از زنگ مدارس تا زنگ بزرگ جامعه

مهرماه ازراه رسید. زنگ مدارس به صدا درآمد و سال تحصیلی آغاز شد. میلیون ها دانش آموز با هزار و یک امید و آرزو، راهی مدرسه و کلاس درس شدند.اینکه چه درصدی از انبوه دانش آموزان به زودی درس و تحصیل را به اجبار رهاکنند، اینکه چه درصدی توانایی ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه را داشته باشند و بالاخره اینکه چه کمیتی از این دانش آموزان و فارغ التحصیلان دانشگاهی  آینده، موفق شوند کار و شغلی به ویژه مرتبط با رشته تحصیلی خود پیدا کنند، همگی از چالش های مهم نظام آموزشی در جمهوری اسلامی هستند. هرچه هست اما میلیون ها دانش آموز سال تحصیلی جدید را آغاز کردند و درهمان حال صدها هزار تن دیگر که هر سال بر شمار آنان افزوده می‏شود، به خاطر فقر و نداری از تحصیل بازماندند.

درسال های اخیر، شهریورماه، آستانه بازگشایی مدارس، به یکی از ماه های پراضطراب برای بسیاری از خانواده ها مبدل شده است. خصوصاً انکه هزینه آموزش و تحصیل، در پرتو سیاست های ضد آموزشی جمهوری اسلامی و پولی سازی آموزش و تحصیل، به نحو غیر قابل تصوری افزایش یافته و به معضلی بزرگ برای خانواده های کم درآمد، به ویژه آنهاکه بیش از یک فرزند محصل دارند، تبدیل شده است.

هزینه های تحصیل از قیمت دفتر و مداد و سایر نوشت افزار گرفته تا کیف و کفش و لباس مدرسه هرسال افزایش یافته است، امسال نیز دست کم ۲۰ درصد افزایش یافت. افزون بر این، در تمام مدارس دولتی سرتاسر کشور حتی در فقیر ترین شهر ها و استان ها، والدین دانش آموزان باید مبالغ قابل توجه و گاه کلانی را بابت ثبت نام بپردازند. بحث از مدارس خصوص و به اصطلح غیر انتفاعی نیست، چون تکلیف این مدارس روشن است. هزینه ها و ازجمله هزینه ثبت نام بالا (حتی بالای صدمیلیون تومان) است و در همان حال تدریس و ارائه خدمات با کیفیت. کسانی که تمکن مالی دارند، فرزندان خود را راهی این مدارس می کنند. بحث از مدارس دولتی است که آموزش و تحصیل در آن ظاهراً باید رایگان باشد اماشهریه و هزینه ها در این مدارس چنان افزایش یافته که افزون بر شمازیادی که به خاطر فقر و ناتوانی از همان اول وارد چرخه آموزش و تحصیل نمی‏شوند، هرساله شمار زیادی از دانش آموزان نیز به اجبار تحصیل را ترک می کنند و از این چرخه به بیرون پرتاب می‏شوند.

بهای نوشت افزار به تأسی از وضعیت عمومی و همچون سایر کالاها در چند سال اخیر به شدت افزایش یافته است. برای خرید چند تا دفتر وپاک کن و مداد رنگی و خط کش امثال آن البته ازنوع ایرانی و ارزان، باید ۲ میلیون تومان پرداخت. برای کیف و کوله پشتی از ۵۰۰ هزارتومان به بالا تا ۲ میلیون تومان  و بابت یک جفت کفش کتانی از ۶۰۰ هزار تومان تا ۱ میلیون تومان باید هزینه کرد. بابت لباس فرم مدرسه نیز باید ۵۰۰ هزارتومان پرداخت. پول کتاب را هم که بعد از آغاز کار مدارس جداگانه می گیرند باید به این مجموعه اضافه کرد. در برخی مدارس هزینه سرویس ایاب و ذهاب را هم از والدین می‏گیرند. بایک حساب سرانگشتی روشن می شود که برای یک دانش آموز باید حدود ۵ تا ۶  میلیون تومان هزینه کرد و خانواده هایی که دو یا سه فرزند محصل داشته باشند، این هزینه دو و سه برابر می‏شود.

