سیر اتفاقات مهم تاریخی، گاه آنچنان شتاب میگیرند، که حتا بازیگران اصلی آن نیز با چشمانی بهت زده به سرانجام پر ابهام آن مینگرند. آنچه در فاصله ۱۱ روز – از هفتم تا هجدهم آذرماه جاری – در سوریه اتفاق افتاد، در زمرۀ همین رخدادهای بزرگ تاریخی است که اکنون نه فقط مردم رنجکشیده سوریه، که جهان نیز با نگاهی پر از بیم و امید به روند شتابان حوادث بعد از سقوط دیکتاتور سوریه چشم دوختهاند.
رخدادهای سوریه و روندی که طی ۱۱ روز منجربه سرنگونی بشار اسد شد، غرش رعد و برق در آسمان بی ابر نبود، که اینچنین شتابان به وقوع پیوست. همه رخدادهای دومینو وار این ۱۱ روز تاریخی، غرش توفان سهمگینی بود که صدای انفجارهای پیاپی آن از سال ۲۰۱۱ با قیام و انقلاب مردم سوریه آغاز و شنیده شد. قیام و انقلابی که اگرچه با برجای گذاشتن ۵۰۰ هزار کشته، برپایی زندانهای مخوفی همچون زندان «صیدنایا» و آوارگی بیش از ۱۰ میلیون مردم سوریه توسط بشار اسد با همراهی روسیه و جمهوری اسلامی سرکوب شد، اما پس از آن در قالب یک جنگ داخلی خونین میان بشار اسد و گروههای اسلامگرای مسلح مخالف حاکمیت ادامه یافت. جنگی ویرانگر که کمترین پیامد آن، انهدام بخش های وسیعی از زیرساختهای اقتصادی، نظامی و عمرانی این کشور همراه با به قهقرا رفتن شرایط زیستی، معیشتی و آوارگی مردم و برجای ماندن ارتشی پوشالی و بی انگیزه در دفاع ازدولت بشار اسد بود. جنگی که در نهایت با حمایت آشکار و پنهان دولتهای ترکیه و آمریکا از گروهای اسلامی مخالف بشار اسد در پیشروی به سمت دمشق و ورود آنان به پایتخت، راه پیروزی کامل نیروهای مرتجع اسلامی را فراهم ساخت. ورودی شتابان که به دلیل بی انگیزگی ارتش سوریه در دفاع از حاکمیت و در غیاب حمایت گستردۀ سالهای پیشین روسیه و جمهوری اسلامی از دولت سوریه، با کمترین مقاومت نیروهای حکومتی مواجه شد و بدینسان با فرار و سرنگونی بشار اسد، حکومت ۵۳ ساله خاندان اسد هم پایان یافت.
آنچه اکنون بعد از سقوط بشار اسد با شکل گیری حکومت موقت محمد بشیر تحت هدایت و رهبری «هیئت تحریر شام» بوجود آمده است، نه پایان کار، بلکه آغازی بر شروع شکلگیری نزاع میان گروههای درگیر بر سر سهم خواهی در قدرت است که شرایط را برای وقوع احتمالی یک جنگ داخلی دیگر فراهم کرده است. علاوه بر خطر وقوع جنگ داخلی میان گروههای اسلامی برای سهم خواهی در قدرت، کشاکش میان مرتجعین اسلامی هیئت تحریر شام با ترکیه، اسرائیل، آمریکا و اتحادیه عرب نیز برای تعیین سهم خواهی در عرصه سیاسی، اقتصادی و نظامی در سوریه هنوز پایان نیافته و لذا از این منظر هم اگر به اوضاع سوریه بنگیریم، هیچ چشم انداز روشنی برای آینده این کشور متصور نیست.
هم اینک در اوضاع نابسامان پس از سرنگونی بشار اسد، هر کدام از دولتهای درگیر برای تحقق منافع کوتاه و دراز مدت خود به تکاپو افتاده اند. اسرائیل و ترکیه که برندگان واقعی سقوط بشار اسد هستند، اکنون در همراهی با آمریکا به بازیگران اصلی صحنه سیاست در سوریه تبدیل شده اند. اسرائیل که خود را پیروز واقعی این میدان میداند، با سقوط بشار اسد و در پی خلا قدرتی که در سوریه ایجاد شده است، دست به نقد قرارداد ۱۹۷۴ را نقض و با عبور از مرز حائل بلندیهای جولان، نه فقط تا ۴۰ کیلومتری دمشق پیشروی کرده است، بلکه با انجام بیش از ۵۰۰ عملیات هوایی و موشکی، تمام زیرساختهای هوایی، زمینی و دریایی سوریه را نابود کرده است. دولت اسرائیل با چنین اقدامات جنایتکارانهای که تا کنون به نابودی بیش از ۸۰ درصد تواناییهای نظامی و استراتژیک این کشور منجر شده است، هم اینک کشور سوریه را به لحاظ موقعیت نظامی و لجستیکی در حد تشکیلات خود گردان محمود عباس در فلسطین تقلیل داده است. دولت اسرائیل در هماهنگی با آمریکا همه این اقدامات جنایتکارانه را به بهانه جلوگیری از دستیابی نیروهای هیئت تحریر شام به امکانات نظامی، لجستیکی و موشکی سوریه انجام داده و اکنون با نابودی کامل تواناییهای نظامی و استراتژیک این کشور، مدعی است که هواپیماهای جنگی اسرائیل بدون کمترین مانعی توان رسیدن به مرز ایران را پیدا کرده اند. دولت نتانیاهو در شرایطی به نابودی کامل زیرساختهای زمینی، هوایی، دریایی و استراتژیک سوریه اقدام کرده است که دولتهای بزرگ جهان بدون کمترین واکنشی، فقط نظاره گر اقدامات تجاوزکارانه این رژیم در سوریه هستند. در این میان اگر صدای اعتراضی هم تاکنون برخاسته است، از طرف اتحادیه عرب بوده، که آنهم نه اعتراض علیه عملیات هواپیماهای جنگنده اسرائیل جهت نابودی زیرساختهای سوریه، بلکه اعتراض به نقض قرارداد حائل بلندیهای جولان و ورود ارتش اسرائیل به داخل خاک سوریه بوده است و بس.
در کنار اسرائیل، باید از دولت ترکیه به عنوان پیروز مهم دیگر این میدان نام برد. ترکیه نه تنها حامی اصلی نیروهای مسلح مخالف بشار اسد در آن ۱۱ روز سرنوشت ساز جهت تصرف شهرهای بزرگ سوریه و تشویق آنان در پیشروی برای فتح دمشق بود، بلکه بعد از سقوط بشار اسد نیز بیشترین نقش را در قدرت گیری ائتلاف «هیئت تحریر شام» در امر سازماندهی حکومت موقت ایفا کرده است. ترکیه اولین کشوری است که هیئت نمایندگی آن جهت دیدار با «ابو محمد جولانی»، رئیس هیئت تحریر شام و «محمدبشیر»، رئیس حکومت موقت سوریه به دمشق رفت. آنچه اکنون در سوریۀ پس از سرنگونی بشار اسد می گذرد، انطباق کاملی با اهداف، منافع و سیاستهای فاشیستی دولت ترکیه دارد. لذا، آمریکا نیز به عنوان سومین کشور پیروزمند رخدادهای تاکنونی سوریه، با توجه به نقش و نفوذ ترکیه بر نیروهای مرتجع اسلامی، برای تحکیم موقعیت خود در سوریه و پیشبرد سیاست های امپریالیستی خود، از در زد و بند سیاسی با دولت ترکیه برآمده است. خروج نیروهای دمکراتیک کرد از دیرالزور با توافق آمریکا، سفر آنتونی بیلکن به ترکیه و پس از آن اعمال فشار آمریکا بر نیروهای دموکراتیک کرد سوریه جهت عقب نشینی از دو شهر مرزی «تلرفعت» و «منبج» به درخواست ترکیه، بخشی از فرایند توافقات پشت پرده آمریکا با دولت ترکیه – عضو قدرتمند ناتو – است. از آنجاکه ترکیه نیروی میدانی در سوریه است و آمریکا هم نمی تواند یا نمیخواهد در مقابل ترکیه ایستادگی کند، به بهانه مبارزه با داعش و نیز مستحکمتر کردن جای پای خود در سوریه به همکاری با ترکیه چه در امور مربوط به کردها و چه در مورد امور سوریه ادامه داده است.
در کنار برندگان اصلی جریان سقوط بشار اسد، باید از جمهوری اسلامی و روسیه به عنوان دو حامی استراتژیک بشار اسد نام برد که اکنون در جایگاه بازندگانِ سرشکستۀ سقوط دیکتاتور قرار گرفتهاند. دو دولتی که در سال ۲۰۱۱ با حمایت نظامی از بشار اسد، انقلاب مردم سوریه را سرکوب کردند و پس از آن نیز در همراهی با دیکتاتور سوریه در به راه انداختن حمام خون، کشتار ۵۰۰ هزار نفر از مردم سوریه و ایجاد زندانهای مخوفی همچون «صیدنایا»، هم سنگ با بشار اسد، نام ننگی از خود در تاریخ سوریه و ذهنیت تودههای سرکوب شدۀ این کشور به یادگار گذاشتند.
کنفرانس «نسشت آینده» سوریه در اردن که روز شنبه ۲۴ آذر ( ۱۴ دسامبر) با حضور وزیران خارجه کشورهای عربی، ترکیه، آمریکا و نمایندۀ اروپا بدون حضور جمهوری اسلامی و روسیه برگزار شد، به طور واقعی به معنای خارج شدن روسیه و جمهوری اسلامی از مدار تصمیم گیریها و تحولات مربوط به فرایند آتی سوریه است. دو دولتی که در همدستی با بشار اسد، نقش به سزایی در سرکوب مردم سوریه داشته اند. خاصه جمهوری اسلامی که در دو دهۀ گذشته بیشترین سرمایه گذاری انسانی، نظامی، اقتصادی و مالی را برای حفظ بشار اسد در سوریه بکار گرفت، اکنون با سقوط دیکتاتور سوریه، نه فقط بزرگترین بازندۀ رخدادهای کنونی و آتی این کشور است، بلکه با برملا شدن گوشهای از جنایات بیشمار بشار اسد در زندان «صیدنایا»، خامنهای و دیگر مسئولان جمهوری اسلامی سرشکستهتر از هر زمان دیگری در توجیه دهها میلیارد دلاری که برای حقط بشار اسد هدر دادند، به هذیانگویی دچار شده اند.
با اینهمه، آنچه اکنون برای مردم سوریه حائز اهمیت است، روند تغییر و تحولات آیندۀ این کشور بعد از سرنگونی بشار اسد است که اکنون بدون چشمانداز روشنی در هالهای از ابهام قرار دارد. سرنگونی حکومت فاسد و سرکوبگر سوریه و قدرت گیری نیروهای اسلامی «هیئت تحریر شام» با پیشینۀ همکاری با “القائده” و دیگر دولتهای مرتجع منطقه و نیز حمایت علنی ترکیه از آنان و همچنین حمایت کجدار و مریز آمریکا از نیروهای دموکراتیک کرد سوریه، شرایط ویژه ای را برای آیندۀ این کشور رقم زده است، که نه تنها نگاه جهان و قدرتهای بزرگ را به سمت خود و حوادث پیش روی این کشور کشانده است، بلکه خوشحالی موقت مردم سوریه از سقوط دیکتاتور را نیز در هالهای از بیم و امید و ابهام فرو برده است.
ترس از آینده، بیم از قدرت گیری کامل و بی چون چرای نیروهای «هیئت تحریر شام» و دیگر گروههای اسلامی مرتجع – که بر اساس تجربه تاکنونی – به کلی مخالف به رسمیت شناختن هرگونه آزادیهای فردی، اجتماعی و دمکراتیک مردم، بویژه زنان جامعه هستند؛ و امید به اینکه با ورود و دخالتگری فعال نیروهای دموکراتیک، آزادیخواه و مترقی سوریه در محدود و مهار کردن نیروهای مرتجع هیئت تحریر شام و دیگر گروهای واپسگرای اسلامی، زمینه را برای حصول به آزادی و گذار از شرایط کنونی جامعه به نفع زنان و تودههای رنج کشیده مردم سوریه فراهم سازند.
سوریه با تحمل سیزده سال جنگ داخلی، هم اکنون به کشوری قحطی زده با کمترین امکانات معیشتی و اقتصادی تبدیل شده است. تمام زیرساختهای کشور نابود شدهاند. خزانه دولت به کلی خالی و هم اکنون حکومت موقت با مشکل تأمین نان مردم نیز مواجه است. ترکیه با تشویق دولتهای غربی در به رسمیت شناختن دولت موقت هیئت تحریر شام در تکاپو است تا اوضاع را به سمت ثبات نسبی در این کشور به نفع خود سوق دهد. آمریکا و اتحادیه اروپا، اگر چه فعلا شرط همکاری با دولت موقت را رعایت «حقوق اقلیتهای دینی» و اجرای «حقوق بشر» در سوریه اعلام کردهاند، اما روشن است که این دولتها پیش از آنکه به آزادی زنان و منافع مردم سوریه بیاندیشند، به منافع خود فکر میکنند و برای تأمین منافعشان اگر لازم باشد با همین مرتجعین اسلامی هیئت تحریر شام هم به سازش و توافق خواهند رسید. در این میان اما، حکومت موقت سوریه و دیگر گروههای مرتجع اسلامی به دلیل شرایط سخت اقتصادی و نیاز مبرمی که به کمک های مالی دولتهای غربی در سامان دهی به وضعیت اقتصادی کشور دارند، ممکن است بر خلاف میل باطنی خود به طور موقت هم که شده از تحمیل آشکار قوانین ارتجاعی بر جامعه کوتاه بیایند و با زبان ملایمتری با زنان و دیگر لایههای مردم سوریه حرف بزنند. ادعایی که ابومحمد جولانی – رهبر هیئت تحریر شام – دستکم با ظاهر سازی در جلوی دوربین بر آن تأکید داشته است. اما واقعیتهای میدانی در سوریه چیز دیگری را میگویند. فیلمها و ویدئوهای منتشر شدۀ تاکنونی حاکی از آنند که تذکر رعایت حجاب اسلامی در خیابانها – حتا توسط خود ابومحمد جولانی – نیز اعمال میشوند.
اینکه اوضاع آتی سوریه بعد از سقوط دیکتاتور به کدام سمت خواهد رفت، اینکه با سرنگونی بشار اسد، شرایط کنونی به نفع تودههای مردم سوریه و آزادی زنان و مردان این جامعه منجر خواهد شد یا نه، اینکه با قدرت گیری نیروهای مرتجع اسلامی در سوریه، آیا مردم این کشور به سرنوشتی همانند مردم ایران بعد از سرنگونی خاندان مستبد پهلوی و قدرت گیری مرتجعین جمهوری اسلامی مواجه خواهند شد یا نه، جملگی به عوامل متعدد داخلی و بینالمللی، خصوصا بستگی تام و تمام به ادامه روند مبارزات دمکراتیک و آزادیخواهانه مردم سوریه دارد.
به رغم اینکه سرنوشت آتی مردم سوریه در کسب آزادیهای دمکراتیک و اجتماعی بدون کمترین چشم انداز روشنی در هالهای از ابهام است، اما از هم اکنون دستکم دو موضوع باید برای مردم سوریه روشن باشد. نخست اینکه از درون جماعت «هیئت تحریر شام» و دیگر نیروهای مرتجع اسلامی که دولت موقت را سازماندهی کردهاند، انتظار کمترین روزنهای برای تحقق آزادی و رعایت حقوق دموکراتیک مردم و به طریق اولی، انتظار به رسمیت شناختن حق آزادی فردی و اجتماعی زنان، خیال باطلی بیش نیست. گروههای مرتجع اسلامی که هم اینک دولت موقت را تشکیل دادهاند، اگر در شرایط کنونی اینجا و آنجا از آزادی مردم سوریه و به ویژه از به رسمیت شناختن حق و حقوق زنان سخن میگویند، گفتارشان به مانند همه مرتجعین اسلامی بدور از واقعیت و حقیقت است. چرا که ذات دین مخالف هرگونه آزادی است و نیروهای مرتجع اسلامی هرگز آزادی مردم سوریه، خاصه زنان این کشور را بر نمیتابند. دوم اینکه، وقوع هر اتفاقی که بخواهد به نفع تودههای مردم سوریه رخ دهد، بی هیچ تردیدی به تشدید و گسترش روند مبارزاتی نیروهای دموکراتیک و آزادیخواه سوریه بستگی دارد که چگونه و تا چه حد این نیروها بتوانند تودههای رنج کشیدهای را که از یوغ استبداد بشار اسد رهایی یافتهاند، با حضور مؤثر میدانی خود در امر سازماندهی بسیج کرده و با استفاده از فضای داخلی موجود در سوریه و بهره گیری مناسب از اوضاع بینالمللی، شرایط پر ابهام کنونی را به نفع تودههای مردم سوریه در رسیدن به آزادی و دستیابی به حقوق دمکراتیک رقم بزنند.
نظرات شما