جمهوری اسلامی که در چنبره بحرانهای چند جانبه دست و پا میزند، کشور را به تعطیلی کشانده است. تیترهای کوتاه مطبوعات این روزها حاکی از بحرانهای عدیده، زنجیرهای و لاینحلی است که تاروپود جامعه را فرا گرفته است. بحرانهایی که هر روز دامنه و عمق آنها افزایش یافته و زندگی میلیونها کارگر و زحمتکش را به تباهی کشانده است. تیترهایی چون قطع برق و خاموشیها، آلودگی هوا، افزایش نجومی نرخ دلار، گم شدن ۲۰ میلیون لیتر سوخت، احکام روزمره اعدام، تعطیلی مدارس و دانشگاهها و کارخانهها، از یک طرف بیانگر وضعیت حکومتی است رو به اضمحلال و فروپاشی و از طرف دیگر بیانگر رنج و مصیبتی است که تودههای مردم زحمتکش در زندگی روزمره خود با آن دست به گریباناند.
در نتیجه قطع برق و خاموشیها، زندگی و حیات اقتصادی و اجتماعی فلج شده است. کارخانهها، مدارس، دانشگاهها، ادارات و دادگاهها تعطیل شدهاند. نبود برق، زندگی روزمره مردم را مختل کرده و در بیمارستانها، جان بیماران را به خطر انداخته است. یکی از نمونههای آن دربیمارستانی در تهران گزارش شده که به دلیل قطع برق و توقف یکی از دستگاههای پزشکی، بیماری دچار ایست قلبی شد و درگذشت. در جايی دیگر، فقدان حداقل استانداردهای بهداشتی لازم، عمل ساده مروارید چشم، به نابینائی ۹ تن منجر شده است. از طرف دیگر صنایع و کارخانهها از کار افتاده و نان شب کارگران از آنها گرفته شده است. در واکنش به این امر، اعتراضات متعددی در شهرکهای کارگرنشین از جمله درشهرکهای صنعتی صبا و اروین در جاده تهران – ساوه و شهرک گلگون در جاده قدیم کرج برگزار شد. کارگران با روشن کردن آتش در اتوبان و مسدود کردن درهای ورودی شهرک دست به اعتراض زدند. کارخانههای واقع در این شهرکها در نتیجه قطع برق مکرر از کار افتاده و تعطیل شدهاند. یکی از کارگران نیز در این اعتراضات دستگیر شده است. اعتراضات به قطع برق و تعطیلیها گرچه بطور پراکنده و محدود، اما همچنان ادامه دارد. روز شنبه دوم آذر دانشجویان دختر دانشگاه هنر اصفهان در اعتراض به خبر تعطیلی خوابگاه دست به تجمع زدند.
ایران که دومین کشور دارنده ذخائر گاز جهان است، سالهاست تحت حاکمیت حکومت چپاولگر جمهوری اسلامی از تامین گاز برای مصرف خانگی عاجز است. کسری گاز و عدم اختصاص گاز برای مصارف خانگی و صنایع، بحران سوخت را عمیقتر کرده و تودههای مردم را در سرمای کشنده زمستان رها کرده است.
جمهوری اسلامی نه تنها تنفس در فضای اجتماعی و سیاسی را از بدو بقدرت رسیدنش از مردم سلب کرده، بلکه اکسیژن لازم برای تنفس – اولیه ترین نیاز حیاتی- را نیز از آنها دریغ داشته است. ابر بحران زیست محیطی و آلودگی هوا تحت حاکمیت جمهوری اسلامی به فاجعه تبدیل شده است.
افزایش نجومی و لحظه به لحظه نرخ دلار، تاثیرات مستقیمی بر تورم و افزایش قیمت کالاهای اساسی و مورد نیاز توده های مردم داشته و سطح معیشت آنها را نشانه گرفته است. علاوه بر گوشت و مرغ که سالهاست از سبد غذائی زحمتکشان حذف شده، افزایش قیمت شیر و نان و تخم مرغ و مواد لبنی سفرههای آنها را خالیتر از همیشه کرده است. اگر تا پیش از این، خانه، ماشین و کالاهای مشابه قسطی خریداری میشد، امروز مردم زحمتکش مجبورند، قوت روزانه و نان و پیاز و سیب زمینی شان را هم قسطی خریداری کنند. این در حالی است که هر روز گوشه ای از چپاولها و دزدیهای سرمایه داران و مقامات حکومتی در جریان درگیریها و جنگ قدرت درون حکومتی بر ملا میشود. «گم شدن» روزانه ۲۰ میلیون لیتر سوخت و سودهای کلانی که عاید «یابنده» این محموله عظیم روزانه میشود، یکی از مواردی است که اخیراً علنی شده است.