در هیچ زمانی هزینه وسایل اولیه تحصیل و لوازم التحریر تا این اندازه بالا نبوده است. پوشیده نیست که بسیاری از خانواده ها به ویژه کارگران و اقشار زحمتکش و کم درآمد که هر سال فقیر تر هم شده اند، به سختی بتوانند از پس این هزینه ها برآیند. خبرگزاری دولتی ایلنا اعتراف کرد که در سال های گذشته ، خانواده ها برای فرزندان مدرسه ای خود، یکجا خرید می کردند اما اکنون قادر به این کار نیستند و هربار به قدر توانایی خود  خرید می‏کنند. “جواد سیاهپوش ” مسئول اتحادیه لوازم التحریر و کتاب در قزوین هنگام گفتگو با خبر نگار مهر از ” قیمت های نجومی ” نوشت افزار و مشکل خانواده ها می گوید که در عین حال نمی‏توانند از تهیه آن اجتناب کنند و فروشنگان لوازم التحریر نیز این موضوع را دریافته اند. وی ضمن اشاره به گرانی نوشت افزار می گوید” برخی فروشگاه ها امکان خرید لوازم التحیر را به صورت اقساط برای متقاضیان ایجاد کرده اند”.

وقتی که بحث از فروش قسطی دفتر و قلم و مداد پاک کن به میان آید، می توان تصور کرد که فقر تا چه میزان خردکننده ای بر زندگی توده های زحمتکش مردم چیره گشته است. اگر زمانی نه چندان دور شاهد خرید ماشین و خانه قسطی بودیم، اکنون اوضاع بدان حد به قهقرا رفته که زحمتشکان جامعه باید دفتر و مداد برای تحصیل فرزندان خود را هم قسطی بخرند. پیش از این و فاجعه بار تر ازاین نیز در جمهوری اسلامی فروش قسطی نان را نیز تجربه کرده بودیم.

هزینه بالای تحصیل اما فقط به گرانی و قیمت های نجومی نوشت افزار خلاصه نمی‏شود. مدارس دولتی مدتهاست که تحت عناوین و بهانه‏های گوناگون، والدین دانش آموزان را سرکیسه می‏کنند و برای ثبت نام دانش آموزان شهریه های هنگفتی طلب می‏کنند. میزان شهریه بسته به موقعیت شهر و استان و بسته به منطقه ای که مدرسه در آن واقع شده متفاوت است. در استان های فقیر و شهرها و مناطق دور افتاده از نمونه برخی شهرهای استان سیستان و بلوچستان هزینه ثبت نام از ۱۵۰ تا ۵۰۰ هزارتومان و گاه حتی یک میلیون تومان است. درشهرهای اطراف تهران هزینه ثبت نام از یک میلیون تومان به بالاست. برای نمونه درشهریار خانواده های فقیر یک میلیون و بقیه بالای یک میلیون تومان باید بپردازند. در تهران بسته به منطقه از ۳ تا ۵ میلیون تومان و گاه بیشتر بابت ثبت نام باید پرداخت کرد. خلاصه اینکه مدارس دولتی هرچقدر تیغ‏شان ببّرد اخاذی می کنند و دستشان را تا آرنج، برای  قاپیدن آخرین ریال ‏ها درجیب مردم زحمتکش فرو می کنند.

نیازی به توضیح نیست که این هزینه های بالا و کمرشکن، بسیاری از خانواده ها را مجبور می‏کند از ادامه تحصیل فرزندان خود منصرف شوند. یک کارگر ساده در سیستان و بلوچستان، صرف نظر از هزینه نوشت افزار، صرفاً  برای ثبت نام دو فرزندش باید ۳۰۰ هزار تومان پرداخت کند. این کارگر می‏گوید “من یک کارگر ساده هستم در شهرک گاوداران زندگی می‏کنم دو دخترم در مقطع ابتدایی و راهنمایی هستند از هر نفر ۱۵۰ هزار تومان خواسته اند که من قادر به پرداخت آن نیستم و با این شرایط فرزندانم از تحصیل باز می مانند.”

این تنها یک نمونه از صدها هزار موردی است که هر سال به دلیل عدم امکان مالی، دانش آموزان وادار به ترک تحصیل می‏شوند. تنها در سیستان و بلوچستان  ۱۴۸ هزار دانش آموز به خاطر فقر و نداری والدین، از تحصیل بازمانده اند. مقوله “بازماندگان از تحصیل” که هرسال در استانه بازگشایی مدارس، پایش به مطبوعات و دیگر رسانه ها باز می‏شود، فقط عبارتی مرکب از چند واژه نیست، واقعیتی است بسیار تلخ و مصیبتی است که نظام جمهوری اسلامی آن را به بار آورده است. خبرگزاری تسنیم نیز یک روز قبل از بازگشایی مدارس به نقل از آموزش و پرورش اعلام کرد ۷۹۰ هزار دانش آموز مدارس ثبت نام نکرده اند. مطابق آمارهای رسمی، بازماندگان از تحصیل رقمی حدود یک میلیون را تشکیل می‏دهند. مرکز آمار ایران آمار بازماندگان از تحصیل سال تحصیلی گذشته (  ۱۴۰۲ – ۱۴۰۱ ) را  ۹۲۹ هزار و  ۸۹۷ نفر( نزدیک به یک میلیون) اعلام کرد. از جمعیت ۳۵۵۲۸۸۹ نفره دانش آموزان ۱۵ تا ۱۷ ساله، ۵۵۶۹۹۴ نفر از تحصیل بازمانده اند که ۲۹۵۱۰۱ نفر از آنان را پسران و مابقی را دختران تشکیل می دهند. همچنین از جمعیت ۳۹۸۰۸۳۷ نفره دانش آموزان ۱۲ تا ۱۴ ساله ( مقطع متوسطه اول) ۱۹۷۶۹۰ نفر از تحصیل بازمانده اند که حدود ۹۸ هزار نفر را پسران و ۹۹ هزار نفر را دختران تشکیل می‏دهند و بالاخره از جمعیت ۹۰۸۶۸۰۵ نفره دانش آموزان ۶ تا ۱۱ ساله، ۱۷۵۱۱۴ نفر از تحصیل بازماندند شامل ۹۶۲۰۲ دانش آموز پسر و ۷۸۹۱۲ دانش آموز دختر.

نیازی به توضیح نیست که ترک تحصیل قریب به یک میلیون دانش آموز قبل از هرچیز ریشه در وضعیت اقتصادی خانواده ها دارد. ترک تحصیل یا بازماندن از تحصیل عموماً  مربوط به خانواده های کارگری و اقشار کم درآمد و ساکنین مناطق فقیر نشین است. ترک تحصیل به خاطر فقر و نداری چنان وسیع و آشکار است که امروز حتی رسانه های دولتی و مقامات حکومتی نیز به آن اعتراف می‏کنند. برای نمونه یک کارشناس تعلیم و تربیت می‏گوید:” دربرخی مدارس واقع در منطقه ۱۱ تهران، حدود ۳۰ درصد دانش آموزان ترک تحصیل می‏کنند.” وی در باره مدرسه ای در جوادیه واقع در همین منطقه می‏گوید:” حدود ۲۷۰- ۲۸۰ نفر در ابتدای سال تحصیلی ثبت نام می کنند اما تعداد دانش آموزان همین مدرسه در دوره امتحانات پایان ترم، به حدود ۲۰۰-۲۲۰ نفر می رسد، علت این اختلاف رقم، ترک تحصیلی است که در میانه سال اتفاق می افتد.”

بخش قابل توجهی از بازماندگان از تحصیل بلافاصله به صف کودکان کار می پیوندند. بیهوده نیست که صف چند میلیونی کودکان کار هرسال پرشمارتر، متراکم‏تر و فشرده‏تر می‏شود.

این واقعیتی است که جمهوری اسلامی با اجرای سیاست اقتصادی نولیبرال و تعمیم آن به عرصه آموزش و پرورش ( و همچنین بهداشت و درمان) اکثریت بسیار بزرگی از افراد جامعه را از حق ابتدایی آموزش و تحصیل محروم ساخته است. هرکس پول و ثروت دارد، از امکانات خوب تحصیلی هم برخوردار است. کسی که پول ندارد یا از همان آغاز سراغ درس و تحصیل نمی رود و یا خیلی زود و در میانه راه، درس و تحصیل را رها می‏کند. پولی سازی آموزش و پرورش چنان ابعادی به خود گرفته که هم اکنون آموزش و پرورش و بازماندگان از تحصیل پیوسته رو به تزاید را به یکی از چالش های بزرگ دولت حاکم و کابینه مسعود پزشکیان تبدیل کرده است. آموزش و تحصیل بی پرده تر از همیشه پولی و به نحو آشکار و کم سابقه ای طبقاتی شده است. آموزش و تحصیل در جمهوری اسلامی حتی از گران ترین کشورها نیز گران‏تر است. آموزش به کالایی بدل شده و در بازار به فروش می رسد و تنها کسانی که پول کافی دارند قادر به خرید این کالا هستند. تنها واژه فاجعه است که شاید رساننده چنین وضعیتی باشد! باید علیه این فاجعه و علیه نظامی که آموزش و تحصیل را تا حد یک کالا فروکاسته است بپا خاست و آموزش و پرورش و تحصیل را از دایره مناسبات حاکم رهاساخت. رهاسازی کامل و قطعی تحصیل و آموزش و پرورش از بند سرمایه و نظم موجود اما بدون تعیین تکلیف قطعی با نظم حاکم ممکن نیست. کارگران و تهیدستان و تمام زحمتکشان جامعه باید صدای اعتراض خود را بلندتر کنند و علیه نظم موجود بپا خیزند. باید رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی را به زیر کشید، نظام شورایی و آموزش و تحصیل رایگان را جایگزین ان ساخت. زنگ مدارس به صدادرآمد، زنگ بزرگ جامعه باید طنین انداز شود.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۸۸  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.