده است. برشمار اعدام ها به وسیله جرثقیل و در انظار عمومی افزوده شده است. یورش وحشیانه به جنبش های اجتماعی زنان، معلمان، دانشجویان، بازداشت های گسترده و حبس فعالین این جنبش ها به قصد خاموشی و قلع وقمع آنها، بیش از پیش تشدید شده است.جنبش کارگری نه فقط از این تعرضات و یورش ها برکنار نبوده است، بلکه بنا به جایگاه و نقش بی همتای طبقه کارگر در تحولات اجتماعی و به خاطر حضور فعال جنبش طبقاتی کارگران درعرصه جامعه درچند سال اخیر و تاثیرات بلا انکار آن بر سایر جنبش های اجتماعی و برکل جامعه، در مرکز توجه دائمی رژیم ضد کارگری وهدف بلاواسطه سیاست های سرکوبگرانه آن قرار داشته است.
هیچکس نمی تواند این واقعیت را انکار نماید که جنبش طبقاتی کارگران پس از برگذاری اول ماه مه سال۸۳ درسقز ، پیوسته در حال پیشرفت بوده است وتقریبا درتمام طول این سال ها نیز به عنوان مهم ترین نیروی عرصه فعال مبارزه درمقیاس تمام جامعه اظهار وجود کرده است. به رغم تمامی موانع موجود و تعرضات پی درپی طبقه سرمایه دار و دولت حامی آن علیه طبقه کارگر، جنبش کارگری هر ساله توانسته است گام هائی به جلو بردارد وبه مراحل تکامل یافته تری گذر نماید. پیشرفت های جنبش کارگری چه از لحاظ رشد و ارتقاء آگاهی طبقاتی در صفوف کارگران و چه در زمینه تشکل های کارگری و تشکل یابی طبقه کارگر، قابل انکار نیست. ایجاد وتقویت کمیته های کارخانه، ایجاد کمیته های کارگری، تکثیر این کمیته ها وکوشش برای ایجاد پیوند وارتباط میان آنها درمقیاس فراکارخانه ای و سراسری، موجودیت سندیکای کارگران شرکت واحد، کوشش واقدام برای همگرائی واتحاد عمل گرایش های رادیکال درون جنبش کارگری در برابر تعرضات طبقه سرمایه دار، نمودها ونمونه هائی از پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران است.
اگر پیش از این، نقش و وزن طبقه کارگر در تحولات اجتماعی ایران و پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران از سوی گرایش های راست، انکار می شد و یا احیانا این مسئله از چشم کسانی پنهان مانده بود، اما برافراشته شدن پرچم مبارزه مستقل کارگران در اول ماه مه امسال در تهران ، دیگر هیچ جائی برای انکار و چشم پوشی باقی نگذاشت. راهپیمائی پرشور کارگران در اول ماه مه که با پرچم ها و پلاکاردهای مستقل وشعارهای کوبنده و رادیکال ومستقل خود وارد میدان شدند، خیابان های تهران و ورزشگاه شیرودی را به تسخیر خویش در آوردند، و توانستند خواستهای طبقاتی خویش را در مقیاس وسیع و توده ای به سطح خیابان ها بکشانند، باید به همگان نشان داده باشد که طبقه کارگر و جنبش پویا و بالنده ی آن ، با چه سرعتی می تواند پیش روی نماید و خود را به منظور برداشتن گام های دیگری به سمت جلو و برای مداخله در تحولات سیاسی جامعه، آماده و تجهیز کند.
روشن است که پیشرفت واعتلاء جنبش طبقاتی کارگران، نه فقط برنگرانی در میان کارفرمایان و سرمایه داران دامن می زند و منافع این طبقه را به خطر می اندازد، بلکه بدیهی است که این پیشرفت ها از حدود ظرفیت رژیم سیاسی پاسدار منافع این طبقه نیز به کلی خارج است و با آن عمیقا درتباین قرار دارد. رژیمی که در آن دین ودولت کاملا درهم ادغام شده است، رژیمی که تداوم حیات خود را در تشدید فزاینده ی خفقان و سرکوب و گسترش مداخلات پلیسی در زندگی توده های مردم می بیند، رژیمی که موجودیت آن با سلب آزادی های سیاسی و لگدمال کردن حقوق دمکراتیک کارگران و زحمتکشان ملازم است، این رژیم، اساسا نمی تواند چیزی به نام جنبش های اجتماعی و تشکل های مستقل و متعلق به آنها را تحمل کند چه رسد به پیشرفت این جنبش ها به خصوص، جنبش طبقاتی کارگران.
تجربه حاکمیت جمهوری اسلامی بارها این موضوع را به اثبات رسانده است که رژیم سیاسی حاکم، در برابر جنبش های احتماعی به ویژه در برابر جنبش کارگری و فعالیت هائی که متضمن سازماندهی طبقه کارگر است، همواره به سرنیزه و به حداکثر سرکوب متوسل شده است. اگر حتا گذشته ها را در نظر نگیریم وبه همین چند سال اخیر نگاه کنیم می بینیم که جمهوری اسلامی با کاربست یک سیستم سرکوب متمرکز و سیستماتیک علیه کارگران پیشرو و فعالان کارگری، از جمله اخراج، بازداشت، احضارهای مکرر، تهدید و ضرب وشتم، زندا ن و شلاق واعمال یک رشته فشارهای ممتد روحی و روانی وایجاد ناامنی برای کارگران پیشرو واعضای خانواده آن ها سعی کرده است کارگران پیشرو وفعالین کارگری را مرعوب سازدو دست آنها را از محیط های کارگری کوتاه کند تا مانع آگاهی و تشکل یابی کارگران شود. اقدامات وحشیانه ومکرر نیروهای امنیتی علیه کارگران پیشرو وفعالان کارگری، تعقیب و پی گرد طولانی مدت کارگران سقز، دستگیری،شکنجه و آزار و تهدید وحبس محمود صالحی، ربودن منصور اسانلو، ضرب و شتم مکرر و حبس وی، بازداشت، محاکمه، احضار و ارعاب دهها کارگر پیشرو و فعال کارگری وسندیکائی دیگر در تهران، سنندج ، کرمانشاه، خرم آباد و برخی دیگر از شهرهای ایران، تماما بیانگر وحشت رژیم از آگاهی و تشکل یابی کارگران وانتقام جوئی طبقه سرمایه دار از جنبش طبقاتی کارگران وپیشرفت های آن است.
ضدیت با تشکل و آگاهی کارگران و ضدیت با هرگونه آزادی سیاسی، از خصلت های اصلی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی، رژیمی است فوق ارتجاعی که حیات و موجودیت اش، با اعمال دیکتاتوری خشن و عریان واختناق بیشتر عجین شده است. این رژیم که از روز اول به قدرت رسیدن اش هم نشان داده است قویا مخالف تشکل یابی کارگران و مخالف تشکل های مستقل کارگری است وآن را برنمی تابد، اکنون آشکارا بر شدت اختناق و اقدامات سرکوبگرانه خود علیه کارگران وتشکل های کارگری افزوده است. فرقی هم نمی کند که این تشکل، تشکلی است صنفی، سیاسی یا دمکراتیک. همین قدر کافی ست که تشکلی مستقل از نهادهای حکومتی باشد، به ابتکار کارگران و به نیروی خود آنها به وجود آمده باشد و برای تحقق مطالبات کارگران فعالیت ومبارزه نماید.
محمود صالحی تنها به جرم فعالیت برای سازماندهی وتشکل یابی کارگران که قادرشوند مبارزات خود را متشکل تر سازند، به زندان می افتد. منصور اسانلو نیز به جرم فعالیت برای سازماندهی کارگران و ایجاد سندیکای شرکت واحد، روز روشن و برای چندمین بار در وسط خیابان واز داخل اتوبوس شرکت واحد ربوده می شود وهمراه با ضرب وشتم به زندان اوین منتقل می گردد. سندیکای کارگران شرکت واحد می گوید، این تشکل، یک تشکل صنفی است که در چارچوب قوانین موجود فعالیت می کند. منصور اسانلو، ابراهیم مددی و دیگر مسئولین سندیکا نیز بارها، همین مسئله را تکرار کرده اند. اما جمهوری اسلامی گوشش بدهکار این حرف ها نیست و به سندیکا و فعالان آن یورش می برد!
وکلای مدافع داوود رضوی، عضو دیگر هیئت مدیره سندیکا، پا را از این هم فراتر گذاشته و خطاب به رئیس شعبه ۱۴ دادگاه انقلاب تهران، می نویسد “هدف و قصد اعضای سندیکا دفاع از حقوق صنفی و قانونی خود از طریق مسالمت آمیز بوده ونتیجه این فعالیت ها نیز تقویت امنیت ملی و جلوگیری از رادیکالی شدن مطالبات گروه های اجتماعی کم درآمد و آسیب پذیر می باشد” (نقل از لایحه دفاعیه دکتر یوسف مولائی و پرویز خورشید، وکلای داوود رضوی، مورخ شهریور ۸۶، مندرج در سایت سندیکای شرکت واحد)
. اما جمهوری اسلامی در لحظه فعلی کاری به این مسائل ندارد و قبل از هر چیز می خواهد هر تشکلی را که در این سال ها شکل گرفته است جارو کند و مخالف هر تشکلی است که بخواهد ظرفی برای متشکل ساختن کارگران، زنان، معلمان، دانشجویان وسایر اقشار زحمتکش مردم باشد. چنین است که سرکوب واختناق را تشدید می کند و به قصد قلع و قمع، به چنین تشکل هائی یورش می برد، رهبران و سازما ندهندگان آنهارا نیز بازداشت وحبس و مجازات می کند.
جمهوری اسلامی البته ممکن است به طور تاکتیکی وموقتی هم که شده به برخی افراد که تمایلات سیاسی هم دارند، اجازه بدهد حرف هائی بزنند وفعالیت های علنی محدودی نیز داشته باشند. مادام که چنین افرادی، تک نفره هستند، فعالیت جمعی ندارند و صرفا حرف می زنند، ولو آنکه این حرف ها ظاهر تند وتیزی هم داشته باشند واز آنها بوی مخالفت هم به مشام برسد، جمهوری اسلامی ممکن است کاری به کار آنها نداشته باشد و نسبت به این پدیده، عکس العمل فوری از خود نشان ندهد. با این همه، این مسئله بسیار بدیهی است که دستگاه امنیتی واطلاعاتی رژیم، همه این ها و تحرکات علنی را زیر نظر خود می گیرد وچنان چه کسی بخواهد پای خود را از حد حرف، آنطرف تر بگذارد و فرضا پای اقدام عملی و سازماندهی برود، فورا وی را بازداشت می کند و با اعمال شکنجه و تهدید به مجازات، سعی می کند فرد مورد نظر را یا به تسلیم وسکوت وادار نماید و یا درنهایت وی را به زندان واعدام محکوم می کند.
روشن است که نه پدیده تشدید خفقان و گسترش سرکوب و مختنق تر شدن شرایط حاکم بر جامعه نسبت به دو سال قبل، نه کوشش رژیم برای ممانعت از ادامه کاری تشکل ها وفعالین کارگری و قلع وقمع آنها از چشم کارگران پیشرو وآگاه پنهان مانده است ونه عواقب ونتایج اعمال چنین سیاست هائی. با تشدید فشار سرنیزه و اختناق، این، یک خطر واقعی است که آن دسته از فعالان کارگری که خود راعلنی نموده و فعالیت علنی داشته اند، به نخسین قربانیان سیاست تشدید سرکوب رژیم تبدیل شوند. آنان از سوی دستگاه امنیتی و سرکوب رژیم، آن قدر تحت فشار و پی گرد قرارمی گیرند که یا دیگر فعالیت چندانی نداشته باشند و یا در بدترین حالت مجبور گردند خود را به کلی از عرصه فعالیت ومبارزه کنار بکشند. بدیهی است که وحشی گری های رژیم وتشدید فشار و سرکوب بی حد وحصر کنونی، روی افراد ونیروهای غیر علنی و مخفی نیز تاثیرات ولو خفیف تری نیز برجای خواهد گذاشت.
اگرچه حرکت های اعتراضی کارگران متمایز ازسایر اقشار جامعه است وکارگر درمحیط کار خود، در هر حال در برابر کارفرما واجحافات وی ایستادگی می کند و برای بهبود شرایط کار دست به اعتراض ومبارزه می زند، اما تردیدی نیست که مجموعه این شرایط، اثرات منفی خود را بر اعتراضات کارگران ومراکزی که در آن می بایستی حرکت اعتراضی واعتصاب کارگری سازماندهی شود، نیز برجای خواهد گذاشت.
شرایط مشخص حاکم برجامعه، اماقبل ازهرچیز،عدم کفایت وحتا زیان بار بودن فعالیت صرف علنی و قانونی را، هر روز ودر هر گام مبارزه، به اثبات می رساند. اگر کسی نخواهد بر این شرایط مشخص چشم فروبندد، راهی ندارد جز آنکه از علنی کاری صرف پرهیز کند و تلفیق مناسبی میان کار علنی و قانونی و فعالیت مخفی و زیر زمینی ایجاد کند. درواقعیت امرهم، اکنون، چه کسی این را بخواهد یا نخواهد، رعایت پنهان کاری در عرصه فعالیت ها ومحیط های کارگری و تلفیق دقیق میان فعالیت علنی ، نیمه علنی و مخفی به ضرورتی انکار ناپذیر تبدیل شده است. البته کارگران پیشرو وآگاهی که درگیرمبارزه طبقاتی هستند وشرایط مشخص را باگوشت وپوست خود لمس می کنند، براین ضرورت وقوف داشته اندو وقوف دارند وهرگز به دام گرایش ها ویا افرادی که مبنای فعالیت خود را علنی کاری وکارقانونی می گذارند، فعالیت مخفی را به سخره می گیرند وهمه را به علنی کاری و کار قانونی صرف دعوت می کنند، نیافتاده ونخواهند افتاد.
شرایط جدید حاکم بر جامعه که وجه ممیزه آن، تشدید بیش از پیش فشار واختناق است، به جنبش کارگری و همه کارگران آگاه و پیشرو حکم می کند ، هوشیاری خویش را دوچندان سازند و با اتخاذ به موقع روش ها وتاکتیک های مناسب، اثرات سوء این سرکوب ها را تا حد ممکن خنثا ساخته ،میزان خسارات وتلفات راپایین آورند. فعالین کارگری نمی توانند از کنار این شرایط و تشدید خفقان و سرکوب بگذرند، بلکه با توجه به شرایط مشخص حاکم بر جامعه وتوازن قوای موجود، باید شیوه حرکت وفعالیت خود رابه نحوی تنظیم کنند، که بتوانند از این تند پیچ گذر نمایند. اکنون افزون بر ایجاد وتکثیر کمیته های مخفی کارخانه درمراکز کارگری، یکی دیگر از وجوه فعالیت کارگران پیشرو، فعالیت درتشکل های توده ای نظیر تعاونی ها و سازمان های ورزشی و امثال آن و فعالیت برای ایجاد این گونه تشکل ها است.بدیهی است که رعایت تلفیق کارمخفی، نیمه علنی و علنی برای فعالیت در درون این گونه تشکل ها نیز ضروری ست. این نحوه حرکت وفعالیت، می تواند به کارگران پیشرو وفعالین جنبش کارگری کمک نماید که خود را از زیر ضربات مرگبار پلیسی- امنیتی رژیم برهانند، از تند پیج موجود گذر نمایند و در شرایط مساعدتر واعتلاء بیشتر جنبش کارگری با توان و آمادگی بیشتری وارد میدان شوند.
نظرات شما