جنبش طبقاتی کارگران و دگم‌هائی که سائیده می‌شوند

جنبش کارگری ایران که با مراسم اول ماه مه سقز (در سال ۸۳) عملا وارد دوره جدیدی شد، بعد از آن نیز به مراحل تکامل یافته تری پا گذاشته و پیوسته رشد واعتلا یافته است. پیشرفت ها ودستاوردهای انکار ناپذیر جنبش طبقاتی کارگران در این سال ها، چه از لحاظ رشد درجه تشکل یابی وهمبستگی کارگران و چه از نظر رشد وارتقاء آگاهی در صفوف کارگران در ۲۵ سال اخیر بی سابقه است. پیرامون جنبش کارگری ایران واین دستاوردها و پیشرفت ها البته مقالات متعددی نگاشته شده و جنبه های گوناگون آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. با این همه به یک جنبه از جنبش طبقاتی کارگران وتاثیرات ونتایج آن که این نیز درجای خود حائز اهمیت است، اشاره ای نشده  و یا کمتر به آن پرداخته شده است. این جنبه همانا تاثیرات غیر قابل انکار ونقش تعیین کننده جنبش طبقاتی کارگران در سائیده شدن دگم ها است. دگم هائی که سالیان متمادی بر اذهان بسیاری جریان ها وافرادی که به نحوی از انحاء خود را کمونیست، چپ، کارگری و یا طرفدار کارگران می دانند، حک شده است. فراموش نکنیم که تنهادر عرصه پراتیک است که تئوری ها محک می خورند. مبارزه واقعی وجریان عمل مبارزاتی، یگانه ابزار معتبر سنجش ایده ها ونظریه ها و وسیله ی تغییر وتدقیق آنهاست.  جنبش طبقاتی کارگران به مثابه یک عرصه پراتیک جدی در همین دوره کوتاه دو سه ساله، نقش وتاثیر بلافصل و قاطع خود را در سایش این دگم ها  بر جای گذاشت و بسیاری از دگم های یخ زده در اذهان را ذوب نمود. جنبش طبقاتی کارگران، همزمان با ذوب این یخ ها در عین حال امکان تغییر وتدقیق برخی ایده ها ونظریات ومنطبق ساختن آن بر واقعیات و شرایط مشخص را نیز فراهم ساخت.

این پدیده را بیش و پیش از هر زمینه ای، در مورد تشکل یابی کارگران و اشکال آن می توان مشاهده کرد. جنبش طبقاتی کارگران بار دیگر درعمل نشان داد که اشکال تشکل یابی کارگران در ایران می توانند متنوع ومتفاوت باشند. کوشش خستگی ناپذیر کارگران، فعالان و پیشروان کارگری برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری طی چند سال اخیر وحاصل این تلاش ها- تا آنجا که این تلاش ها به بار نشسته است- بر ایده ی آن دسته از افراد وگرایشی که در هر شرایطی تنها و تنها یک شکل تشکل کارگری، سندیکا یا شورا ( حال با هر مضمونی) راتجویز و سایر اشکال را نفی می کردند مهر ابطال کوبید.

تبلور روشن این دیدگاه را قبل از هر چیز درمورد سندیکا می توان دید. در جنبش کارگری گرایشی وجود دارد که کارگران را تنها به متشکل شدن در ”شورا“ (حال با هر مضمونی) یا در ”تشکل توده ای ضد سرمایه داری“ دعوت وهر گونه سندیکائی رانفی می کند.  سندیکا را ذاتا یک تشکل رفرمیستی می داند. اوج گیری فعالیت ها ومبارزات پرشور کارگران شرکت واحد وایجاد سندیکای کارگران شرکت اتوبوس رانی تهران وحومه،  این ایده ها ونظرات را به شدت زیر سئوال برد. تجربه مبارزات کارگران شرکت واحد این واقعیت سخت وزمینی را در برابر همگان قرار داد که اولا تشکل های کارگری، مستقل از اراده این یا آن ”صاحب نظر“ مسائل کارگری بی ارتباط با کارگران، به نیروی خود کارگران ایجاد می شوند. ثانیا سندیکا (یاهر تشکل دیگر کارگری) که توسط خود کارگران ایجاد شده باشد و به نیروی توده کارگران اتکا داشته باشد و برای تحقق مطالبات کارگران مبارزه نماید، یک تشکل واقعی توده ای کارگری است. هر چند که دامنه وافق مبارزه سندیکائی در چارچوب نظام سرمایه داری محدود می شود، اما سندیکائی که به نیروی خود کارگران ایجاد شده است، تا آنجا که از خواست ها و مطالبات توده کارگران دفاع و برای تحقق آن مبارزه می کند،  می بایستی مورد حمایت و پشتیبانی کمونیست ها قرار گیرد. مبارزات کارگران شرکت واحد خواه در پروسه ایجاد سندیکا واعلام موجودیت آن وخواه در جریان پی گیری مطالبات کارگران توسط سندیکای کارگران و فعالین سندیکا، نشان داد که در ایران ودر شرایط مشخص برخی از رشته ها وکارگاه های تولیدی، سندیکا نیز می تواند  کارگران را حول نه تنها خواست های صنفی واقتصادی، بلکه حول شعارهای مستقیم سیاسی  نیزسازماندهی و بسیج کند،  توده کارگران را به طور یک پارچه به مقابله با کارفرما و دولت بکشاند ، جنبش کارگری را در عمق و پهنا گسترش دهد و کلیت این جنبش راگامی به جلو براند.

گرچه مناسب ترین تشکل غیر حزبی کارگری کمیته های کارخانه هستند چرا که نه تنها هم اکنون قادرند مبارزات روزمره کارگران را سازماندهی و رهبری کنند، بلکه به علت قابلیت انعطاف وخصلت رادیکال خود، با پیشرفت و اعتلا بیشتر جنبش نیز به سرعت می توانند به کمیته های اعتصاب تبدیل شوند ونقش مهمی در سازمان دهی و رهبری جنبش طبقاتی کارگران وارتقاء آن به مراحل عالی تر ایفا نمایند. با پیشرفت مبارزه طبقاتی، همین کمیته ها به شوراها یعنی ارگان های اعمال قدرت کارگری تبدیل می شوند.

معهذا این به معنای نفی اشکال دیگر تشکل یابی کارگران وبه طور مشخص سندیکا نیست. تجربه جنبش کارگری در زمینه ایجاد تشکل های کارگری چه مورد سندیکای کارگران شرکت واحد و چه تشکیل کمیته های مختلف کارخانه و کمیته های کارگری، بار دیگر بر این واقعیت مهر تائید زد که تشکل های غیر حزبی کارگران تنها به یک شکل خاص خلاصه نمی شود وبسته به سنت های مبارزاتی وتشکل یابی در بخش های مختلف و بسته به شرایط مبارزاتی وکمیت کارگران در این بخش ها می تواند اشکال متنوعی به خود بگیرد.

تجربه پربار کارگران شرکت واحد که به بهای بسیار گرانی به دست آمد، گرچه خواب خرگوشی را از چشم برخی ذهن گرایان پراند و چون سمباده بر دگم های کهن کشیده شد، اما پذیرش این واقعیت حاصله از پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران، بامقاومت های بی حاصلی در میان پرآوازه ترین دگماتیست ها که به تجرد گرائی خو کرده اند، نیز همراه بوده است. این مقاومت از روی منافع خودخواهانه وفرقه گرایانه، در ذهن افرادی متعلق به این گرایش آنقدر جان سخت بودکه جائی برای مخفی ساختن بازتاب آن در کردار باقی نمی گذاشت. چنانکه برخی افراد وابسته به این گرایش مستقیم و غیر مستقیم  درصدد بی اهمیت جلوه دادن و یاکاهش اهمیت وجایگاه مبارزات واعتصابات کارگران شرکت واحد برآمدند آنهم باتوجیهات بی معنائی از این دست که این اقدامات توسط سندیکا سازماندهی شده اند ونه توسط ”شورا“ یا یک ”تشکل ضد سرمایه داری“ و ”لغو کارمزدی“! برخی از آنها حتا در ابراز حمایت از کارگران شرکت واحد نیز این پا آن پا کردند و چه بسا درست درمقطعی که فعالیت های هوشیارانه ومبارزات شجاعانه کارگران شرکت واحد برای ایجاد سندیکا و دست یابی به سایر مطالبات خود، نیاز به حمایت فعال داشت، در پوشش ”نقد“، بی عملی خویش را توجیه وهمّ خود را مصروف تضعیف آن ساختند! معهذا این تلاش ها هیچ گاه تاثیری در روند پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران نداشت. علاوه بر سازمان های چپ وکمونیست، خوشبختانه اکثر فعالین کارگری و به ویژه برخی از فعالین کارگری شناخته شده، بسیار به موقع وهوشیارانه به حمایت از کارگران شرکت واحد، و سندیکای آنها برخاستند واین مخالفت خوانی های بی پایه و اساس و منفی و زیان بار را خنثا کردند.

اگر دگم های موجود نسبت به تشکل های غیر حزبی کارگری بخشا سائیده شده و بخشا در حال سائیده شدن می باشند، دگم های موجود در مورد تشکل یابی حزبی کارگران هنوز جان سختی می کنند. هم اکنون در میان برخی از فعالین وعلاقه مندان به جنبش کارگری نگرش بغایت اشتباه آمیز و خطرناکی وجود دارد. این نگرش که بر بی اعتقادی به تشکل یابی حزبی کارگران وگاه مخالفت آشکار با متشکل شدن کارگران در حزب واحد طبقاتی و مستقل خویش استوار است، در دوسوی جنبش کارگری  هم در سوی راست وهم در سمت ”چپ“ آن دیده می شود.

یک سو بانفی نقش حزب درتشکل وآگاهی طبقه کارگرو ضرورت بردن آگاهی سوسیالیستی به میان کارگران، آگاهی کارگران را حداکثر درحد آگاهی تردیونیونیستی یعنی در این حد که کارگران باید اتحادیه تشکیل بدهند وبرضد کارفرما مبارزه کنند ودر نهایت دولت را به تصویب قوانینی به نفع خود وادار سازند، محدود می کند و به عبارتی کارگران را از وظایف سیاسی خود دور می سازد وحتا از خواست ومبارزه برای سرنگونی رژیم حاکم با تحقیر یاد می کند و مبارزه طبقه کارگر را تنها به مبارزه کارگران درچارچوب قوانین موجود ونظام حاکم محدود و مقید می سازد.

سمت دیگر نیز با ابداع عناوینی مانند ”تشکل توده ای ضد سرمایه داری“ یا ”تشکل سراسری برای محو کارمزدی“ متشکل شدن طبقه کارگر در حزب مستقل وطبقاتی خود را به محاق ابهام می سپارد ودرعمل آن را نفی می کند.

روشن است که کم بها دادن به تشکل حزبی کارگران و نفی حزب طبقه کارگر با هر عذر وبهانه ای در عمل واگذاری آگاهانه یا ناآگاهانه صحنه سیاسی به احزاب غیر کارگری و بورژوائی است و این روش سیاسی به هیچ روی، برازنده طبقه کارگر ایران که گام های اولیه اما مهمی را برای تشکل یابی خود برداشته است نمی باشد. متشکل شدن کارگران در حزب سیاسی و مستقل خود، پیش شرط اساسی پیروزی انقلاب کارگری است. تنها حزب سیاسی طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست قادر است پرولتاریا را از لحاظ سیاسی رهبری کند و توسط وی، تمام توده های زحمتکش را تحت رهبری خود در آورد و پس از کسب قدرت سیاسی نیز ” در برابر تزلزلات خرده بورژوائی(ناگزیر) توده ها ودر برابر سنت های ناگزیر و عود تنگ نظری ها وخرافات سندیکالیستی در بین پرولتاریا ایستادگی کند وتمام فعالیت متحده تمام پرولتاریا را رهبری کند“ هیچ تشکل دیگری تحت هر نام وعنوانی نمی تواند جای حزب طبقاتی طبقه کارگر را بگیرد.

بی تردید پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران، دگم ها ومقاومت های موجود در زمینه تشکل حزبی کارگران را نیز با هر اندازه جان سختی خواهد زدود. طبقه کارگر که تاکنون نیز باعمل خود راه را نشان داده و پاسخ بسیاری از مباحثات ومجادلات درون جنبش کارگری از جمله مباحث مربوط به تشکل های غیر حزبی کارگران را داده است، در مورد متشکل شدن کارگران در حزب طبقاتی و مستقل خود نیز چنین کرده وخواهد کرد.

در پایان باید به این نکته بسیار مهم نیز اشاره نمود که، گرچه ایجاد تشکل های غیر حزبی وتوده ای کارگری یک نیاز حیاتی است، اما مسئله طبقه کارگر ایران تنها ایجاد تشکل های غیر حزبی نیست. مسئله طبقه کارگر حتا فقط متشکل شدن در تشکیلات سیاسی واخص خویش یعنی حزب طبقاتی خود هم نیست. هدف اساسی طبقه کارگر ایران دگرگونی بنیادی تمام نظم موجود، نابودی نظام سرمایه داری واستقرار سوسیالیسم است و تشکل های کارگر ی اعم از حزبی  یا غیر حزبی، تنها وسائل ضروری متحقق ساختن این هدف و به سرانجام رساندن رسالتی است که تاریخ برعهده این طبقه گذاشته است.

برگرفته از نشریه “کار” شماره ۴۷۸ – نیمه اول خرداد ۸۵

POST A COMMENT.