جمهوری اسلامی ورشکستهتر از همیشه است و شالودههای حکومت ستمگر و چپاولگرش بیش از پیش در معرض فروپاشی. بحرانهای لاینحل، سرتاپای این نظام را فرا گرفته است. هر اقدام حکومت، به بحرانی جدید و لاینحل تبدیل میشود. پیآمد این بحرانهای زنجیرهای جمهوری اسلامی برای تودههای زحمت و کار، گرانی نان و ارزانی جان است. با این وجود، تنها این تودههای میلیونی کارگران و زحمتکشان، زنان و اقشار آزادیخواهند که قادرند با ابتکارعمل مستقیم خود، بساط چپاول و سرکوب و غارت این حکومت را جمع کنند.
بی جهت نیست که جمهوری اسلامی در اوضاع بحرانی و حساس کنونی که در داخل و خارج کشور با آن روبروست، در صدد است کل کشور را به تعطیلی بکشاند. آنچه در پشت پرده تعطیلی کارخانهها، مدارس، ادارات و دانشگاهها میگذرد، صرفا کمبود برق و سوخت نیست، بلکه همچنین هراس از شعله ور(تر) شدن اعتراضات تودهای و براه افتادن اعتصابات در اماکنی است که پتانسیل تجمع، تشکلیابی و سازماندهی اعتراضات را دارند و قادرند جرقهای را به حریقی عظیم تبدیل کنند. این شگرد نخ نماشده همه حکومتهای دیکتاتوری در جهان است.
باید ورق را برگرداند و ابتکار عمل تعطیلی مراکز تولیدی، آموزشی و خدماتی را در دست گرفت. جمهوری اسلامی با تعطیلی کشور می تواند معترضین را خانه نشین و خاموش کند. در عوض باید از هر طریق ممکن – از ارتباطات و تماسهای حضوری گرفته تا تماسها و ارتباطات مجازی-، دست به سازماندهی و اعتراض زد و خیابانها را در دست گرفت. تلاقی و پیوند جنبشهای اعتراضی و اعتصابات تنها در خیابانها صورت میگیرد. جائی که پیوستن صفوف، به نیروئی میلیونی تبدیل میشود و امکان سرکوب را به حداقل ممکن میرساند. امروزه اعتصابات کارگری همه روزه در جایی از کشور در جریاناند، اما هنوز پراکندهاند. بازنشستگان از پای نمینشینند و خیابانها را از آن خود کردهاند و در شعارهایشان مطالبات زنان و کارگران را فریاد میکنند. زنان با مقاومت و مبارزه شجاعانه و جسورانه خود، هر روز شمار بیشتری از محدودیتهای موجود را نشانه میگیرند. دانشجویان که عموماً خود فرزند کارگران و زحمتکشاناند، حلقه مهمی در پیوند این مبارزاتاند و میتوانند با کشاندن اعتراضات دانشجویی به خیابانها و محلات کارگرنشین و فقیر، تودههای به ستوه آمده را سازمان دهند و با خود همراه کنند. صفوف اعتراضات تودهای متعدد اما پراکنده کنونی، میتوانند و باید بهم ملحق شوند.
تنها با برپائی اعتصابات سراسری و عمومی، میتوان تولید کارخانهها را متوقف، شیرهای نفت را بست و راه ارتزاق و چپاول جمهوری اسلامی و اعوان و انصارشان را سد کرد و این رژیم را در یک مبارزه همه جانبه از اریکه قدرت بزیر کشید. امروز بیش از هر وقت شرایط عینی برای چنین تحولی آماده است.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۰۱ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما